4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واکنش آقا به درخواست افطاری یکی از حاضرین در جلسه خارج 😄
@Emam_kh
آیت الله العظمی جوادی آملی:
«كام انسان وقتی شيرين میشود كه بيفتد در بحث عبادت ؛آن سجده و ناله ای كه میکند،آن اشكی كه میریزد، كام او شيرين میشود.»
درس اخلاق ۹۳/۶/١٣
@Emam_kh
🔴سیدعبدالملک بدرالدین حوثی رسما اعلام کرد که یمن به دنبال جلوگیری از عبور کشتیهای اسرائیلی است که دریای سرخ را دور زده و از اقیانوس هند و امیدنیک به سمت رژیم اشغالگر قدس میروند.
🔹این سخن حاوی سه نکته مهم است:
۱. یمنیها در روزهای قبل، چند گزینه مهم برای گسترش عملیات داشته و دارند که تقریبا همه آنها را یکبار مرور کردهایم. مواردی مانند: گسترش مکانی عملیات از دریای سرخ و بابالمندب، ورود سلاحهای راهبردی، ممنوعیت عبور همه کشتیهای آمریکایی و انگلیسی و به مقصد آمریکا و انگلیس، زدن کشتیهای شرکتهای کمککننده به رژیم، هدف قرار دادن کشتیهایی با خدمه آمریکایی، انگلیسی و صهیونیست، انهدام ناوگان نظامی متخاصم و ورود کشتیهای اروپایی(فرانسه، آلمان، ایتالیا و یونان) به لیست ممنوعیت عبور. اکنون رهبری یمن گزینه گسترش میدان رویارویی را رسما اعلام کرده است.
۲. اعلام رسمی یک طرح و هدف عملیاتی در رسانهها نشان از وجود عزم و اراده برگشت ناپذیر صنعا و البته اطمینان ارتش یمن از تاکتیکها و تسلیحات هدفگیری خاص خود است که حتی اعلام رسمی اهداف جدید، باعث کاهش موفقیت عملیاتها نخواهد شد. این مهمترین ویژگی صنعا است یعنی وقتی آنها تصمیمی میگیرند، قطعا اجرایی شده و هیچ قدرت و هزینهای توسط هیچ کشوری و هر راه نظامی و دیپلماتیکی توانایی برگشت تصمیم فوق را ندارد.
۳. در صورت ورود انصارالله به این مرحله از رویارویی، برگ جدیدی از شکست سهمگین و مفتضحانه آمریکا و انگلیس برای توقف حملات یمنیها و رفع حصر اسرائیل رونمایی خواهد شد. به عبارتی، این دو کشور نه تنها حملات انصارالله را متوقف نکردند، کشتیهای تجاری و نظامی خودشان هم وارد لیست اهداف شد و عملیات یمنیها نیز از حیث مکانی برای تحکیم حلقههای محاصره رژیم گسترش خواهد یافت. به عبارتی دیگر، یمنیها نیز وزن و عیار آمریکا و انگلیس چه در عرصههای سیاسی و دیپلماتیک و چه در عرصه نظامی و امنیتی را شناخته و میدانند با گسترش عملیات نیز دشمن توانایی انجام حرکت تاثیرگذاری را نخواهد داشت.
@Emam_kh
⭕️یادی کنیم از مردی که پس از رحلت امام خمینی (ره)، مخلصانه کنار ولی فقیه زمان خود ایستاد و با مواضع بصیرانه و مخلصانه خود، جایگاه رهبری #امام_خامنهای را تثبیت کرد و توانست چشم فتنه را کور کند.
خدمت بزرگ او در بزنگاه تاریخی و بسیار حساس انقلاب نباید از یادها فراموش شود.
یادش گرامی🌹
#سید_احمد_خمینی
@Emam_kh
💠 احتمال ضرر برای چشم روزه دار
💬 سؤال:
چشم من ضعیف است و می ترسم روزه برایم ضرر داشته باشد؛ تکلیف من چیست؟
✅ پاسخ:
اگر ترسِ ضرر عُقَلایی باشد، روزه بر شما واجب نیست و اگر تا ماه رمضان سال بعد بیماری ادامه یافت، قضا هم ندارد و تنها برای هر روز یک مُدّ طعام به عنوان کفّاره به فقیر بدهید.
🔸 کم شدن قدرت بینایی اگر به معنای ضعیف شدن چشم یا شدت یافتن بیماری باشد، روزه واجب نیست، و اگر موقَّت است و پس از مدتی یا بعد از ماه رمضان برطرف می شود، روزه واجب است.
🔹 توجه: صرف «احتمال ضرر» مجوّز ترک روزه نیست؛ بلکه لازم است احتمال به حدّی برسد که برای «انسان ترس از ضرر» به وجود آید.
📚 پی نوشت:
آموزش مصوّر احکام آیت الله خامنه ای، ص 351.
@Emam_kh
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استاد_شجاعی
خدا این امتحانای دمِ افطاری رو از همه میگیره!
منبع : جلسه سوم از مبحث پرتویی از اسرار روزه
@Emam_kh
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 هر روز یک آیه راجع به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف )
🔵 جزء چهارم
🌕 لزوم ایجاد ارتباط ( قلبی و روحی) با امام زمان ارواحنا فداه
#امام_زمان
@Emam_kh
گلچین
قسمت_پنجم
۲
محمد رضا در حالیکه سربند گره زده را در دستش می فشرد، دست پدر را چسپید و گفت: بابا، اینو ببند به پیشونیم...
پدر که خیره بود، به ماشینی مملو از گل که بوی بهشت را میداد و اشک صورتش را پوشانیده بود، گفت: محمدرضا بزار بعدش، تشییع شروع شده و در همین حین فشار جمعیت شدید شد.
اما محمدرضا دست بردار نبود: بابا تو رو خدا، یه لحظه میشه خوب...
پدر که نمی خواست دل فرزندش را بشکند، دست محمد رضا را محکم گرفت و گفت: اینجا که نمیشه، ببین اینقدر شلوغه جای نفس کشیدن نیست، باید بریم عقب و با زدن این حرف سعی کرد راهی پیدا کند تا خود را به پیاده رو برساند.
در یک لحظه فشار جمعیت زیاد شد و محمد رضا همانطور که دستش در دست پدرش قفل بود خود را چسپیده به دیوار مغازه ای داخل پیاده رو دید، قفسه سینه اش درد گرفته بود و فریاد میزد: بابا، دارم خفه میشم..
پدرش هم که حسی چون حس محمد رضا داشت، از پشت سر شانه های نحیف محمد رضا را چسپید و سعی کرد، خود و پسرش را به داخل کوچه ای که به خیابان منتهی میشد، بکشاند و سرانجام بعد از دقایقی تلاش، داخل کوچه شدند.
توی کوچه هم جمعیت زیادی بود اما فشار جمعیت نبود، محمد رضا در حالیکه حس می کرد توانی برایش باقی نمانده، بغل دیوار زانو زد، پدرش هم کنار او نشست و همانطور که شانه های او را ماساژ می داد گفت: خوبی پسرم؟!
محمد رضا که کمی نفسش جا آمده بود سری تکان داد و گفت: داشتم خفه میشدم هاا
پدر نگاهی به خیابان و موج جمعیت انداخت و گفت: خدا رحم کنه با این جمعیت، خوب شد لج کردی سربندت را ببندم وگرنه با فشار این جمعیتی که من دیدم، یه بلایی سرمون میومد، حالا کو سربندت؟
محمدرضا در حالیکه لبخند کمرنگی روی لبانش نشسته بود، دست چپش را بالا آورد و انگشتان قفل شده اش را باز کرد و سربند را به طرف پدر داد.
پدر سربند را برداشت و می خواست گره اش را باز کند که متوجه شد اتفاقات ناخوشایندی در حال وقوع است..
ادامه دارد...
📝ط_حسینی
🌹🌹🌹🌹🌹