.
❇️ دیـــدار یــار ...✨
(شماره یک)
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
💠 ملاقات امـام زمــان علیهالسلام با دلاک
✍ ســـید محمــد موســوی رضــــوی نجــــفی از
شیخ باقر بن شیخ هادی کاظمی نقل کرد:
✔️ شخص صادقـی، دلاک بود و پــدر پیــری
داشت که در خدمــــتگزاری به او کوتاهـی
نمیکــرد ، حــــتی آنــکـه بــرای پـــدر آب در
مستراح حاضر میکرد ومنتظر میایستاد
که او بیرون آید و به مکانش برساند.
✔️ همـــیشـــه مواظب خـــدمت او بـــود مگــــر
در شب چهــارشــنبه که به مـسـجـد سـهــله
میرفت تا اینکه مسجد رفتن را ترک نمود 🕌
➕ علت ترک کردن مسجد را از او جویا شدم.
➖گفـت : چهــــل شب چهــارشــنبه به مسـجــد
رفــتم ، چـــــون چهــارشنبهٔ دیگـر شـد بخاطـــر
خــدمـت به پـــدر میــسر نشد به مسجد بروم
تا اینکه شب شد، عازم مسجد شــدم، در راه
شخــــص اعرابی را دیدم که بر اســــبی ســـوار
است ، چـــون نزدیــکم رســــید رو به من کـــرد
و از مــقـصــــد من پرســـید.
➕ گـفـــــتم : مـســجد ســـهـــلـه .
➖ فرمود : "اوصـیک بالعـــود اوصـیک بالعــــود"
( یعـنی: وصـیت میکنم تو را به پـــدر پیــرت )
✔️ و آن را سه مرتبه تکرار کرد . آنگاه از نظرم
غایب شد ودانستم که او مهدی علیهالسلام
است وآن جناب راضی نیست به جـدا شـدن
مـــــن از پـــــدرم ، حــــتی در شب چهــارشـنبه.
پس دیگــــر به مــسـجــد نرفــتم...🌱
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
📚 منتهی الامال، باب۱۴، ص ۱۳۵۸
بحق خانم حضرت زینب الکبری سلام الله علیها اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
❇️ دیـــدار یــار ...✨
(شماره دو)
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
🔰تشــــرف مــلا حــــبيب اللّه و
حاج سيد محمد صادق قمى
💠 ملا حبيب الله، كه از مـــتقين و مورد
اعتمـاد است مؤذن مــسجدى بود كه
مرحـوم حاج سيد محمد صادق قمی
(رحمة الله علیه) آن را تـاســيس كـرد.
✔️ ايشان فرمود:
✍ عـــادت من اين بــود كه يك سـاعـــت
قبل از طلوع فجر به مسجد مىآمدم
و نافله شب را در آن جا مىخواندم و
فصولی که هوا گرم مىشد نافله شب
را بر پشت بام مسجد بجا مـىآوردم و
بعد از اداء نافله بر سطح ايوان مرتفع
مسجد مىرفتم و قبل از اذان قــــدرى
مناجات مىكردم.
وقتى كه صبح مىشد اذان میگفتم و
براى نماز پايين مىآمدم. اين برنامه را
نزديك به بيست سال اجرا مىكردم.
✔️ شبى از شــــبها كه تــاريــك بود و باد
مىوزيد، بنابر عادت به مسجد آمدم.
ديـــدم درب مســــجد باز اســت و يك
روشـــنايى درآن جـا ديــــده مىشـــود.
گمـــان كــــردم خــادم، در مســــجد را
نبــسته و چــــراغ را خـــامــوش نكــرده
اســت.
➕️داخل شدم كه ببينم جريان چيست؟
ديدم سيـــدى به لباس علــمای ايران،
در مـــحراب مشغول نمــــاز است و آن
روشنايى از چهره مبارك ايشان ساطع
مىشود نه ازچراغ!
درباره آن سيــد و صـــورت نـــورانيـــش
تفكـــر مىكـردم.
➖️وقــــــتى از نمـــــاز فارغ شد ، رو به
من نمود و مرا به اسم صــــدا زد و
فـــــــرمــــــود : بــــه آقـــــــــاى خـــــــود
(سيد محمد صادق قمى) بگو بيايد.
➕️ بدون تامل، امر او را اطاعت نمودم
و رفتم كه حجةالاسلام سيد محمد
صادق قمى را خبر كنم.
وقتی به خانهاش رسيدم، درب را
به آرامى كوبيدم.
ديدم ایشان در حالى كه عمامه خود
را به سر كرده، پشت درب ايستاده و
مىخواهد از خانه خارج شود.
✔️ سلام كرده و عرض كردم:
سيد، عالمى در مسجد است و شما
را احضار نموده است.
➖️ فرمود: آيا او را شناختى؟
➕️ گفتم: نه، نشناختم، ولى از علماء
ولايت ما نيست.
آقا! چقدر صورت او نورانى است،
من چنين صورت نورانى در مدت
عمرم نديدهامامــــا ســــيد محمـــد
صـــادق به من جـــــوابى نمــىداد.
باايشان بودم،تا داخل مسجد شد
ديــــدم نســبت به آن سيـــد ، ادب
خاصــى را رعايت مىكند و خضـوع
كاملى در برابر ايشان دارد.
✔️ سلام كرد و نزديك ايشان نشست
و با آن شخص مذاكرهاى نمــــــود.
بعـــد از مــــدت زمانى، آن سيـــد از
مسجد خارج شد.
➕️من كه از خضوع ايشان تعجب كرده
بــــودم پرسيدم: اين سيد كه بود؟ و
چـــــرا تا اين حد نسبت به او خضوع
مـــىكرديد؟
➖️رو به من نمود و فرمود: او را نشناختى؟
➕️گفتم: نه،
➖️از من تعهــــد گـــرفت كه در مـــدت
حياتش، اين جريان را بروز نــدهم.
بعد فرمود :
آن آقا، مـــولاى من و تو، حضــــرت
صاحب العصــــر و الزمان عجل اللّه
تعالى فرجه الشــريف بود.
➕️در اين جا من به سوى درب مــســجد
دويدم ، ديــدم درب بســته و مــــسجد
تاريك است و احدى در آن جا نيست.
✔️از سخنان حــضرت با ايشان چــــيزى
نفهميدم، جز آن كه «امر به اقامــــه
نمـــــاز جماعت صـــــبح در اول فجر»
فرمودند.
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
📚 برکات امام عصر ارواحنافداه
بحق زینب الکبری سلام الله علیها اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
❇️ دیـــدار یــار ...✨
(شماره سه)
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
💠تشرف سید عبدالکریم کفاش
✍️سیدعبدالکریم کفاش شخصـی بود که
مورد عنایت ویژه امام زمان(عجـل الله)
قـــرار داشت و حضرت دائـــماً به او سر
می زد. روزی حضـرت به حجره کفاشی
او تشــــریف آوردنــــد در حــــالی کــــه او
مشغول کفاشی بود.
✔️ پس از دقایقــــی حضـــرت فرمــــودند :
«ســید عبدالکـــریم،کفش من نیـاز به
تعمـــــیر دارد ، برایم پیــــنه می زنی؟»
✔️ سیــــد عــرض کرد : آقاجان به صاحب
این کـــفــش که مشـغــول تعمــــــیر آن
هســــتم قول داده ام کفــش را برایش
حاضر کنم، اگر الان مشغول پینه زدن
کفــــــش های شمـــا بشــــوم ، به قـولم
نمـــــیتوانم عمـــل کنم. آقاجان نوکـرتم
اجــازه بدهید به قولی که داده ام عمل
بکنم بعدا…
✔️ پس از دقایقی دوباره حضرت فرمودند:
«سـیــد عبدالکـــــریم! کفش من نیـاز به
تعمــــــیر دارد ، برایم پیــــنه مــی زنی!؟»
✔️ سیــــدعبدالکـــــریم می گــوید: آقـاجان !
قــــربان تان بشم خدمــت تان که عرض
کـــــردم، من قـــول داده ام…
✔️ وقتــــی حضــــرت خـــواسته شان را برای
ســـــــومیـــن مـــــــرتبــه تکــــــرار کــــــردند ،
ســــید کفشی را که در دست داشت کنار
گذاشت، بلند شد و دستانش را دور کمر
مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت :
قربانت گــــردم اگر یک بار دیگر بفرمایید
“ کـــفش مرا پیـــنه می زنی ” داد و فـریاد
می کنم آی مـــــــردم آن امـــــام زمــانی که
دنــــبالش می گــــــردید، پیش من است ،
بیایید زیارتش کنید !
✔️ حضــــرت شــــــروع کــردند به خندیدن و
فرمودند : « آفرین! خواستیم امتحانت
کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که
داده ای چقدر مقید هستی. ما شمــا را
برای خودمان نمی خواهیم، برای خـــدا
می خواهــیم ؛ هرچه بنــــده تر باشید ،
ما شــــما را بیشــــــتر دوســت داریـــــم »
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
کـــــتاب روزنـــــــــه هایی از عـــــالم غیـــب ؛
نوشـــته آیت الله سید محـــــسن خــــرازی
و کتاب ارتباط معنوی با حضرت مهدی ص ۸۸📚
#تشرف
#کانونحضرتمهدیعجلاللهفرجه
─┅═༅═❥༅✿༅❥═༅═┅─
بحق خانم حضرت زینب الکبری سلام الله علیها
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
💌سفارش مهم علامه #امینی رحمه الله علیه :
#زیارت_عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن.
این زیارت دارای آثار و برکات بسیاری است که موجب نجات و سعادت مندی در دنیا و آخرت تو می باشد.
🍃#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🍃
♥️سفارش امام مهدی علیه السلام به ما
#زیارت_عاشورا
#زیارت_جامعه
#نماز_شب
‹•.•›💗‹•.•›
✍ روانشناسی 📕
• ۶ ایده برای خوب کردن حالت :
1- به گل ها آب بده.
2- برای خودت هدیه بخر.
3- چند نفس عمیق بکش.
4- به احساسات و ایده هات اهمیت بده.
5- یک نوشیدنی گرم و خوش بو بنوش.
6- هر چی تو فکرت هستو بنویس.
#خانمها_بدانند
#همسرداری
احترام به شوهر در جمع
💞وقتی در مهمانی هستید و قراره شوهرتون بعدا به جمع ملحق بشه هر وقت رسید، جلوی پاش تمام قد بایستید.
💞با این کار هم به خودتون احترام گذاشتید هم به همسرتون و هم دیگران رو به احترام گذاشتن به شوهرتون ترغیب کردید.
خوشبختی چیزی نیست …
که بخواهی آن را به تملک خود درآوری ،
خوشبختی کیفیتِ تفکر است ٬
حالت روحی ست ؛
خوشبختی ..٬
وابسته به جهان درون توست …!
#به_وقت_روشنفکر
نوشته بود:
نماز هامون اگه نماز بود ، از شکسته شدنش تو سفر خوشحال نمیشدی
❣راههای کاهش استرس؛
۱- موسیقی ملایم و ترجیحا بیکلام گوش کنید.
۲- دمنوش های آرامبخش بنوشید. ( ترجیحا چای سبز یا گل گاو زبان).
۳- پیاده روی کنید......
۴- بنویسید(با نوشتن احساسات خود را برروی کاغذ جاری کنید).....
۵- یک رایحه را بو کنید( زیبایی و بوی گل های تازه آرامبخش هستند، در محیط کار یا منزل داشته باشید).....
۶- بخندید( خنده نشانه شادی درونی است و با استرس تعارض دارد).....
۷- نفس عمیق بکشید ( در کاهش استرس و بهبود شرایط روانی شگفت انگیز است ).....
۸- به کسی که دوستش دارید زنگ بزنید......
🤲🏻بهترین زمان دعا کردن🤲🏻
🌸در اخبار ائمه عصمت و طهارت علیهم السلام رسیده است که: بهترین ساعات شب که هر دعایی به اجابت نزدیک می باشد، از نصف شب تا طلوع فجر است...
🌸اگر کسی این زمان در خانه خدا برود دعای او به اجابت نزدیک و نکته جالب این است که خداوند با عظمت انتظار دارد که ما در خانه او بریم.😭
🍃طلوع فجر، صبح صادق یا فجر صادق، دقایقی پس از پایان شب است که نوری سفید در افق پراکنده میشود. طلوع فجر، ابتدای وقت نماز صبح و بافضیلتترین وقت ادای آن است.