eitaa logo
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
6.8هزار دنبال‌کننده
41.4هزار عکس
11.8هزار ویدیو
554 فایل
با به اشتراک گذاشتن لینک کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ثواب نشر مطالب شریک باشید ./کپی مطالب با ذکر صلوات/ لینک کانال ایتا👇 @Emam_Zamaan_313 تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAEHGwvGjppToruRpFw @iemeHdi تبادل 👇👇 @KhadamY
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 زیارت حضرت ولی عصر عج✨🍃 در روز جمعه چنددقیقه وقت بگذاریم برای... زیارت امام زمان (عج) ❀•❀•❀• 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313  ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
جمعه‌های بی تو 💔 چه قدر از قافله دور مانده­ای! گهگاه که یاد ندبه­خوانی می­افتی، با خودت می­گو
جمعه‌های بی تو 💔 مولای آشنای جمعه‌ها! هرگز غریب نمی‌مانی در شهر خویش. این منم که در دیارِ آشنای خود غریبم، می‌سوزم و آب می‌شوم و اگر دست نوازشگر تو نباشد، زیستنم را بهانه‌ای نیست.🌱 🔍مطالب مشابه: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ⓙⓞⓘⓝ↯ 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
خدای من به حضورت، به نگاهت، به یاریت نیازمندم✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ⓙⓞⓘⓝ↯ 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 رهبر انقلاب به نقل از امام خمینی: 🔹 عدم حضور در انتخابات در بعضی مقاطع چه بسا گناهی باشد در راس گناهان کبیره 🔺 و در بیان دیگر می فرمایند : 🔹 کوتاهی در مشارکت دارای پیامدهای دنیوی چه بسا تا نسلها بعد و مستلزم بازخواست الهی است.
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🔴 شاخصه‌هاي مديران و مسئولان بر اساس آموزه‌های مهدوی (۶) 6️⃣ عدالت‌خواهي 🔹 امام زمان(ع) «زمين را پ
🔴 شاخصه‌هاي مديران و مسئولان بر اساس آموزه‌های مهدوی (۷) 7️⃣ روحیه جهادي، انقلابی و شهادت‌طلبي 🔹 امام علي(ع) در تفسير آيه «در راه خدا جهاد می‌کنند» (1) فرمود: «آنان ياران امام قائم‌اند» (2) 🔹و این جهاد یک جهاد معمولی نیست بلکه «آن‌چنان که شایسته است در راه خدا جهاد می‌کنند» (3) 🔹 یاران امام مهدی(ع) در راه رسیدن به آرمان‌ها حتی از مرگ نمی‌هراسند بلکه «براي شهادت دعا مي‌کنند و آرزوي کشته شدن در راه خدا را دارند» (4) 📚 منابع: (1) مائده: 54 (2) منتخب‌الاثر، ص475. (3) منتخب‌الاثر، ص580. (4) بحارالانوار، ج52، ص308 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ⓙⓞⓘⓝ↯ 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
◽️🍃و این حال و روز جهانی است که تو را از یاد برده است ... جهانی سرد، تارعنکبوت بسته، بیمار ، مرگ آلود ، پر اضطراب ، بی دلخوشی ، ملتهب ... خودت بیا و به داد دنیا برس . دست مهربانت را بر سر جهانیان بکش . و سایه ی اندوه را از سر زمین کم کن ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ⓙⓞⓘⓝ↯ 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🎙استاد معاونیان 🔸صاحب اختیارت را بشناس...! 👌کوتاه و شنیدنی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ⓙⓞⓘⓝ↯ 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
🍃هدیه_جمعه 🍃ثواب_بیشمار 🔴🔵 ذکری با ثواب غیر قابل شمارش 🌺 امام صادق علیه السلام فرمودند: کسى که بگوید این ذکر را ” الحمدلله کما هو اهله ” ( حمد برای خداوند آنطور که خودش سزاوار آن است) 🔹(فرشتگان ) نویسندگان  آسمانى نمى توانند ثواب آن را بنویسند. عرض کردم : چرا؟ فرمود: چون (ثواب آن را نمى دانند و) عرضه مى دارند: خدایا! از غیب آگاهى نداریم  و خدا مى فرماید: هر چه بنده ام مى گوید، بنویسید و ثواب آن باشد به عهده من . 📚 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص ۵۸ 🔴 تذکر : این ذکر یکی از بهترین ذکرها برای شکر نعمت های الهی می باشد. https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
2814511545.mp3
19.79M
🔊 🔖 زیارت 👤 با صدای علی 🌺 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ... 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط‌آمدن‌شماحال‌دنیاراخوب‌میکند هرروزمان‌بدترازروزقبل‌است... هیچ‌چیزجزظهورشمارانمی‌خواهیم ومامنتظریم! یک‌منتظرایستاده‌وآماده ❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ⓙⓞⓘⓝ↯ 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
✨﷽✨ #یـادت_بـاشـد♥️ ✍ #فصل_‌اول (#خواستگاری) #قسمت‌6 خواندن این خا
✨﷽✨ ♥️ ✍ () اخم کردم و گفتم: _ یعنی چی؟ درست بگو ببینم چی شده؟ من که چیزی نشنیدم. گفت: _ خودم دیدم عمه به مامان با چشماش اشاره کرد و یواشکی با ایما و اشاره به هم یه چیزایی گفتن! پرسیدم: _ خب که چی؟ با مکث گفت: _ نمی‌دونم، اونطور که من از حرفاشون فهمیدم فکر کنم حمید آقا رو بفرستن که با تو حرف بزنه. با اینکه قبلا به این موضوع فکر کرده بودم، ولی الان اصلا آمادگی نداشتم؛ آن هم چند ماه بعد از اینکه به بهانه درس و دانشگاه به حمید جواب رد داده بودم. گویا عمه با چشم به مادرم اشاره کرده بود که بروند آشپزخانه. آنجا گفته بود: _ ما که اومدیم دیدن داداش. حمید که هست، فرزانه هم که هست. بهترین فرصته که این دو تا بدون هیاهو با هم حرف بزنن. الان هر چی هم که بشه بین خودمونه، داستانی هم پیش نمیاد که چی شد، چی نشد. اگه به اسم خواستگاری بخوایم بیایم، نمیشه. اولا که فرزانه نمی‌ذاره، دوما یه وقت جور نشه، کلی مکافات میشه. جلوی حرف مردم رو نمیشه گرفت. توی در و همسایه و فامیل هزار جور حرف می‌بافن. تا شنیدم قرار است بدون هیچ مقدمه و خبر قبلی با حمید آقا صحبت کنم، همان جا گریه‌ام گرفت. آبجی که با دیدن حال و روزم بدتر از من هول کرده بود، گفت: _ شوخی کردم! تو رو خدا گریه نکن. ناراحت نباش، هیچی نیست! بعد هم وقتی دید اوضاع ناجور است‌، از اتاق زد بیرون. دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشید؛ دست خودم نبود. روسری‌ام را آزادتر کردم تا راحت‌تر نفس بکشم. زمانی نگذشته بود که مادرم داخل اتاق آمد. مشخص بود خودش هم استرس دارد. گفت: _ دخترم! اجازه بده حمید بیاد با هم حرف بزنین. حرف زدن که اشکال نداره. بیشتر آشنا می‌شین. آخرش باز هر چی خودت بگی، همون میشه. شبیه برق گرفته‌ها شده بودم. اشکم در آمده بود. خیلی محکم گفتم: _ نه! اصلا! من که قصد ازدواج ندارم. تازه دانشگاه قبول شدم، می‌خوام درس بخونم. هنوز مادرم از چارچوب در بیرون نرفته بود که پدرم عصازنان وارد اتاق شد و گفت: _ من نه میگم صحبت کنید، نه میگم حرف نزنید. هر چیزی که نظر خودت باشه. میخوای با حمید حرف بزنی یا نه؟! مات و مبهوت مانده بودم، گفتم: _ نه! من برای ازدواج تصمیمی ندارم، با کسی هم حرف نمی‌زنم؛ حالا حمید آقا باشه یا هر کس دیگه. با آمدن ننه ورق برگشت. ننه را نمی‌توانستم دست خالی رد کنم، گفت: _ تو نمیخوای به حرف من و پدر مادرت گوش بدی؟ با حمید صحبت کن. خوشت نیومد بگو نه. هیچ‌کس نباید روی حرف من حرف بزنه! دو تا جوون میخوان با هم صحبت کنن، سنگای خودشون را وا بکنن. حالا که بحث پیش اومده چند دقیقه صحبت کنید تکلیف روشن بشه. حرف ننه بین خانواده ما حرف آخر بود. همه از او حساب می‌بردیم. کاری بود که شده بود. قبول کردم و این طور شد که ما اولین بار صحبت کردیم. صدای حمید را از پشت در شنیدم که آرام به عمه گفت: _ آخه چرا این‌طوری؟ ما نه دسته گل گرفتیم، نه شیرینی آوردیم. عمه هم گفت: _ خداوکیلی موندم توی کار شما. حالا که عروس رو راضی کردیم، داماد ناز میکنه! در ذهنم صحنه‌های خواستگاری، گل‌های آن‌چنانی و قرارهای رسمی مرور می‌شد، ولی الان بدون اینکه روحم از این ماجرا خبر داشته باشد همه چیز خیلی ساده داشت پیش می‌رفت! گاهی ساده بودن قشنگ است! ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ⓙⓞⓘⓝ↯ 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313