eitaa logo
🌹منتظران ظهور 🌹
976 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
8.4هزار ویدیو
43 فایل
ادمین تبادل. @Sgssduhv شرایط @mazhabion313 💠کپی مطالب حلال میباشد لطفاً از صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام فراموش نشود💠 اللهم عجل لولیک الفرج ✋
مشاهده در ایتا
دانلود
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «راز عید قربان» 👤 استاد 🔅 روزی فرزند قربانی عظیم خواهد آمد و به عصای آهنین جهان را حکمرانی خواهد کرد... ▫️ ویژه
1_124581719763325813.mp3
7.35M
🎧 👤 🎵بسیار زیبا و شنیدنی ⚠️دین بدون ولایتِ امیرالمومنین رو میشه بی خطر کرد!! مثل کبریت خیس شده..!⛔️ 👌 🔴 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. https://eitaa.com/joinchat/766640225C397950a442
🍃چله زیارت عاشورا 🌸
❤️ مولای من! من اینبار در نفسی که تو را چشم به راه گذاشته است قربانی خواهم کرد
•• درتقویم یڪ روز و اما هر روز استـ وقتے "خواهشات نَفس" براۍ"خدا" قربانے میشوند...! :)
4_5931655014677226245.mp3
4.31M
🎤•|کربلایۍ‌محمدعطائۍ‌نیا|• 🔊شور‌_هَمه‌ی‌جَنگیدَن‌ْکه‌فَقَط‌ْزَدَن‌ْنیست‌ْ عَلی‌پُراَزمَهارَت‌‌ونُکات‌ِریزه..؛😍🍇•~ ↓
🌹منتظران ظهور 🌹
قسمت شانزدهم #بدون_تو_هرگز …من برگشتم دبیرستان … زمانی که من نبودم … علی از زینب نگهداری می کرد 
قسمت هفدهم علی حسابی جا خورد و خنده اش کور شد … زینب رو گذاشت زمین … – اتفاقی افتاده؟ … رفتم تو اتاق، سر کمد و علی دنبالم … از لای ساک لباس گرم ها، برگه ها رو کشیدم بیرون …- اینها چیه علی؟ … رنگش پرید … – تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟ … – من میگم اینها چیه؟ … تو می پرسی چطور پیداشون کردم؟ …با ناراحتی اومد سمتم و برگه ها رو از دستم گرفت… – هانیه جان … شما خودت رو قاطی این کارها نکن …با عصبانیت گفتم … یعنی چی خودم رو قاطی نکنم؟ … می فهمی اگر ساواک شک کنه و بریزه توی خونه مثل آب خوردن اینها رو پیدا می کنه … بعد هم می برنت داغت می مونه روی دلم …نازدونه علی به شدت ترسیده بود … اصلا حواسم بهش نبود… اومد جلو و عبای علی رو گرفت … بغض کرده و با چشم های پر اشک خودش رو چسبوند به علی … با دیدن این حالتش بدجور دلم سوخت … بغض گلوی خودم رو هم گرفت…خم شد و زینب رو بغل کرد و بوسیدش … چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد … اشکم منتظر یه پخ بود که از چشمم بریزه پایین …- عمر دست خداست هانیه جان … اینها رو همین امشب می برم … شرمنده نگرانت کردم… دیگه نمیارم شون خونه…زینب رو گذاشت زمین و سریع مشغول جمع کردن شد … حسابی لجم گرفته بود …- من رو به یه پیرمرد فروختی؟ …خنده اش گرفت … رفتم نشستم کنارش … – این طوری ببندی شون لو میری … بده من می بندم روی شکمم … هر کی ببینه فکر می کنه باردارم … – خوب اینطوری یکی دو ماه دیگه نمیگن بچه چی شد؟ …خطر داره … نمی خوام پای شما کشیده بشه وسط …توی چشم هاش نگاه کردم … – نه نمیگن … واقعا دو ماهی میشه که باردارم … @••••• ادامه دارد.... • • دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است ✅ در غیر این صورت نویسنده راضی نیست ‼️ و اینکار دارد💯
.-🌸🥀.- یااباناالمھد؎🤍 دل‌مُرده‌ایم‌و‌یادتو‌جآن‌میدهد‌بہ‌ما قلبیم‌وبودنت‌ضربآن‌میدهد‌بہ‌ما:) ____ تعجیل‌درظهور‌و‌سلامتی‌مولا،شفابیماران 📿 به‌رسم‌وفای‌هرشب بخوانیم 💌
﷽❣ ❣﷽ عاقبت نور تو پهنای جهان میگیرد جسم بی جان زمین از تو توان میگیرد سالها قلب من از دوریتان مرده ولی خبری از تو بیاید ضربان میگیرد ∞♥️∞ ❣❣ ➬ @Emam_Mahdi_114
✳️منتظران ظهور ✨﷽✨ 🌼داستان کوتاه و پندآموز ✍مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . 🌸 گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد . 🌹 عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند. 🌼هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . 🌺 زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند . 🌻او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند. ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. 🌸بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن. 🌼روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . 🌺گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. 🌻 مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند . ☘فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . 🌼پس این نصیب توست ... 🌺صدقه را بنگر که چه چیزیست!! 🌻صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است ... ∞♥️∞ ❣❣ ➬ @Emam_Mahdi_114