🌸جهت ها رو یادبگیریم👇
🌿وقتی رو به قبله می ایستیم برای نماز روبرو میشه جنوب و پنجره جنوبی برای نگهداری خیلی از گل ها لازمه
🌻مثل حسن یوسف، شفلرا، کاج مطبق، بنفشه آفریقایی، بنجامین، کاکتوسها و ساکولنت ها ،بگونیاعروس، امپیشن..... و بیشتر گلهای گلدار ... چون صبح تا ظهر پنجره جنوبی آفتاب داره✅🌞
💐پشت سر میشه پنجره شمال که عصرای تابستون کمی آفتاب میاد و زمستون اصلا آفتاب نداره. آگلونما، پتوس، برگ انجیری، سانسوریا،... برای این قسمت خونه مناسبن✅
@Emam_kh
📙 رمان_پناه
◀️ قسمت_هـفتاد_و_یکم
✍لبه های چادر را با دست نگه داشته ام و مثل بچه ها دنبال لاله راه می روم.خدایا چقدر خاطره ای دور دارم از اینجا وارد صحن می شویم و روبه روی پنجره فولاد می ایستم.لاله می گوید:
_چرا وایسادی؟بریم تو دیگه همونجا هم نماز می خونیم
+تو برو
_باز لوس...
+یادم رفت وضو بگیرم
_ای بابا!خب حداقل زودتر می گفتی
+میشینم همینجا که دارن فرش پهن می کنن.تو برو زیارتت رو بکن و بیا فقط خیلی لفتش نده
انگار ناامید شده که بدون هیچ حرفی می رود سمت کفشداری ها
گوشه ای می نشینم و به همه جا با دقت نگاه می کنم.به پسرهای جوانی که فرش های لوله شده را تند و تند پهن می کنند و مردمی که با عشق همراهیشان می کنند.
به صف هایی که بسته می شود و کبوترهایی که دور سقاخانه پرواز می کنند.صدای اذان پخش می شود و به این فکر می کنم که با چه رویی اینجا آمده ام؟!منی که با آرایش و لاک زدن دائمی هیچ وقت روبه قبله هم نمی کردم.
زنی کنارم نشسته و از زیر چادر مشکی اش با لحن عاجزانه ای با امام رضا درددل می کند.طوری اشک می ریزد که انگار بدبخت ترین آدم دنیاست و هیچ چاره ای جز توسل نداشته...
دلم می خواهد که من هم حرف بزنم اما بلد نیستم!زبانم انگار الکن شده واژه ها را گم کرده ام و یا از شرم و خجالتی که فقط خودم چرایش را خبر دارم لال شدم.
صدای پیامک گوشیم بلند می شود.بازش می کنم و پیامی را که لاله فرستاده زیرلب هزار بار با چشمانی که حالا بارانی شده می خوانم:
"سکوت کرده ام و خیره بر ضریح تو ام
که بشنود دلتان التماسِ باران را..."
و بالاخره قفل دهانم باز می شود
"سلام،رو سیاه اومدم ولی توقع ندارم ببخشیم.نمی دونم حاجتی دارم با نه ولی وسط یه دوراهی گیر کردم.اگه میشه کمکم کن بهتر از این بلد نیستم به قول زهرا خانوم متوسل بشم!
میشه یه کاری کنی منم مثل همه ی آدمایی که بخاطر شما اومدن تو حرم بشم و وقتی چشمم به گنبدت میفته دلم بره؟میشه حاجتمو بدی؟میشه معجزه کنی تا بفهمم هنوزم خدا منو می بینه؟ همین امروز همین امروز برام نشونه بفرست بند دلم انقدرام محکم نیست که زود پاره نشه.خودت گره بزن و نزدیکش کن به خدا!سپردم دست خودتتون..."
می گویم و نفس عمیقی می کشم.انگار سبک شده ام.جماعت که تمام می شود لاله هم می رسد و می گوید:
_قبول باشه
+من که نماز نخوندم
_زیارتت رو گفتم
+هه...خوبه تو حیاط بودم!
_مهم دله در ضمن اگه لیاقت زیارت نداشتی تا همینجا هم نمی تونستی بیای. حاجت روا ان شاالله
حتی او هم عجیب شده این روزها!هر حرکت و هر رفتارش یکجوری حساب شده است انگار...
شب شده و هیچ معجزه ای نبود!روی تختم جابجا می شوم و از پشت پنجره به ماه نگاه می کنم.نیشخندی می زنم و می گویم:
+بهش گفتم سستم،گفتم یه کاری کن که ایمان بیارم بهت دوباره...نخواست
و پتو را می کشم روی سرم.ویبره ی گوشی که صدا می دهد کلافه چشم باز می کنم و به لاله ی مزاحم بد و بیراه می گویم.پیام را باز می کنم و با دیدن اسم فرشته لبخند پت و پهنی می زنم.
"سلام پناه جان،خوبی خانوم؟خواب که نبودی؟شهاب برای یه کاری داره میاد مشهد،چند ساعت بیشتر نمی مونه اما گفتم سوغاتی هات رو بیاره،زحمتت نمیشه خودت بری و بگیری؟"
گوشی از دستم سر می خورد،بغض می کنم.دوباره به مهتاب سرک کشیده به اتاقم خیره می شوم و زمزمه می کنم:
"شهاب داره میاد مشهد...
نگاه کن که غم درون دیدهام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایهٔ سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود!
نگاه کن
تمام هستیم خراب می شود
نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب می شود!!
و حس می کنم اولین گره ای که دلم را بند گرمای آفتاب امامم می کند!
به فرشته می نویسم "سلام عروس خانوم نه بیدارم.مگه میشه از سوغاتی گذشت؟"
و جواب می دهد:"خداروشکر که مثل خودمی و از خیر هیچی نمی گذری اشکالی نداره شمارت رو بدم بهش تا خودش باهات قرار بذاره؟"
و من با ذوق می نویسم!"نه عزیزم هرجور خودت صلاح می دونی..."
هنوز هم احساس می کنم که نخوابیده رویا می بینم!
دلم می خواهد زودتر صبح بشود،چشمانم را می بندم و با یک عالمه فکر و خیال شیرین خوابم می برد به امید فردا
📝نویسنده: الهام تیموری
📙 رمان_پناه
◀️ قسمت_هفتاد_و_دوم
✍🏻تا ظهر تمام طول و عرض اتاقم را قدم می زنم و گوش به زنگ موبایلم هستم اما هیچ خبری نمی شود.در می زنند و افسانه سرک می کشد تو
_نمیای ناهار؟
+نه
_کتلت درست کردما
+نمی خورم مرسی
_صبحانه هم که نخوردی،چرا بی قراری؟
می نشینم روی تخت و می گویم:
+نه بابا! فقط اشتها ندارم آخه ...
هنوز حرفم تمام نشده که گوشی زنگ می خورد،با سرعت می دوم سمتش و با دیدن شماره ی ناشناس قلبم شروع می کند به تند زدن.افسانه با طعنه می گوید:
_من میرم پس
لبم را گاز می گیرم،آبرویم رفت!از ترس قطع شدن سریع تماس را جواب می دهم.و برای اولین بار دقیقا نمی دانم که چه باید بگویم!
_الو
+بله
_سلام علیکم سماوات هستم
چقدر صدایش از پشت تلفن فرق داشت و مردانه تر بود!
+سلام آقا شهاب،خوب هستین؟
_الحمدالله.شرمنده مزاحم شدم
+خواهش می کنم
_والا من برای یه کار کوچیکی اومدم مشهد،تازه رسیدم الانم توی مسیر حرم هستم که ان شاالله اگه قسمت بشه اول برم پابوس آقا امام رضا،بعد به کارم برسم.فرشته یه سری چیز برای شما فرستاده و تاکید اکید کرده که برسونم به دستتون،در جریان که گذاشته شما رو؟
+ممنون بله خودش دیشب بهم پیام داد
_بله،حالا هرطور شما صلاح می دونید، اگر می خواین آدرس بدید تا من امانتی رو براتون بفرستم یا...
هول می شوم و می پرم توی صحبتش:
+نه نه،من داشتم می رفتم بیرون.شما بگید کجایین تا بیام بگیرم خودم
چند لحظه مکث می کند و بعد با لحنی که انگار متفکرانه است می گوید:
_والا من خیلی وارد نیستم به اینجاها. حرم خوبه؟
بدون هیچ تاملی می گویم:
+بله ،بیام همونجا؟
_ممنون شما میشم
+فقط کی ....
_الان که نمازه .دو ساعت دیگه خوبه؟
+بله
_خیره ان شاالله.پس فعلا امری نیست؟
+عرضی نیست
_یاعلی
+خداحافظ
قطع می کنم و دوباره ذوق مرگ شده ام.
بلند می شوم و می روم توی آشپزخانه، صندلی را جلو می کشم و می گویم:
_خوشمزه بنظر میاد
+بشین برات بکشم،تو که اشتها نداشتی؟!
خجالت می کشم از اینکه افسانه چه فکری در موردم می کند!اما فعلا برای حرف زدن وقت ندارم...ناهارم را می خورم و آماده می شوم.
هرچقدر جلوی آینه به خودم نگاه می کنم بیشتر احساس می کنم که یک چیزی کم است.تقریبا آرایش نکرده ام اما کرم و رژ کمرنگی زدم.روسری بلند آبی و مانتوی مشکی بلند و شلوار جین آبی پوشیده ام.
تیپم بد نیست اما انگار یک جای کارم می لنگد.
دست به دامن لاله می شوم و خوشحالم که فاصله ی خانه هایمان فقط چند کوچه است.همین که در را باز می کند می گویم:
_وای لاله دیرم شد
+کجا؟علیک سلام
_باورت نمیشه ولی شهاب اومده مشهد
+خواستگاریت؟!
_نه بابا... کار داره
+خب پس به تو چه؟
_قرار دارم باهاش
+خاک تو سرت ،پسر مردمو از راه به در کردی که باهات قرار بذاره؟
_چی میگی تو...خواهرش برام یه سری کتاب و این چیزا فرستاده
+وا،یعنی انقدر واجب بوده؟
_حالا بهتر !اینا رو ول کن.من باهاش حرم قرار گذاشتم و الان دارم میرم اونجا
+خب؟
_یه حس بدی دارم.ببین لباسام خوبه؟
+آره بهت میاد
_ولی انگار...
+صبر کن الان میام
یکی دو دقیقه بعد بر می گردد و می گوید:
_بفرمایید خانوم اینو یادت رفته بود
می خندم و چادر را از دستش می گیرم.
📝نویسنده: الهام تیموری
ادامہ_دارد....
🔴 پشت_پرده ادعای ☀ترامپ مبنی بر انهدام ☀پهباد_ایرانی !
🔹 دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا روز پنجشنبه اعلام کرد که یک ناو نظامی آمریکا یک فروند پهباد ایرانی را در تنگه هرمز سرنگون کرده است.
🔹به گفته رئیسجمهور آمریکا این پهپاد به فاصله هزار یاردی (تقریبا ۱۰۰۰ متری) شناور نظامی "یواساس باکسر" نزدیک شده بود و بنا بر ادعای وی امنیت خدمه شناور را به خطر انداخته بود!
🔹وی در ادامه ادعاهای ضد ایرانی خود از کشورهای دنیا هم خواست تا با تقویت حضور نظامی خود در منطقه از کشتیهایی که از تنگه هرمز عبور میکنند، حفاظت کنند!
🔻حال سوال اینجاست که چرا ترامپ بدون ارائه هیچ سند یا مدرکی مبنی بر هدف قرار دادن یک پهباد ایرانی این ادعا را مطرح کرده است!؟
🔹برای پاسخ به این سوال باید به سه نکته ذیل توجه کرد!؟
1⃣ دونالد ترامپ در طی روزهای اخیر بدلیل طرح اظهارات نژاد پرستانه علیه ۴ نماینده زن دموکرات کنگره آمریکا خصوصا « ایلهان_عمر » سیاهپوست که تباری سومالیایی دارد به شدت در سطح افکار عمومی آمریکا تحت فشار قرار گرفته است! لذا به نظر می رسد که طرح موضوع هدف قرار دادن پهباد ایرانی در واقع نقش یک ☀بمب_خبری را برای به انحراف کشاندن افکار عمومی آمریکا ایفا می کند!
2⃣ عدم واکنش نظامی آمریکا به انهدام پهباد MQ-4C یا همان ☀گلوبال_هاوک موجب ایجاد تصویری منفعل از ترامپ پرخاشجو در بین همپیمانان منطقه ای کاخ سفید شده است لذا طرح موضوع هدف قرار دادن یک پهباد ایرانی را میتوان به عنوان عملیات_روانی ترامپ در جهت جلب نظر همپیمانان ضد ایرانی آمریکا در نظر گرفت!
3⃣ پس از ماجرای انفجار نفتکشها در بندر فجیره و سواحل بندر جاسک دولت آمریکا با کمک همپیمانان منطقه ای خود در صدد تشدید حضور نیروهای دریایی غرب در منطقه ☀خلیج_فارس و دریایعمان و خاصه ☀تنگه_هرمز است لذا با توجه به اظهارات ترامپ به نظر میرسد که انتشار این خبر در راستای داغ نگه داشتن تنور طرح افزایش ناوهای جنگی آمریکا و اروپا در منطقه بوده است!
🔹لذا با توجه به سه نکته فوق می توان نتیجه گرفت که خبر انهدام پهباد ایرانی یک سناریوی از پیش طراحی شده عملیات روانی برای پیشبرد سیاست های داخلی و خارجی دولت آمریکاست و در هفته ها و ماه های پیش رو می توان انتظار تکرار اینگونه ادعاها را داشت!
📝 یادداشتی از : نوید_کمالی
@Emam_kh
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
✅ویژگی های یاران امام زمان که در قرآن به آنها اشاره شده :
⬅️①- متواضع اند:
«عباد الرحمن الذين يمشون علي الأرض هونا »
⬅️②- داراي بينش صحيح هستند، زيرا غرور در قلب و عقل آنان نفوذ نکرده است
⬅️③- اهل پرورش جاهلان جامعه اند، «وإذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما »
⬅️④- اهل طاعت و سجده و قيامند، «و الذين يبيتون ربهم سجدا و قياما »
⬅️⑤- خود را آلوده به گناه که منجر به ورود به جهنم مي شود نمي کنند، «والذين يقولون ربنا أصرف عنا عذاب جهنم »
⬅️⑥- اهل اعتدالند، «إذا أنفقوا لم تسرفوا و لم يقتروا »
⬅️⑦- موحدند و غير خدا را نمي خوانند، «لا يدعون مع الله الها آخر »
⬅️⑧- به جان انسانها احترام مي گذارند، «ولايقتلون النفس التي حرم الله إلا بالحق »
⬅️⑨- پاکدامنند، «ولايزنون »
⬅️⑩- دنبال پاکسازي روان خويش اند، «و من تاب و عمل صالحا »
⬅️⑪- جبران کننده عقب ماندگيها و پرکننده خلأ ها هستند، «إلا من تاب و آمن و عمل صالحا »
⬅️⑫- حتي مرتکب مقدمات گناه هم نمي شوند و در مجالس گناه هم شرکت نمي کنند، «و إذا مروا باللغو مروا کراما »
@Emam_kh
اگر دست و پاى شما خواب ميروند، دم كرده اسطوخودوس ميل كنيد.
اين گياه براى درمان طپش قلب، بى خوابى و برطرف كردن بيماريهاى مجارى ادرارى بسيار مفيد است.
@Emam_kh
🍑مربا_زردآلو
🍓🍓🍓🍓🍓🍓
زردآلو 1 كيلو
شكر 1 كيلو
جوهر ليمو 1 ق م
طرز تهیه:
زردالوهارو شسته از وسط نصف ميكنيم هسته زردالو رو در اورده
توي قابلمه اول مقداري شكر ريخته بعد زردالوهارو چيده لا به لای آنها شکر ریخته حالا قابلمه را داخل يخچال قرار ميدهيم يک شب استراحت ميدهيم بعد روي حرارت ملايم قرار داده تا شكر اب شود ب مدت 15 دقيقه ميجوشونيم تا هم زردآلوها بپزند هم مربامون به غلظت لازم برسددر اخر جوهر ليمو يا ابليمو تازه را اضافه كرده از رو حرارت برميداريم خنک که شددر ظرف دردار دریخچال نگهداری میکنیم.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وعده رهبرانقلاب، که امروز به وقوع پیوست:
🔹انشاءالله عناصر مؤمن در جمهوری [اسلامی] این کار انگلیس خبیث را بیجواب نمیگذارند، در فرصت خود و جای خود پاسخ خواهند داد. ۹۸/۴/۲۵
-
@Emam_kh
🔴تکمیلی//روابط عمومی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه ای اعلام کرد:عصر امروز (جمعه ۲۸ تیر ) یک فروند نفتکش انگلیسی با نام" "stena impero" هنگام عبور از تنگه هرمز به علت رعایت نکردن قوانین و مقررات بین المللی دریایی بنا به درخواست سازمان بنادر و دریانوردی استان هرمزگان، توسط یگان شناوری منطقه یکم نیروی دریایی سپاه توقیف شد.
♦️ این اطلاعیه می افزاید : نفتکش مذکور پس از توقیف به ساحل هدایت و برای سیر مراحل قانونی و بررسی های لازم تحویل سازمان بنادر و دریانوردی شد.
@Emam_kh