eitaa logo
امام رضـایےام💚
222 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1هزار ویدیو
3 فایل
شکوه بارگاهش را که دیدم با خودم گفتم بهشتی هم اگر روی زمین باشد همین باشد السَّلامُ عَلَیْکَ يَا أبَا الْحَسَنِ يَا عَلِىِّ بْنَ مُوسىٰ الرِّضا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷🌷🌷🌷 ازدواج به سبک ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تنها خرید ما از همان اول، زندگی مشترکمان را ساده شروع کردیم؛ تنها یک بلوز و دامن برای من خریدیم و یک کت و شلوار هم برای او. هیچ چیز دیگری در زندگی ما جای نداشت. حرف و حدیث اقوام زیاد بود و رسم و رسومات هم زیادتر. اما من و مرتضی نه به حرف و حدیث‌ها اهمیت می‌دادیم و نه به رسم و رسومات. دوست داشتیم تنها خودمان برای زندگی مشترک تصمیم بگیریم. این بود که راحتی و سادگی را به هر چیزی ترجیح دادیم... *** شهید ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن 🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات 🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
*═✧❁﷽❁✧═* با پخش شدن خبر زندگی ما ... تازه از نیش و کنایه ها و زخم زبان ها ... فهمیدم چقدر انسان های عجیبی دور ما رو پر کرده بودن 😒... افرادی که تا قبل برای بودن با ما سر و دست می شکستن ... حالا از دیدن این وضع، سرمست از لذت بودن ... و با همه وجود، سعی در تحقیر ما داشتن ... هر چقدر بیشتر نیش و کنایه می زدن ... بیشتر در نظرم حقیر و بیچاره می اومدن ... انسان های بدبختی که درون شون به حدی خالی بود ... که بر ای حس لذت از زندگی شون ... از پیش کشیدن مشکلات بقیه لذت می بردن😞 ... کسی جلودار حرف ها و حدیث ها نبود ... نقل محفل ها شده بود غیبت ما ... هر چند حرف های نیش دارشون ... جگر همه مون رو آتش می زد❤️‍🔥 ... اما من به دیده حسن بهش نگاه می کردم ... غیبت کننده ها ... گناه شور نامه اعمال من بودن ... و اونهایی که تهمت رو هم قاطیش می کردن ... و اونهایی که آتش بیاری این محفل ها بودن ... ته دلم می خندیدم و می گفتم ... ـ بشورید ... 18 سال عمرم رو ... با تمام گناه ها ... اشتباه ها ... نقص ها ... کم و کاستی ها ... بشورید ... هر حقی رو که ناخواسته ضایع کردم ... هر اشتباهی رو که نفهمیده مرتکب شدم ... هر چیزی که ... حالا به لطف شما ... همه اش داره پاک میشه 👌... اما اون شب ...زیر فشار عصبی خوابم نمی برد ... همه چیز مثل فیلم از جلوی چشم هام رد می شد که یهو به خودم اومدم .. ـ مهران ... به جای اینکه از فضل و رحمت خدا طلب بخشش کنی ... از گناه شوری اونها به وجد اومدی؟ ... گریه ام گرفت😭 ... هر چند این گناه شوری ... وعده خدا به غیبت کننده بود ... اما من از خدا خجالت کشیدم ... این همه ما در حق لطف و کرمش ناسپاسی می کنیم ... این همه ما ... اون نماز شب ... پر از شرم و خجالت بود ... از خودم خجالت کشیده بودم😓 ... - خدایا ... من رو ببخش که دل سوخته ام رو نتونستم کنترل کنم ... اونها عذاب من رو می شستن ... و دل سوخته ام خودش را با این التیام می داد ... خدایا ... به حرمت و بزرگی خودت ... به رحمت و بخشندگی خودت ... امشب، همه رو حلال کردم و به خودت بخشیدم🤲 ... تمام غیبت ها ... زخم زبون ها ... و هر کسی رو که تا امروز در حقم نامردی و ظلم کرده ... همه رو به حرمت خودت بخشیدم ... تو خدایی هستی که رحمتت بر خشم و غضبت پیشی گرفته ... من رو به حرمت رحمت و بخشش خودت ببخش🙏 ... و دلم رو صاف کردم ... برای شبیه خدا شدن ... برای آینه صفات خدا شدن ... چه تمرینی بهتر از این ... هر بار که زخم زبانی ... وجودم رو تا عمقش آتش ♨️می زد ... از شر اون آتش و وسوسه شیطان... به خدا پناه می بردم ... و می گفتم ... - خدایا ... بنده و مخلوقت رو ... به بزرگی خالقش بخشیدم... جواب قبولی ها اومده بود ... توی در بهش برخورد کردم ... با حالت خاصی بهم نگاه 👀کرد ... ـ به به آقا مهران ... چی قبول شدی؟ ... کجا قبول شدی؟... دیگه با اون هوش و نبوغت ... بگیم آقا دکتر یا نه؟ ... خندیدم😊 و سرم رو انداختم پایین ... ـ نه انسیه خانم ... حالا پزشکی که نه ... ولی خدا رو شکر، مشهد می مونم ... جمله ام هنوز از دهنم در نیومده ... لبخند طعنه داری زد ... ـ ای بابا ... پس این همه می گفتن مهران، زرنگ و نابغه است الکی بود؟ ... تو هم که آخرش هیچی نشدی ... مازیار ما سه رقمی آورده داره میره تهران ... تو که سراسری نمی تونستی ... حداقل آزاد شرکت می کردی ... حالا یه طوری شده از بابات پولش 💶رو می کندی ... اون که پولش از پارو بالا میره ... شاید مامانت رو ول کرده ولی بازم باباته ... هر چند مامانت هم عرضه نداشت ... نتونست چیزی ازش بکنه😏 ... ساکت ایستادم و فقط نگاهش کردم ... حرف هاش دلم رو تا عمق سوزوند ❤️‍🔥... هر چند ... با آتش حسادتی که توی دلش بود ... و گوشه ای از شعله هاش، وجود من رو گرفته بود ... برای اون جای دلسوزی💔 بیشتری رو وجود داشت ... ♻️ادامه دارد... ══ ೋ💠🌀💠ೋ══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلـام امام زمانم 🧡🍃 سخن ، بى تو مگر جاى شنیدن دارد ؟ نفس ، بى تو کجا ناى دمیدن دارد علت کورى یعقوب نبى معلوم است شهر بى یار مگر ارزش دیدن دارد….
🌹 ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز دویست و هفتم ┄═❁❀❈🌿🌸🌿❈❀❁═┄ 📜 : (پس از جنگ نهروان در نکوهش لشکریان خود در سال ٣٨ هجری که برای نبرد نهایی با معاویه سستی می ورزیدند ایراد فرمود. ) 1⃣ علل نكوهش و شكست كوفيان ♦️اگر خداوند ستمگر را چند روزی مهلت دهد، از بازپرسی و عذاب او غفلت نمی کند و او بر سر راه در کمين گاه ستمگران است و گلوی آنها را در دست گرفته تا از فرو رفتن آب دريغ دارد. آگاه باشيد، به خدايی که جانم در دست اوست شاميان بر شما پيروز خواهند شد نه از آن رو که از شما به حق سزاوارترند، بلکه در راه باطلی که زمامدارشان می رود شتابان فرمان بردارند. و شما در گرفتنِ حقِّ من سُستی می ورزيد و هر آينه ملّتهای جهان صبح می کنند در حالیکه از ستم زمامدارانشان در ترس و وحشتند، من صبح می کنم در حالیکه از ستمگری پيروان خود وحشت دارم. شما را برای جهاد با دشمن برانگيختم امّا کوچ نکرديد، حق را به گوش شما خواندم ولی نشنيديد و در آشکار و نهان شما را دعوت کردم اجابت نکرديد، پند و اندرزتان دادم، قبول نکرديد. آيا حاضرانِ غائب می باشيد؟ و يا بردگانی در شکل مالکان؟ فرمان خدا را بر شما می خوانم از آن فرار می کنيد و با اندرزهای رسا و گويا شما را پند می دهم از آن پراکنده می شويد، شما را به مبارزه با سرکشان ترغيب می کنم، هنوز سخنانم به آخر نرسيده ، چون مردم سبا متفرّق شده به جلسات خود باز می گرديد و در لباس پند و اندرز، يکديگر را فريب می دهيد تا أثر تذکّرات مرا از بين ببريد. صبحگاهان کجی های شما را راست می کنم، شامگاهان به حالت اوّل برمی گرديد، چونان کمان سختی که نه کسی قدرت راست کردن آن را دارد و نه خودش قابليّت راست شدن را دارا است. ای مردمی که بدن های شما حاضر و عقل های شما پنهان و افکار و آراء شما گوناگون است و زمامداران شما دچار مشکلات شمايند، رهبر شما از خدا اطاعت می کند شما با او مخالفت می کنيد، امّا رهبر شاميان خدای را معصيت می کند از او فرمانبردارند. به خدا سوگند دوست دارم معاويه شما را با نَفَرات خود مانند مبادله درهم و دينار با من سودا کند، ده نفر از شما را بگيرد و يک نفر از آنها را به من بدهد. 2⃣ روانشناسی اجتماعی مردم كوفه ♦️ای اهل کوفه! گرفتار شما شده ام که سه چيز داريد و دو چيز نداريد: کرهايی با گوش های شنوا، گُنگ هايی با زبان گويا، کورانی با چشم های بينا. نه در روز جنگ از آزادگانيد و نه به هنگام بلا و سختی برادران يکرنگ می باشيد. تهی دست بمانيد ای مردم! شما چونان شتران دور مانده از ساربان می باشيد که اگر از سويی جمع آوری شوند از ديگر سو پراکنده می گردند. به خدا سوگند، می بينم که اگر جنگ سخت شود و آتش آن شعله گيرد و گرمی آن سوزان، پسر ابوطالب را رها می کنيد و مانند جدا شدن زن حامله پس از زايمان از فرزندش، هر يک به سويی می گريزيد. و من در پی آن نشانه ها روانم که پروردگارم مرا رهنمون شده و آن راه را می روم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)گُشوده و همانا من به راه روشن حق گام به گام ره می سپارم. 3⃣ ضرورت اطاعت از اهل بیت پیامبر ♦️مردم! به اهل بيت پيامبرتان بنگريد، از آن سو که گام برمی دارند برويد، قدم جای قدمشان بگذاريد، آنها شما را هرگز از راه هدايت بيرون نمی برند و به پستی و هلاکت باز نمی گردانند. اگر سکوت کردند سکوت کنيد و اگر قيام کردند قيام کنيد، از آنها پيشی نگيريد که گمراه می شويد و از آنان عقب نمانيد که نابود می گرديد. 4⃣ وصف اصحاب پيامبر ♦️ من اصحاب محمد(صلی الله علیه و آله)را ديدم، اما هيچ کدام از شما را همانند آنان نمی نگرم. آنها صبح می کردند، در حالیکه موهای ژوليده و چهره های غبارآلوده داشتند، شب را تا صبح در حال سجده و قيام به عبادت می گذراندند و پيشانی و گونه های صورت را در پيشگاه خدا بر خاک می ساييدند، با ياد معاد چنان ناآرام بودند، گويا بر روی آتش ايستاده اند. بر پيشانی آنها از سجده های طولانی، پينه بسته بود چون پينه زانوهای بُزها، اگر نام خدا برده می شد چنان می گريستند که گريبان های آنان تَر می شد و چون درخت در روزِ تُند باد می لرزيدند، از کيفری که از آن بيم داشتند يا برای پاداشی که به آن اميدوار بودند. ┄═❁❀❈🌿🌸🌿❈❀❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 《و القوا اِلی اللهِ یومَئذِِ السَّلَمَ و ضَلَّ عنهم مَّا کانوا یَفتَرون》 همگی در پیشگاه خدا اظهار تسلیم می کنند و تمام دروغها و افترا هایی که می ساختنداز نظر ایشان گم میشود و از بین می رود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 حجت‌الاسلام عالی 💢ذکری برای رفع فشارهای زندگی! ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
💙امام صادق علیه السلام: ‌ 💎در آینده ای نزدیک، خداوند دنيا و آخرت را به ما و ما خواهد داد. ‌ 📗 الكافی: ج 1 ص 474 🍃 ‌ تعجیل در (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صلوات 💙 ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.🔴برنامه «بدونِ گارد» با موضوع حجاب 🔹از امشب ساعت ۲۳:۳۰ از شبکه سه ♨️بدونِ گارد درباره 🔥خیانت هایی که شیخ مرحوم ، محمد خاتمی و حسن روحانی برای جلب راَی به دین و شریعت و عاقبت مردم ایران کردند را امشب ببینید ..⏳ ..
💌 وقتی عقل و عشق یک چیز می‌گویند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ . . … شهیدی گفت: «خواهرم…تو در سنگر حجاب مدافع خون منی…» : «خواهرم… استعمار از سیاهے چادر تو بیشتر از سرخے خون من مے ترسد…» .یادمان باشد ڪه تا ابد مدیون این شهدائیم... شهداےی ڪه لباس و نوع شلوار و مُد روز برایشان معنایے نداشت… .حجاب هم فرهنگے است ڪه مُد روز و مدلهاے مختلف بر نمی‌دارد… .بانوی خوبم !😊 .فلسفـه حجاب تنها به گنـاه نیفتـادن مردهـا نیست! .که اگر چنین بود ، چرا خدا تو را با حجـاب ڪامل به حضور می‌طلبد در عاشقانه ترین عبادتت؟! .جنـس تو با حیـا خلق شده...😍 .رعایت حجاب تو شرط انتظار حجت ابن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف)است. ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دخترای امروزی چند سال دیگه اینا رو متوجه میشن . ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌" _علیه_سلام_حضور_ دارد 👌 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن 🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات 🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
الحمدالله علی کل حال «يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِکَ»🤲
*═✧❁﷽❁✧═* اومدم در 🚪رو باز کنم ... که مادرم بازش کرد ... پشت در ... با چشم هایی که اشک توش حلقه زده بود ... ـ تو هم سرنوشتت پاسوز زندگی من و پدرت شد😢 ... دیدنش دلم رو بیشتر آتش زد ... به زور خندیدم .. ـ بیخیال بابا ... حالا هر کی بشنوه فکر می کنه چه خبره ... نمی دونی فردوسی چقدر بزرگه ... من که حسابی باهاش حال کردم ... اصلا فکر نمی کردم اینقدر ... پشت سر هم با ذوق و انرژی زیاد حرف می زدم ... شاید دل مادرم🧕 بعد از اون حرف هایی که پشت در شنیده بود ... کمی آرام بشه ... حالتش که عوض شد ... ساکت شدم ... خودم به حدی سوخته بودم که حس حرف زدن نداشتم ... و شیطان👹 هم امان نمی داد و ... داغ و آتش دلم رو بیشتر باد می زد ... آرزوهای بر باد رفته ام جلوی چشمم رژه می رفت ... دلم به حدی سوخت❤️‍🔥 که بعد از آرام شدن ... فراموش کردم ... بگم ... - خدایا ... بنده ات رو به خودت بخشیدم ... مادر مدام برای جلسات دادگاه⚖ یا پیگیری سایر چیزها نبود ... من بودم و سعید ... سعید هم که حال و روز خوشی نداشت... ضربه ای که سر ماجرای پدر خورده بود ... از یه خونه بزرگ با اون همه امکانات مختلف ... از مدرسه گرفته🏦 تا هر چیزی که اراده می کرد ... حالا اومده بود توی خونه مادربزرگ ... که با حیاطش ... یک سوم خونه قبل مون نمی شد ... برای من که وسط ثروت ... به نداشتن و سخت زندگی کردن عادت کرده بودم ... عوض شدن شرایط به این صورت سخت نبود ... اما اون، فشار شدیدی رو تحمل می کرد ... من کلا با بیشتر وسایلم رفتم یه گوشه حال ... و اتاق رو دادم دستش ... اتاق برای هر دوی ما اندازه بود اما اون به در و دیوار گیر می کرد ... آرامش بیشتر اون ... فشار کمتری روی مادر وارد می کرد ✅... مادری که بیش از حد، تحت فشار بود ... توی حال دراز کشیده بودم که یهو با وحشت صدام کرد ... - مهران پاشو ... پاشو مهران مارم🐍 نیست ... گیج و خسته چشم هام رو باز کردم ... ـ بارت نیست؟ ... بار چیت نیست؟ ... ـ کری؟ ... میگم مار ... مارم گم شده ... مثل فنر از جا پریدم ... ـ یه بار دیگه بگو ... چیت گم شده؟ ... ـ به کر بودنت ... خنگی هم اضافه شد ... هفته پیش خریده بودمش ... سریع از جا بلند شدم ... ـ تو مار خریدی؟ ... مار واقعی⁉️ ... ـ آره بابا ... مار واقعی ... ـ آخه با کدوم عقلت همچین کاری کردی؟ ... نگفتی نیشت میزنه؟😨 ... - بابا طرف گفت زهری نیست ... مارش آبیه ... شروع کردیم به گشتن ... کل خونه رو زیر و رو کردیم ... تا پیدا شد ... سعید رفت سمتش برش داره ... که کشیدمش عقب ... - سعید مطمئنی این زهر نداره؟ ... علی رغم اینکه سعید اصرار داشت مارش بی خطره ... اما یه حسی بهم می گفت ... اصلا این طور نیست❌ ... مار آرومی بود و یه گوشه دور خودش چمبره زده بود ... آروم رفتم سمتش و گرفتمش ... ـ کوچیک هم نیست ... این رو کجا نگهداشته بودی؟ ... ـ تو جعبه کفش ... مار آرومی بود ولی من به اون حس😖 ... بیشتر از چیزی که می دیدم اعتماد داشتم ... به سعید گفتم سینک ظرف شویی رو پر آب کنه ... و انداختمش توی آب ... به سرعت برق از آب اومد بیرون و خزید روی کابینت ... ـ سعید شک نکن مار آبی نیست❌ ... اون که بهت دروغ گفته آبیه ... بعید می دونم بی زهر بودنش هم راست باشه ... چند لحظه به ماره خیره 👀شدم ... - خیلی آروم برو کیسه برنج رو خالی کن توی یه لگن ... و بیارش ... سعید برای اولین بار ... هر حرفی رو که می زدم سریع انجام می داد ... دو دقیقه نشده بود با کیسه برنج اومد ... خیلی آروم دوباره رفتم سمتش ... و با سلام و صلوات گرفتمش ... و انداختمش توی کیسه ... درش رو گره زدم ... رفتم لباسم رو عوض کردم ... ـ کجا میری❓ ... ـ می برمش آتش نشانی ... اونها حتما می دونن این چیه... اگر زهری نبود برش می گردونم ... ـ صبر کن منم میام ... و سریع حاضر شد ... ♻️ادامه دارد... ══ ೋ💠🌀💠ೋ══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم نمی شود هرگز پیمان الهی و بیعت با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ،را به بهای کمی همچون دنیا مبادله نکنید. زیرا آن پاداشی که نزد خداوند برای وفا کنندگان به عهد و پیمان آماده شده،برای شما بهتر است اگر نیکی عاقبت بیعت با رسول الله را بدانید.
سلامتی ارمغانِ سلام است! و تـــو جلوه‌ی تمام و کمالِ سلام! سَلامِ بر سلام؛ نورٌ علیٰ نور است برای آنان که به تلالؤ پسِ پرده‌ات نیز، دلگرمند سلام بر تـــو حضرت صاحب دلم؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 مثل لوتی‌ها باش! 🔻راز بازگشت خیلی از لوتی‌ها با یک توبه
🌹 ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز دویست و هشتم ┄═❁❀❈🌿🌸🌿❈❀❁═┄ 📜 : وصف خدا و رسول 1⃣ خداشناسی ♦️سپاس خدا را که اوّل است و چيزی پيش از او وجود نداشت و آخر است و پس از او موجودی نخواهد بود، چنان آشکار است که فراتر از او چيزی نيست و چنان مخفی و پنهان است که مخفی تر از او يافت نمی شود. 2⃣ ويژگی های پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) ♦️قرارگاه پيامبر(صلی الله علیه و آله) بهترين قرارگاه و محل پرورش و خاندان او شريف ترين پايگاه است. در معدن بزرگواری و گاهواره سلامت رشد کرد، دلهای نيکوکاران شيفته او گشته، توجّه ديده ها به سوی اوست. خدا به برکت وجود او کينه ها را دفن کرد و آتش دشمنی ها را خاموش کرد. با او ميان دل ها اُلفت و مهربانی ايجاد کرد و نزديکانی را از هم دور ساخت. انسان های خوار و ذليل و محروم در پرتو او عزّت يافتند و عزيزانی خودسر ذليل شدند. گفتار او روشنگر واقعيّت ها و سکوت او زبانی گويا بود. ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📜 🔹دوران جاهليت و نعمت بعثت ♦️خدا پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را به هنگامی مبعوث فرمود که مردم در حيرت و سرگردانی بودند، در فتنه ها به سر می بردند، هوی و هوس بر آنها چيره شده و خودبزرگ بينی و تکبّر به لغزش های فراوانشان کشانده بود و نادانی های جاهليّت پَست و خوارشان کرده و در امور زندگی حيران و سرگردان بودند و بلای جهل و نادانی دامنگيرشان بود. پس پيامبر(صلی الله علیه و آله) در نصيحت و خيرخواهی نهايت تلاش را کرد و آنان را به راه راست راهنمايی، مردم را به حکمت و موعظه نيکو دعوت فرمود. ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📜 1⃣ وصف خدای سبحان ♦️برتر و بزرگ است خدايی که انديشه های ژرف، حقيقت ذات او را نمی توانند درک کنند و گمان زيرک ها آن را نمی يابد، آغازی است که نهايتی ندارد تا به آخر رسد و پايانی ندارد تا ايّام او سپری گردد. 2⃣ وصف پيامبران آسمانی ♦️پيامبران را در بهترين جايگاه به وديعت گذارد و در بهترين مکان ها استقرارشان داد. از صُلب کريمانه پدران به رَحِم پاکِ مادران منتقل فرمود، که هرگاه يکی از آنان در گذشت ديگری برای پيش بردِ دينِ خدا به پاخاست. 3⃣ وصف پيامبر اسلام و اهل بيت(علیهم السلام) ♦️تا اينکه کرامت اعزام نبّوت از طرف خدای سبحان به حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)رسيد. نهاد اصلی وجود او را از بهترين معادن استخراج کرد و نهال وجود او را در اصيل ترين و عزيزترين سرزمين ها کاشت و آبياری کرد، او را از همان درختی که ديگر پيامبران و انبياء خود را از آن آفريد به وجود آورد، که عترت او بهترين عترت ها و خاندانش بهترين خاندانها و درخت وجودش از بهترين درختان است. در حَرَم أمنِ خدا روييد و در آغوش خانواده کريمی بزرگ شد، شاخه های بلند آن سر به آسمان کشيد که دست کسی به ميوه آن نمی رسيد. پس پيامبر(صلی الله علیه و آله) پيشوای پرهيزکاران و وسيله بينايی هدايت خواهان است، چراغی با نور درخشان و ستاره ای فروزان و شعله ای با برق های خيره کننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال و روش زندگی او صحيح و پايدار و سخنانش روشنگر حقّ و باطل و حکم او عادلانه است. خدا او را زمانی مبعوث فرمود که با زمان پيامبران گذشته فاصله طولانی داشت و مردم از نيکوکاری فاصله گرفته و امّت ها به جهل و نادانی گرفتار شده بودند. 4⃣ نصيحت به مردم ♦️خدا شما را بيامرزد اعمال نيکو بر اساس نشانه های روشن انجام دهيد؛ زيرا که راه، روشن است و شما را به خانه أمن و أمان دعوت می کند. هم اکنون در دنيايی زندگی می کنيد که می توانيد رضايت خدا را به دست آوريد. با مهلت و آسايش خاطری که داريد. اکنون نامه عمل، سرگشاده و قلمِ فرشتگانِ نويسنده در حرکت است، بدن ها سالم و زبان ها گوياست، توبه مورد قبول و اعمال نيکو را می پذيرند. ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا