eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
17.5هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نان_پنجره_ای 2 عدد تخم مرغ با هم زن میزنم و نصف پیمانه نشاسته گل با نصف پیمانه گلاب قاطی کرده به مواد اضافه میکنم یه کم هم میزنم سپس نصف پیمانه اردم بهش اضافه میکنم خوب هم میزنم تا هیچ گلوله ای نداشته باشد سپس یه نیم ساعت میزاریم تو همون دمای محیط استراحت کنه تو یه ظرف گود روغن میریزم چون باید شیرینی ها شناور باشن بعد اینکه روغن داغ شد قالب نان پنجره ای داخل روغن داغ میزارم تا 10 میشمارم بعد قالب میزارم داخل مایه شیرینی مایه شیرینی باید نصف قالب بگیره کامل قالب درون مواد نباشه سپس قالب داخل روغن میزارم و یه تکون میدم .زمان خیلی کمی برای سرخ شدن نان پنجره ای کافیه.اگر. چندتا ی اول خراب کردین نگران نباشین با مرور زمان دمای لازم قالب دستتون میاد بعد از هر چند عدد شیرینی مایه نان پنجرای را هم بزنید تا مواد ته نشین نشود بعد اینکه نان پنجره ای ها اماده شد مقداری پودر قندرابا پودره قاطی کرده بعد روی ان بریزید @Emam_kh
مردم درگیر بحران ویروس🤯 و هیئت دولت روحانی در حالت دورکاری و خانه نشینی🤐 و بدتر از آن وضع مجلس است که به جای نظارت بر دولت همچون دولت خانه نشین شده اند😳 چطور مهران مدیری با استریل کردن میتواند ۳۰۰نفر را در دورهمی کنارهم بنشاند اما لاریجانی نمیتواند ۲۹۰نماینده را جمع کند‼️🧐🤔😶 لاریجانی و روحانی نمیتوانند یا نمیخواهند⁉️🧐 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨الهـی در این آخـرین شـب‌های زمستـان مهـربانی بہ دل‌ها برطـرف شـدن غـم‌ها برڪت تـو خونـه‌ها برطـرف شدن مشکلات و مستجاب شـدن دعـاها را نصیـب همه عزيزانم بگردان ✨الهـی در آخرین شـب‌های زمستـان حال دلتـون خـوب باشـه الهـی سلامتـی و آرامـش نصیـب دلتـون باشـه شبتـ🌙ـون بخیـر در پنـاه الهـی🌟 @Emam_kh
🌸سلام_امام_زمانم 🌸سلام_آقای_من 🌸سلام_پدر_مهربانم بی تو درجمعیم و تنهاییم، بی تو خندانیم و گریانیم، بی تو آرامیم و سوگواریم ... بی تو مردگانیم در نقش زندگان ... بیا و حیاتمان بخش.... 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ چند روز قرنطینه را رعایت کنیم و برای سلامتی خود و هم وطنانمان ارزش قائل شویم 💎امام علی علیه السلام: آنکه صبر نجاتش ندهد، بی تابی هلاکش کند مَنْ لَمْ يُنْجِهِ الصَّبْرُ، أَهْلَكَهُ الْجَزَعُ 📚حکمت 189 نهج البلاغه
سـ🌸ـلااااام يک سـلام بی حسرت، بی نگرانی سـلامی سرشـار از آرامـش روزتـون بخيـر و زیبـا عاقبـت‌تـان بخيـر عشـق‌تـان مستـدام محبـت خـدا در دلتـان پيوستـه جـاری روزتون بخیر🌸🍃 @Emam_kh
تماس تلفنی پیامبر با مشرکان از خاطرات دوران دبستان(طنز واقعی) سال هفتاد و چهار بود ، دبستان امام حسن مجتبی برازجان درس میخوندیم، امتحان دینی داشتیم ،بعد یکی از سوالات جوابش این بود : (پیامبر(ص) زمانی که در دره شعب ابی طالب تبعید بود دست از رسالت خود بر نمیداشت و با کاروانهایی که از آنجا عبور میکردند تماس بر قرار میکرد و آنها را به اسلام دعوت میکرد) بعد یکی دوستان من هم چون تو کتاب خونده بود پیامبر (ص)تماس برقرار میکرد همیشه پیش خودش فکر میکرده منظور کتاب تماس تلفنی بوده . خلاصه ما هم طبق معمول سر جلسه برای تقلبی کنار هم نشسته بودیم ، بهش گفتم ایزدی ، جواب سوال هشت چی میشه گفت جوابش میشه :(با تماس تلفنی )، تعجب کردم بهش گفتم مگه زمان پیامبر(ص) تلفن بوده برگشت گفت تو انگار حالت خوب نیست مثل اینکه پیامبر خدا بوده ها ، برای خدا کاری داره یه خط تلفن بده به پیامبرش؟ ، اینو که گفت کمی قانع شدم بعد گفت: نترس بنویس بعد از امتحان تو کتاب هم نشونت میدم تا خیالت راحت بشه ، منم با کمی ترس همینو نوشتم. هفته بعد معلممون آقای کازرونیان برگه ها رو صحیح کرده بود ،اومد سر کلاس قبل از اینکه هر کاری بکنه مستقیم رفت در کمدش رو باز کرد چوبش، (که خودش بهش میگفت ترکه علیه السلام) رو بیرون آورد، گفت : موسوی و ایزدی بیان بیرون ، از حالت معلم متوجه شدم اتفاق بدی افتاده، کلاس یه جوری تو سکوت همراه با ترس فرو رفته بود که هنگام حرکت کردن صدای کفشهای داملامپ سیاه دوتامون تو کلاس می پیچید اومدیم بیرون کنار تابلو ایستادیم ، معلم همینجوری که تو کلاس قدم میزد و میرفت ته کلاس و بر می گشت، با یه لحن خاصی گفت: خب پیامبر تو دره شعب ابی طالب چطوری مردم رو به یگانه پرستی دعوت میکرد؟ من متوجه شدم ایزدی یه گندی زده ،سکوت تمام کلاس رو گرفته بود ،ما هم داشتیم از ترس میمردیم ، دوباره معلم سؤالش رو تکرار کرد ، منم با ترس و لرز گفتم: با تماس تلفنی که یکدفعه کلاس منفجر شد از خنده ، بعد از اینکه معلم کلاس رو ساکت کرد گفت شما کنار هم نشسته بودین؟ با ترس و لرز گفتیم بله همینجوری که چوبش رو تو دستش میچرخوند گفت خب حالا بگو ببینم مگه زمان پیامبر تلفن بوده؟ منم گفتم: خب پیامبر خدا بوده یه خط تلفن که چیزی نیست که خدا به پیامبرش نده باز کلاس منفجر شد از خنده .😂 معلم در حالی که با اشاره چوبش داشت بهمون حالی میکرد که دستاتون رو بیارین بالا گفت: حالا خدا به پیامبرش یه خط تلفن داد مشرکان قریش از کجا تلفن آوردن که اگه پیامبر بهشون زنگ زد جواب بدن؟ بعد با صدای بلند گفت دستاتون رو بگیرین بالا متقلبهای کثیف . در حالی که داشتم به این فکر میکردم راست میگه تازه اگه خدا به مشرکان قریش هم تلفن میداد وقتی کاروان در حال حرکته سیم تلفن رو به کجا میخواستن وصل کنن ؟ (سال هفتاد و چهار موبایل نبود) احساس کردم تمام کلاس رو برفکی میبینم ، متوجه شدم معلم با تمام قدرت چوب رو خوابونده کف دستم. 😂 خاطرات دبستان ( سید علی اصغر موسوی زیارتی )