ماجرای عجیب دعوای سگ و جوان در قبر
🍃این جریان از عجیبترین اتفاقاتیست که در قبرستان تخت فولاد اصفهان اتفاق افتاده است که شیخ بهایی در کشکول خود به آن اشاره کرده
شیخ_بهایی نقل میکند:
روزی در تخت فولاد اصفهان از مرد عارفی که اهل ریاضت بود پرسیدم آیا خاطره ای داری که برای من نقل کنی
او فکر و تامّلی کرد و بعد گفت :
🍃روزی همین جا نشسته بودم ، دیدم جمعیّتی جنازه ای را آوردند در آن گوشه قبرستان دفن کردند و رفتند.
💢 چندی نگذشته بود که احساس کردم بوی عطر خوشی به شامّهام میرسد. به اطراف نگاه کردم دیدم جوانی خوشصورت و خوش لباس و خوشبو وارد قبرستان شد و فهمیدم این بوی خوش از اوست، آن جوان رفت کنار همان قبر و ناگهان دیدم آن قبر شکافته شد و آن جوان داخل قبر رفت و قبر به هم آمد.
من غرق در تعجّب و حیرت شدم که خواب میبینم یا بیدارم.
🍃 در همین حال، احساس کردم بوی بد و نفرتانگیزی به شامّهام میرسد، دیدم سگی وحشتانگیز ، بدقیافه و بدبو وارد قبرستان شد. با عجله رفت کنار همان قبر، قبر شکافته شد و او داخل قبر رفت و باز قبر به هم آمد.
من تعجّب و حیرتم بیشتر شد که چه صحنهای دارم میبینم.
🍃لحظاتی گذشت، دیدم باز آن قبر شکافته شد و آن جوان زیبا در حالی که سر و صورتش خونین و لباسهایش پاره و کثیف شده بود از قبر بیرون آمد؛
خواست از قبرستان بیرون برود من دویدم جلو و او را قسم دادم که بگو تو که هستی و جریان چیست ؟
🍃 گفت : من اعمال نیک آن میّت هستم، مامور شدم پیش او بروم و تا روز قیامت با او باشم. آن سگ هم اعمال بد اوست که پس از من وارد قبر شد. ما با هم نمیتوانستیم بسازیم، با هم گلاویز شدیم و او چون از من قویتر بود بر من غلبه کرد و با این وضع از قبر بیرونم کرد.
🍃 حال آن سگ تا روز قیامت با او خواهد بود.
شیخ بهایی بعد از نقل این حکایت گفت: این حکایت، عقیده شیعه مبنی بر تجسم اعمال را تأیید مینماید
📚خزینه الجواهر، ص 541 / ماه رمضان فصل شکوفایی انسان در پرتو قرآن، آیت الله سیدمحمد ضیاءآبادی، جلد 2 صفحه 19 الی 22
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیه 136 سوره آل عمران
🌸 أُولَئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِن رَّبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهاَرُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعاَمِلِينَ
🍀 ترجمه: پاداش آنان از طرف پروردگارشان، مغفرت و باغهایى است كه از زیر درختان آنها نهرها جارى است و براى همشیه در آن هستند و چه نیكوست پاداش اهل عمل.
🔴 در آیات 134و135 سوره آل عمران به شش ویژگی از ویژگی های عالی و انسانی افراد با تقوا بیان شده است این آیه 136 سوره آل عمران پاداش اهل تقوا را بیان می کند.
🌸 اولئک جزآؤهم مغفرة من ربهم: پاداش آنان از طرف پروردگارشان مغفرت است. در حقیقت ابتدا به پاداش معنوی و مغفرت و شستشوی دل و جان و تکامل روحانی اشاره شده است. در ادامه آیه به پاداش مادی اشاره نموده و می فرماید: و جنات تجری من تحتها الأنهار خالدين فيها: و باغ هايى است که از زیر درختان آنها نهرها جاری است و برای همیشه در آن هستند. و نعم أجر العاملين: و چه نیکوست پاداش اهل عمل.
🔹 پيام های آیه136سوره آل عمران 🔹
✅ تا انسان از گناه پاک نشود، شایستگى ورود به بهشت را ندارد.
✅ عفو و مغفرت خداوند، براى تربیت انسان است.
✅ تنها با آرزو نمىتوان به الطاف خداوند رسید، بلكه كار و عمل لازم است.
آیه🌹136ازسوره آل عمران 🌹
أُولئِكَ= آنان
جَزاؤُهُمْ =پاداششان
مَغْفِرَةٌ =آمرزشی است
مِنْ=از سوی
رَبِّهِمْ=پرودگارشان
وَ جَنَّاتٌ=وباغستان هایی که
تَجْرِي=روان است
مِنْ =از
تَحْتِهَا =دامن آنها
الْأَنْهارُ =رودها
خالِدِينَ =جاودانند
فِيها=درآنها
وَ نِعْمَ=وخوب پاداشی است
أَجْرُ =پاداش
الْعامِلِينَ=عمل کنندگان
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹 آیه137سوره آل عمران
🌸 قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُواْ فِى الْأَرْضِ فَانْظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عاَقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (137)
🍀 ترجمه: قطعاً پیش از شما سنّتهایى بوده است. پس در روى زمین گردش كنید و ببينيد سرانجام تكذیب كنندگان چگونه بوده است. (137)
🌸 قرآن تاریخ گذشته و زمان امروز را با هم پیوند می دهد زیرا برای درک حقایق، لازم است و از ارتباط زمان گذشته و زمان امروزه وظیفه و مسئولیت آیندگان روشن می شود. لذا می فرماید: قد خلت من قبلکم سنن: قطعا قبل از شما سنت هايى بوده است. #خداوند روش ها و شيوه هايى دارد اگر می خواهیم آشنا شویم تاریخ گذشتگان را ببینم و #قرآن پر از تاریخ گذشتگان است که بهترین و عبرت آموزترین قصه ها را بیان می کند. فسیروا فی الأرض فَانْظُرُواْ كيف كان عاقبة المكذبين: پس در روی زمین گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است.
🌸 برای نمونه نمرود خواست ابراهیم علیه السلام را آتش زند اما آتش او را نسوزاند و نمرود با آن همه قدرتی که داشت و ادعای خدایی می کرد سرانجام توسط یک پشه که وارد بینی او شد از بین رفت. خدای تو همان خدای ابراهیم است. پس از نقشه های شوم دیگران نگران نباش زیرا اراده خداوند بالاتر از همه اراده هاست. برای نمونه برادران یوسف می خواستند او را بکشند اما زنده ماند او را در قعر چاه انداختند اما بیرون آورده شد می خواستند آثار یوسف را از بین ببرند اما از بین نرفت او را به عنوان برده فروختند اما عزیز مصر شد می خواستند محبت یوسف را از دل پدر بیرون کنند اما محبتش در دل پدر بیشتر شد. پس خدای یوسف هم همان خدای توست لذا از نقشه های شوم دیگران نگران نباش زیرا اراده خداوند بالاتر از همه اراده ها است.
🌸 یوسف می دانست که زلیخا تمام درها را بسته است اما به خاطر عشق و علاقه و رضایت خداوند به سمت درهای بسته دوید و خداوند همه درهای بسته را به سمت او باز کرد پس اگر در سخت ترین شرایط زندگی به سر می بری و اگر مشکلات بسیار زیاد داری و اگر تمام درهای دنیا به روی تو بسته است باز به سمت آن درهای بسته حرکت کن زیرا خدای تو و یوسف یکی است آیا فرقی بین خدای ما و خدای یوسف هست هرگز فرقی نیست فرق ما و یوسف در روش و زندگی ما هست یوسف در مسیر خدا حرکت کرد خداوند او را نجات داد زیرا این سنت خداست بیا ما هم در مسیر خدا حرکت کنیم خواهی دید خداوند چگونه ما را در سخت ترین لحظات زندگی نجات خواهد داد.
🔹 پيام های آیه137سوره آل عمران
🌷 قوانین و سنّت هاى ثابتى بر تاریخ بشر حاكم است كه شناخت آن، براى امروز بشر مفید است.
🌷 تاریخ گذشتگان، چراغ راه زندگى آیندگان است.
🌷 جهانگردىِ هدفدار و بازدیدِ توأم با اندیشه، بهترین كلاس براى تربیت انسان هاست.
🌷 شما با سایر امّت ها فرقى ندارید. عوامل عزّت یا سقوط همه یكسان است.
🌷 با آگاهى از تاریخ گذشته، مى توانید آینده ى راه خود را پیش بینى كنید.
🌷 حفظ آثار_باستانى براى عبرت آیندگان، لازم است.
🌷 بررسى و تحقیق در تحولات تاریخ، لازم است.
🌷 در مطالعه ى تاریخ جلوه ها مهم نیست، پایان كار مهم است.
🌷 كیفرهاى الهى تنها مربوط به قیامت نیست، گاهى در همین دنیا قهر الهى به سراغ گردن كشان مى آید.
آیه🌹 137ازسوره آل عمران 🌹
قَدْ =به راستی
خَلَتْ=گذشته است
مِنْ قَبْلِكُمْ =پيش ازشما
سُنَنٌ =سنت هایی ،رویدادهایی
فَسِيرُوا= پس بگردید
فِي=در
الْأَرْضِ=زمين
فَانْظُروا=و بنگرید
كَيْفَ=چگونه
كانَ =بود
عاقِبَةُ=فرجام
الْمُكَذِّبِينَ=تکذیب کنندگان
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
136-137.mp3
4.46M
آیه ۱۳۶ وآیه ۱۳۷ ازسوره آل عمران
🌹استاد قرائتی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞فرموده های رهبری: قضیه غزه از یک سو قضیه مظلومیت است و یک سو اقتدار است
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹پنجشنبه است
ثانیه هایمان بوی
دلتنگی میدهد
چه مهمانان ساکتی
هستند رفتگان
نه بدستی
ظرفی آلوده میکنند
نه به حرفی دلی را
تنها به فاتحه قانعند
شادی روح تمام
اموات #فاتحه و #صلوات
🍃🌼 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃
💔فاتحه کبیره بسته هدیه اموات💔
💫1 مرتبه سوره حمد
💫1مرتبه سوره توحید
💫1مرتبه سوره ناس
💫1مرتبه سوره فلق
💫1مرتبه سوره کافرون
💫7مرتبه سوره قدر
💫3مرتبه آیه الکرسی
✨شادی روحشان صلوات✨
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
@Emam_kh
‼️ملاک طهارت الکل
🔷س 1036: امروزه از الکل که در واقع مسکر است برای ساخت بسیاری از داروها بهخصوص داروهای نوشیدنی، عطرها بویژه انواع ادکلن هایی که از خارج وارد می شوند، استفاده می کنند. آیا به افراد آگاه یا جاهل به مسأله اجازه خرید و فروش و استفاده و بهره گیریهای دیگر از آنها را می دهید؟
✅ج: الکل هایی که معلوم نیست در اصل از اقسام مایعات مستکننده باشند، محکوم به طهارت هستند، و خرید و فروش و استعمال مایعاتی که با آنها مخلوط شده اند اشکال ندارد.
@Emam_kh
🇮🇷اگر ایثار همسران شهدا نبود، ملت ایران تحقیر میشد
🔺اگر بعد از انقلاب، در دوران اين جنگ تحميلى هشت ساله، اين جوانهاى فداكار اين ملّت نبودند، اگر همين ايثارگران، همين بسيجيان، همين ارتش و سپاه، اين خانوادهها، اين همسران جوانى كه حاضر شدند شوهرانشان را به جبهههاى جنگ بفرستند و در فراق آنها بمانند و آخر هم نعش آنها را تحويل بگيرند يا نگيرند و اگر اين پدر و مادرهاى از خودگذشته نبودند، شما خيال ميكنيد عزّتى براى ملّت ايران ميماند؟ ملّت ايران را تحقير ميكردند. امروز شما، عزيز و سربلنديد.
➡️ ۱۳۷۶/۰۷/۲۴
🇮🇷 @Emam_kh
طغیان کفر در آخرالزمان.mp3
6.42M
🍁🍂
✘ طغیان و خونریزی در تفکر صهیونیسم از نگاه قرآن
🎙استاد شجاعی/ استاد رحیمپورازغدی
@Emam_kh
رمان واقعی«تجسم شیطان»
قسمت_بیست_یکم
اذان صبح را گفتند،فاطمه که شب گذشته حتی پلک روی هم نگذاشته بود، اما وانمود میکرد که خواب است،از جا بلند شد و زیر لب گفت: یاالله...امشب هم مثل دیشب، مثل پریشب و مثل شب های قبل با درد و غصه و هزار فکر گذشت،خدایا امروز را به حال من رحم کن و تقدیر بفرما که ما به راحتی به قم بریم و کار شراره را یکسره کنیم.
فاطمه احساس کرد با زدن این حرف کسی نیشخندش می کند، البته این اواخر گاهی صداهایی میشنید، صداهایی واقعی و ترسناک که اغلب کسی هم کنارش نبود و حتی چند بار سایه هایی شاخدار روی سرامیک های آشپزخانه انگار به او خیره شده بود میدید و همزمان صندلی آشپزخانه کشیده میشد و صدای ترق تروق و بسته شدن در یخچال بلند میشد، فاطمه از ترس اینکه به او برچسپ دیوانگی هم بزنند از این حالات به کسی چیزی نمی گفت، حتی به روح الله...البته روح الله روزها بود که در عالم خود غرق بود و هیچ کس،حتی بچه ها جرأت حرف زدن با او را نداشتند.
فاطمه داخل دسشویی شد، دوباره برق دسشویی شروع به پت پت کردن،نمود، واقعا اعصابش ضعیف شده بود، ترجیح داد با برق خاموش وضو بگیرد، شیر آب را باز کرد و دستش را زیر آب برد و ناله اش به هوا رفت، انگار اشتباهی شیر داغ را باز کرده بود، اما فاطمه با خود گفت من شیر سرد را باز کردم چرا آب داغ بود؟!...به هر زحمتی بود وضو گرفت و وارد هال شد.
در فضای نیمه تاریک هال، روح الله را میدید که به نماز ایستاده، دلش خواست به او اقتدا کند، سریع چادر سفید را از روی دسته مبل برداشت و مهر وجانماز هم از روی میز عسلی کنار مبل و می خواست با شتاب خود را به نماز جماعت برساند که انگار پایش به لبه قالی گرفت و فاطمه تلوتلو خوران جلو رفت و باسر به کمر روح الله خورد و روح الله هم دو قدم به جلو پرت شد اما توانست تعادلش را حفظ کند و مانع شکسته شدن نمازش شد.
انگار نیروی نمی خواست که فاطمه فیض نماز جماعت را ببرد، رکوع دوم بود که باز صدای نالهٔ حسین در گوشش پیچید، فاطمه نفهمید چه طور نمازش را تمام کند،اصلا متوجه نشد چی خوانده، نماز را خوانده نخوانده تمام کرد و به سرعت خود را به اتاق بچه ها رساند.
زینب زودتر از او بیدار شده بود و مشغول نوازش حسین بود، اما حسین آرام نمی گرفت، فاطمه روی تخت نشست و حسین را به سینه چسپانید و حسین ناله میکرد و فاطمه اشک میریخت، حسین اشک میریخت و فاطمه ناله میکرد، انگار خسته شده بود از این زندگی، ناخوداگاه زیر لب گفت: کاش از این زندگی راحت میشدم، همه اش درد و غصه و اشک...
انگار اشک ها و قصهٔ غصهٔ مادر، لالایی خوبی برای پسر بود و حسین دوباره مثل فرشته ای پاک و معصوم خواب رفت.
فاطمه حسین را روی تخت خوابانید و به سمت اتاق خوابشان رفت، انگار چیزی ذهنش را قلقلک میداد که باید گوشی اش را به دست بگیرد.
روح الله داخل هال مشغول خواندن دعا و ذکر بود، فاطمه از هال گذشت و داخل اتاق شد و یک راست به سمت گوشی اش رفت
روی مبل چرمی کنار تخت نشست و ناخوداگاه نت گوشی را وصل کرد و بلافاصله چند پیام از شراره توی صفحه مجازی توجهش را جلب کرد...
مردد بود که پیام ها را باز کند یانه؟! اما خیلی عجیب بود بعد از اون اسکرین شات های دو ماه پیش دیگه تا امروز شراره به او پیام نداده بود، یعنی او از کجا میفهمید که امروز اسم شراره دوباره توی زندگیشون پیچیده و به خاطر وجود نحسش راهی قم هستند، درست همین امروز باید پیام بده؟!
فاطمه نمی خواست پیام ها را باز کند چون میفهمید اگر باز کند دوباره اعصابش بهم میریزد، اما انگار اختیاری در کار نبود و انگشت فاطمه خودمختار شده بود، وارد صفحه شراره شد..خدای من!! باورش نمیشد
هرچه بیشتر نگاه می کرد بیشتر روانش بهم میریخت، عکس هایی از روح الله و شراره...اونم توی حرم حضرت معصومه...توی مسجد جمکران...همه عکس ها را نگاه کرد تا رسید به عکسی که شراره و روح الله انگار توی یه باغ بودند، روح الله خیره در نگاه شراره در حالیکه دست در گردن او داشت به او لبخند میزد...
شراره روی عکس ریپ زده بود و نوشته بود، ببین چقدر روح الله خوشحاله، ببین چه عشقی از نگاهش میباره...تو یک آدم اشتباهی هستی توی زندگی روح الله...خودت را بکش کنار....من قول دادم که روح الله را مال خودم کنم ومیکنم چون روح الله من را عاشقانه دوست دارد اما تو را ازسر اجبار نگه داشته....
هق هق فاطمه شدید شد....شاید شراره راست میگه...شاید اون عابد زاهدی که الان روی سجاده نشسته و داره ذکر میگه، یه منافق بیش نیست...اگر منافق نیست این عکسا چی میگن؟! اصلا اینا را کی گرفته و زمزمه ای زیر گوشش میگفت: درسته...شراره مال روح الله ست تو اضافی هستی...
فاطمه درحالیکه از عصبانیت سرتا پایش میلرزید، گوشی را به کناری پرت کرد و با سرعت وارد هال شد
بدون اینکه نگاهی به روح الله بیاندازد یک راست به سمت آشپز خانه رفت، نگاهش خیره به سرویس کارد الماس نشان روبه رو بود و در یک چشم بهم زدن تیزترین چاقو را بیرون کشید و...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
رمان واقعی«تجسم شیطان»
قسمت_بیستم
شراره برای چندمین بار شماره ترانه را گرفت و بالاخره بعد از کلی بوق خوردن صدای خسته اش در گوشی پیچید: ا..الو جانم شراره؟!
شراره با عصبانیتی در صدایش گفت: سلام ترانه، چکار می کنی دختر؟! ببین چه مدت گذشته و هر هفته من تماس رو تماس که زودتر تمومش کن، آخه یه کار کوچولو واینهمه مدت؟!
ترانه گارد گرفت و گفت: عه یعنی کشتن یه کسی از نظرتو واقعا کار کوچکی هست؟!
شراره اوفی کرد و گفت: اگر پیگیر باشی چرا که نه؟ مگه خودکشی محمد شوهر منو ندیدی؟ روی یک هفته کلیدش زدم...
ترانه قهقه ای زد و گفت: تو موکل پر قدرت خودت را با موکل ریزه میزه من مقایسه کنی؟! بعدم مگه چی شده؟ موکل من که کار خودش را داره میکنه، مطمئن باش توی این مدت هزاران مشکل برای روح الله و زنش و خانواده اش پیش اومده که آخرش هم به نابودی فاطمه میرسه، چرا اینقدر عجله داری؟؛
شراره صدایش را بالا برد و گفت: چه ربطی داره؟! مهم پیگیری مطلب هست، احتمالا کوتاهی کردی، ترسوندن بچه های روح الله و مریضی های مختلف که به درد نمی خوره،باید کار ریشه ای باشه...وشوشه برام خبر آورده روح الله و فاطمه قراره فردا بیان طرف قم و دادخواست طلاق برای من تنظیم کنن..
ترانه نفسش را محکم بیرون داد و گفت: پس من دیگه کاری نمی تونم بکنم، بهتره از موکل خودت کمک بگیری..
شراره آه کوتاهی کشید و گفت: خیلی خوب کاری نداری...خداحافظ
شراره گوشی را قطع کرد،یعنی باید چکار میکرد؟! یعنی از موکل خودش کمک میگرفت؟! نه...نه امکان نداره، اگر روح الله میفهمید که سحر هست و بعد به نوعی دست به دامن کسی میشد و ردگیری میکرد، اونموقع به من میرسه...من تا امیدم ناامید نشه از موکل خودم کمک نخواهم گرفت.
شراره روی صندلی پشت میز نشست و دستهایش روی میز قرار داد و در هم قفل کرد و ذهنش سخت درگیر شده بود، یکدفعه بشکنی زد و گفت: درسته خودشه روژینا میتونه کمکش کنه، روژینا دختری که توی سالن زیبایی همکارش بود، شراره مسؤل کراتین مو و روژینا مسؤل کاشت ناخن هست و ترانه به روژینا یاد داده بود که چگونه موکل شیطانی بگیره و اتفاقا این دختر زبر و زرنگ موفق شده بود، شراره سری تکان داد و گفت: کار کار روژینا هست و لاغیر و سپس گوشی را جلوی صورتش گرفت و اسم روژینا را لمس کرد..
با دومین بوق صدای شاد روژینا در گوشی پیچید: سلام عشقم خوبی؟! شیدا چطوره؟! چه خبرا....
و شراره پرده از نقشه ای که کشیده بود برداشت و روژینا قول کمک داد...کمکی همه جانبه تا رسیدن به هدف نهایی..
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🔴اگر خداوند همه جا هست پس چرا هنگام دعا دست به سوى آسمان بلند می کنیم؟
غالباً این سؤال براى مردم مطرح است که در عین اینکه خداوند، مکان و محلى ندارد چرا هنگام دعا کردن دست به سوى آسمان بلند میکنیم؟
بلند کردن دست سوی آسمان، به این جهت نیست که خداوند مکان خاصی دارد،
کما اینکه رو به قبله ایستادن به هنگام نماز ، هم به معنای این نیست که خداوند جهت معینی دارد،
بلکه این رفتارها، هر یک حکمت خاص خود را دارد...
امام علی (علیه السلام) میفرماید:
«هر وقت از نماز فارغ شدید دستهاى خود را به سوى آسمان بلند نمایید براى دعا کردن»
شخصی از آنحضرت پرسید: اى مولاى من! آیا خداوند در هر مکان و جهتى نیست؟
امام(علیه السلام) فرمود:
«بله»
پرسید: پس چرا باید دستهاى خود را به طرف آسمان بلند کنیم؟
امام(علیه السلام) فرمود:
«مگر آیه “وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ” را قرائت نکردهاى!
روزى باید از محلش طلب شود
و محل آن آسمان است که خداوند بیان فرموده؛ چون باران از آسمان نازل میشودو به سبب آن از زمین قوت خلایق روئیده و بیرون میآید...
وقتی انسان دست به دعا برداشت، مستحب است آنرا بر سر و صورت خود بکشد،
برای اینکه لطف خدا شامل این دست میشود و دستی که عطای الهی را دریافت کند، گرامی است،
بنابراین، خوب است آنرا به سر و صورت بکشد.
چنانکه در این زمینه امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«هیچ بندهاى دست به درگاه خداى عزیز جبار نگشاید جز اینکه خداى عزّ و جلّ شرم کند که آنرا تهى بازگرداند تا اینکه به مصلحت خود چیزی از فضل رحمتش در آن بنهد...
پس هرگاه یکى از شماها دعا کرد تا دستش را به سر و روى خود نکشیده، آن را پس نکشد...
بحار جلد 3 صفحه 330
اذا فَرِغَ احَدُکُمْ مِنَ الصَّلوةِ فَلْیَرْفَعْ یَدَیْهِ الَى السَّماءِ، وَ لِیَنْصَبَّ فى الدُّعاء
بحارجلد 90 صفحه 308 حدیث 7
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️این کلیپ کوتاه رو ببینید تا متوجه بشید چرا وقتی امام خامنهای می فرمایند؛
پیروزی قطعا برای فلسطین است نباید حتی ذره ای بهش شک کرد!!!
@Emam_kh
15.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نذر دو دقیقه یعنی👇👇
نذر کنید فقط دو دقیقه این محتوا را برای همه ارسال کنید.
@Emam_kh
🔴 مدعیان دروغین دموکراسی!!
اکثر رسانه های رسمی دنیا و بسیاری از سیاستمداران غربی و حتی رئیس جمهور مصر و رئیس تشکیلات خودگران اعلام کرده اند که حماس نماینده مردم #فلسطین نیست!
یعنی اعضای جنبش بزرگ حماس نماینده اقلیتی کوچک از فلسطینیان هستند!! و از منظر دموکراسی، صلاحیت هیچ گونه اقدامی به نمایندگی از مردم فلسطین را ندارند!
اما جالب است بدانید همین حماس در انتخابات سال ۲۰۰۶ که همزمان هم در غزه و هم در کرانه باختری برگزار شد به پیروزی رسید و همین اسماعیل هنیه نخست وزیر قانونی فلسطین شد اما با شبه کودتای محمود عباس(ابومازن) و حمایت آمریکا و اروپا از وی، قدرت در کرانه باختری از حماس گرفته و دولت قانونی حماس محدود به غزه شد!!
اینکه محمود عباس کودتاچی و رفیق کودتاچی اش السیسی رئیس جمهور مصر و حامیان غربی کودتاچیان دم از دموکراسی می زنند اراجیفی است که مرغ پخته را هم به خنده وا می دارد ...
#طوفان_الاقصی
#غزه
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
📢 مجموعه "شکست خورده واقعی" | تصویری از تجمع مردم لندن در اعتراض به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه
✏️ رهبر انقلاب، در دیدار اخیر نخستوزیر عراق: بهرغم همه کشتاری که در غزه انجام میشود، رژیم صهیونیستی تا الان شکست خورده واقعی در این ماجرا است زیرا نتوانسته آبروی از دست رفته خود را بازگرداند و در آینده هم قادر به این کار نخواهد بود.
👈در مجموعه شکست_خورده_واقعی مروری بر گلچینی از اعتراضات مردم سراسر دنیا به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه خواهیم داشت.
#طوفان_الاقصی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌹اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🇮🇷 @Emam_kh
کنعانِ یهود، فلسطینِ انقلاب اسلامی- قسمت یکم.mp3
24.63M
📢 بشنوید
🔶🔹 کنعانِ یهود، فلسطینِ انقلاب اسلامی، از گذشته تا آینده (بخش یکم)
💢 محورهای موضوعی
1⃣ جریانشناسی تاریخی #یهود؛
2⃣ یهود، شدیدترین دشمن اهل ایمان؛
3⃣ یهود و ایران؛
4⃣ یهود در اروپا: فرانسه و انگلیس؛
5⃣ تئوری نخست یهود: #صهیونیسم؛
6⃣ چگونگی اشغال فلسطین بر اساس تئوری صهیونیسم؛
✍️ تمدننگار | شکوهیانراد
@Emam_kh
...
توییت دردناک یه تازه عروس فلسطینی در غزه
#طوفان_الاقصی
@Emam_kh