eitaa logo
🌹منتظران ظهور 🌹
972 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
8.1هزار ویدیو
42 فایل
ادمین تبادل. @Sgssduhv شرایط @mazhabion313 💠کپی مطالب حلال میباشد لطفاً از صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام فراموش نشود💠 اللهم عجل لولیک الفرج ✋
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼منتظران ظهور 💛💕 _*داستان فوق العاده ی امشب مون حتما بخونید*_ 🙍🏻‍♂یک جوان سنی(اهل سنت) آمد پیش علامه امینی و گفت: مادرم دارد می میرد! 👳🏻‍♂علامه گفت: من که طبیب نیستم! 🙍🏻‍♂جوان گفت: پس چه شد آن همه کرامات اهل بیت شما ...؟؟؟ 👳🏻‍♂علامه امینی با شنیدن این حرف، تکه کاغذی برداشت و چیزی داخل آن نوشت و آن را بست.📝 سپس آن را به جوان داد و گفت این را بگیر و ببر روی پیشانی مادرت بگزار... ان شالله که خوب می شوند... اما به هیچ وجه داخل آن را نگاه نکن.❌ 🙍🏻‍♂جوان کاغذ را گرفت و رفت... چند ساعت بعد دیدند جمعیت زیادی دارند می آیند... 👳🏻‍♂علامه پرسید چه خبر شده است؟ 👥شاگردان گفتند: آن جوان به همراه مادر و طایفه اش دارند می آیند گویا مادرش شفا یافته است... 🔻سپس آن زن داستان را چنین تعریف کرد: 🧕🏻زن گفت: من درحال مرگ بودم و فرشتگان آماده ی انتقال من به آن دنیا بودند... ✨ناگهان مرد نورانی بزرگواری ( با وقار و شکوه غیرقابل وصفی) تشریف آوردند و به ملائک دستور دادند که من را رها کنند... ✨و فرمودند: به آبروی علامه امینی ، او را شفا دادیم... سپس اطرافیان اصرار کردند و از علامه پرسیدند که: 👆🏻در آن کاغذ چه نوشته بودید؟ 👳🏻‍♂علامه گفت: چیز خاصی ننوشتم . باز کنید نگاه کنید..👌🏻 📝کاغذ را باز کردند و دیدند علامه فقط این 3 جمله را نوشته بود: 🌱 💫بسم الله الرحمن الرحیم💫 از عبدالحسین امینی به مولایش امیرالمومنین علیه السلام اگر امینی آبرویی پیش شما دارد، این مادر را شفا دهید والسلام...🌱 ✅ *مبلغ باشیم نشر دهنده ی مطالب مولا باشید حیدر جبران میکنه براتون🥰🧡🌹🍃* _☀️🌤⛅️☁️_ 🔮🌟 *اللهم عجل لولیک الفرج به حق خانم حضرت زینب کبری سلام الله علیها* ∞♥️∞ ❣❣ ➬ @Emam_Mahdi_114
❤️ هرچہ ڪردم بنویسم ز تو مدح وسخنی یا بگویم ز مقام تو ڪہ یابن الحسنی این قلم یار نبود و فقط این جمله نوشٺ: پسرحیـــدر ڪرار، تو ارباب منی 🌹 همه با هم زمزمه می کنیم دعای الهی عظم بلاء به نیت تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام ان شاء الله ∞♥️∞ ❣❣ ➬ @Emam_Mahdi_114
AUD-20220328-WA0009.mp3
5.02M
🎧 شنیدنی🖤 🎼 امام مهربان 🎤ڪربلایے حسین خلجی 🌙
❣ 🔅السَّلامُ عَلَيْكَ يا غَوْثَ الْمُسْتَغيثينَ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که دستگیر درماندگانی. 🌱بشتاب ای پناه عالم که زمین و زمان درمانده شده! 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
🌼منتظران ظهور ⁉️ عــطیــه رو می‌شـناسـین؟ ⬅️ جالبه بدونید اسم عطیه رو حضرت علی(ع) انتخاب کرد. عطیه‌ عوفی یکی از دوستداران حضرت علی، دانشمند، مفسر و اسلام‌شناس عصر خودش بود جوری که حتی اهل سنت هم او رو مورد اعتماد میدونستن و تاییدش میکردن. اون تفسیر قران رو در پنج جلد نوشته و از شاگردان ابن عباس بود. ✔️ خطبه فدک رو برای پسر امام حسن نقل کرده و در زیارت اربعین با جابر‌ عبدالله انصاری بود و اولین زائر اربعین محسوب میشه. ♨️ زمانی که حَجاج ابن یوسف به فرمانروایی رسید، دستور داد عطیه رو دستگیر کنن و به نزدش بیارن. 💢 حجاج رو به عطیه کرد و ➕ گفت: میدونی در زمان حکومت من، بردن اسم علی(ع) جرمه؟ ➖ گفت: میدونم. ➕ میدونی در زمان من کسی پسربچه دنیا بیاره و اسم بچه‌‌شو علی یا از مشتقات علی بذاره جرمه؟ ➖ گفت: میدونم. ➕ میدونستی کسی اگه حتی تو چاردیواری خونه‌ش فضائل علی رو برای خانواده‌ش بگه، من اون خونه رو بر سرش خراب میکنم؟ ➖ گفت: میدونم. 🔴 حجاج با چکمه لگد زد تو صورت عطیه و گفت پس تو غلط میکنی تو این فضا، فضایل علی رو میگی... صورت عطیه پرخون شد و دماغش شکست. ⚔ حجاج گفت الان میدم صورت و سرتو بتراشن و گردنتو بزنن. عطیه هیچی نگفت... یه کم که حجاج آروم‌تر شد، گفت: اما اگه یه کاری بکنی از خونت می‌گذرم. ♦️ عطیه گفت چه کاری؟ حجاج گفت: روز جمعه، تو شلوغی مسجد، قبل از خطبه‌های نمازجمعه، بری بالای منبر جلوی همه مردم علی رو لعن کنی. ❗️عطیه گفت باشه این کارو انجام میدم. حجاج گفت واقعا؟ عطیه گفت: بله بالاخره حفظ جون واجبه. 📣 حَجاج دستور داد جارچی‌ها جار بزنن همه جمعه بیان نمازجمعه، که عطیه میخواد علی رو لعن کنه.... ⬅️ تاریخ نوشته: اون روز خونه‌ها خالی از سکنه شده بود و همه اومده بودن نمازجمعه. وقتی عطیه از پله‌های منبر میرفت بالا، مردم جیغ میزدن. گریه میکردن که عطیه نکن این کارو. ما حاضریم به جای تو جون بدیم، تیکه تیکه بشیم ولی تــو این کارو نکنی. 📍عطیه گفت واستین تماشا کنین. رفت بالای منبر... 📌 بعد از حمد و ثنای خدا، فریاد زد و گفت: پیغمبر فرمود خودم در عرش از خدا شنیدم گفت: عــلیٌ خــیر بــشر... 🔻 علی بهترین بشره، هرکس ابا کنه کافره... 📍و هیچ کس در این جمع مصداق این روایت نیس جز این ملعون، حجاج‌ابن‌یوسف... این کافره... 🔖 با این سخن عطیه، همه تکبیر گفتند و ذکر علی گرفتند.... ✂️ اما... حجاج دستور داد عطیه رو از منبر کشیدن پایین. موهای سر و محاسنش رو تراشیدن، زبون عطیه رو از پشت سر بیرون کشیدن... سرش رو بریدن و کنار منبر آویزون کردن... 🩸تا یه ماه جارچی‌ها جار میزدن، این پاداش کسیه که در زمان حجاج، بگه: عــلی خیر بشر... 💌 اینجوری پای علی وایستادن... 📈 الان ما راحت به عنوان شیعه زندگی میکنیم. الان راحت فضائل علی(ع) رو میگیم... ولے ڪتڪاشو اونا خوردن... اینجاس که عمیقا از ته دلمون میگیم: الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین علی ابن ابی طالب(ع)♥️ 💢نشردهید به عشق امیرالمومنین ∞♥️∞ ❣❣ ➬ @Emam_Mahdi_114
ghadir.darestani-ali-bandani.mp3
3.56M
🎧 👤 🎵بسیار زیبا و شنیدنی ⚠️جانشین پیامبر 👌 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. https://eitaa.com/joinchat/766640225C397950a442
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍 °آقا رسول الله صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم فرمودند: خدا بخواهد به من آرامش دهد با علی علیه‌السّلام آرامش می‌دهد.° 🎤از لسانِ آقا حامد کاشانی ∞♥️∞ ❣❣ ➬ @Emam_Mahdi_114
13.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نفس‌به‌نفس‌میگم‌حسین‌، مارو‌ببرم‌حرم‌حسین‌عزیزم‌حسین __________
🌹منتظران ظهور 🌹
یکم مدح مولا بشنویم روحمــون جَلا پیدا کنه 🌱
اینجاست که باید گفت : خدا یک علـ؏ـی‌ داشت الحمدلله آن هم مولا و بابای ما شد✨
🌹منتظران ظهور 🌹
قسمت نوزدهم #بدون_تو_هرگز اول اصلا نشناختمش … چشمش که بهم افتاد رنگش پرید…لب هاش می لرزید … چشم
قسمت بیستم ثانیه ها به اندازه یک روز … و روزها به اندازه یک قرن طول می کشید … ما همدیگه رو می دیدیم … اما هیچ حرفی بین ما رد و بدل نمی شد … از یک طرف دیدن علی خوشحالم می کرد … از طرف دیگه، دیدنش به مفهوم شکنجه های سخت تر بود … هر چند، بیشتر از زجر شکنجه … درد دیدن علی توی اون شرایط آزارم می داد … فقط به خدا التماس می کردم …- خدایا …حتی اگر توی این شرایط بمیرم برام مهم نیست… به علی کمک کن طاقت بیاره … علی رو نجات بده …بالاخره به خاطر فشار تظاهرات و حرکت های مردم … شاه مجبور شد یه عده از زندانی های سیاسی رو آزاد کنه … منم جزء شون بودم…از زندان، مستقیم من رو بردن بیمارستان … قدرت اینکه روی پاهام بایستم رو نداشتم … تمام هیکلم بوی ادرار ساواکی ها … و چرک و خونک می داد …بعد از 7 ماه، بچه هام رو دیدم … پدر و مادر علی، به هزار زحمت اونها رو آوردن توی بخش … تا چشمم بهشون افتاد… اینها اولین جملات من بود … علی زنده است … من، علی رو دیدم … علی زنده بود …بچه هام رو بغل کردم … فقط گریه می کردم …همه مون گریه می کردیم ••••• ادامه دارد.... • • دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است ✅ در غیر این صورت نویسنده راضی نیست ‼️ و اینکار دارد💯
چشم‌انتظارتم؛دل‌خونم‌از‌غمت ترسم‌بمیرم‌و‌آخرنبینمت:)💔 اَللّهُمَ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج ••••••• تعجیل‌در‌فرج‌و‌سلامتی‌مولا؛شفای‌بیماران 📿 به‌رسم‌وفای‌هرشب‌بخوانیم‌ 💌