eitaa logo
🌹منتظران ظهور 🌹
972 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
42 فایل
ادمین تبادل. @Sgssduhv شرایط @mazhabion313 💠کپی مطالب حلال میباشد لطفاً از صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام فراموش نشود💠 اللهم عجل لولیک الفرج ✋
مشاهده در ایتا
دانلود
6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 نماهنگ مباهله فرشته‌ها با هلهله، اومدن یه قافله تا بگن خدا برا علی(ع) چه شأنی قائله...♡ حاج عبدالرضا هلالی ∞♥️∞ ❣❣ ➬ @Emam_Mahdi_114
🌹منتظران ظهور 🌹
اما حالا چه برنامه ای برای رشدت در نظر داری؟! 😒 هیچی؟! اونوقت میخوای هوای نفس و شیطان دست از سرت بر
✨﷽✨ و رسیدن به لذت بندگی 🔹🔗🔶🔗🔅 "نمونه هایی از رنج خوب و بد" 🔴ما برای اینکه بتونیم مقابل هوای نفسمون بایستیم و گناه نکنیم باید نگاهمون رو به رنج تغییر بدیم. 💠ما دو نوع رنج داریم: " رنج خوب و رنج بد" 👇👇
🌹منتظران ظهور 🌹
✨﷽✨ #برنامه_ترک_گناه و رسیدن به لذت بندگی 🔹🔗🔶🔗🔅 "نمونه هایی از رنج خوب و بد" 🔴ما برای اینکه بتو
✨﷽✨ 🔹🔺✅🔹 "توجه به رنج" 🌎ما در دنیایی زندگی میکنیم که چه بخوایم و چه نخوایم چه خوشمون بیاد و چه خوشمون نیاد، رنج خواهیم کشید. 🔷تحمل رنج یه اتفاق اجتناب ناپذیر هست و ما اگه میخوایم در ترک گناه موفق باشیم "باید به استقبال برخی رنج ها بریم". ✔️🔷 ممکنه در ابتدا، هوای نفسمون خوشش نیاد که از رنج صحبت کنیم😤
🌹منتظران ظهور 🌹
✨﷽✨ #برنامه_ترک_گناه 🔹🔺✅🔹 "توجه به رنج" 🌎ما در دنیایی زندگی میکنیم که چه بخوایم و چه نخوایم چه
🔴 ما باید این موضوع رو برای خودمون برای همیشه حلش کنیم. اینو داشته باشید: اگه ما با اختیار خودمون به استقبال برخی رنج ها نریم، روزگار اون رنج ها رو به زور به ما خواهد داد. ❌🔴❌
🌹منتظران ظهور 🌹
🔴 ما باید این موضوع رو برای خودمون برای همیشه حلش کنیم. اینو داشته باشید: اگه ما با اختیار خودمون ب
به قول معروف، روزگار با یخ و ترشی اون رنج ها رو بهمون میده! و اونوقت باید "یه رنج تلخ" رو بچشیم. 😒 مثلا اگه کسی رنج ترک گناه رو نپذیرفت، باید رنج سرکوفت های دیگران و عذاب وجدان های خودش رو تحمل کنه.
🌹منتظران ظهور 🌹
به قول معروف، روزگار با یخ و ترشی اون رنج ها رو بهمون میده! و اونوقت باید "یه رنج تلخ" رو بچشیم. 😒
🔴باید رنج دشمنی همه ی موجودات عالم باهاش رو تحمل کنه. 🔴باید رنج دوری از خدا رو تحمل کنه و... 🔴زندگیش کاملا سیاه و دردناک خواهد شد. ✅
🌹منتظران ظهور 🌹
🔴باید رنج دشمنی همه ی موجودات عالم باهاش رو تحمل کنه. 🔴باید رنج دوری از خدا رو تحمل کنه و... 🔴زندگ
✅ یه بار برای همیشه موضوع رنج رو حلش کن. به خودت بگو که 🔺 من باید بعضی رنج ها رو تحمل کنم. باید برای اینکه محبوب مولا بشم، رنج های ابتدایی دنیا رو تحمل کنم.☺️ خود خداوند متعال، بعد از یه مدت، زندگیت رو غرق نورانیت و لذت خواهد کرد. نترس خدا ، زیاد بهت رنج نمیده. اجازه نمیده زیاد رنج بکشی.
🌹منتظران ظهور 🌹
❌پاشو دیگه جمعش کن❌ ❗️حتما باید این همه عوارض و عواقب بهت بگن که این کارو ترک کنی؟😢 🚨یعنی دونستن ا
کاغذ های کوچولو کوچولو درست کن، بچسبون جاهایی که مدام چشمت میفته👁 مثلن: مانیتور کامیوترت🖥 جلوی میزت که هروقت نشستی ببینی، کنار جایی که میخوابی🛏 بچسبون اونجایی که وقتی سرتو میذاری رو بالش میتونی ببینیش. بچسبون جاهایی که امکان گناه واست وجود داره! اینارو بچسبون، تا وقتی دیدیشون به خودت بیای! تا دیگه نه فکرت بره سراغ هرچیزی😑 نه خودت بری سراغ هرکاری🙄 شما هرچیزی که دلتون خواست، میتونید روی کاغذا بنویسید هرجوری که دلتون خواست، روی هر چیزی که دلتون خواست میتونین بنویسین. هرچیزی که بتونه بهتون تلنگر بزنه که حواستون جمع بشه! یه رمز که فقط خودتون معنیش رو بدونین😉
7057891454.mp3
1.99M
🎧 سوزناک و شنیدنی🖤 🎼 کم کم داره میرسه محرم داره میرسه 🎤ڪربلایے حسین طاهری []🏴 💔~•
🌹منتظران ظهور 🌹
قسمت بیست و پنجم #بدون_تو_هرگز بیچاره نمی دونست … بنده چند عدد سوزن و آمپول در سایزهای مختلف ت
قسمت بیست و ششم تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرسنگین بود … تلاش های بی وقفه من و علی هم فایده ای نداشت …علی رفت و منم چند روز بعد دنبالش … تا جایی که می شد سعی کردم بهش نزدیک باشم … لیلی و مجنون شده بودیم … اون لیلای من… منم مجنون اون …روزهای سخت توی بیمارستان صحرایی یکی پس از دیگری می گذشت … مجروح پشت مجروح … کم خوابی و پر کاری … تازه حس اون روزهای علی رو می فهمیدم که نشسته خوابش می برد …من گاهی به خاطر بچه ها برمی گشتم اما برای علی برگشتی نبود …اون می موند و من باز دنبالش … بو می کشیدم کجاست … تنها خوشحالیم این بود که بین مجروح ها، علی رو نمی دیدم… هر شب با خودم می گفتم … خدا رو شکر … امروز هم علی من سالمه … همه اش نگران بودم با اون تن رنجور و داغون از شکنجه، مجروح هم بشه …بیش از یه سال از شروع جنگ می گذشت … داشتم توی بیمارستان، پانسمان زخم یه مجروح رو عوض می کردم که یهو بند دلم پاره شد … حس کردم یکی داره جانم رو از بدنم بیرون می کشه …زمان زیادی نگذشته بود که شروع کردن به مجروح آوردن … این وضع تا نزدیک غروب ادامه داشت … و من با همون شرایط به مجروح ها می رسیدم … تعداد ما کم بود و تعداد اونها هر لحظه بیشتر می شد …تو اون اوضاع … یهو چشمم به علی افتاد … یه گوشه روی زمین … تمام پیراهن و شلوارش غرق خون بود … ••••• ادامه دارد.... • • دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است ✅ در غیر این صورت نویسنده راضی نیست ‼️ و اینکار دارد💯