برای خلاص شدن از سرفه، سرماخوردگی، آنفلوانزا و انواع گلودرد، جوشانده عناب را دریابید 👌
عناب سیستم ایمنی را تقویت میکند و به قدری خاصیت دارد که به آن لقب مروارید سرخ را داده اند !
@Emam_kh
‼️اعتنا به وسواس در عبادات
🔷س 1907: آیا اعتنا نمودن به وسواس در اعمال عبادی علاوه بر حرمت، سبب بطلان عمل نیز می شود؟
✅ج: در نماز، تکرار افعال از روی وسواس جایز نیست، و نماز را باطل می کند؛ و همچنین تکرار اذکار و قرائت از روی وسواس جایز نیست، و بنابر احتیاط واجب نماز را باطل می کند؛ ولی در وضو و غسل تکرار عمل از روی وسواس هر چند حرام است، ولی موجب بطلان عمل نمی شود، مگر در صورتی که یکی از شرایط صحت را مراعات نکرده باشد (مثل این که در وضو دست چپ را بیش از دو بار بشوید یا مسح با آب خارج از وضو انجام شود).
@Emam_kh
🔴چرا پرچم آمریکا را آتش می زنیم؟ آیا این کار توهین به ملت آمریکا نیست؟
1️⃣آتش زدن پرچم آمریکا اختصاص به مردم ما ندارد و بارها پیش آمده در تظاهرات ضد آمریکایی در سایر کشورها یا هنگام سفر رئیس جمهور آمریکا به کشوری، مردم بخاطر نفرت از سیاست های آمریکا، پرچم آن را آتش می زنند. جالب است که این اتفاق چند مرتبه در خود آمریکا هم افتاده!
مثال:
آتش زدن پرچم آمریکا در جنبش تسخیر وال استریت (۲۰۱۱)
آتش زدن پرچم آمریکا در اعتراض به روی کار آمدن ترامپ(۲۰۱۷)
آتش زدن پرچم آمریکا قبل از آغاز مراسم جشن استقلال آمریکا در مقابل کاخ سفید (۲۰۱۹)
آتش زدن پرچم آمریکا در یونان همزمان با سفر پمپئو (۲۰۱۹)
آتش زدن پرچم آمریکا در فیلیپین (۲۰۱۷) در کشورهایی مثل عراق، لبنان،... نیز بارها این اتفاق افتاده.
2️⃣پرچم آمریکا با پرچم ما تفاوت دارد. این پرچم نماد انقلاب سرمایه داری آمریکاست که اتفاقا هیچ ربطی به مردم آمریکا نداشت. درحالیکه پرچم ما نماد انقلاب مردم ایران است.
3️⃣پرچم نماد حاکمیت و در نتیجه نماد سیاست های یک حکومت است. سیاست های حاکمیت آمریکا مبتنی بر اشغال و استعمار و کشتار و دسیسه و...است.
فقط درباره کشور ما ده ها جنایت آشکار و مستند در سابقه ی این حکومت است که اصلا هم اختصاص به انقلاب اسلامی ندارد. اتفاقا نخستین قربانی نظام سرمایه داری آمریکا خود مردم آمریکا هستند. چنین حاکمیتی با چنین سابقه ای که اختصاص به یک یا دو دولت هم ندارد و همواره وجود داشته، نباید در دنیا تحقیر شود؟
4️⃣آتش زدن پرچم آمریکا یک رسانه است. رسانه ای که وقتی دژ رسانه ای غرب اجازه ی چرخش درست اطلاعات و حقایق دنیا را نمی دهد، مردم دنیا بالاخص مردم آمریکا را بیدار کند تا این سوال را از خود بپرسند که چرا این کشور اینقدر منفور است؟ آیا نباید مردم آمریکا نسبت به این نفرت و دلیل آن آگاه شوند و از حاکمان خود دلیلش را مطالبه کنند؟
5️⃣آتش زدن پرچم آمریکا معمولا تحت مناسک مردمی و در مراسمات ملی انجام می شود نه توسط دولت های جمهوری اسلامی. بحث یک نفرت مردمی ست نه اقدامی در حوزه ی سیاست خارجی. این بُعد مهم ماجراست.
مرگ_بر_آمریکا
📝 رها_عبداللهی
@Emam_kh
⭕️ خودتون و خانوادهتون رو از آتش حفظ
کنید.
قرآن میگه:
📖 يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نٰاراً وَقُودُهَا اَلنّٰاسُ وَ اَلْحِجٰارَةُ (تحریم/۶)
👈 ای مؤمنان! خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها هستند حفظ کنید.
پدر!!
مادر!!
شما مسئولید...
📢 آی پدر و مادری که خبر داری بچهات با جنس مخالف دوسته، و هیچی بهش نمیگی...
📢 آی پدر و مادری که میدونی بچهات تو راهِ خلاف داره قدم بر میداره، و هیچی بهش نمیگی...
📢 آی پدر و مادری که میدونی بچهات رفیقای ناباب داره، و هیچی بهش نمیگی...
📢 آی پدر و مادری که میبینی بچهات نماز نمیخونه، و هیچی بهش نمیگی...
شما مسئولید!!!
☝️ والدین، به خصوص پدرانی که به حلال و حرامِ کارهای اهل خانهشون توجه ندارند، بیشتر حواسشون رو جمع کنند.
☝️ حق زن و بچّه فقط این نیست که خونه خوب🏡🏠، ماشینِ خوب🚙🚗، غذای خوب 🍔🍕🍗و ... براشون تهیّه کنی!!
اینا خیلی خوبه،
👈 امّا مهمتر از اینا این هست که، به فکر آخرتشون باشی، مراقب غذای روحشون باشی، مراقب تربیت صحیح اسلامیشون باشی.
یک کلام👈 مراقب دینشون باشی.
🗣 و این مسئله رو باید حتّی قبل از ازدواج، از موقع انتخابِ همسرِ با ایمان، و بعد موقع تولّد فرزندان و... با برنامهریزی دقیق دنبال کرد.
این حرف قرآن رو آویزه گوشمون👂کنیم:
🔻"قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ"🔻
👈 به فکر خودتون و خانوادهتون باشید.
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
رمان_عشق_باطعم_سادگی
قسمت_61
با صدا امیر علی نیم خیز شدم
- هیچی!
عطیه مشکو ک پرسید
-چی شده امیرعلی؟خانومت که جواب پس نمی ده...
نکنه دختر دایی ام رو
دعوا کرده باشی!...
امیر علی خندید ولی خوب میدونستم خنده اش مصنوعیه چون چشمهاش داد میزد هنوز نگران منه!
– اذیتش نکن بی حوصله است
عطیه
- اونوقت چرا؟!
امیرعلی کلافه پوفی کردکه من آروم گفتم:
_اگه دهن لقی نمی کنی من با امیرعلی رفتم غسالخونه
هین بلندی گفت و چشمهاش گرد شد و داد زد
-دیوونه شدی؟
دستم و گرفتم جلوی بینیم
- هیس چه خبرته...
دیوونه هم خودتی!
عطیه سرزنشگر رو به امیرعلی گفت:
این مخش عیب برمیداره تو چرا به حرفش گوش کردی ؟
-من ازش خواستم
عطیه
–تو غلط کردی
امیرعلی اخطار آمیز گفت:
_عطیه!!!
عطیه
- خب راست می گم نمی بینی حال و روزش و؟!
امیر علی خم شدو کمک کرد چادرم و در بیارم
-خوبم عطیه شلوغش نکن فقط یکم سرگیجه دارم بهم یک لیوان آب میدی؟
نگاه خصمانه و سرزنش
گرش و به من دوخت و بیرون رفت
امیر علی روی دوپاش جلوم نشست و دکمه های مانتوم رو باز کرد و مقنعه ام رو از سرم
کشید...
نگاهش روی گردنم ثابت موند:
-چیکار کردی با خودت محیا؟!
نگاهم روچرخوندم تا گردنم رو ببینم ولی نتونستم ...
انگشتش که نشست روی گردنم با حس
سوزش خودم و عقب کشیدم و یادم افتاد اون موقعی که احساس خفگی می کردم چنگ انداختم
به گلوم!
نگاهش سرزنشگر بود که گفتم: اول هوای اونجا خیلی خفه بود ...من...
با لحن ملایمی گفت:
_قربونت برم آخه این چه کاریه کردی؟!
آروم لب زدم
_خدا نکنه ...
با بلند شدن صدای اذون که نشون میداد وقت نماز ظهره ...
دستم رو کشید تا بلند بشم
-پاشو وضو بگیر نماز بخون دلت آروم میگیره
کنار شیر آب نشستم و به صورتم آب پاشیدم ...
نسیم خنک موهام و به بازی گرفته بود...حالم خیلی بهترشده بود
به سادگیِ
جمله دوستت دارم بودکارای امیرعلی..
-اونجا چرا باباجان برو آشپزخونه وضو بگیر سرما می خوری!
لبخندزدم به عمو احمدی که سجاده به بغل می رفت تا توی هال نماز بخونه
– همینجا خوبه ..
آب خنک بهتره عمو با لبخند مهربونی در هال و باز کرد
- هر جور راحتی دخترم ...
التماس دعا!
-چشم شماهم منو دعا کنید!!
حتما بابایی گفت و در هال رو بست ...
انگشت اشاره ام رو امتداد دماغم کشیدم تا فرق باز کنم...
عطیه همیشه به این کار من میخندید و مامان می گفت خدابیامرز مامان بزرگمم همینجور فرق
باز می کرده برای وضو... !!
یاد مامان بزرگ دوباره امروز رو یادم آورد ...
سرم و تکون دادم تا بهش فکر نکنم ...
ولی با دیدن صابون سبزو پرکف کنار شیر دوباره تخته غسال خونه و صابون پرکفی که اونجا بود یادم اومد ...!
معده ام سوخت و مایع ترش مزه و زرد رنگی رو بالا آوردم ...
صدای هول کرده عمه رو شنیدم...
-چیه عمه؟چیشدی؟!
نمیتونستم خودم رو کنترل کنم و همونطور عق می زدم..
عمه شونه هام رو ماساژمی داد
-بیرون چیزی خوردی؟ نکنه مسموم شدی ؟
با خودم گفتم کاش مسمومیت بود!
بهتر که شدم آب پاشیدم به صورتم
-خوبم عمه جون ببخشید ترسوندمتون!!
شروع کردم به آب کشیدن دور حوضچه
-نمی خواد دختر پاشو برو تو خونه رنگ به رو نداری!
- نه نه خوبم ...
میخوام وضو بگیرم!!
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
رمان_عشق_باطعم_سادگی
قسمت_62
عمه:
_ مسموم شدی؟!!
نگاه دزدیدم از عمه
- نمی دونم از صبح زیاد حالم خوب نبود
عمه
_جوشونده می خوری؟
جوشونده حالم مگه با جوشونده های ضد تهوع عمه خوب میشد؟ !
-اذیت نشین بهترم!
عمه رفت سمت آشپزخونه
- چه تعارفی شدی تو الان برات درست میکنم!!
کلافه نفس کشیدم چه بد بود نقش بازی کردن !
چادر رنگی رو روی سرم مرتب کردم و زیر لب اذان و اقامه می گفتم
امیرعلی نماز بسته بودو
من با نگاهم قربون صدقه اش می رفتم...
دست هام رو تا نزدیکی گوشم بالا آوردم...
یاد کردم بزرگی خدا رو و نماز بستم....
با بسم الله گفتنم انگار معجزه شدو همه وجودم آروم!
نمازم که تموم شد سجده شکر رفتم و با بلند شدنم امیر علی جوشونده به دست رو به روم و نزدیک نشست...!!
-قبول باشه!
لبخندی زدم
–ممنون قبول حق
اخم ظریفی کرد
-حالت بد شد؟
-چیز مهمی نبود عمه شلوغش کرد
دل نگران گفت:
چرا صدام نزدی؟
خوشحال از دل نگرانی های امروزش گفتم:
_ خوبم امیرعلی باورکن!!
– مطمئن باشم ؟؟
سرم و چرخوندم
–آره مطمئن مطمئن ...مرسی که هستی و دل نگران !
نگاهش رو به چشمهام دوخت موج میزد توی چشمهاش محبت! ...
-نمازت رو بخون ...
جوشونده رو هم بخور!!
شب شده بود و من با چادر بعد خوندن نماز عشا بی حال کف اتاق افتاده بودم ..
نهار نتونسته بودم بخورم و خدا رو شکر عمه گذاشته بود به پای مسمومیتم ...
ولی چشم غره های عطیه که به من و
امیر علی می رفت نشون میداد که میدونه چرا نمی تونم نهار بخورم !...
فکر می کردم توی معده
ام یک گوله آتیشه ...
معده ام خالی بودولی همش بالا می آوردم ...
فشارم پایین بود و همه رو دل
نگران کرده بودم به خصوص امیرعلی رو که همش زیرلب خودش و سرزنش می کرد!!
امیر علی وارد اتاق شدو تلفن همراهش رو گرفت سمتم
–بیا مامانته...
گوشی رو به گوشم چسبوندم صدام لرزش داشت به خاطر حال خرابم
- سلام مامان!!
صدای مامان نگران تر از همه
- سلام مامان چی شده؟؟
بیرون چیزی خوردی؟
-نه ولی حالم اصلا خوب نیست!
-صبحم که میرفتی رنگ به رو نداشتی مادر...
چشمهام رو که از درد معده روی هم فشار میدادم و باز کردم ...
امیرعلی تو اتاق نبود...
بازم بغض کردم
_ مامان میاین دنبالم؟
-نه مامان عمه ات زنگ زد اجازه خواست اونجا بمونی طفلکی امیرعلی خیلی دل نگرانته...
دوست داره پیشش باشی خیالش راحت تره ...
شب و بمون با اون حال خرابمم خجالت کشیدم
ولی یک حس خوبی هم داشتم...
_آخه...!
-آخه نیار مامان بمون ...
امیرعلی شوهرته دخترم این که دیگه خجالت نداره
دلم ضعف رفت برای این صحبتهای مادر دختری که مثل همیشه از پشت تلفن هم مامان درک کردحالم رو ...
بی هوا گفتم:
_دوستتون دارم مامان!
مامان خندید
_منم دوستت دارم ...
کاری نداری؟!
-نه ممنون!
مامان
- مواظب خودت باش سلامم برسون
چشم آرومی گفتم و بعد خداحافظی کردم و تماس قطع شد...
آهسته دستم رو پایین آوردم و
نگاهم روی تلفن همراه ساده و معمولی امیرعلی موند!
با صدای باز شدن در اتاق سربلند کردم و امیر علی اومد تو اتاق و کنارم نشست:
-چیزی می خوری برات بیارم؟!!
به نشونه منفی سر تکون دادم و خجالت زده گفتم:
_ببخشید دست خودم نیست نمی دونم چرا اینجوری شدم،همش توی ذهنم...
نزاشت ادامه بدم:
– چرا ببخشید؟! درک میکنم حالت رو
عزیزِمن خودم هم اینجوری بودم فقط یکم خوددارتر...
سرم و به شونه اش تکیه دادم
- تو خواستی من شب اینجا بمونم؟؟
دست کشید به موهاش
-آره ...ناراحت شدی؟!
-نه ...فقط خجالت می کشم!
خنده کوتاهی کرد
–قربون اون خجالتت بشه امیرعلے!
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ادامه دارد.......
السلامعلیڪیاعلےبنموسےالرضاعلیہالسلام
🌹صلوات خاصه امام رضا(علیه السلام) به نیت خشنودی آن حضرت وبرآورده شدن حاجات👇
✨اللهّمَ صَلِّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقیِّ النّقیِّ و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضِ و مَن تَحتَ الثَّری الصّدّیقِ الشَّهیدِ صَلَوةً کثیرَةً تامَةً زاکیَةًمُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ.✨
@Emam_kh
↫✳️ صحبت های مهم و کلیدی رهبر معظم انقلاب در مورد سبک زندگی
🔹در سبک زندگی مشکلاتی داریم؛ یکی از مشکلات ما رفاهزدگی افراطی و اَشرافیگری است.اشرافیگری از طبقات بالا به پایین سرریز میشود.
🔹یکی از موانعی که باعث شده ما از این ظرفیتها استفاده نکنیم، اعتماد کردن به نسخه بیگانگان بوده است. برخیها در گوشه و کنار کشور به نسخه بیگانگان بیشتر از داخل اعتماد دارند، همین سیاست جمعیتی غربیها که "فرزند کمتر زندگی بهتر" فرهنگ اروپایی است ، آنها خودشان عمل کردند ، دچار مشکل جمعیتی شدند اما الان جایزه میدهند تا بچه بیاورند.
🔹زیاد مصرف کردن و زیادی خرج کردن، جزء عیوب مهم ما در سبک زندگی است، باید به جنس داخلی و مصرف داخلی تعصب داشته باشیم.اگر تعصب به اقتصاد ملی داشته باشیم، بسیاری از کارها اصلاح خواهد شد.
❗️فرق مؤمن با غیر مؤمن
شهید مطهری:
فرق مؤمن و غير مؤمن در اين نيست كه اين خطا میكند و آن خطا نمیكند؛
فرق آنها در اين است كه مؤمن خطای خود را تكرار نمیكند، بيش از يکبار خطا نمیكند؛ اما غير مؤمن، چندين بار صدمهی كاری را میخورد و باز آنقدر بصيرت ندارد كه بار ديگر تكرار نكند. از خداوند مسئلت داريم كه به ما توفيق دهد از خطاها و لغزشهای خود پند بگيريم.
📗حکمتها و اندرزها ج۱ ص۶۷
@Emam_kh
خواص_دارویی
شنبلیله
شنبلیله سرشار از مواد_معدنی چون:
مس، پتاسیم، کلسیم، آهن، سلنیوم، روی، منگنز و منیزیم میباشد
از نظر ویتامینی نیز دارای:
انواع ویتامینهای گروه B مانند تیامین، ریبوفلاوین، نیاسین، پیریدوکسین، فولیک اسید و نیز ویتامین A و C میباشد.
علاوه بر موارد ذکرشده، دانههای این گیاه سرشار از پروتئین، لیزین، تریپتوفان، استروئید ساپونین و دیوسژنین (ترکیبی که خواص شبه استروژنی دارد) میباشد.
چرا شنبلیله؟
دانه های شنبلیله خواص مشابه هورمون_جنسی استروژن دارند و به همین دلیل به افزایش میل جنسی و کاهش گرگرفتگی ها و نوسانات خلقی ناشی از یائسگی و سندروم پیش از قاعدگی کمک می کنند.
در هند و چین از آن برای درمان آرتروز، آسم، برونشیت، بهبود گوارش، حفظ متابولیسم طبیعی بدن، افزایش میل جنسی و تقویت قوای جنسی آقایان، درمان مشکلات پوستی (جراحت ها و جوش)، درمان گلودرد و درمان ترش کردن معده استفاده می شود.
از دیرباز، از شنبلیله برای درمان اختلالات رشدی، تحریک زایمان، درمان اختلالات هورمونی، افزایش رشد سینه ها و کاهش درد قاعدگی استفاده می شود.
مطالعات اخیر نشان داده اند که شنبلیله به کاهش قند و کلسترول خون کمک می کند و می تواند در درمان دیابت های نوع ۱و ۲ مؤثر باشد. محققان در حال بررسی فواید شنبیلیله برای دستگاه قلب و عروق هم هستند.
@Emam_kh
دلمه فلفل دلمه ای
٣٠٠ گرم چرخكرده گوشت
يك پيمانه برنج
نيم پيمانه لپه
پيازداغ دو عدد درشت
سبزي كوفته بمقدار لازم
ادويه جات شمامل : زردچوبه نمك فلفل
رب گوجه فرنگي ، سركه، شكر(مقدار سركه و شكر سليقه اي هست تقريبا چهارقاشق سركه ، دوقاشق شكر )
براي سس دلمه
اينمقدار مواد براي ١٥ عدد فلفل دلمه اي كافيه.
براي درست كردن دلمه يكم وقت بيشتري لازمه چون برنج و لپه بايد بعد پخت كامل خنك بشن.
اول بزنج رو با زردچوبه و نمك طوري ميپزيم كه نيم پز بشه.
لپه رو ميزاريم كامل مغز پخت بشه
كنار ميزاريم كه كامل خنك بشن.
يكي از پيازها رو خورد كرده سرخ ميكنيم با كمي زردچوبه و فلفل و گوشت تفت ميديم حالا با برنج و لپه مخلوط ميكنيم و در اخر سبزي معطر رو اضافه ميكنيم.
كاملا باهم مخلوط ميكنيم .
.
حالا نوبت فلفلهاست از قسمت پايينتر كلاهك برش ميزنيم و داخلشو كاملا خالي ميكنيم.
با مواد آماده پر ميكنيم.
در ظرف پياز بعدي تفت ميديم و كمي زردچوبه و رب رو اضافه كرده تفت ميديم حالا فلفل دلمه ايها رو ميچينيم داخل سس طوري بايد چيد كه وقت پخت نيوفتن جوري كه كنارهم وايستن و تا نيمه فلفلها اب ميريزيم و اجازه ميديم تا يك ساعتي بپزه.
نيم ساعت آخر سركه و شكر رو اضافه ميكنيم.
@Emam_kh
رهایی_از_افکار_منفی
📌هر اندوه بیهودهای را با تعقل و تفکر میتوان برطرف کرد!
🔻اگر میخواهی حال خوش معنوی داشته باشی، لیزرِ عقلت را روی اندوههای دلت بینداز و آنها را نابود کن؛ خوب فکر کن و اندوههای بیخود را از دلت بیرون بریز!
⚡️مثلاً به خودت بگو:
🌺🍃 1-این مشکل هم یک امتحان الهی است
🌺🍃2-الان خدا از اینکه تو داری زجر میکشی نارحت است؛ حتی بیشتر از خودت! و برایت جبران خواهد کرد
🌺🍃3-هستند کسانی که بیشتر از تو مشکل دارند
🌺🍃4- این مشکل برطرف خواهد شد و یک زمانی میرسد که اصلاً این غصه از یادت میرود...
🎯هر اندوه بیهودهای را با تعقل و تفکر میتوان برطرف کرد.
✔️ اما چرا بعضیها وقتی فکر میکنند، اندوهشان برطرف نمیشود بلکه نگرانتر میشوند؟
چون عقلشان ضعیف شده است! کسی که عقل قوی ندارد، هرچه تفکر کند مسرور نمیشود بلکه گاهی تفکر حتی برایش ضرر هم دارد!
👤علیرضا پناهیان
@Emam_kh
🔴 عادت به عزت
✍🏻 مسعود_پیرهادی
🔰۲۱ سال پیش، وقتی بعد از ۲۰ سال ناکامی، تیم ملی فوتبال ما به مسابقات جام جهانی راه پیدا کرد، مردم در تهران و شهرستان ها، به خیابان ها آمدند و جشن گرفتند. اتفاقی که سه مرتبه بعد از آن هم تکرار شد و چون برای عموم مردم عادی شده بود، شور و هیاهوی چندانی به پا نکرد. گویی مردم با توجه به پیشرفت فوتبال کشورشان، طبیعی می دیدند و انتظاری هم جز این نداشتند که تیم ملی فوتبال به جام جهانی صعود کند و اگر غیر از این می شد، گلایه می کردند.
🔹حالا این قضیه نیروهای مسلح ما در برابر متجاوزان است، پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی، یک پهپاد متجاوز را در استان خوزستان سرنگون کرده است. وزارت دفاع آمریکا، مسئولیت این تجاوز هوایی را نپذیرفته اما به گزارش رویترز، رژیم صهیونیستی از اظهار نظر در این باره خودداری کرده است.
🔺آن طور که مسئولان اعلام کرده اند، پهپاد متجاوز، پیش از رسیدن به نقاط حساس، منهدم شده و حالا لاشه اش در نیزارهای اطراف بندر ماهشهر افتاده است. این خبر، پس از سقوط پهپاد آمریکایی RQ170، سرنگونی پهپاد آمریکایی فوق پیشرفته گلوبال هاک و توقیف نفتکش انگلیسی، اصلا به چشم نیامد و بسیار طبیعی جلوه کرد. هر کدام از ما هم که این خبر را شنیده باشیم، با خود گفته ایم خب طبیعی است، هر دست متجاوزی فورا باید قطع شود.
🔹ملت ما، به مدد اتکا به توان خود و مبتنی بر نظام مقدس و مردم سالاری که خود پایه اش را بنا نهاد و ۴۱ سال است از آن محافظت می کند، خیلی زود به عزتمندی و اعتماد به نفس بالا عادت کرد. در سال های نه چندان دور در سرزمین ما، شخص اول کشور با ده ها لقب و منصب شاهنشاهی، با نخست وزیر شدن فردی مخالف بود، اما چون او در سفر به آمریکا، نظر دولت ایالات متحده را به خود جلب کرده بود، نخست وزیر میشد، زمانی بود که شاه ایران، در برابر سفیر یک کشور خارجی، موضعی جز ضعف و زبونی نداشت، زمانی که اغلب تجهیزات نظامی ما وارداتی بودند و افسر ایرانی، حتی حق نداشت تعمیر آن را یاد بگیرد، زمانی که همه پذیرفته بودند آمریکا، آقای دنیاست و نمی شود به خواستش، هرچند موجب ذلت ملت ما باشد، تمکین نکرد.
🔹اما حالا چه؟ حالا، به صورت متوسط هر سال یک انتخابات برگزار می شود، تجهیزات نظامی ما، از صفر تا صد توسط دانشمندان خودمان تولید می شود، واکنش نیروهای مسلح ما، به هر متجاوزی پشیمان کننده است و گستره نفوذ معنوی و اندیشه ما، تا مدیترانه کشیده شده است.
💢ما خیلی زود، در سایه رهبری الهی امام و رهبری و با اتکا به توان خود، به عزت و اقتدار دست یافتیم و بالاتر از آن، به عزتمندی عادت کردیم. اگر انقلاب اسلامی ایران، تنها همین یک دستاورد را داشت که یکایک مردم ما، ظرف ۴۰ سال، به چنین عزت و اعتماد به نفسی دست یابند، باز هم چیزی کم نداشت، تا چه رسد به این که هزاران دستاورد بزرگ و کوچک در حوزه های متفاوت داشته است. در این بهار عزتمندی ما، جای شهیدان و امام شهیدان، بیش از همیشه خالیاست.
➖➖➖➖➖➖
@Emam_kh
✨💖الّلهُمَّ
✨❤️صَلِّ عَلَی
✨💖مُحَمَّدٍ
✨❤️وَآلِ مُحَمَّدٍ
✨💖وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
❤️ سلام_امام_زمانم روزم_بنامت
💖سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست
❤ورنه عشق تو کجا این دل بیمار کجا
💖کاش در نافله ات نام مراهم ببری
❤که دعای تو کجا،عبد گنهکار کجا...
💖اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
@Emam_kh
✍امام علی علیه السلام:
هر کسی یک عمل را برای من عهده دارشود؛ من چهار چیز را برای او ضمانت می کنم؛ هر کس به من تعهد بدهد که با خانواده اش رفت و آمد داشته باشد؛ من هم ضمانت می دهم که :
۱- بستگانش به او علاقه مند شوند
۲- مال و دارایی او زیاد شود
۳- عمرش طولانی گردد
۴- و داخل بهشت پروردگارش شود
📚مواضع العددیه ص ۲۱۹
در یک روز آرام، روشن، شیرین و آفتابی یک فرشته مخفیانه از بهشت پائین آمد و به این دنیای قدیمی پا گذاشت
در دشت، جنگل، شهر و دهکده گشتی زد
هنگامی که خورشید در حال پائین آمدن بود او بالهایش را باز کرد و گفت:
حالا که دیدار من از زمین پایان یافته
باید به دنیای روشنایی برگردم
اما قبل از رفتن باید چند یادگاری از اینجا ببرم
فرشته به باغ زیبائی از گلها نگاه کرد و گفت: چه گلهای دوست داشتنی و خوشبویی روی زمین وجود دارد!
بینظیرترین گلهای رز را چید
و یک دسته گل درست کرد و با خود گفت:
من چیزی زیباتر و خوشبوتر از این گلها در زمین ندیدم، این گلها را همراه خود به بهشت خواهم برد.
اما اندکی که بیشتر نگاه کرد
کودکی را با چشمهای روشن و گونههای گلگون در حال خندیدن به چهره مادرش دید
فرشته با خود گفت:
آه! خنده این کودک زیباتر از این دسته گل هست من آن را هم با خود خواهم برد
سپس فرشته آن طرف گهواره کودک را نگاه کرد و آنجا محبت مادری وجود داشت
که مانند یک رودخانه در حال فوران به سوی گهواره و به سوی کودک سراریز میشد!
فرشته با خود گفت:
آه! محبت مادر زیباترین چیزی است که من تا بحال بر روی زمین دیدهام من آن را هم با خود به بهشت خواهم برد.
به همراه سه چیز ارزشمند و گرانبها
فرشته بالی زد و به سمت دروازهای مروارید مانند بهشت پرواز کرد.
خارج از بهشت روبروی دروازهها فرود آمد و با خود گفت: قبل از اینکه وارد بهشت شوم یادگاریها را ببینم
به گلها نگاه کرد آنها پلاسیده شده بودند!
به لبخند کودک نگاه کرد آن هم محو شده بود! فقط یکی مانده بود ...
به محبت مـادر نگاه کرد
محبت مـادر هنوز آنجا بود
با همهٔ زیبائی همیشگیاش
فرشته گلها و لبخند محو شده کودک را به گوشهای انداخت و به سمت دروازههای بهشت پرواز کرد
تمام بهشتیان را جمع کرد و گفت:
من چیزی در زمین یافتم که
زیبائی بینظیرش را در تمام راه
تا رسیدن به بهشت حفظ کرد
و آن محبـت یک مـادر است.
@Emam_kh
🔻 *در سراشیبی سقوط* 🔻
حجت الاسلام حمید رسایی در توئیت اخیر خود چنین نوشته : « مطابق شنیده های موثق ، روحانی در هیئت دولت با هدف تحریک وزرا ، خطاب به آنها گفته : اینها جنایتکارند . اگر موضع نگیرید ، بزودی سراغ شما هم میایند . نترسید و موضع بگیرید . دولت بعدی یا داعشی است که همه تان حذفید ، یا همسو با ما است که از شما خواهش می کنند در پست تان بمانید. پس نترسید و موضع بگیرید .»
🔴به راستی حسن روحانی چه کسانی را "جنایتکار" می داند ⁉️
پاسخ این سؤال را از جمله دوم وی می توان دریافت ، آنجا که می گوید : " اگر موضع نگیرید ، بزودی سراغ شما هم میایند ."
آیا منظور روحانی آن است که *دستگاه قضایی که یکی یکی یقه مفسدین دانه درشت را دارد می گیرد و به پای میز محاکمه می کشاند ، "جنایتکار" است و بزودی سراغ وزرا هم خواهد رفت ؟! *
👈به راستی اگر کسی مرتکب فسادی نشده باشد ، چرا باید از دستگاه قضایی بترسد ؟
آیا حسن روحانی قصد دارد تا هیئت دولت را به موضع گیری و مقابله با دستگاه قضایی بکشاند ؟
حسن روحانی سپس به دولت بعدی که به حول و قوه الهی یک دولت انقلابی و حزب اللهی خواهد بود ، لقب "داعشی" می دهد و وزرا را از آن می ترساند که در صورت روی کار آمدن آنان ، همه این افراد حذف خواهند شد.
🔴به نظر می رسد که جناب روحانی قیاس به نفس می کند و از آنجا که احتمال می دهد پس از کنار رفتن از ریاست جمهوری ، دیگر هیچ جایگاهی در عرصه سیاسی جمهوری اسلامی نخواهد داشت و در دادگاه نیز باید پاسخگوی جرائم و تخلفات متعدد خود باشد ، لذا سعی می کند تا وزرا را نیز با خود همراه کرده و آنان را نیز با خود به سراشیبی سقوط بکشاند.
🔶️به آقایان وزرا توصیه می کنیم که مراقب این ترفند جناب روحانی باشند تا مبادا همراه با وی ، برای همیشه از عرصه سیاسی کشور حذف شوند.🔶️
🔘 کامران غضنفری
@Emam_kh
شعارهای اقتصادی مردم در سخنرانی رئیس جمهور در یزد
🔹از ابتدای سخنان رئیسجمهور که بخشی از آن به ارائه گزارش کارنامه اقتصادی دولت اختصاص داشت، شعارهای اقتصادی از قبیل «روحانی روحانی، اقتصاد اقتصاد»، «مرگ بر ضد ولایت فقیه»، «حاشیه ها رو ول کن، مشکل کار رو حل کن» از لابلای جمعیت به گوش میرسید.
🔸روحانی در واکنش به شعارهای اقتصادی مردم گفت: صدای شما مردم صدای این چند نفر جوان نیست. اختلاف و فاصله خواست آمریکاست. نگذاریم خواست آمریکا از حنجره عده ای معدود بلند شود.
پ.ن: معیشت خواست مردم است.
‼️اقتدا به اهل سنت برای رعایت وحدت
🔷اقتدا به اهل سنت برای رعایت وحدت اسلامی جایز است و اگر حفظ وحدت، مقتضی انجام کارهایی باشد که آنها انجام میدهند نماز صحیح و مجزی است، حتی اگر سجده بر فرش و مانند آن باشد، ولی تکتف (دست بسته نماز خواندن) در نماز جایز نیست، مگر این که ضرورت آن را اقتضا کند.
@Emam_kh
🌈🍭🌈🍭🌈🍭🌈🍭🌈
رمان_عشق_باطعم_سادگی
قسمت_63
حسابی خسته بودم و چشمهام پر از خواب ...
همیشه شنبه ها خسته کننده بود چون تا شب کلاس داشتم....
به خونه که رسیدم بدون شام روی تختم دراز کشیدم تا بخوابم ....
حالم خیلی بهتر بود و
دلهره های دیشب جاش رو به حس شیرین و خوبی داده بود که از وجودامیرعلے گرفته بودم!
صبح که بیدارشده بودم امیرعلی نبود و من اول چقدر از عمه خجالت کشیده بودم و عطیه چقد
باشوخی به من طعنه زده بود!!
به خاطر فشرده بودن کلاسهام صبح با اس ام اس از امیرعلی تشکر کرده بودم و اون هم با اس
ام اس احوالم رو پرسیده بود...
یه لحظه تاریکی اتاقم من رو ترسوندو دلم پرواز کرد برای
امیرعلی که برام امن ترینِ دنیا بود!
با ویبره رفتن گوشیم بی حوصله از تخت جداشدم...
با دیدن اسم امیرعلی روی گوشیم
بلافاصله تماس و وصل کردم:
-سلام.....!!!
صداش مثل همیشه پر از مهربونی بودوپیش قدم شده بود برای سلام کردن!
-سلام...خوبی؟
- ممنون...شما چطوری؟!بهتری؟
امروز سرم شلوغ بود نشد زودتر زنگ بزنم احوالت رو بپرسم...
شرمنده!!
پاهام رو توی شکمم جمع کردم و وسط صحبتش گفتم
-دشمنت شرمنده!
کمی مکث کردو ادامه داد
_میدونستم کلاسهات پشت سرهمه و دیر میای خونه
گفتم بزارم خستگیت دربره شام بخوری بعد بهت زنگ بزنم!
حالا...
سرم رو به پشتی تخت تکیه دادم بازم پریدم وسط حرفش
- شام نخوردم!
اینبار خندید به منی که صبر نمی کردم حرفش رو کامل بزنه و مثل بچه ها حرف میزدم!
- حالا چرا شام نخوردی؟!
حالت خوب نیست!؟
هنوزم...
_خوبم امیرعلی ...
گاهی ذهنم و مشغول میکنه ولی درکل حالم خیلی بهتره!!
-خب خدا رو شکر...چیکار میکردی؟
-اومدم بخوابم امروز خیلی خسته شدم ..تو چیکار می کردی؟
- منم مثل تو امروز خیلی خسته شدم اومدم که بخوابم ولی با این تفاوت که من شام
خوردم...
کاش یه چیزی می خوردی دختر خوب دیروز که اصلا چیزی نخوردی
مامان گفت صبح
هم درست صبحانه نخوردی!
معده ات داغون میشه ها!!!
گرم شده بودم از دل نگرانیش که حتی احوال صبحم رو از عمه پرسیده بود!!
- دلم چیزی نمی خواست ...
االانم اشتها نداشتم...
سکوت کرده بود و من حس میکردم لبخند میزنه:
-راستی یه چیزی محیا!
بیحال بودم ولی نمی تونستم جلوی قلبم و بگیرم که فرمان میداد به مغزم موقع صحبت با امیرعلی...
لوس گفتم:
_جونم؟!
صداش رگه های خنده داشت
-خاله لیلاتون زنگ زداحوالتو پرسید!
توی ذهنم شروع کردم به گشتن و گیج گفتم:
_خاله لیلام؟!...من که...
هنوز حرفم و کامل نزده بودم که تلنگری به حافظه ام وارد شد
_آهاااان خاله لیلا!
به گیجی و بی حالی و شیطنتم که باهم قاطی شده بود بلند خندید:
شیطون گفت:
_ بله خاله لیلا...
حسابی بنده خدا رو بردی تو شٌک ...
البته اون که جای خود داره من
باهمه دل نگرانیمم یه لحظه تعجب کردم!
-چراآخه؟!!
خب من خاله ندارم هر کی رو میبینم سریع برام میشه خاله!!
-قربون دل مهربونت خانوم ...
راستش اصلا فکر نمی کردم توی دیدار اول این قدر خودمونی
برخورد کنی....
با خودم می گفتم یه ذره تردید شایدم...
دلم لرزید از لحنش که یهویی تغییر کردو شد مهربون و نوازش گر شایدم پر تشکررر!
از سکوتش استفاده کردم
_شاید چی؟
آروم خندید
- هیچی ...
یکدفعه ای و بلند گفتم:
_راستی خاله لیلا شماره ات و از کجا داشته؟!
پرصدا خندید:
- آروم ترم بپرسی جواب میدم ها....
گفت محمود آقا از عمو اکبر گرفته!
آهان کشیده ای گفتم
-یک کار دیگه هم داشت...ما رو برای عروسی دخترش دعوت کرد آخر هفته میای بریم؟!
با تعجب گفتم:
_ما رو؟ چرا آخه؟
-والا تو خودت و یه دفعه ای فامیل کردی من چه بدونم!...
لحنش نشون از شیطنت و شوخی داشت ولی من هم الکی خودم رو زدم به دلخوری!
-امیرعلی اذیت نکن دیگه!
از ته دل خندید انگار به چیزی که می خواست رسیده بود...
من هم با خودم فکر کردم چه دل
بزرگی داره خاله لیلا!
منی رو که فقط یک روز دیده بود دعوت کرده تا شریک شادی هاش باشم
_چه خوب!
-شوخی کردم خانوم گل چرا دلخور میشی...
حالا میای!؟چون دیگه چهلم بابای نفیسه خانومم
گذشته بی احترامی هم نمیشه!
حالا چی کار کنیم بریم یانه؟!
ذوق کردم...
عاشق مهمونی های بودم که خودمونی تعارفت می کردن ...
بازم فراموشم شد که مثلا
دلخور بودم!
-آخ جون عروسی...
آره میام چرا که نه؟!
-خوبه...
عمو اکبرم دعوتن!!
-چه عالی اینجوری دیگه من تنها نمی مونم خجالت بکشم...
باصدای پرخنده ای گفت:
_حسابی خواب و از سرت پروندم نه؟
لپهام رو باد کردم
_نه خب من در هر موقعیتی خوابم بیاد می خوابم...
خندید
_پس دیگه بخواب شبت بخیر
🌈🍭🌈🍭🌈🍭🌈🍭🌈
رمان_عشق_باطعم_سادگی
قسمت_64
قبل قطع کردن تماس دل و به دریا زدم و گفتم:
_امیرعلی!
-جانم؟!
بی اختیار لبخند پر کرد صورتم رو...
آرزویی که از موقع خواب رو دلم سنگینی می کرد رو گفتم:
– راستش یکم می ترسم....
برام قرآن میخونی قبل اینکه قطع کنی...؟!
البته اگه خسته ای...
پرید وسط حرفم
- خسته نیستم....
بخونم برات؟!
مثل بچه ها ذوق زده از مهربونیش گفتم:
_نه نه صبر کن دراز بکشم که خوابم ببره و دیگه نتونم فکرو خیال بکنم...!
امشب امیرعلی به همه حرفهای من می خندید!
-باشه
صاف شدم و سرم رو روی بالشتم گذاشتم و گوشی رو به گوشم چسبوندم که گفت:
_بخونم محیا خانوم!
صداش هنوزم ته مایه خنده داشت
- آره ممنون ...
فقط امیرعلی اگه یبار جواب خداحافظیت رو ندادم بدون که خوابیدم!!
باز صدام نزنی بیدارم کنی ها بدخواب بشم ...
خودت گوشی رو قطع کن ...
پیشاپیش شبت بخیر😂
با اخطار گفت:
_بخونم؟؟
چشمهام رو بستم
-آره بخون
صوت قشنگ قرآنش بلند شدو من آرامش می گرفتم از سوره های کوچیک قرآنی که امیر علی برام میخوند !
سوره توحیدش رو که تموم کرد چشمهام داشت گرم میشد...
آروم و با صدای پر از خوابی گفتم:
دوستت دارم!
مکث کرد و بعد چند ثانیه با بسم الله الرحمن الرحیم سوره بعدی رو شروع کرد به خوندن و من
پلکهام با آرامش عجیبی روی هم افتاد!
......
نگاهم رو روی خانومی که کل می کشید ثابت نگه داشتم و فاطمه خانوم که کنارم نشسته بود در
ادامه کل کشیدن اون خانوم همراه بقیه شروع کرد به دست زدن !همون موقع هم عروس با لباس
سفید و دامن پفیش وارد خونه شد!
اول از همه خاله لیال رفت سراغش عروس هم اصال مراعات صورت آرایش شده و موهاش رو
نکردو مثل بچه ها خزید بغل مامانش!...از همین دور هم برق اشک رو تو چشمهای هردوشون می
دیدم !یک لحظه دلم لرزید منم شب عروسیم از مامان جدا می شدم از بابا!حتی داداش دوقلوهایی
که عاصی بودم از دستشون!چه لحظه تلخی که همه خوشی شب عروسی رو زایل می کرد !
نمیدونم چرا من اشک جمع کردم توی چشمهام آخه یکی نبود بگه عروسی هم جای گریه است
...به خودم نهیب زدم تقصیر من چیه اینا وسط عروسیشون سکانس احساسی اجرا می کنن !
-عروس خوشگل شده نه؟
با صدای فاطمه خانوم که هنوز داشت دست میزد نگاه از جای خالی عروس و خاله لیلاگرفتم و به
عروس که حاال سرجای خودش محجوب و سربه زیر نشسته بود دوختم!
موهاش فر شده بود و رنگ اصلی خودش همون خرمایی تیره ! با یک آرایش مالیم!
-آره خیلی
گمونم این سوال و جواب رو همیشه همه با ورود عروس از هم میپرسیدن چون سر که چرخوندم
نگاه همه روی عروس بیچاره بود که نگاهش رو زیر انداخته بود و جرئت نمی کرد سر بلند کنه !
صدای دست و سوت و کل کشیدن هم که قطع نمیشد ...
اون وسط هم یکی از خانومها شروع کرد
شعر محلیی رو در وصف عروس خوندن و بقیه هم با دستاشون و ماشاالله ماشاالله گفتن همراهیش
کردن!
خیلی وقت بود عروسیی نرفته بودم که توی خونه برگزار بشه! همیشه تالاربود و صندلی هایی که
باید سیخ روش مینشستی با صدای بلند ضبط و آهنگهای تندش و غریبی کردن با افراد حاضر در
جلسه که هرکدوم با یک مدل مو و لباس بودن و با همه آشنا بودنت برات میشدن غریبه که مبادا با
احوال پرسی و روبوسی آرایششون بهم بریزه !...
برای همین امشب حسابی داشت بهم خوش می گذشت به خاطر جمعیت زیاد و خونه نقلی همه
دایره وار و پشت بهم نشسته بودیم روی زمین هیچکس هم نگران چروک شدن لباس مجلسی
اش نبود !
همه با هم روبوسی می کردن و با خنده رد رژهایی که روی صورتهاشون می موند رو پاک
...شربتم رو تو لیوان شیشه ای می خوردم و شیرینی ام رو توی ظرف چینی گل سرخی!
خبری از ظرف یکبار مصرف نبود و روی پیشونی هیچکس هم اخم نبود به خاطر این همه ظرفی که کثیف
میشد!
تازه با اینکه با همه غریبه بودم نوع برخوردو تعارف کردنشون جوری بود که انگار چندساله
میشناسمشون و من چه ذوقی کرده بودم به خاطر این همه محبت و دوستی اونم به صورت
یکجابین این همه غریبه!
-چیزی لازم ندارین ؟!
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ادامه دارد.....
السلامعلیڪیاعلےبنموسےالرضاعلیہالسلام
🌹صلوات خاصه امام رضا(علیه السلام) به نیت خشنودی آن حضرت وبرآورده شدن حاجات👇
✨اللهّمَ صَلِّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقیِّ النّقیِّ و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضِ و مَن تَحتَ الثَّری الصّدّیقِ الشَّهیدِ صَلَوةً کثیرَةً تامَةً زاکیَةًمُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ.✨
@Emam_kh
✨💝📖💝✨
🚫 ظن_و_گمان
قرآن میگه چرا سوء_ظن؟
📖 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا
مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لَا تَجَسَّسُوا (حجرات/۱۲)
👈 ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری از ظنّ و گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است. و هرگز در کار دیگران تجسّس و جاسوسی نکنید.
☝️ حواسمون به ظنّ و گمانهامون باشه...
📢 چقدر زندگیها که به خاطر همین شکّاکیها، و ظنّ و گمانهایِ بیجا از هم پاشیده...
👈 مخصوصاً تو زندگیِ زناشویی.
سوء ظنّ بیجا زندگی رو نابود میکنه...
این جمله یادمون باشه:
👈 "ظن و گمانِ بیمورد، و شک و تردیدِ بیجا، در نهایت به رنج و عذاب و نگرانی میانجامد".
🗣 خدا دوست نداره تو زندگیِ شخصیِ افراد سَرَک بکشیم...
🗣 زندگیِ افراد، دستمایه کنجکاویها،
و وسیله سرگرمی و عدواتها نشه...
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرج🍂
@Emam_kh
🌺رهبرمعظم انقلاب:امّت از پیامبر خود عیدی میخواهد؛ اما امّت،در مقابل پیامبر موظّف است وظیفه عیدی خود را هم انجام دهد.
🌺عیدی امّت این است که حفظ وحدت کند و آبروی پیغمبر رامحفوظ بدارد.
@Emam_kh