بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_یونس_آیه_۷۲
#مزد_تبلیغ_دین_بر_عهده_خداست
حضرت نوح علیه السلام برای تاکید بیشتر بر حقانیت خویش چنین می فرماید:
اگر شما از دعوت من سرپیچی کنید،(خودتان را محروم می کنید و من زیانی نمی برم چرا که) من از شما اجر و پاداشی نخواستم( که اکنون از آن محروم شوم)
برای اینکه این اجر و پاداش من تنها بر خدا است( برای او کار میکنم و تنها از او پاداش می خواهم)
و من مامورم که فقط تسلیم فرمان خدا باشم( و همانند شما از غیر او پیروی نمی کنم)
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و هفتاد و هشتم
┄┄┅✿✦❀✨🦋✨❀✦✿┅┄┄
📜 #خطبه144
1⃣ فلسفه بعثت پيامبران
♦️خداوند پيامبرانش را برانگيخت و وحی را به آنان اختصاص داد و پيامبران را حُجّت خود بر بندگان قرار داد تا استدلالی يا جای عذری برای کسی باقی نماند، پس پيامبران انسان ها را با زبان راستگويی به راه حق فراخواندند. آگاه باشيد که خداوند از درون بندگان پرده برمی گيرد، نه آنکه بر اسرار پوشيده آنان آگاه نيست و بر آنچه در سينه ها نهفته دارند بی خبر است، بلکه خواست آنان را آزمايش کند، تا کدام يک اعمال نيکو انجام می دهد و پاداش برابر نيکوکاری و کيفرِ مکافات در خور بدی ها باشد.
2⃣ ويژگيهای امامان دوازده گانه
♦️کجا هستند کسانی که پنداشتند دانايانِ علمِ قرآن، آنان می باشند نه ما؟ که اين ادّعا را بر اساس دروغ و ستمکاری بر ضدّ ما روا داشتند. خدا ما اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بالا آورد و آنان را پست و خوار کرد، به ما عطا فرمود و آنها را محروم ساخت، ما را در حريم نعمت های خويش داخل و آنان را خارج کرد که راه هدايت را با راهنمايی ما می پويند و روشنی دل های کور را از ما می جويند. همانا امامان (دوازده گانه) همه از قريش بوده که درخت آن را در خاندان بنی هاشم کاشته اند. مقام ولايت و امامت در خور ديگران نيست و ديگر مدّعيانِ زمامداری شايستگی آن را ندارند.
3⃣ شناساندن گمراهان و خبر از ستمكاری عبدالملك مروان
♦️گمراهان دنيای زودگذر را برگزيدند و آخرتِ جاويدان را رها کردند. چشمه زلال را گذاشتند و از آب تيره و ناگوار نوشيدند. گويا فاسقِ آنها (عبدالملک مروان) را می نگرم که با منکر و زشتی ها يار است و با آن اُنس گرفته و همنشين می گردد، تا آنکه موی سرش در گناهان سفيد گشته و خُلق و خوی او رنگ گناه و منکر گيرد. در چنين حالی کف بر لب به مردم يورش آورد، چونان موج خروشانی که از غرق کردن هر چيزی بی پروا باشد، يا شعله ای که تر و خشک را بسوزاند و همه چيز را خاکستر گرداند.
4⃣ اندرزهای جاودانه
♦کجايند عقل های روشنی خواه از چراغ هدايت!؟ و کجايند چشم های دوخته شده بر نشانه های پرهيزگاری!؟ کجايند دل های به خدا پيشکش شده و در اطاعت خدا پيمان بسته!؟ افسوس که دنياپرستان بر متاع پست دنيا هجوم آوردند و برای به دست آوردن حرام يورش آورده يکديگر را پس زدند. نشانه بهشت و جهنّم برای آنان برافراشته، امّا از بهشت روی گردان و با کردارِ زشتِ خود به طرف آتش روی آوردند، پروردگارشان آنان را فراخواند امّا پشت کرده، فرار کردند و شيطان آنان را دعوت کرد، پذيرفته به سوی او شتابان حرکت کردند.
┄┄┅✿✦❀✨🦋✨❀✦✿┅┄┄
سلام به تو ای گل نرگس!
سلام بہ تو که در سیم خاردار گناهانمان اسیری.
🌹ما را ببخش!
که حتی بہ اندازهی نجات دادن گلی از میان سیم خاردارها تلاش نکرده ایم.
چہ برسد به تلاش برای رهایی شما از زندان غیبت.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✋روزت به خیر
حضرت عشـ♥️ــق
15.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 چطور با امام زمان (عجل تعالی فرجه الشریف) حرف بزنیم؟
«دکتررفیعی»
استاد خسرو پناه _ لایحه حجاب و عفاف.mp3
1.87M
✅سخنان حجه الاسلام خسروپناه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی پیرامون نقدهای لایحه عفاف و حجاب
👈 حتما گوش کنید
👈 حتما نشر دهید
🔰 صراط؛ مروج گفتمان اصیل انقلاب
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
#سلام_امام_زمانم 💚💛
✅دعایی که در زمان غیبت باید بسیار خوانده شود
🔅اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
🔅فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
🔅 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
🔅فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
🔅 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
🔅تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ
💎 دعای غریق 💎
♡💟دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان💟♡
🔅یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ🔅
🔺یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ 🔺
🔅 ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک🔅
《🚩انهم یرونه بعیداونراه قریبا🚩》
🥀اللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطمهَ و اَبیها و
بَعلِها و بَنیها و السِرِ المُستَودَعِ
فیها بعدَد ما اَحاطَ بهِ عِلمُک🥀
خدای مهربان🙏مارا بر اطاعت از امام زمانمان یاری فرما🤲
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_غلامحسین_خزایی
🌷🌷🌷🌷🌷
#صدای_ماندگار
💠مناجات خوانی شهید
غلامحسین خزاعی،شهیدی
که مزارش بالای مزار حاج
قاسم عزیز قرار دارد.
شهیدی که وصیت کرد مرا
با رنجیری که خرید ام دفن
کنید...که همینگونه هم شد👌
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
#داستان_واقعی
#نسل_سوخته
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#قسمت_۳۰
*═✧❁﷽❁✧═*
دو دست پیراهن👕 قدیمی ... که بوی خاک کهنه گرفته بود ... اما هنوز سالم مونده بود ... و روی اونها ... یه قرآن و مفاتیح جیبی ... با یه دفتر📗 ...
تا اون موقع دستخطی از پدربزرگم ندیده بودم ... بازش که کردم ... تازه فهمیدم چرا مادربزرگ گفت باید به یکی می دادم که قدرش رو بدونه ...
کل دفتر، برنامه عبادی و تهذیبی بود ... از ذکرهای ساده ... تا برنامه دعا، عبادت، نماز شب و نماز غفیله ... ریز ریز همه اش رو شرح داده بود ... حتی دعاهای مختلف ...
چشم هام برق😍 می زد و محو دفتر بودم ... که بی بی صدام کرد ...
- غیر از اون ساک💼 ... اینم مال تو ...
و دستش رو جلو آورد و تسبیحش رو گذاشت توی دستم ...
- این رو از حج🕋 برام آورده بود ... طواف داده و متبرکه ... می گفت کربلا 🕌که آزاد بشه ... اونجا هم واست تبرکش می کنم ...
خم شدم و دست بی بی رو بوسیدم ... دلم ریخت ... تازه به خودم اومدم و حواسم جمع شد ... داره وصیت می کنه ... گریه ام 😭گرفته بود ...
- بی بی جان ... این حرف ها چیه؟ ... دلت میاد حرف از جدایی میزنی؟ ...
- مرگ حقه پسرم ... خدا رو شکر که بی خبر سراغم نیومد... امان از روزی که مرگ بی خبر بیاد و فرصت توبه و جبران رو از آدم بگیره ...
دیگه آب و غذا هم نمی تونست بخوره ❌... سرم هم توی دستش نمی موند ... می نشستم بالای سرش ... و قطره قطره💦 آب رو می ریختم توی دهنش ... لب هاش رو تر می کردم ... اما بازم دهانش خشک خشک بود ...
بی حس و حال تر از همیشه ... روی تخت دراز کشیده بود... حس و رمق از چشم هاش رفته بود ... و تشنگی به شدت بهش فشار می آورد ... هر چی لب هاش رو تر کردم... دیگه فایده نداشت ... وجودش گر گرفته بود ...
گریه ام گرفت ... بی اختیار کنار تختش گریه می کردم ... حالش خیلی بد بود ... خیلی😢 ...
شروع کردم به روضه خوندن ... هر چی که شنیده بودم و خونده بودم ... از کربلا و عطش بچه ها ... اشک می ریختم و روضه می خوندم ... از علی اکبر امام حسین ... که لب هاش از عطش سوخته بود ... از گریه های علی اصغر ... و مشک پاره ابالفضل العباس ... معرکه ای شده بود ...
ساکت که شدم ... دستش رو کشید روی سرم ... بی حس و جان ... از خشکی لب و گلو ... صداش بریده بریده می اومد...
- زیارت ... عاشورا ... بخون ...
شروع کردم ... چشم هاش 👀می رفت و می اومد ..
- " اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ ... اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ ... اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنین ...
به سلام آخر زیارت رسیده بود ...
- عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ...
چشم های بی رمق خیس از اشکش ... چرخید سمت در🚪... قدرت حرکت نداشت ... اما حس کردم با همه وجود می خواد بلند شه ... با دست بهم اشاره کرد بایست ... ایستادم...
دیگه قدرت کنترل خودم رو نداشتم ... من ضجه زنان گریه 😫می کردم ... و بی بی ... دونه دونه ... با سر سلام می داد... دیگه لب هاش تکان نمی خورد ... اما با همون سختی تکان شون می داد ... و چشمش توی اتاق می چرخید ...
دستم رو گرفتم توی صورت خیس از اشکم ...
- اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ... وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ... وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ... وَعَلى ...
سلام به آخر نرسیده ... به فاصله کوتاه یک سلام ... چشم های بی بی هم رفت ...
دیگه پاهام حس نداشت ... خودم رو کشیدم کنار تخت و بلندش کردم ... از آداب میت ... فقط خوابوندن رو به قبله رو بلد بودم ...
نفسم می رفت و می اومد ... و اشک امانم نمی داد ... ساعت⏱ 3 صبح بود ...
♻️ادامه دارد...
══ ೋ💠🌀💠ೋ══