eitaa logo
عاشقان امام زمـــــان(علیه السلام)
419 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
7هزار ویدیو
9 فایل
❣️بسمــــ‌اللّٰــھ 💫به کانال عاشقان امام زمان(علیه السلام) خوش امدید💫 #استیکر_کلیپ_سخنرانی_قرآن ⁦کانال استیکر هامون↶ https://eitaa.com/eitaalove ڪپـے‌باذڪر‌صلوات‌براے‌سلامتـے‌مـهـدے؏ـݼ 🔻ارتباط 👈🏻 @KAZEMlSh313 🔻تبادل👈🏻 @yarahmadiiii
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
های اضافه شده به داستان سه دقیقه تا قیامت(قسمت ۲) 👇👇👇👇👇 ❎او اهل نماز و روزه نبود هیچ عبادتی نمی‌کرد اما می‌گفت هر چه از خدا بخواهم سریع میدهد! بیشتر کشورهای دنیا رفتم و همینطور اسم کشورها را میبرد ... 🔆گفتم چند بار تا حالا کربلا رفتی؟چند سفر مشهد رفتی؟ 🔰خنده ای بر اثر تمسخر کرد و گفت: کربلا که فعلا امنیت ندارد، اما اگر بخواهم یک قطار را کامل می خرم و همه را مشهد می برم! 💠دوباره سوال را تکرار کردم: چند بار مشهد رفتی؟ گفت: یک بار برای پروژه اقتصادی رفتم اما زود برگشتم. 🔆 گفتم حرم امام رضا هم رفتی؟ گفت فرصت نشد اما اراده کنم میروم... بعد یکی از بزرگترهای هیئت فامیلی را صدا کرد و گفت حاجی امسال هزینه غذای ده شب محرم را به حساب من بزن. این را گفت و بلند شد و رفت.. درست دو شب مانده به محرم اعضای هیئت به سراغ او رفتند که هزینه غذا را بگیرند اما خارج از کشور بود! ♻️ بعد از عاشورا برگشت و باز هم مثل همیشه مردمان عادی هزینه محرم را پرداخت کردند. 💥 خبر دارم که هنوز این شخص توفیق زیارت مشهد را پیدا نکرده است! 💥از دیگر موقعیت هایی که در جهنم و در نزدیکی آن مشاهده کرده‌ام نحوه عذاب برخی افراد بود که من از سابقه ایمان و انقلابی بودن آنها مطلع بودم! ⚡️ جایی را دیدم که شبیه یک سطح معمولی بود وقتی خوب دقت کردم دیدم این سطح پر از نوک شمشیر و نیزه است اصلا نمیشد آنجا راه رفت شبیه پشت جوجه تیغی بود.. 💥بعد دیدم کسی را از دور می آورند! دستهایش را بسته بودند او را سر و ته آویزان کرده بودند و بدنش را روی این سطح می‌کشیدند... 🔥 فریادهای او دل هر کسی را به لرزه می انداخت تمام بدنش زخمی بود.. 🔥کمی آن طرف تر را نگاه کردم یک استخر پر از مواد مذاب بود مانند آنچه از آتشفشان ها خارج می شود. 🌪یک سینی گرد با قطر حدود یک متر در وسط آن قرار داشت و شخصی روی این سینی نشسته بود هر چند دقیقه یکبار تعادل خود را از دست داده و داخل مواد مذاب می افتاد 🔥بعد تلاش می‌کرد و به روی این سینی بر می گشت کمی که دردهای بدنش بهتر میشد دوباره همین ماجرا تکرار می شد واقعا وحشت کردم... 🌎من این افراد را شناختم و گفتم: اینها که خیلی برای اسلام و انقلاب زحمت کشیدند فقط در چند مورد‌.... نگذاشتن سخن من تمام شود ماجرای طلحه و زبیر را به یادمان آوردند،کسانی که در صدر اسلام و در جوانی برای خدا و اسلام بسیار زحمت کشیدند اما سرانجام در مقابل اسلام واقعی قرار گرفتند و فتنه‌های بزرگی ایجاد کردند.... ادامه دارد... 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️مرحوم مادر بزرگم يك قصه اي در كودكي برايم تعريف كرده است كه بسيار زيباست. قصه ي دوستي يك خرس و يك هيزم شكن است كه سال ها در كوه با هم دوست بودند و با هم غذا مي خوردند.يك روز هيزم شكن براي ناهار آش پخت، خرس كه مي خواست آش را بخورد شروع كرد با زبانش ليس زدن و با سر و صداي زياد خوردن؛ ♦️هيزم شكن كلافه شد و گفت: درست غذا بخور، حالم رو بهم زدي با اين غذا خوردنت. خرس ديگه غذا نخورد و كنار رفت و صبر كرد هيزم شكن غذايش را تمام كند. گفت: برو و تبرت را بياور و بزن توي سر من. هیزم شکن گفت آخه برای چی؟ ما با هم دوست هستیم. ♦️خرس گفت: همین که میگم یا می زنی یا از بالای کوه پرت می کنمت پایین. هیزم شکن هم تبر را برداشت و زد توی سر خرس و خون آمد و بیهوش شد. هیزم شکن فرار کرد و تا یکی دو سال سراغ خرس نرفت اما بعد از چند وقت طاقت نیاورد و رفت ببیند که خرس زنده است یا نه. ♦️دید که خرس سالم است و مشغول کار خودش است، سلام و احوالپرسی کرد، گفت چه قدر خوشحالم که می بینم حالت خوبه، آخه خودت گفتی بزن من که نمی خواستم بزنم. خرس گفت: نگاه کن ببین زخم خوب شده یا نه؟ هیزم شکن نگاه کرد و گفت: آره خدارو شکرخوبه خوبه و جایش هم نمانده. ♦️خرس گفت: ولی جای زخم زبونی که زدی هنوز جایش مانده، زخم تبر خوب شد ولی زخم زبون هنوز جاش مونده. ♦️زبان نیشدار روح را بیمار می کند. توهین و تحقیر و نفرین، مقایسه و تحقیر نسبت به دیگران به خصوص اگر با کلمات زشتی همراه شود، در ذهن می مانند و وحشت ایجاد می کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_سلام الله ⇦ قسمـــ①ـــمت ↫انســـــیه ۞فاطمه ى زهرا سلام الله عليها الگوى تمامى انسان‌ها از زن و مرد بوده و هست، زيرا در انسانيت به تمام درجات كمال رسيده بودند، امّا چون نصيبى از بهشت داشت، او را حوراء انسيه مى‌گويند، يعنى انسانى فرشته صفت. انسیه نامی با ریشه عربی و از نام‌های حضرت فاطمه به معنی انسایت، خو گرفتن، انیس، مونس، همدم، مونث انسی، مربوط به اِنس، انسانیت ذکر شده است 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شيوه در ياری امام عصر عليه السلام(بخش اول) 1⃣ دعـوت از ديگـران جهت بهره مند شدن از بركات امام زمان عليه السلام؛ 🔸هر شيعه ای كه نعمت وجود امام عصر را درک كرده و حلاوت عنايات او را چشيده باشد، می تواند وجود اين نعمت را به ديگران خبر دهد و از آنها دعوت كند كه با توسل به عليه السلام از عنايات او بهره مند گردند. ارجاع ديگران به امام زمان عليه السلام برای رفع نيازهای مادی و معنويشان كاری بسـيار ساده است. 👌 اين كار زمينه قدرشناسی امت از امام عليه السلام را فراهم می آورد و در غربت زدايی از اين مولای كريم بسيار مؤثر است، از اين رو به نوبه خود نوعی ياری امام عصر به شمار می‌رود. 🔰ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀 🔥 گرفتاری در برزخ بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم 🍃 «شهید ثانی» رضوان اللّه تعالی علیه در یک رؤیای صادقه، یکی از بزرگان را دید و احوالش را پرسید 🍃 او گفت: «از وقتی که از دنیا رفته‌ام، تاکنون یک سال است، به علّت کاری که کرده‌ام، گرفتار هستم.» 🍃 شهید ثانی، ماجرا را پرسید. او ادامه داد: «روزی در راهی عبور می‌کردم که فردی یک بار کاه وارد شهر کرد ⚠️ من بدون اینکه به او اطلاع دهم و اجازه بگیرم، یک پر کاه از بارش برای تمیز کردن دندان‌هایم برداشتم و نزد خود گفتم که یک ذرّه کاه دیگر رضایت گرفتن نمی‌خواهد ✨ امّا به خاطر همین پر کاه یک سال است که در گرفتاری هستم.»😳😳😳 📚 اخلاق و احکام در داستان‌های شهید آیةاللَّه دستغیب. ج 4/ 484 @nademinn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶عاقبت شوخی با نامحرم 😰 📝حکایتی بسیار عجیب و پند آموز یکی از علمای مشهد می فرمود : روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم ، جوانی آمد و مسئله ای پرسید . گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند ، ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت . بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم ، آقا از او پرسیدند آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید ، او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد . بعد از آنکه دوباره اصرار کردند گفت : وقتی قبر را نبش کردم دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می زند ، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم دوباره قبر را پوشاندم . از او پرسیدم آیا کار زشتی از مادرت سر می زد ؟ گفت من چیزی بخاطر ندارم ولی همیشه پدرم او را نفرین می کرد زیرا او در ارتباط با نـــامحرم بی پروا بود و با سر و روی باز با مرد نامحرم روبرو می شد و بی پروا با او سخن می گفت و در پوشش و حجاب رعایت قوانین اسلامی را نمی کرد . با نامحرمان شوخی می کرد و می خندید و از این جهت مورد عتاب و سرزنش پدرم بود. . حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : یکی از گروهی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند . 📚( کنزالعمال ، ج 16 ، ص 383 ) درود به زنان باحجاب و مهــــ♡ــدی پسند✋ @nademinn