🍁🌸🍁🌸🍁
سـلام
صبحتـون بخیـر
امـروزتـون بینظیـر
و سرشار از نغمـه خوش زنـدگی
روز و روزگار بر وفـق مـرادتون
روزتـون پر از خوشـی
و لحظات زندگیتـون پر از شـادی
@Emam_kh
👌بی نظیره حتما بخونید
در زمانهاي بسيار قديم وقتي هنوز پاي بشر به زمين نرسيده بود، فضيلت ها و تباهي ها دور هم جمع شده بودند، آنها از بي كاري خسته و كسل شده بودند.
ناگهان ذكاوت ايستاد و گفت بياييد يك بازي بكنيم مثل قايم باشك.
همگي از اين پيشنهاد شاد شدند و ديوانگي فورا فرياد زد، من چشم مي گذارم و از آنجايي كه کسي نمي خواست دنبال ديوانگي برود همه قبول كردند او چشم بگذارد.
ديوانگي جلوي درختي رفت و چشم هايش را بست و شروع كرد به شمردن .. يك .. دو .. سه .. همه رفتند تا جايي پنهان شوند.
لطافت خود را به شاخ ماه آويزان كرد، خيانت داخل انبوهي از زباله پنهان شد، اصالت در ميان ابرها مخفي شد، هوس به مركز زمين رفت، دروغ گفت زير سنگ پنهان مي شوم اما به ته دريا رفت، طمع داخل كيسه اي كه خودش دوخته بود مخفي شد و ديوانگي مشغول شمردن بود هفتاد و نه ... هشتاد ... و همه پنهان شدند به جز عشق كه همواره مردد بود نمي توانست تصميم بگيريد و جاي تعجب نيست چون همه مي دانيم پنهان كردن عشق مشكل است، در همين حال ديوانگي به پايان شمارش مي رسيد نود و پنج ... نود و شش. هنگامي كه ديوانگي به صد رسيد عشق پريد و بين يك بوته گل رز پنهان شد.
ديوانگي فرياد زد دارم ميام. و اولين كسي را كه پيدا كرد تنبلي بود زيرا تنبلي، تنبلي اش آمده بود جايي پنهان شود و بعد لطافت را يافت كه به شاخ ماه آويزان بود، دروغ ته درياچه، هوس در مركز زمين، يكي يكي همه را پيدا كرد به جز عشق و از يافتن عشق نا اميد شده بود. حسادت در گوش هايش زمزمه كرد تو فقط بايد عشق را پيدا كني و او در پشت بوته گل رز پنهان شده است.
ديوانگي شاخه چنگك مانندي از درخت چيد و با شدت و هيجان زياد آن را در بوته گل رز فرو كرد و دوباره و دوباره تا با صداي ناله اي دست كشيد عشق از پشت بوته بيرون آمد درحالي که با دستهايش صورتش را پوشانده بود و از ميان انگشتانش قطرات خون بيرون مي زد شاخه به چشمانعشق فرو رفته بودند و او نمي توانست جايي را ببيند او كور شده بود!ديوانگي گفت من چه كردم؟ من چه كردم؟ چگونه مي توانم تو را درمان كنم؟ عشق پاسخ داد تو نمي تواني مرا درمان كني اما اگر مي خواهي كمكم كني مي تواني راهنماي من شوي.
و اينگونه است كه از آنروز به بعد عشق كور است و ديوانگي همواره همراه اوست! و از همانروز تا هميشه عشق و ديوانگي به همراه يکديگر به احساس تمام آدم هاي عاشق سرک مي کشند ...
@Emam_kh
زیباست،لطفا تاآخر بخوانید
(حافظ شيرازي):
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
🌼🌼🌼🌼🌼
(صائب تبريزي)
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چيز مي بخشد ز مال خويش مي بخشد
نه چون حافظ که مي بخشد سمرقند و بخارا را
🌼🌼🌼🌼
(شهريار)
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم تمام روح و اجزا را
هر آنکس چيز مي بخشد بسان مرد مي بخشد
نه چون صائب که مي بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور مي بخشند
نه بر آن ترک شيرازي که برده جمله دلها را
🌼🌼🌼
(خانم دريايی)
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورده دنيا را
نه جان و روح مي بخشم، نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معني دارد اين کارا؟
و خال هندويش ديگر، ندارد ارزشي اصلاً
که با جراحي صورت ،عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکي، نه صائب دست و پاها را
فقط مي خواستند اينها، بگيرند وقت ماها را
🌼🌼🌼🌼
(کامران سعادتمند)
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
نه او را دست و پا بخشم، نه شهري چون بخارا را
همان دل بردنش کافي که من را بي دلم کرده
نمي خواهم چو طوطي من، بگويم اين غزلها را
غزل از حافظ و صائب و يا دريايي بي ذوق
و يا آن شهريار ترک که بخشد روح اجزا را
ميان دلبر و دلدار، نباشد حرفِ بخشيدن
اگر دلداده مي باشيد، مگوييد اين سخن ها را
🌼🌼🌼
(عارف تهراني)
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
شعار و حرف پُر کرده، تمام ادعاها را
يکي بخشيده چون حافظ ، سمرقند و بخارا را
يکي چون صائبِ تبريز ، سر و دست و تن و پا را
از اين سوشهريار داده تمام روح اجزا را
از آن سو بانودريايي گرفته حال ماها را
سعادتمندشاعرنيز فقط گفت ونداد هرگز
نه ملک و نه بخارايي ، نه روح و نه تن و پا را
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
ولي من مي شناسم کس ، که او نه گفت و نه دم زد🌷
بدون حرف عمل کرده ، تمام ادعاها را🌷
کسي که خانمانش را ، رها از بهر جانان کرد🌷
بدون منتي بخشيد ، سر و دست و تن و پا را🌷
و او اهسته و آرام ، براي کشور ایران 🌷
فدا کرده به گمنامي ، تمام روح و اجزا را🌷
اگر خواهي بداني کيست ، وجودت از سجود اوست🌷
تمامي خودش را داد ، به ما بخشيده دنيا را🌷
نه گفتش ترک شيرازي ، نه گفتش خال هندويش🌷
و او نامش " سلیمانی " عمل کرد ادعاها را🌷
صلوات
‼️تعقیبات نماز
🔷#تعقیب نماز لازم نیست به عربی باشد، ولی بهتر است دعاها و ذکرهایی را بخواند که از ائمه (ع) رسیده است، و از جملهی بهترین آنها، ذکری است که به تسبیح #حضرت_زهرا(س) معروف است، و آن عبارت است: ۳۴ مرتبه «اَللهُ اَکْبَرُ»، ۳۳ مرتبه «اَلْحَمْدُ لِلّهِ»، و ۳۳ مرتبه «سُبْحَانَ اللهِ».
🔷 در کتابهای دعا، #تعقیباتی با مضامین عالی و عبارات زیبا از ائمه (ع) نقل شده است.
🔷 مستحب است پس از نماز، سجدهی شکر کند یعنی به قصد شکر همهی نعمتها و نعمت توفیق الهی بر نماز، پیشانی را بر زمین بگذارد و بهتر آن است که سه مرتبه یا بیشتر بگوید: «شُکْراً لِلّهِ»
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
@Emam_kh
🔴 در فصل سرد خوردن شیره انگور را فراموش نکنید !
♻ یکی از بهترین زمانهای استفاده از شیره انگور فصل زمستان است بخاطر خواص زیادی که در درمان و تسکین بیماریهای #فصل_سرما دارد
همچنین از خواص شیره انگور اثر ضدالتهابی و #نرم کنندگی گلو است به همین دلیل به کسایی که در زمستان سرفه میکنند و دچار التهاب حلق میشوند توصیه میشود شیره و آب را ترکیب و #غرغره کنند.
شیره انگور به قرص_آهن خانگی معروف است.
@Emam_kh
🔴 #من_بلد_نیستم همان ترجمه #ما_نمی_توانیم است
🔹قریب به دویست سال، مملکت اسیر تفکر قاجاری و پهلوی بود که میگفتند ما نمیتوانیم بدون وابستگی به غرب، زندگی کنیم؛ ما نمیتوانیم پیشرفت کنیم الا اینکه از غرب پیروی کنیم!
🔸نسل اول "ما نمیتوانیم"، یعنی فتحعلی آخوندزاده، میرزاآقاخان کرمانی، طالبوف، تقی زاده و امثال محمدعلی فروغی و سپس رضاخان پهلوی که با کودتای انگلیسی بر مملکت چیره شد و بدستور انگلیس و روس از کشور به مقصد جزیرهای دورافتاده در آفریقای جنوبی تبعید شد و سپس محمدرضاشاه که با نظر انگلیسیها بجای پدر گماشته شد، همه دنبال این بودند که از طریق وابستگی و پیروی از غرب، مشکلات کشور را حل کنند اما نتوانستند و نتیجه کارشان جز عقبماندگی چیزی نبود!
🔹وجه تمایز انقلاب اسلامی ۵۷ با دویست سال قبل از آن، این بود که امام(ره) میفرمود: "ما میتوانیم"! امثال حاج حسن تهرانی مقدم (موشکی) و شهید دکتر شهریاری(قدرت هستهای) و #حاج_قاسم_سلیمانی (قدرت منطقهای) سه نماد اصلی "ما میتوانیم" هستند که با تکیه به داخل و ایمان و غیرت دینی اثبات کردند که میتوان بدون آمریکا و غرب و حتی با وجود دشمنی آنها، بنبستشکنی کرد و قله های پیشرفت را در نوردید!
🔸در مقابل اما تفکر "ما نمیتوانیم" و "من بلد نیستم بدون غرب مشکلات را حل کنم" نشان داده که عُرضه مدیریت و کار جهادی را نداشته بلکه میخواهد مولفههای قدرت را برای خوشایند غربیها از دست بدهد!
🔹نماد این تفکر کسی نیست جز حسن روحانی که ۷ سال مملکت را اسیر بازی برجام کرد و قدرت هستهای را به غربیها هدیه داد اما نتیجهای جز افزایش تحریمها و تنگتر شدن حلقه محاصره و تهدیدهای بیشتر و افزایش مشکلات کشور و تورم بیکاری و فساد اقتصادی و قاچاق کالا و نهایتاً شهادت حاج قاسم سلیمانی نداشته است؛ حالا که اوج دشمنی آمریکا با ایران را در ماجرای ترور فرمانده سپاه قدس دیده، باز پیشنهاد مذاکره و پالس ضعف و ترس میدهد!
🔸ملت ایران باید بدانند که تفکر "من بلد نیستم" ثمرهای جز افزایش بدبختی و فلاکت و تورم و بیکاری ندارد و تنها راه حل مشکلات کشور، تفکر و مدیریت جهادی با تشکیل یک دولت جوان و حزباللهی است.
"داود مدرسییان"
@Emam_kh
داستان 💞 از عشق تا حوزه 💞
🍁 قسمت هفتم 🍁
🌟 شهرک دانشگاه بودم
🌟 و در مراسمی که برای امام زمان بود
🌟 شرکت داشتم
🌟 شب نیمه شعبان بود
🌟 در اونجا سوالی مطرح کردند
🌟 که امام زمان در چند سالگی
👈 به امامت رسید
🌟 اما کسی بلد نبود
🌟 و من روز قبلش این سوال رو
🌟 در مسجدمون بلد شدم
🌟 به خاطر همین پا شدم و جواب دادم .
🌟 هدیه رو گرفتم
🌟 و با خوشحالی به خونه برگشتم
🌟 ناگهان خانوادم رو دم در ناراحت دیدم ،
🌟 گفتند که دایی من تصادف کرده
👈 و فوت شده .
🌟 بعد از اون ماجرا
🌟 من رفتم پیش خاله بابام کار کنم
🌟 گاهی پیش خودش لباس فروشی می کردم
🌟 گاهی پیش پسرش فلافل می فروختم.
🌟 بیست روز بعد از ازدواج داداش حمزه
🌟 خبردار شدم داداش حمزه گم شده
🌟 اومدم خونه
🌟 گفتند سه چهار روزه که گم شده
🌟 بیمار بوده و رفته سرکار
🌟 در همون جا با همکارش حرفش میشه
🌟 میزنه بیرون و تا امروز خبری ازش نیست.
🌟 همه فامیل بسیج شدند
🌟 تا دنبالش بگردند
🌟 از مهمانسراها و هتل و بیمارستان
🌟 تا کلانتری و پزشک قانونی
🌟 تا پارکها و تفریح گاهها و لب ساحل
🌟 همه جا گشتیم اما پیداش نکردیم
🌟 تا اینکه روز دهم غیبتش
👈 یعنی 25 بهمن ماه
🌟 جنازش از توی رود پیدا شد .
🌟 مرگ داداش حمزه
👈 که 22 سال بیشتر نداشت
🌟 شاید ظاهرا خودکشی بود
🌟 ولی در حقیقت قتل بود
🌟 تک تک ما و فامیل
👈 در قتل او شریک بودیم
🌟 حمزه ، آدم سرسختی بود
🌟 مغز عجیب خلاقی داشت
🌟 نابغه بود
🌟 در اون سن کم با کمترین امکانات
🌟 وسایل الکتریکی عجیبی می ساخت
🌟 حمزه ، اگر یک مشوق در فامیل داشت
🌟 ادامه تحصیل می داد
🌟 و حتما مهندس رباتیک قوی می شد
🌟 ولی متاسفانه نداشت
🌟 هیچ کس نگفت چرا درسشو ول کرد
🌟 چرا سربازی شو ول کرد و...
🌟 همه ، درد او را سوژه خنده می دیدند
🌟 بدون اینکه دوایی براش پیدا کنند
🌟 شاید مشکلات حمزه
🌟 با یک جلسه مشاوره یا روان شناسی
👈 حل می شد
🌟 اما برای کسی این چیزا مهم نبود.
داستان 💞 از عشق تا حوزه 💞
🍁 قسمت هشتم 🍁
🌟 زندگی ما برادرا ، پر از سختی روحی بود
🌟 گاهی از اشتباه کوچک ما در خانه خودمون ،
🌟 صد کیلومتر اونورتر باخبر میشدند
🌟 یا به گوش فامیل شهر دیگر می رسید
🌟 و مضحکه عالم می شدیم
🌟 فضای خانه خفه بود
🌟 و هیچ حریم خصوصی نداشتیم
🌟 همه عالم و آدم به ما امر و نهی می کردند
🌟 و نظر خودشون رو به ما تحمیل می کردند
🌟 همه مسخره مون می کردند
🌟 اما کسی از ما حمایت نمی کرد
🌟 بیش از حد کمبود محبت پیدا کردیم
🌟 گاهی برای جلب توجه دیگران ،
🌟 زیاد حرف می زدیم یا شوخی می کردیم
🌟 یا در عروسی ها می رقصیدیم
🌟 تا فقط یک نفر پیدا بشه
🌟 از ما تعریف کنه
🌟 گاهی با اینکه متدین و مسجدی بودیم
🌟 ولی حلال خدا رو حرام می کردیم
🌟 و حرام خدارو حلال می کردیم
🌟 می دانستیم ورق بازی حرامه
🌟 یا آهنگ گوش دادن حرامه
🌟 می دونستیم گوش دادن به غنا
🌟 آثار خیلی بدی داره
🌟 و حتی می دانستیم کسی که آهنگ گوش بده
🌟 یا خودش یا بچه هاش
👈 به عمل منافی عفت کشیده می شود
🌟 ولی باز به خاطر یه کم توجه
🌟 مرتکب عمل زشت ورق بازی و غنا و رقص می شدیم.
🌟 سالها می گذشت و به طرز فجیعی
🌟 منافق گونه، هم رنگ جماعت می شدیم.
🌟 در مسجد نماز می خوندیم
🌟 و در مجالس می رقصیدیم.
🌟 با جماعتی زندگی می کردیم
🌟 که یه روز می گفتند پاسور حرامه
👈 و بازی نمی کردند
🌟 یه روز می گفتند حلاله و بازی می کردند
🌟 یه روز انقلابی یه روز ضد انقلاب
🌟 یه روز طرفدار اسلام یه روز منکر اسلام
🌟 یه روز قرآن به سر گرفتن یه روز پاره کردن قرآن
🌟 یه روز موافق حجاب یه روز مخالف حجاب
🌟 یه روز مخالف ماهواره یه روز موافق ماهواره
🌟 یه روز مخالف ساز و آواز یه روز موافق و...
🌟 با مردمی بزرگ شدیم
🌟 که از اینکه مخالف آیات و روایات
👈 حرفی بزنند ، ترسی ندارند
🌟 خند ه ها و شوخیا و خوش گذرونی هاشون
👈 مال مردم شده
🌟 سرکوفت و نصیحت های بیجا و زندگی سیاه
👈 نصیب ما شده...
🌟 در این جو پر خفقان و مسموم ،
🌟 من مسلک سکوت پیش گرفتم
🌟 وتمام عقده ها و کینه ها رو در دلم دفن کردم.
🍁 ادامه دارد .....
📝 نویسنده : حامد طرفی
یاامام_الرئوف🌺
بیمارم و دنبـال شفـا آمده ام
محتاجم و در پے عطا آمده ام
سوگند بہ تڪ تڪ ڪبـوترهـایٺ
با آرزوی ڪرب_و_بلا آمده ام
🕊 صـلوات_خاصه ( امام_رضا_علیه السلام) ✵به نيت خشنودي آن حضرت ✵و بر آورده شدن حاجات✵.
بِسْمِ_اللّٰهِ_الرَّحْمٰنِ_الرَّحیٖم
•❥•➼═❧═───┄✧✦
۩﷽• #اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ ๑۩﷽
•❥• بارالها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسنديده پيشواى پارسا و منزه
•❥•➼═❧═───┄✧✦
۩﷽• وَحُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ ๑۩﷽
•❥• وحجت تو بر هر كه روى زمين است و هر كه زير خاك بسيار راستگو و شهيد
•❥•➼═❧═───┄✧✦
۩•﷽ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِك َ๑۩﷽
•❥• درود و رحمتى فراوان و كامل و با بركت و متصل و پيوست و پياپى و دنبال هم همچون بهترين رحمتى كه بر يكى از اوليائت فرستادى.
•❥•➼═❧═───┄✧✦
✵ خدایازیارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان
❁ الهـے آمیݧ التمـاس دعـا❁
صلوات
@Emam_kh