الهے همـه راههای
غـم وغصـه به روتون
بستـه بشـه
مسیـر زندگیتون،
سبـز و شکوفه بارون باشه
و نردبان موفقیت تـون
تا هفت آسمـان بالابره
صبحتون بخیر
⚘@Emam_kh
💢حزب اللهی کیست⁉️
🔸حزب اللهی آنهایی هستند که گمنام، بی توقع، بی ادعا هم در میدان نبرد حاضرند و جان خودشان را تقدیم می کنند و هم درکارخانه تاپاسی از شب گذشته تلاش می کنند که فرصت و ساعت به آنها سرزنش می کند.
🔹حزب اللهی آنهایی هستند که به فرمان امام اگر لازم باشد، سکوت می کنند واگر لازم باشد فریاد می کشند.
🔸حزب اللهی نه تنها توقعی از انقلاب ندارد بلکه هنوز هم خودش را بدهکار انقلاب می داند.
⚡️رئیس جمهور شهید محمد علی رجایی🌷
@Emam_kh
✨﷽✨
✅داستان واقعی نامه نگاری مرد دهاتی با امام زمان عج
✍اسمش علی بود و از سادات، صدایش می کردند آ سید علی، دهاتی بود و کم سواد، اما عجيب صفای باطنی داشت، همشهری و هم دهاتی همین شیخ حسنعلی نخودکی خودمان خودش تعریف می کند جمعه صبحی اول طلوع خورشید به بالای تپه ای رفتم کنار چشمه ای و عریضه ای، نامه ای،نوشتم برای امام زمانم که آی آقا جان! سنم دارد بالا می رود و هنوز صاحب فرزندی نشدم...
کاغذ را که نوشتم پرت کردم سمت چشمه، باد گرفت و نامه را چسباند به عبایم، دو سه باری آمدم کاغذ را به داخل چشمه بیاندازم اما هر بار نمی شد، به دلم افتاد کاغذ را بردارم و بخوانم، برداشتم، نگاه كردم ديدم كه جواب من همان وقت آمده است؛ قبل از اينكه به آب برسد؛ داخل کاغذ نوشته است: خداوند دو فرزند نصيب شما ميكند كه يكي از آن ها منشأ خدمات خواهد بود.
💥قربانشان رَوَم برایشان فرقی نمی کند مدیر باشی، تاجر باشی یا یک روستایی بی سواد، دلت که پاک باشد تحویلت می گیرند و آبرومندت می کنند،در این قحطیِ محبت یک رفيقِ بی غلُّ غش می خواهند امام زمان تا رفاقت را در حقش تمام کنند. چقدر نگاه زهرایی تان را می خواهم آقا جان
دلم برایِ کسی می تپد بیا ای دوست
بیا که من به تو بیش از همیشه محتاجم
📚برداشتی آزاد از سخنان استاد اخلاق شیخ جعفر ناصری
‼️احکام قیام نماز
🔷کسی که قادر بر نماز نشسته نیست، باید خوابیده نماز بخواند، و بنابر احتیاط واجب باید اگر میتواند به پهلوی راست بخوابد و صورت و بدن او رو به قبله باشد، وگرنه به پهلوی چپ بخوابد، واگر این گونه هم نمیتواند، به پشت بخوابد به طوری که کف پاهای او رو به قبله باشد.
🔷کسی که نشسته نماز میخواند، اگر بعد از خواندن حمد و سوره بتواند بایستد و رکوع را به جا آورد باید بایستد و از حال ایستاده به رکوع برود.
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
@Emam_kh
طریقه مصرف روغن_بفشه برای هر بیماری ⇩ ⇩
💦🍃خشکی لب،سردرد
✍️طریقه مصرف:به ابرو مالیده شود.
💦🍃ترک دست وپا،خشکی دست وصورت
✍️طریقه مصرف:چندقطره شب درناف ریخته شود.
💦🍃پایین آوردن تب بصورت اورژانسی
✍️طریقه مصرف:با پودرکاسنی مخلوط وبه پیشانی مالیده شود
💦🍃درمان مشکلات مو با روغن بنفشه
✍️ریزش مو،موخوره،شوره سر،تقویت مو،پیشگیری ازآفتاب سوختگی،سفیدمو.
✍️طریقه مصرف:
✨خانم ها:هرشب به موهایشان بمالند.
✨آقایان:هفته ای یک الی دو مرتب
@Emam_kh
📙 رمان_پناه
◀️ قسمت_نهم
✍🏻نمی دانم چرا اما معذبم که زهرا خانوم با این ریخت و قیافه ببینتم می ترسم مثل افسانه ایراد بگیرد یا عذرم را بخواهدقبل از بیرون رفتن از اتاق، کمی شالم را جلوتر می کشم ، زهرا خانوم نشسته و چیزی می دوزد ، با دیدنم لبخند می زند و می گوید :
+کجا میری مادر ؟
_میرم دانشگاه
+بسلامتی ،بلدی عزیزم ؟
_بله از فرشته جون آدرس گرفتم و به آژانس زنگ زدم
+خدا به همراهت
تشکر می کنم و راه می افتم نگاه مهربان اما نافذش توی ذهنم ثبت می شود و به روی خودم نمی آورم
ته دلم امیدوارم که پی گیری های حاج رضا به هیچ برسد و همینجا در معیت فرشته بمانم خیلی دوست داشتنی است و مرا مدام به یاد لاله می اندازد و خوبی هایش از نگاه های خیره ی راننده ی آژانس متوجه می شوم که خوب و موجه به نظر می آیم ! هرچند حوصله ی ترافیک های طولانی مدت تهران را ندارم اما خب باز هم به وضعیت تکراریی که تابحال داشته ام می چربد
بعد از پرداخت کرایه ی نجومی پیاده و با بسم الله وارد حیاط بزرگ و سرسبز دانشگاه می شوم .
چقدر خوشحالم. انگار در دنیای جدیدی را به رویم باز کرده اند و همه ی عالم و آدم خوش آمدگوی من شده اند !
با نیشی که تا بناگوش باز شده راهی سالن طبقه اول می شوم بجای نگاه کردن به تابلوی اعلانات و در و دیوار روی آدم ها زوم کرده ام و برایم جالب است که دخترها و پسرها توی چنین محیطی چه رفتاری و برخوردی دارند آزادی در روابطشان کاملا مشهود است
اولین بار نیست که دانشگاه می آیم ،چندباری با لاله رفته بودم دانشگاه اش اما خب تهران چیز دیگری ست !
از سنگینی نگاهی که رویم افتاده سر بر می گردانم و پسری را می بینم که به دیوار تکیه داده و در حالی که توی گوشش هندزفری گذاشته جوری به من نگاه می کند و پلک نمی زند که انگار چه دیده !
ناخودآگاه در پاسخ لبخندش تبسم می کنم چرایش را خودم هم نمی دانم اما خب او که مثل علاف های کوچه و خیابان نیست، دانشجوی مملکت قضیه اش فرق می کند !
چند قدمی به سمتم می آید و فاصله ی بینمان را طی می کندموهای بالا زده اش عجیب جلب توجه می کند مخصوصا چند تاری که روی صورتش ریخته
پیراهن چهارخانه ی قرمز رنگی پوشیده و آستین هایش را تا آرنج تا زده ، شلوار جین آبی و کفش های کالج سورمه ای خوش تیپ است و خوش خنده ! می گوید :
ورودی ترم یکی شما یا از اون خروجی هایی که من ندیده بودمشون
سرم را کمی کج می کنم و با پررویی می پرسم :
_یعنی همه ی ورود خروج ها زیر نظر شماست ؟
می خندد نخیر بنده دانشجوی ادبیات فارسی ام نه آمارگیر، سرکار خانوم ! منتها کلاس های این راهرو و بچه های این طبقه رو همه رو از دم می شناسم چون تقریبا هم ورودی و هم رشته ایم
مگر اینکه یکی این وسط انتقالی ای چیزی گرفته باشه که من بی خبر مونده باشم ازشک پس با اینکه منکر میشی ولی آمارگیری
وقتی می خندد شانه هایش به سمت جلو خم می شود خوشم اومد
_از سر و زبونت ، معلومه از این دست و پادارای شهرستانی هستی
_ببخشید مگه شهرستانی ها تفکیک میشن؟اینجا آره
_چطور ؟ برای توضیحات بیشتر شما رو به کافه ی پشت دانشگاه دعوت می کنیم دستش را بالا می آورد و ادامه می دهد البته پس از آشنایی اولیه
_اگه تمایلی به آشنایی نبود چطور ؟
_پس لزومی هم به توضیحات نیست اولا ثانیا شما که از دور داد و فریاد می زنی مایلی دیگه چرا
متوجه حرفش نمی شوم و او ادامه می دهدکیانم ، ورودی دو ساله پیش البته پس از دوران کوفتی سربازی وارد شدما و شما ؟
تردیدی نمی بینم برای گفتن یک اسم و مشخصات ساده !
📝نویسنده: الهام تیموری
📙 رمان_پناه
◀️ قسمت_دهم
✍🏻پناه چه اسم قشنگی ! ورودیه ؟
_همین الان
و دوباره طنین خنده اش در راهرو می پیچد حدس می زدم
_چی رو ؟
+اینکه تازه واردی که اینجوری به در و پیکر سالن زل زدی و برای اولین کلاسا خودتو رسوندی !خب پناه جدید الورود حالا کلاس چی داری امروز ؟ لابد عمومی
_اوهوم ، معارف
_اوه ! اصولا این درسا مخصوص همین اوقاتم هست یعنی ترم اول و کلاس اول و ذوق مرگ شدن دانشجوها و این چیزا
_یعنی نباید می اومدم ؟
+نمی اومدی که با من آشنا نمی شدی .از فیضش بی بهره می موندی خانوم !
لبخند می زنم و به این فکر می کنم که واقعا دانشگاه هم خوب جایی است
+نگفتی چند سالته ؟
_از خانوما که این سوالو
همانطور که هندزفری اش را جمع می کند و توی جیب شلوارش می چپاند می پرد وسط حرفم :
اوکی بابا ، کلا بلد نیستی خوب بیو بدی ! این مقاومتا قدیمی شده
_شما که خودت اینهمه منو نکوهش کردی چرا اومدی سرکلاس عمومیا بشینی؟
+هه !مچ گیری ؟ من کارم گیر یه بنده خدایی بود که اومدم بیخیال کلاستون پر شدا راست می گوید ! هرچند فضای فعلی را خیلی دور از کلاس بندی های مدرسه و دوران پر استرسش می بینم ! اما بازهم اضطرابی هست به شماره ی کنار درها نگاه می کنم و به سمت 205 راه می افتم .
+خدا وکیلی من شلغمم ؟
خجالت زده برمی گردم و نگاهش می کنم .چشمانش خیلی تیز و ریز است
_شرمنده حواسم نبود
+دشمنت ، امیدوارم تو این دانشگاه خوش بگذره بهت پناه جان .
_مرسی
+اگه خواستی بیشتر با ما باشی و رفیقای خوب مثل خودت داشته باشی یه پاتوق داریم همین کوچه پشتی ، یه کافه ی جمع و جور و باحال که با بر و بچ زیاد جمع میشیم واسه دورهمی بیا ببینمت اونجا
نمی دانم این یک دعوت دوستانه است یا نه ؟ ما که هنوز و چندان با هم آشنا نشدیم ! شاید هم باید بحساب یک تعارف معمولی گذاشت ...
_حتما ، ممنون
موبایلش زنگ می خورد ، گوشی را نزدیک گوشش می کند چشمکی حواله می دهد و می گوید :
+می بینمت
و دستش را به نشانه ی خداحافظی کنار پیشانی اش می زند و برعکس حرکت می کند حتی صبر نکرد تا خداحافظی کنیم !
بهرحال خوشحالم که به این زودی قرار است از تنهایی در بیایم ! با اعتماد به نفسی که همیشه به دردم خورده بلاخره وارد کلاس می شوم و روی یکی از صندلی های کنار پنجره می نشینم نگاه هایی روی چهره ام جابجا می شود حتما همه مثل خودم کنجکاو دیدن همکلاسی هایشان هستند و طبیعی است که زیر نظر باشیم ! با دیدن پسرها مطمئن می شوم که تقریبا از همه شان بزرگترم
شاید همه ی ده نفری که حضور دارند زیر بیست سال باشند
بیشتر صحبت ها حول رتبه و از کجا آمدن و چند واحد برداشتن است بعضی ها زود باهم مچ شده اند و بعضی ساکت اند و بی تفاوت
با آمدن استاد جو صمیمی کلاس کمی خشک می شود هنوز نیامده و بعد از معرفی نسبتا کوتاه می رود سر اصل مطلب !
صدای پیس پیسی از پشت سر توجهم را جلب می کند رو بر می گردانم ، دختری با لبخند سه متری و پچ پچ کنان می پرسد :
+خودکار اضافه داری؟
متعجب به دفتر و کتاب روی میزش نگاه می کنم ، می گوید:
+هول شدم جامدادیمو جا گذاشتم
انگار کمی بلند گفته ، چون دوتا از پسرها پقی می زنند زیر خنده .
📝نویسنده: الهام تیموری
ادامہ_دارد....
✨﷽✨
✅آيا در بهشت هم ميتوان بچه دارشد؟
✍آنچه از روايات معصومين به دست می آید اين است كه هر ازدواجی كه در بهشت انجام مي شود فرزندي در پي نخواهد داشت.
در روایتی آمده است كه محمد بن عبدالله حميري در سال سيصد وهشت هجري طي نامه اي از طريق حسين بن روح...سومين نايب خاص امام زمان از حضرت پرسيد: وقتي در بهشت انسان با حورالعين (يا زن دنيايي خودش ،اگر در بهشت با هم همنشين باشد) از دواج كند آيا مي توانند بچه دار شوند يا خير؟
حضرت در جواب فرمودند :هيچ زني در بهشت حامله نمي شود و در اثر همبستري يا همسر دنيايي يا حورالعين بچه اي هم متولد نمي شود وحيض و نفاس در بهشت نيست ومشكلات وگرفتاري بچه داري وجود ندارد و آنجا همان طور كه خدا در قران كريم فرموده :«ودر آن بهشت آنچه دل ها مي خواهند وچشم ها از آن لذت مي برند موجود است»
💥پس مؤمن در بهشت هر زمان كه دلش خواست كودكي داشته باشد ،خداوند بدون حمل ،فرزندي براي او خلق ميكند ولي به آن صورت كه در ذهن ها هست ،ولادتي در كارنيست ،بلكه آفريدن فرزند مانند آفريدن حضرت آدم است ،كه براي عبرت مخلوقات ،بدون هيچ حمل وهيچ ولادتي آفريده شد »
📚منبع :آرامش ابدی بهشت و نعمت های آن نوشته : عليرضا زکی زاده رنانی
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
@Emam_kh
"قسمت پانزدهـم"
🔰درمشهـدشنیدہ بودیم ڪہ درقم یڪ مدرسی،یڪ استادبزرگے هـست ڪہ جوان پسندوبرجستہ است.طلبہ ے جوانے ڪہ بہ قم واردمے شود،بدنبال استادمے گردد.درحوزہ هـاے علمیہ انتخاب استاداجبارے نیست؛هـرڪس طبق پسندوسلیقہ ے خود،استادراانتخاب مے ڪند.
🔸استادے ڪہ طلاب جوان ومشتاق رادروهـلہ ے اول بہ خودجلب مے ڪرد، هـمین مردے بودڪہ آن روزدرمیان شاگردانش ،بہ عنوان"حاج آقاروح اللهـ"شناختہ مے شد.
🔹مجموعہ ے جوانان فاضل ودرسخوان وپرشوق درمحفل درس اوجمع بودند،مادرچنین فضایے واردقم شدیم.شنیدیم ڪہ این مرد،معلم.اخلاق بودہ است وڪسانے دردرس اخلاق اوشرڪت مے ڪردندواوبہ تقویت فضایل اخلاقے درجوانان هـمت مے گماشتہ است.
🔸درخلال درس،درطول سالهـا،این راماازنزدیڪ هـم مشاهـدہ مے ڪردیم.من سالهـاے متمادے خدمت امام بودم.ازسال ۳۷باایشان آشناشدم وبہ درس اومے رفتم.دردورہ هـاے مختلف زندگے ودربحرانهـایے ڪہ پیش مے آمد،رفتارحساب شدہ ے آن مردرادیدہ بودم.
@Emam_kh
لاکزدن_کودک_ممنوع❌
🔴اگر نمیخواهید كودكتان در آینده مبتلا به سرطان و آسم و ناباروری شود!
لاك زدن را برای كودكان منع کنید.
همه لاك ها دارای ٣ ماده سرطانزای فتالات، تولوئن و فرمالدئید هستند!
@Emam_kh