.
🔻شیطان (که در ماه رمضان در غل و زنجیر بود) در بیرون از ماه رمضان منتظر است که ما را به نقطه اول برگرداند!
🔻کسانی هستند که در ۳۰ شب ماه رمضان نماز شب خواندهاند؛ ولی در روز عيد فطر، نماز صبحشان قضا میشود!
✔️ استاد سید محمّدمهدی میرباقری:
«شيطان (که در ماه رمضان در غل و زنجیر بود) بيرون ماه رمضان ايستاده و منتظر است.
کسانی هستند که در ۳۰ شب ماه رمضان نماز شب خواندهاند؛ ولی در روز عيد فطر، نماز صبحشان قضا میشود!
اگر انسان از سرمايهاش غافل شد شيطان آنرا میبرد و انسان سر جای اولش بر میگرداند؛ دوباره روز از نو، روزی از نو! اين که به درد نمیخورد!!
عبادت ما بايد همافزايی داشته باشد. بعضی از ما چهلسال است که نماز میخوانيم ولی آثار نماز در ما مشاهده نمیشود. معلوم است که هر نمازی که خوانديم هنوز به نماز دوم نرسيده، شيطان آثار آن را برده است و الا اگر اين نمازها روی هم افزايش پيدا میکرد بايد چيز ديگری از آن در میآمد.»
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
@Emam_kh
✍پرسش
چگونه بايد از صبر و نماز كمك گرفت؟
👈پاسخ:
«وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ...»؛ از شكيبايى و نماز يارى جوييد.(1)
☘️صبر، هر بلا و يا حادثه عظيمي را كوچك و ناچيز می كند، و نماز كه اقبال به خدا، و التجاء به او است، روح ايمان را زنده مي سازد، و به آدمی می فهماند: كه به جایی تكيه دارد كه انهدام پذير نيست، و به سببی دست زده كه پاره شدنی نيست.(2) در واقع براى پيشرفت و پيروزى بر مشكلات دو ركن اساسى لازم است، يكى پايگاه نيرومند درونى و ديگر تكيه گاه محكم برونى، در آيات فوق به اين دو ركن اساسى با تعبير صبر و صلوة اشاره شده است: صبر آن حالت استقامت و شكيبائى و ايستادگى در جبهه مشكلات است، و نماز پيوندى است با خدا و وسيله ارتباطى است با اين تكيه گاه محكم.
🌸گر چه كلمه صبر در روايات فراوانى به روزه تفسير شده است، ولى مسلّما منحصر به روزه نيست، بلكه ذكر روزه به عنوان يك مصداق بارز و روشن آن است، زيرا انسان در پرتو اين عبادت بزرگ اراده اى نيرومند و ايمانى استوار پيدا مى كند و حاكميت عقلش بر هوس هايش مسلّم مى گردد.
🍃مفسران بزرگ در تفسير اين آيه نقل كرده اند كه رسول گرامى اسلام (صلی الله عليه و آله و سلم) هر گاه با مشكلى روبرو مى شد كه او را ناراحت مى كرد از نماز و روزه مدد مى گرفت.
🍀و نيز از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: هنگامى كه با غمى از غم هاى دنيا روبرو مى شويد وضو گرفته، به مسجد برويد، نماز بخوانيد و دعا كنيد، زيرا خداوند دستور داده «و استعينوا بالصبر و الصلوة».
🌸توجه به نماز و راز و نياز با پروردگار نيروى تازه اى در انسان ايجاد مى كند و او را براى روياروئى با مشكلات نيرو مى بخشد.
🌼از امام صادق (عليه السلام) نقل است: «كان على (عليه السلام) اذا احاله امر فزع قام الى الصلوة ثم تلا هذه الاية و استعينوا بالصبر و الصلوة»؛ هنگامى كه مشكل مهمى براى على (عليه السلام) پيش مى آمد به نماز بر مى خاست سپس اين آيه را تلاوت مى فرمود "و استعينوا بالصبر و الصلوة".(3) و (4)
ــــــــــــــــ
(1) بقره/ 45.
(2) ترجمة الميزان، ج 1، ص 229.
(3) تفسير برهان،ج 1، ص9.
(4) با اندكي تغيير ر.ك: تفسير نمونه ، ج 1، صص218و 21.
@Emam_kh
💦⛈💦⛈💦
♥️عشق پایدار♥️
#قسمت پنجم
راضی کردن باقرخان هم یکی از هفت خوان رستم بود که انگار یوسف میرزا موفق شده بود به سرانجام رساند، اما چگونه؟
یوسف میرزا مرد جنگ بود وبی حوصله، و عادت به مقدمه چینی و حاشیه روی نداشت پس پرده از راز درونش برداشت سر دل را فاش نمود...برای پدر.... گفت، ازعشق دلش و گفت که عاشق دختر رعیت زاده شده.... گفت که با همان نگاه اول دل از کف داده و حال ازدواج وتشکیل خانواده به سرش زده....
باقرخان با شنیدن حرفهای پسر دردانه اش خون خودش را میخورد ومدام با کف دست بر زانویش میزد و زیر لب لااله الاالله میگفت اما از راه مهر پدرانه وارد شد وبه اوگوشزد کرد که او ارباب زاده است و دست روی هر دختر زیبا و تحصیل کرده و اعیونی و فرنگ رفته ای که بگذارد جواب رد نمیشنود,گفت حتی حاضراست به نزد سردارسپه بیاید ودختر سردار را برای یوسف میرزا خواستگاری کند و حتی گوشزد کرد که بسیاری از خان های اطراف با زبان بی زبانی خواهان دامادی یوسف میرزا هستند و از طرفی وصلت پسرش را بایک رعیت زاده ننگ میدانست...اخه باقرخان ,خان چندین پارچه آبادی را چه به وصلت با دختر عبدالله رعیت که تمام عمرش را در تپاله وپشکل دام دست و پا زده
اما این حرفها برای یوسف میرزا چون کوبیدن میخ درسنگی آهنین بودو باقر خان درک نمیکرد دلی که درپی عشق لرزید وفرو ریخت فقط با وصال است که دوباره بنا خواهد شد....
یوسف میرزا باهمان تحکم نظامی اش علم مخالفت با اورا برافراشت وپادرون یک کفش کرد تابه بتول برسد....
و رو به پدر گفت:پدر جان بزرگتری,زحمتم را کشیدی,احترامت واجب اما دل من هیچ سرش نمیشود جز انچه که میطلبد وباید به خواسته اش برسد. من در عمرم سفرهای زیادی داشتم ، با بزرگان زیادی حشر و نشر داشتم ،در مجالسی بودم که دختران زیبایی ، چشم به دنبالم داشتند اما هیچ کدام نتوانست نظر من را به خود جلب کند...این..این دخترک...دختر نیست...پری آسمان است...فرشته ای در روی زمین است...یا قبول میکنی و من به خواسته ی دلم میرسم و سرو سامان میگیرم ، یا میروم و دیگر پشت سرم را نگاه نخواهم کرد.
باقرخان کارد میزدی خونش در نمیامد از ناچاری بلند شد و درحالیکه به سمت حیاط عمارت میرفت بلند بلند با خود حرف میزد ,حالا برای من عاشق شده آنهم عاشق دختر بی کس و کار عبدالله رعیت .... خدایا این چه مهریست که در دلش گذاشتی؟ لااقل چاره کار را هم نشانم بده....
نوکرها باشنیدن این کلام باقرخان گوشهایشان تیز شد وسر از کار یوسف میرزا درآوردند.
کم کم راز خان زاده دهان به دهان شد واز فردی,به فردی دیگر از خانه ای به خانه دیگر به طوری که شب نشده کل ابادی خبر جدید و شگفت انگیز خانزاده را شنیدند و به گوش عبدالله هم رسید....
#براساس واقعیت
#ادامه دارد ....