eitaa logo
🌹منتظران ظهور 🌹
976 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
8.3هزار ویدیو
43 فایل
ادمین تبادل. @Sgssduhv شرایط @mazhabion313 💠کپی مطالب حلال میباشد لطفاً از صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام فراموش نشود💠 اللهم عجل لولیک الفرج ✋
مشاهده در ایتا
دانلود
💥 🏴 چشمی که برای سالار شهیدان، (ع) اشک ریخته 😭، ارزشش خیلی بیشتر از اینه که همه چیز ⛔️ رو ببینه ⚠️ نکنه مدیون خودت بشی☝️🏻 مواظب چشم های حسینیت باش خرابشون نکن ‎‌‌‎‌ ∞♥️∞ ❣❣ ➬ @Emam_Mahdi_114
🔹 تقوا کمش هم زیاد است کمی از تقوا آثار بسیار ارزشمندی در زندگی دارد .✅ نباید در مقولۀ تقوا به دنبال همه یا هیچ باشیم . 👌 این فریب ابلیس است که تا بی تقوایی می‌کنیم ما را از دینداری مأیوس می‌کند . ❌ کمی صبر بخاطر خدا، کمی عبادت مخلصانه، کمی ترک گناه و کمی محبت به اولیاء خدا می‌تواند انسان را از مهلکات نجات دهد . ✅👌 💌 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «بهترین راه گناه نکردن» 👤 استاد 🔸 این کار جلو بسیاری از گناهات رو می‌گیره... 📥 دانلود با کیفیت بالا https://aparat.com/v/xB6ub
🍂کجا گل های پرپر میفروشند؟ شهادت را مکررمیفروشند؟ 🍂دلم در حسرت پرواز پوسید... کجا بال کبوتر می فروشند؟ 🍃 باز پنجشنبه و‌‌ یاد ‌شهدا با صلوات🍃
❤️ گداے تو از هرڪسے ڪه پا بخورد تورا ڪه داشتہ باشد غمِ چہ را بخورد تمام دغدغہ‌اش حسرٺ همین جملہ‌سٺ خداڪند ڪه مسیرم بہ بخورد 💚 💔
🌹منتظران ظهور 🌹
قسمت سی وسوم #بدون_تو_هرگز حالم خراب بود … می رفتم توی آشپزخونه … بدون اینکه بفهمم ساعت ها فقط ب
قسمت سی و چهارم احدی حریف من نبود … گفتم یا مرگ یا علی … به هر قیمتی باید برم جلو … دیگه عقلم کار نمی کرد … با مجوز بیمارستان صحرایی خودم رو رسوندم اونجا … اما اجازه ندادن جلوتر برم … دو هفته از رسیدنم می گذشت … هنوز موفق نشده بودم علی رو ببینم که آماده باش دادن … آتیش روی خط سنگین شده بود … جاده هم زیر آتیش …به حدی فشار سنگین بود که هیچ نیرویی برای پشتیبانی نمی تونست به خط برسه … توپخونه خودی هم حریف نمی شد… حدس زده بودن کار یه دیدبانه و داره گرا میده … چند نفر رو فرستادن شکارش اما هیچ کدوم برنگشتن … علی و بقیه زیر آتیش سنگین دشمن … بدون پشتیبانی گیر کرده بودن… ارتباط بی سیم هم قطع شده بود … دو روز تحمل کردم … دیگه نمی تونستم … اگر زنده پرتم می کردن وسط آتیش، تحملش برام راحت تر بود … ذکرم شده بود … علی علی … خواب و خوراک نداشتم … طاقتم طاق شد … رفتم کلید آمبولانس رو برداشتم … یکی از بچه های سپاه فهمید … دوید دنبالم … – خواهر … خواهر … جواب ندادم … – پرستار … با توئم پرستار … دوید جلوی آمبولانس و کوبید روی شیشه … با عصبانیت داد زد … – کجا همین طوری سرت رو انداختی پایین؟ … فکر کردی اون جلو دارن حلوا پخش می کنن؟ … رسما قاطی کردم … – آره … دارن حلوا پخش می کنن … حلوای شهدا رو … به اون که نرسیدم … می خوام برم حلوا خورون مجروح ها … – فکر کردی کسی اونجا زنده مونده؟ … توی جاده جز لاشه سوخته ماشین ها و … جنازه سوخته بچه ها هیچی نیست… بغض گلوش رو گرفت … به جاده نرسیده می زننت … این ماشین هم بیت الماله … زیر این آتیش نمیشه رفت … ملائک هم برن اون طرف، توی این آتیش سالم نمیرسن … – بیت المال … اون بچه های تکه تکه شده ان … من هم ملک نیستم … من کسیم که ملائک جلوش زانو زدن … و پام رو گذاشتم روی گاز … دیگه هیچی برام مهم نبود …حتی جون خودم  ••••• ادامه دارد.... • • دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است ✅ در غیر این صورت نویسنده راضی نیست ‼️ و اینکار دارد💯
🌹منتظران ظهور 🌹
_
- ‌ بیرون‌مکن‌مرازعزاخانه‌ات حسـین اینجابرای‌نوکرآلوده‌جاکه‌هست . . .(:💔 ‌-
❤️ در محرم دل هوایی میشود با نگاهی کربلایی میشود در محرم شیعیان زاری کنند همره مهدی عزاداری کنند   💔 💚 همه با هم زمزمه می کنیم دعای الهی عظم بلاء به نیت تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام ان شاء الله
♥️ صبح جمعه رسیده از راه و در فراق تو بر لبم آه است ندبه ی چشم های بارانی ذکر أین بقیة الله است بی تو دلهای ماچه سرگردان بی تو احوالمان پریشان است 🌤
🌹منتظران ظهور 🌹
🌼منتظران ظهور #روز_شمار_وقایع_کربلا 🎪 ⚫️ در ظهر عاشورا چه گذشت...(قسمت ششم) ✳️ نکته: در روز عاشو
🌼منتظران ظهور 🎪 ⚫️در ظهر عاشورا چه گذشت...(قسمت هفتم) 🔴السلام علی عابس بن ابی شیب الشاکری ✳️ عابس یکی از مردان بزرگ شیعه و مردی شجاع و شب زنده دار و رییس قبیله بنی شاکر بود و از مخلصین و دوستداران حضرت علی علیه السلام، 🌺تا جایی که حضرت در مورد آنان فرمود: اگر تعداد آنها به هزار نفر برسد خدا آنطور که شایسته است پرستش می شود... 🌟این طایفه همگی از شجاعان عرب بودند. 🍀عابس نه تنها خود در راه امام حسین فداکاری مینمود بلکه میکوشید تا نیروی بیشتری برای امام تهیه کند. 🍁وقتی جنگ شدید شد عابس گفت: اگر هرکس دیگری از نزدیکانم بود دوست داشتم قبل از من به میدان میرفت تا شهید میشد و من در اجرش شریک میشدم،امروز روزی است که میتوان تحصیل ثواب نمود و بعد از این عملی نخواهیم داشت... ✨عابس نزد امام حسین علیه السلام آمد و عرض کرد: 🌷 یا اباعبدالله در زمین و دور و نزدیک نزد من محبوبتر از شما کسی نیست. 🌾گواه باش که من بر راه و روش شما و پدران شما هستم.سپس وداع کرد و با شمشیر کشیده در حالی که ضربتی بر پیشانی داشت به میدان آمد و مبارز طلبید. ⚫️شهادت عابس ⚡️ ربیع بن تمیم میگوید: همینکه دیدم عابس به میدان آمد،چون قبلا جنگهای اورا دیده بودم فریاد کشیدم: مردم! این شیر شیران است هیچکس تنها به میدان نرود که جان سالم به در نمیبرد. ✳️ عابس هم صدا میزد الارجل الارجل،ولی هیچکس به مصاف او نرفت. 🔥عمر سعد که چنین دید فریاد زد: وای بر شما او را سنگ باران کنید! سپاهیان از هر طرف اورا سنگ باران کردند. 💥 عابس که دید کسی به مصاف او نمیرود برای اینکه امتیازی به حریف داده باشد کلاه و زره خود را از سر و تن برداشت و به کناری انداخت ،بدون سپر و سلاح به دشمن حمله کرد. ⚡️ ربیع میگوید: دیدم بخدا قسم به هرسو حمله میکرد دویست نفر فرار میکردند و به روی یکدیگر میریختند. تا اینکه لشکر از چهار طرف او را محاصره کردند و بالاخره از شدت جراحات سنگ و نیزه و شمشیر سرانجام از پای درآمد و به شهادت رسید.. ♨️اطرافیان هریک به نزاع میپرداختند که اورا من کشتم! تا اینکه عمر سعد گفت: عابس را یک نفر نکشته بلکه دسته جمعی او را کشتید... 📕ابصارالعین ص75 📗 نفس المهموم ص 281 📘 الحسین فی طریقه ص 10 📔نفس المهموم ص 282 📒طبری 237/7 🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃