تفسیر گزیده ۲۸۹.mp3
13.94M
☘ محمدرضا رنجبر
🌒 شب دویست و هشتاد و نهم
#اسراء
#صفحه_ ۲۸۹
✅ ترجمه صوتی و تصویری ، کاری است از موسسه پیامبر مهر و رحمت
@mrranjbar3
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨پروردگارا
در این شب زیبای بارانی
ایمان غبار گرفته ما را
در باران رحمت خویش پاک کن
و چتر رحمتت را بر سر بندگانت
همیشه باز نگهدار
و بهترین تقدیرها را برایمان رقم بزن
و شبی آرام را به همه عنایت بفرما
شبتـ🌙ـون سرشار از بارش رحمت الهی🌸
@Emam_kh
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله
إنّ في الرِّفقِ الزِّيادَةَ و البَرَكَةَ ، و مَن يُحرَمِ الرِّفقَ يُحرَمِ الخَيرَ .;
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله
همانا در ملايمت، فزونى و بركت است و كسى كه از ملايمت محروم باشد، از خير محروم شود .;
الكافي : 2/119/7 .
سلاااااام🌸
صبحتون پر از نور وروشنایی🌸🍃
خدایا زبانمان را
به شُکرِ خویش گویا کن
دلهایمان را
به مهر خویش شکوفا کن
چشمانمان را
به نعمت هایت بینا کن
و خیر و عافیت را
در دنیا و آخرت نصیب ما کن
💞الهـیآمیـنیـاربالعـالمیـن💞
چهار شنبه تون امام رضایی 🌸🍃
@Emam_kh
♨️ نکند این شخص محترم امام زمان باشد...
🔹آیت الله شهاب الدین مرعشی نقل کرده اند که: وقتى در سامراء اقامت داشتم، شبى براى زیارت حضرت سیّد محمّدعلیه السّلام از سامراء بیرون رفته و راه را گم نمودم. پس از یاس از زندگى خود بخاطر تشنگى فوق العاده و گرسنگى ورزیدن باد سموم در قلب الاسد، بیهوش شده روى خاکهاى گرم افتادم؛ ولى دفعتاً چشم باز کردم و سر خود را بر زانوى شخصى دیدم.
🔹آن شخص کوزه آبى به لب من رسانید که تاکنون نظیر آن آب را در گوارایى و شیرینى نیاشامیده بودم. پس از خوردن آب، سفره نان را باز نمودم. دو سه قرص نان ارزن در آن بود. پس از صرف غذا، آن مرد عرب به من فرمود: نهرى جارى در اینجا وجود دارد. خود را در آن شستشو بده!
🔹من گفتم: در اینجا نهرى نیست وگرنه من این قدر تشنه نمى شدم که مشرف به هلاکت باشم .آن مرد عرب فرمود: این آب است که در اینجا جارى است. من به مجرد صادر شدن این کلمه از آن شخص عرب، دیدم در آنجا نهر باصفایى است و تعجّب کردم که نهر آب در کنار من بوده و من از تشنگى و عطش بسیار، نزدیک به هلاک شدن بوده ام!
🔹سپس آن مرد عرب از من پرسید قصد کجا دارى؟ گفتم حرم مطهّر سیّد محمّد (علیه السّلام) آن شخص عرب فرمود: این هم حرم سیّد محمّد است.
🔹من مشاهده کردم، دیدم نزدیک بقعه سیّد محمّد هستم و حال آنکه محلى که در آنجا راه را گم کرده بودم قادسیه بود و مسافت فراوانى از آنجا تا مرقد سیّد محمّد وجود داشت . در فاصله مصاحبت با آن مرد عرب از وى استفاده فراوان بردم و مطالبى چند را برایم توضیح داد.
🔹از سفارشها و توصیه هاى وى تاءکید بر تلاوت قرآن مجید، انکار تحریف قرآن، نیکى به والدین، رفتن به زیارت بقاع متبرکه و امامزادگان، احترام به ذریه علوى، خواندن نماز شب، ذکر تسبیح حضرت زهراعلیهاالسّلام و تاکید در زیارت حضرت سیدالشهداءعلیه السّلام بود.
🔹در این هنگام به فکرم خطور کرد که نکند این شخص محترم همان امام زمان باشد.
با بروز این فکر در ذهنم ناگهان آن شخص عرب از نظرم ناپدید گردید و چقدر متاسف شدم که یار در کنارم بود و گمشده ام را یافته بودم اما او را نشناختم.
📚کرامات مرعشیّه؛ علی رستمی چافی