🔹 حال بدمان به خاطر نبود توست...
📌 #طرح_مهدوی ؛ #عاشقانه_مهدوی
༻༺
[ݐࢪۅڢٵێݪ .ٵسٺۅࢪێ . مْدّاْحٍیَ ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها
https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصلنهم ( #اعزامحمید) #قسمت141 غروب برادر حمید برای خداحافظی آمد، با حسین
✨﷽✨
#یادت_باشد❤
✍ #فصلنهم
( #اعزامحمید)
#قسمت142
جنس تنهایی روز سه شنبه برایم خیلی غریب بود، طعم دلتنگی های غروب جمعه را داشت، دست دلم به کار نمی رفت، فضای خانه را غم گرفته بود.
تیک تیک ساعت تنها صدایی بود که به گوش می رسیددوست داشتم عقربه های ساعت را بکشم تا ساعت دو و نیم که حمید زودتر به خانه برگردد، ولی حتی عقربه های ساعت هم با من لج کرده بودند و تکان نمی خوردند.
با این که گفته بود شاید دیرتر بیاید سفره غذا را پهن کردم، شاخه گل را وسط سفره گذاشتم، به یاد روزهای اول زندگی که چقدر زود سپری شد.
نمی خواستم باور کنم که این
آخرین روزهای بودن حمید است، مدام چشم هایم را می بستم و باز می کردم تا باورم بشود زندگی من همه چیزش سر جای خودش است.
دلشوره هایم بی علت است، این مأموریت هم مثل همه مأموریت هایی که حمید رفته بود، چند روزی دل تنگی و دوری ولی بعد آن چیزی که می ماند خود حمید است که به خانه بر می گردد.
به خودم دلداری می دادم ولی چند دقیقه بعد گویی کسی درون وجودم فریاد می زد این رفتن بی بازگشت است!
دوست داشتم تا حمید نیست یک دل سیر گریه کنم ولی اشکهایم تمامی نداشت. حمید آن روز خیلی دیر آمد، تقریبا شب بود که رسید.
لباس های نظامی تنش بود، همه هم گل مالی شده بودند، برای آماده سازی قبل از مأموریت به رزمایش رفته بودند.
تمام وسایل شخصیش را از محل کار آورده بود، انگار الهامی به او شده باشد، این کار او سابقه نداشت.
با این که تا قبل از این حتی دوره های چند ماهه زیادی رفته بود، ولی این اولین باری بود که تمام وسایلش را با خودش آورده بود.
پرسیدم: «چرا این همه دیر کردی؟ اینها چیه با خودت آوردی؟ چه کاریه، میری برمی گردی دیگه، چه نیازیه که همه چی رو از محل کار جمع کردی؟».
وسایل را روی اوپن کنار اتیکت ها گذاشت و گفت:
«خانوم مطمئن باش دیگه به پادگان برنمی گردم، من زیاد خواب نمی بینم، ولی به خواب تکراری رو چندین و چند باره که می بینم، اونم این خواب که دارم از یه جایی دفاع می کنم، تمساحها منو دوره کردن و تکه تکه
می کنن ولی من تا آخر همون جا می ایستم.
حس می کنم تعبیر این خواب همون دفاع از حرم حضرت زینب (س) باشه.
این خواب را قبلا هم برایم تعریف کرده بود، چهره خسته ولی
چشمان پر از شوق تماشایی بود، هر چه می گذشت این چشمها دست نیافتنی تر می شد.
گفتم: «خبری شده؟ چشمات داد می زنه خیلی زود رفتنی هستی، از اعزامتون چه خبر؟»
نگاهش را از من دزدید و داخل اتاق رفت که لباس هایش را عوض کند، گفت: باید لباس هامو بشورم، احتمال زیاد پنج شنبه اعزام می شیم.
تا این را گفت دلم هری ریخت، بعد کنسل شدن پروازشان یکی دو روز راحت نفس می کشیدم ولی باز خبر رفتنش بی تابم کرد.
سیب زمینی هایی که پوست کنده بودم را داخل ظرف شویی ریختم و به اتاق رفتم، لحظات سختی بود، از طرفی دوست داشتم حميد باشد تا به اندازه تمام نبودنهایش نگاهش کنم و از طرفی دوست داشتم حميد نباشد تا در خلوت و تنهایی به اندازه همه بودن هایش گریه کنم.
به زور راضیش کردم تا لباس ها را خودم بشورم، با هر چنگی که به لباس ها می زدم دلم بیشتر آشوب می شد، دور از چشم حمید کلی گریه کردم.
شستن لباس ها که تمام شد آنها را جلوی بخاری پهن کردم که زودتر خشک بشود، بعد هم رفتم سراغ درست کردن غذاء سیب زمینی ها را داخل تابه ریختم، گویی با هر هم زدنی تمام روح و روان من هم می خورد.
حمید هم مثل من وضعیت روحی مناسبی نداشت، چیزی نمی گفت ولی همین سکوت دنیایی از حرف داشت.
راهش را انتخاب کرده بود ولی مگر می شد این دل عاشق را آرام کرد، از هم دوری می کردیم در حالی که هر دو میدانستیم چقدر این جدایی سخت و طاقت فرساست .
به چند نفری زنگ زد و حلالیت طلبید، این حلالیت گرفتن ها و عجله برای به سرانجام رساندن کارهای نیمه تمام خبر از سفری بی بازگشت میداد.
#ادامه_دارد...
التماس دعا🤲🏼🌹
خدایا...♥️
با یادت لحظات سخت آسون میشه...🍁
ممنون که هستی♥️
#ڪانال_امام_زمان_سلام_الله_علیه
🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
کلبہ ای ڪہ
در آن مهربانی هست
و ساکنینش میخندند
بهتر از کاخیست
که مردمانش دلتنگ هستند
در این هواے
سرد و زیبای پاییزی
کلبه زندگــــیتون
گرم به عشق و محبت
خونہ دلتون گرم و صمیمی
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#جمعه
#امام_زمان_عج
#هفته_وحدت
#ڪانال_امام_زمان_سلام_الله_علیه
🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
جانم فدای رسول الله 🌸💚🌸
پیشاپیش میلاد پیامبر مهربانی
مبارک باد 🎉 🎊 🎉
#ڪانال_امام_زمان_سلام_الله_علیه
🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
⭐️🌸✨ سلام بر محمـــد (صلیاللهعلیهوآله)
༻༺
ݐࢪۅڢٵێݪ .ٵسٺۅࢪێ .
مْدّاْحٍیَ ٵݦٵݦ زݦٵنێ ها👇
https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
#دستورات_ماثور
#اذکار
🔴 فضیلت استغفار در عصر #جمعـه،
▪️عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السّلام قَالَ ؛ مَنِ اسْتَغْفَرَ اللهَ فِی أَثَرِ الْعَصْرِ سَبْعِینَ مَرَّةً غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُ خَمْسِینَ عَاماً ، فَإِنْ لَمْ یَکُنْ غَفَرَ اللهُ لِوَالِدَیْهِ ، فَإِنْ لَمْ یَکُنْ فَلِقَرَابَتِهِ ، فَإِنْ لَمْ یَکُنْ فَلِجِیرَانِهِ .
🔸امام صادق سلام الله علیه فرمودند: هر کس بعد از نماز عصر ، در روز جمعه ، هفتاد بار استغفار کند ، گناه پنجاه سالش آمرزیده میشود ، و اگر گناه نداشته باشد ، پدر و مادرش آمرزیده میشوند ، و اگر گناهی نداشته باشند ، اقوامش آمرزیده میشوند ، و اگر گناهی نداشته باشند ، همسایگانش آمرزیده میشوند .
📚بحارالأنوار جلد ۸۶ صفحه ۷۹ حدیث ۶
#جمعه_ها_ی_بی_تو 💔
🥀ای ناجی قلبهای فرسوده!
هر جمعه عصر به امید وعدهای،
چشم انتظار به غروب خیره میشوم!
در رنگهای گرم و تند خورشید،
طلوع تو را می بینم،
و با خود میگویم؛
امروز هم گذشت، پس تو کی میرسی؟
میدانم دل مهربانت با این همه بدی به تنگ آمده،
و سختترین روزها را سپری میکنی!
اما،
ظلم و بیدادی که بیامان شده، امان از ما ربوده،
گفتهاند جمعهای خواهد آمد،
و بر کالبد بیجان زمین خواهی تابید،
و روح آزرده مستضعفان را،
و بیکسی ما را حیات میبخشی.
آن روز از قلب ستارهها نور و امید میتابد،
و از دل کسانی که تو را خالصانه و عاجزانه فریاد میزنند،
و تو را میطلبند،
عشق به همهی جهان صادر خواهد شد!
ای ناجی قلبهای فرسوده،
و ای آخرین امید دردمندان خسته،
اکنون و در دورهی غیبتت،
ما حضورت را حس میکنیم،
و میدانیم به ما نزدیکتر از مایی.
اما،
اگر بیایی!
ظهورت را نیز حس خواهیم کرد،
و
این بار ما به تو نزدیکترخواهیم بود!
بیا!
#جمعه_های_بی_تو
اللهم عجل لولیک فرج
ⓙⓞⓘⓝ↯
🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313