فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وقایع_آخرالزمان( قسمت دوم)
🎙سخنران استاد عالی
✅علامات دجال
: ۱. موجودی یک چشم است.
۲. از مادر یهودی به دنیا می آید.
۳. غذای او به اندازه کوه است.
۴. فتنه و فسادش شرق و غرب عالم را می گیرد.
۵. فریاد خدایی سر می دهد.
🌿ادامه دارد...
∞♥️∞
❣#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
https://eitaa.com/joinchat/766640225C397950a442
🌼منتظران ظهور
📚#حکایت
🌹#شهیدجلالالدینمحمدی:
[ ⭕️در دوران طاغوت در مدرسه
معلمی داشتیم که با اعتقادات دینی
خیلی بد بود و مرتب به بچه ها
ایراد میگرفت!
⭕️ یک روز فهمیده بود که
ماه رمضان است و
اغلب بچه ها روزه هستند.
⭕️ سر کلاس گفت:
بچه ها نمیخواهد روزه بگیرید
و گرسنگی و تشنگی بکشید بروید
و فقیری را سیر کنید
من به شما قول میدهم
ثوابش بیشتر از روزه داری باشد!
⭕️ جلال الدین بلند شد اجازه گرفت و گفت:
آقا اجازه اگر در برگه ریاضی،
شعر بنویسیم حتی شعر های زیبا
با خطی خوش ، شما به ما نمره میدهی؟
⭕️معلم گفت: نه البته که نمیدهم.
⭕️جلال الدین گفت :آقا اجازه!
خدا بهتر میدانسته که ما
باید روزه بگیریم و
انفاق هم در جای خودش انجام دهیم
اگر قرار بود انفاق ثوابش
بیشتر از روزه داری باشد
خود خدا میگفت اگر انفاق کنید
ثواب بیشتری می برید
چرا فرموده روزه بگیرید؟
⭕️معلم جوابی نداشت...
⭕️ جلال الدین را از کلاس اخراج کرد
و بچه ها برایش دست زدند!✨ ]
#پیوست :
در خطبهاش
دلیل واجب شدن واجبات را
توضیح میداد و میفرمود:
خداوند روزه را به این دلیل واجب کرد؛
تا بوسیله آن #اخلاص خلق را بیازماید...
_امیرالمخلصینعلیعلیهالسلام
نهجالبلاغه،حکمت۲۵۲
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
∞♥️∞
❣#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
https://eitaa.com/joinchat/766640225C397950a442
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وقایع_آخرالزمان
🎥 فضای تاریک قبل از ظهور
🔺 ترس شدید
🔺 قحطی، گرانی، بی عدالتی
🔺 شیوع بیماری، محدودیت های شدید
🔺 فحشا، بی غیرتی، بی دینی
🔺 ناامیدی، افسردگی
🔺 جنگ، سیاست های کثیف و...
∞♥️∞
❣#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
https://eitaa.com/joinchat/766640225C397950a442
🔴 دعای مجیر در ایام البیض رمضان
🔵 هر کس دعای مجیر را در «ایام البیض» ماه رمضان ( سیزدهم و چهارهم و پانزدهم ) این ماه بخواند گناهانش هر چند به عدد دانههاى باران و برگهاى درختان و ریگهاى بیابان باشد! آمرزیده میشود.
🌕 با این وجود خواندن آن براى شفاى بیمار، اداى دین، بى نیازى، توانگرى، رفع غم و اندوه سودمند است.
🔵#پیوست :حقیقت (اجرنا من النار یا مجیر)
معنایش این است که دست من را به دست امام زمانم برسان.
📚 مفاتیح الجنان/اعمال ماه رمضان
∞♥️∞
❣#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
https://eitaa.com/joinchat/766640225C397950a442
#مولایمن
🍂آقا بیا تصویر دنیا را عوض کن
یا چشم های خسته ی ما را عوض کن...
🍂خیلی عوض کردند دنیا را پس از تو
برگرد و این تغییر بیجا را عوض کن...
#اللهمعجللولیکالفرج
همه با هم زمزمه می کنیم دعای الهی عظم بلاء به نیت تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام ان شاء الله
∞♥️∞
❣#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
https://eitaa.com/joinchat/766640225C397950a442
68.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- دنیاهنوزقشنگیاشوداره :)| #آسیدرضانریمانی•
4_5839389023985996712.mp3
5.89M
🎤•|سیدمهدۍحسینۍ|•
🔊 مناجات_هَربَلاییسَرَماومَدهاز
گُناهاومَده..؛💔😭•~
↓
#عمرمازکفرفت
🌹منتظران ظهور 🌹
🎤•|سیدمهدۍحسینۍ|• 🔊 مناجات_هَربَلاییسَرَماومَدهاز گُناهاومَده..؛💔😭•~ ↓ #عمرمازکفرفت
من میدونستم تو داری
نگام میکنی ولی با پرویی گناه کردم
من به خدا یاغی نیستم فقط نفسم ضعیفه
فقط نادون ام ...
#خبغلطکردم
🌹منتظران ظهور 🌹
من میدونستم تو داری نگام میکنی ولی با پرویی گناه کردم من به خدا یاغی نیستم فقط نفسم ضعیفه فقط نادون
خدایا حق داری منو پس بزنی
رفتم بعد یک سال برگشتم در خونت...
🌹منتظران ظهور 🌹
خدایا حق داری منو پس بزنی رفتم بعد یک سال برگشتم در خونت...
گناه حوصله مارو برده
نمیتونیم دو دقه پای سجاده بشینیم...
🌻 #سلام_امام_زمانم
🌼 #سلام_آقای_من
🌻 #سلام_پدر_مهربانم
تا ابد منتظرم منتظر دولت تو
تا نمایان شود آن روشنی طلعت تو
تا ابد منتظرم تا برسد وقت ظهور
تا ببینم به جهان موهبت وشوکت تو
مترصد شده ام لحظه به لحظه همه جا
بشنوم تا که مگر یک خبر از نهضت تو
∞♥️∞
❣#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
https://eitaa.com/joinchat/766640225C397950a442
✳️منتظران ظهور
🔶تشرف محمد کاظم کریمی ساروقی
🔹قسمت پنجم
⚜....به هر حال اصل قضیه از این قرار بود:
مرحوم کربلایی محمد کاظم برای من نقل می كرد که:
در ایام محرم واعظی برای تبلیغ به قریه ما که ساروق (اطراف شهر اراک) است،
آمد.
او شبها منبر می رفت.
من هم که آن روزها جوان بودم و خیلی دوست می داشتم که از معارف واحکام اسلام اطلاعی داشته باشم،پای منبر او می رفتم.
یک شب او در منبر سخن از مسئله خمس و زکات به میان آورد .
و گفت: اگر کسی خمس ندهد نمازش درست نیست. زیرا یک پنجم مال غیر مخمس متعلق به سادات و امام زمان علیه السلام است و ممکن است شما لباس و یا مسکنتان را از اموال غیر مخمس خریده باشید و یک پنجم آن مال سادات و امام زمان علیه السلام باشد و شما در اموال آنها تصرف غاصبانه نموده باشید.
و خلاصه مطالبی از این قبیل در منبر گفت.
ومن تصمیم داشتم که هر چه می شنوم و یاد می گیرم عمل کنم.
لذا با مختصری تحقیق متوجه شدم که ارباب و مالک ده خمس و زکات نمی دهد.
ابتدا به او تذکر دادم ولی او اعتنا نکرد.
تصمیم گرفتم که در آن قریه نمانم و برای ارباب و مالک ده کار نکنم و از آن ده خارج شوم.
هر چه اقوام و به خصوص پدرم به من گفتند که این کار را نکن، من که از خدا می ترسیدم نتوانستم حرف آنها را قبول کنم و بالاخره شبانه از ده فرار کردم.
تقریباً سه سال به عملگی و خار کنی در دهات دیگر برای امرار معاش کار می کردم.
یک روز که مالک ده از محل زندگی من مطلع شده بود، برای من پیغام فرستاد که من توبه کرده ام و خمس و زکاتم را می دهم و دوست دارم به ده برگردی و نزد پدرت بمانی.
من قبول کردم و به ده برگشتم.
و در زمین خودم که ارباب و مالک ده به من داده بود نصف کاری می کردم.
و نصف درآمد خودم را بین فقرا همان محل تقسیم می نمودم.
و بسیار به فقرا و نیازمندان کمک می کردم.
و دوست داشتم همیشه یار و مدد کار مردمان ضعیف و مستمند باشم.
تا آنکه یک روز تابستان که برای خرمن کوبی به مزرعه رفته بودم و گندم ها را جمع کرده بودم و منتظر بودم نسیمی بیاید تا گندمها را باد دهم و کاه را از گندم جدا کنم، هر چه منتظر شدم بادی نیامد.
آسمان کاملا راکد بود.
بالاخره مجبور شدم به طرف ده بر گردم.
در بین راه یکی از فقرا ده به من رسید و گفت: امسال چیزی از محصولت را به ما ندادی آیا ما را فراموش کرده ای؟
گفتم: خیر خدا نکند که من از فقرا فراموش کنم.
ولی هنوز نتوانسته ام محصول را جمع کنم و این را بدان که حق تو محفوظ است.
او خوشحال شد و به طرف ده رفت ولی من دلم آرام نگرفت.
به مزرعه برگشتم و مقداری گندم با زحمت زیاد جمع کردم و برای آن مرد فقیر بر داشتم.
و قدری علوفه هم برای گوسفندانم درو کردم و چند ساعت بعد از ظهر یعنی حدود عصری بود که گندمها وعلوفه ها را بر داشته و به طرف ده به راه افتادم.
قبل از آنکه وارد ده بشوم، به زیارت امامزاده مشهور به هفتاد و دو تن رفتم.
آنجا دو امامزاده به نامهای امامزاده جعفر
و امامزاده صالح دفن هستند.
و یک قسمت هم به نام چهل دختران معروف است.
من روی سکوی در امامزاده برای رفع خستگی نشستم و گندمها و علوفه ها را کناری گذاشتم و به طرف صحرا نگاه می کردم.
دیدم دونفر جوان که یکی از آنها بسیار خوش قد وقامت بود با شکوه وعظمت عجیبی به طرف من می آیند لباسهای آنها عربی بود و عمامه سبزی به سر داشتند.
وقتی به من رسیدند،بدون آنکه من آنها را قبلاً دیده باشم همان آقای با شخصیت اسم مرا برد .
وگفت: کاظم بیا با هم برویم فاتحه ای در این امامزاده برای آنها بخوانیم.
من گفتم: آقا من قبلا به زیارت رفته ام و حالاباید برای بردن علوفه به منزل بروم.....
ادامه دارد....
📚برگرفته از کتاب ملاقات با امام زمان علیه السلام
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
∞♥️∞
❣#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
https://eitaa.com/joinchat/766640225C397950a442