eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤲برای امام زمان صحرانشین‌مان... 💔لحظه سال تحویل باید همه قلب‌هایمان را متوجه او کنیم؛ بلکه فرجی حاصل شود... @Emam_kh
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دختر_شینا نمی توانستم بگویم مثلاً این از آن یڪی بهتر است. گفتم: «همه شان قشنگ است. دستت درد نڪند.» اصرار ڪرد. گفت: «نه... جان قدم بگو. بگو از ڪدامشان بیشتر خوشت می آید.» دوباره همه را نگاه ڪردم. انصافاً پارچه های شلواری توخانه ای ڪه برایم خریده بود، چیز دیگری بود. گفتم: «این ها از همه قشنگ ترند.» از خوشحالی از جا بلند شد و گفت: «اگر بدانی چه حالی داشتم وقتی این پارچه ها را خریدم! آن روز خیلی دلم برایت تنگ شده بود. این ها را با یڪ عشق و علاقه دیگری خریدم. آن روز آن قدر دلتنگت بودم ڪه می خواستم ڪارم را ول ڪنم و بی خیال همه چیز شوم و بیایم پیشت.» بعد سرش را پایین انداخت تا چشم های سرخ و آب انداخته اش را نبینم. از همان شب، مهمانی هایی ڪه به خاطر برگشتن صمد بر پا شده بود، شروع شد. فامیل ڪه خبردار شده بودند صمد برگشته، دعوتمان می ڪردند. خواهرشوهرم شهلا، شیرین جان، خواهرها و زن برادرها. صمد با روی باز همه دعوت ها را می پذیرفت. شب ها تا دیروقت می نشستیم خانه این فامیل و آن آشنا و تعریف می ڪردیم. می گفتیم و می خندیدیم. ادامه دارد...✒️ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 دختر_شینا بعد هم ڪه برمی گشتیم خانه خودمان، صمد می نشست برای من حرف می زد. می گفت: «این مهمانی ها باعث شده من تو را ڪمتر ببینم. تو می روی پیش خانم ها می نشینی و من تو را نمی ببینم. دلم برایت تنگ می شود. این چند روزی ڪه پیشت هستم، باید قَدرَت را بدانم. بعداً ڪه بروم، دلم می سوزد. غصه می خورم چرا زیاد نگاهت نڪردم. چرا زیاد با تو حرف نزدم.» این خوشی یڪ هفته بیشتر طول نڪشید. آخر هفته صمد رفت. عصر بود ڪه رفت. تا شب توی اتاقم ماندم و دور از چشم همه اشڪ ریختم. به گوشه گوشه خانه ڪه نگاه می ڪردم، یاد او می افتادم. همه چیز بوی او را گرفته بود. حوصله هیچ ڪس و هیچ ڪاری را نداشتم. منتظر بودم ڪسی بگوید بالای چشمت ابروست تا یڪ دل سیر گریه ڪنم. حس می ڪردم حالا ڪه صمد رفته، تنهای تنها شده ام. دلم هوای حاج آقایم را ڪرده بود. دلتنگ شیرین جان بودم. لحافی را روی سرم ڪشیدم ڪه بوی صمد را می داد. دلم برای خانه مان تنگ شده بود. آی... آی... حاج آقا چطور دلت آمد دخترت را این طور تنها بگذاری؟! چرا دیگر سری به من نمی زنی. آی... آی... شیرین جان چرا احوالم را نمی پرسی؟! آن شب آن قدر گریه ڪردم و زیر لحاف با خودم حرف زدم تا خوابم برد. ادامه دارد...✒️
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دختر_شینا صبح بی حوصله تر از روز قبل بودم. زودرنج شده بودم و انگار همه برایم غریبه بودند. دلم می خواست بروم خانه پدرم؛ اما سراغ دوقلوها رفتم. جایشان را عوض ڪردم و لباس های تمیز تنشان ڪردم. مادرشوهرم ڪه به بیرون رفت، شیر دوقلوها را دادم، خواباندمشان و ناهار را بار گذاشتم. ظرف های دیشب را شستم و خانه را جارو ڪردم. دوقلوها را برداشتم و بردم اتاق خودم. بعد از ناهار دوباره ڪارهایم شروع شد؛ ظرف شستن، پختن شام، جارو ڪردن حیاط و رسیدگی به دوقلوها. آن قدر خسته شده بودم ڪه سر شب خوابم برد. انگار صبح شده بود. به هول از خواب پریدم. طبق عادت، گوشه پرده را ڪنار زدم. هوا روشن شده بود. حالا چه ڪار باید می ڪردم. نان پخته شده و درِ تنور گذاشته شده بود. چرا خواب مانده بودم. چرا نتوانسته بودم به موقع از خواب بیدار شوم. حالا جواب مادرشوهرم را چه بدهم. هر طور فڪر ڪردم، دیدم حوصله و تحمل دعوا و مرافعه را ندارم. به همین خاطر چادرم را سر ڪردم و بدون سر و صدا دویدم طرف خانه پدرم. با دیدن شیرین جان ڪه توی حیاط بود، بغضم ترڪید. پدرم خانه بود. مرا ڪه دید پرسید: «چی شده. ڪی اذیتت ڪرده. ڪسی حرفی زده. طوری شده. چرا گریه می ڪنی؟!» نمی توانستم حرفی بزنم. فقط یڪ ریز گریه می ڪردم. انگار این خانه مرا به یاد گذشته انداخته بود. دلم برای روزهای رفته تنگ شده بود. هیچ ڪس نمی دانست دردم چیست. ادامه دارد...✍ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 دختر_شینا روی آن را نداشتم بگویم دلم برای شوهرم تنگ شده، تحمل تنهایی را ندارم، دلم می خواهد حالا ڪه صمد نیست پیش شما باشم. یڪ هفته ای می شد در خانه پدرم بودم. هر چند دلتنگ صمد می شدم، اما با وجود پدر و مادر و دیدن خواهرها و برادرها احساس آرامش می ڪردم. یڪ روز در باز شد و صمد آمد. بهت زده نگاهش ڪردم. باورم نمی شد آمده باشد. اولش احساس بدی داشتم. حس می ڪردم الان دعوایم ڪند. یا اینڪه اوقات تلخی ڪند چرا به خانه پدرم آمده ام. اما او مثل همیشه بود. می خندید و مدام احوالم را می پرسید. از دلتنگی اش می گفت و اینڪه در این مدت، چقدر دلش برایم شور می زده، می گفت: «حس می ڪردم شاید خدای نڪرده، اتفاقی افتاده ڪه این قدر دلم هول می ڪند و هر شب خواب بد می بینم.» ڪمی بعد پدر و مادرم آمدند. با آن ها هم گفت و خندید و بعد رو به من ڪرد و گفت: «قدم! بلند شو برویم.» گفتم: «امشب اینجا بمانیم.» لب گزید و گفت: «نه برویم.» چادرم را سر ڪردم و با پدر و مادرم خداحافظی ڪردم و دوتایی از خانه آمدیم بیرون. توی راه می گفت و می خندید و برایم تعریف می ڪرد. ادامه دارد...✒️
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
🌿🌺﷽🌿🌺 به خودت بگو هیچ چیزی در این جهان گرانتر از انرژی من نیست، برای چیزهای کوچک آن را معامله نمیکنم. به خودت قول بده از دیروزت یکم بهتر باشی. فقط یک درصد بهتر از دیروزت باش مهم نیست زندگیت اون طور که میخوای نیست. مهم نیست آدمای اطرافت چجوری هستن.مهم نیست اگه از خودت خیلی راضی نیستی. فقط این مهمه که تو همون آدم دیـروز نباشی. وقتی یک درصد بهتر از دیروزت باشی یعنی امروز یه آدم جدید هستی. به خودت بگو : فقط یک درصد کمتر به افکار منفیت فکر کن. یک درصد بیشتر بخند . یک درصد بیشتر شاد بـاش. یک درصد آروم تر باش. یک درصد بیشتر به رویات فکر کن. اگه میخوای عوض بشی ، نیازی نیست حتما یک شبه متحول بشی از قانون "یک درصد" شروع کن. @Emam_kh
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲💭 نظر حضرت امام (ره) در مورد ملی گراهایی مثل و که از احیای پادشاهی عظیم ایران دم میزنند و در برنامه هایشان به طور غیر مستقیم ایران را ارباب تمام کشورهای همسایه مثل عراق و سوریه معرفی میکنند و قصد دارند مردم کشورهای همسایه را به جان ایران و ایرانیان بیندازند، چیست؟ ✍ میلاد خورسندی @Emam_kh
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
⚠️خیانت بی حجابی‼️ 💢خیانت یعنی برخلاف وعده عمل کردن ❌وعده ای که برای بی حجابی داده می شود وعده ی آزادی و زندگی بهتر انسان است. اما آنچه که با رواج بی حجابی حاصل می شود را با هم بررسی می کنیم👇 🔻خیابانی را تصور کنید که در آن افراد فقیر زندگی می کنند، افرادی که به شدت گرسنه اند اما غذایی برای خوردن ندارد و در گوشه و کنار پیاده‌رو نشسته اند. ⚫️ فردی که از اوضاع اهالی این خیابان خبر دارد، یک چرخ دستی بر می دارد، روی آن چندین دست چلو کباب سلطانی با زیباترین تزیین و بوی آشکار، قرار می دهد و از پیاده رو عبور می کند تا آن را به خانه ببرد و بخورد. ♦️این فرد آزاد است هر جور خودش دوست دارد غذایش را به خانه ببرد اما با این کاری که می کند تحمل گرسنگی را برای گرسنگان بسیار سخت تر می کند تا جاییکه ممکن است امنیت خودش را هم به خطر بیاندازد. بعضی از این افراد گرسنه ممکن است در اثر فشار گرسنگی نقشه ای برای دزدیدن غذایش بکشند... ☝️حتی اگر هیچ اتفاق خاصی هم نیافتد و او بدون مشکل از آن خیابان عبور کند، از منظر انسانی که به این صحنه بنگریم، کاملا خلاف انسانیت است 🔺این یک مثال بود اما در فضای واقعی جامعه، قطعا همه می دانند کوچه و خیابان ها پر است از جوان هایی که در سن ازدواج قرار دارند (آنهم با آن هیجانات قوی جوانی) اما به دلایل مختلف شرایط شان برای ازدواج مهیا نیست. این ها همگی مثل همان گرسنگانی هستند که به غذا دسترسی ندارند. ⚠️وقتی خانمی بدون حجاب، با لباس های بدن نما و جذاب و سر و صورت آرایش شده از مقابل آنها عبور می کند مثل همان کسی است که با غذای تزیین شده و محرک از جلوی جمعی گرسنه عبور می کند. 🔺این خانم هم امنیت خودش را در معرض خطر قرار می دهد هم آرامش روحی روانی جمعی دیگر را به هم می ریزد و آنها را گرفتار ندای گرسنکی امیال درونی میکند. ⁉️ این مدل آزادی ضد انسانی برای چه کسانی مطلوب است؟ ⁉️این واقعا خیانت به آزادی و انسانیت نیست؟ ⁉️قرار است این به اصطلاح آزادی، زندگی بشر را زیبا تر کند یا دچار دست اندازهای مختلف کند؟! ⚠️کشورهایی که چنین رفتار نامعقولی را در خود رواج داده اند و چنین خیانتی به بشر کرده اند، امروز گرفتار مصیبت های مختلف آن هستند. @Emam_kh
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دنیا شاهد روزهای روشنی است .کی باور میکرد اینبار اسراییل خبیث مقابل لانه جاسوسی تظاهرات کنه. ما داریم قدم به قدم به دنیای عادلانه نزدیک میشیم @Emam_kh
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
⚠️میگه اقتصاد رو درست کنین مردم خودشون احکام خدا رو رعایت می‌کنن... 😏 @Emam_kh
۲۷ اسفند ۱۴۰۱