دختر جوانی بر اثر سانحه تصادف زیبایی خود را از دست داد .چند ماه بعد ناباورانه نامزدش هم کور شد
موعد عروسی فرا رسید
مردم میگفتند؛چه خوب
عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش هم نابینا باشد
۲۰ سال بعد از ازدواج ؛زن از دنیا رفت،
مرد عصایش را کنار گذاشت
و چشمانش را باز کرد
مرد هیچوقت نابینا نبود...!
او فقط مَــرد بود
شک نکن " دنیا همین است:
.
مرد بودن " دَرد " دارد ..... نامرد بودن " کـِـیـــف " !!
خوبی " تــاوان " دارد ..... بدی " احترام " !!
@Emam_kh
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 183
با خواندن پیامک تکان شدید قلبم را حس کردم و خوشی چون نسیمی که لابلای گل های دشت می پیچد و گل ها را تکان می دهد در بدنم پیچید و تارتار سلول هایش را به رقص وا داشت. لبخند پهنی صورتم شد.
ژیلا از سرویس خارج شد و با خنده گفت: دمت گرم داشتم می ترکیدم. بمونم یا برم؟
از فکر فرهاد بیرون آمدم. مثل خودش شوخ شدم.
-نه وایسا مسیر رو گم می کنم یهو!
خندید و گفتم: برو خودم میام.
بعد از شستن دست و صورتم از سرویس خارج شدم و با قلبی که از خوشحالی بال در آورده بود و در سینه ام پرواز میکرد پا به سالن گذاشتم بین جمع چشم چرخاندم ولی از فرهاد خبری نبود به یکباره بال های قلبم شکست و افتاد و حس کردم جان داد ...بغض چنگ سینه ام شد و با تعارف زن عمو به زور جلوی ریزش اشک هایم را گرفتم و خودم را آرام نشان دادم و با لبخندی مصنوعی کنار عمه مینا نشستم. شاید یک ساعتی گذشت که بالاخره آمد. دلم نمیخواست نگاهش کنم و نکردم. از جمع به خاطر غیبتش عذرخواهی کرد و در صندلی خالی کنارم جای گرفت. بوی تند و آشنای سیگارش نه تنها بینی ام که قلبم را هم سوزاند. نگاه دلخورم را به جای فر صورت فرهاد به فرش فیروزه ای پهن زمین دوختم و در جواب 《ببخش》 زمزمه وار فرهاد فقط سکوت کردم...
شب از نیمه گذشته و همگی در خواب بودند ولی چشم های من با خواب نا آشنا شده بودند و تلاش و این پهلو به آن پهلو شدنم بی فایده... آرام پتو را کنار زدم و از کنار ژیلا بلند شدم پتو را رویش تنظیم کردم و از اتاق بیرون رفتم پاورچین پاورچین طوری که مرد هایی که در سالن ردیفی به خواب رفته بودند بیدار نشوند از کنارشان گذشتم و از ساختمان خارج شدم. چقدر دلم قدم زدن کنار دریا را می خواست ولی ویلای عمو ساحلی نبود، در عوض گوشه ای از حیاط پر از درخت بود. به سمتش قدم برداشته و میان درخت ها رفتم. روی کنده بریده درختی نشسته و به تنه درخت تکیه زدم گوشیم را روشن و پیامک آخر فرهاد را باز کردم چند بار خواندم و روی کلمه 《زنم》 زوم کرده و آهی کشیدم و از فرارش بغضم چنگ سینه ام شد.
با شنیدن صدای پایی سریع گوشی را خاموش و بی اختیار پرسیدم: کی هستی؟
چشم چرخاندم و سایه سمتم آمد و صورت بردیا را دیدم.
- نترس منم دیدم زدی بیرون نگران شدم.
از روی کنده درخت بلند شدم از ترس فرهاد نگاهم سمت در ساختمان کشیده شد. وقتی از نبودنش مطمئن شدم به بردیا نگاه کردم.
- نگران چی؟ خوبم فقط جام که عوض بشه خوابم نمیبره. روی کنده درختی نشست و به روبرویش اشاره کرد.
- چرا ایستادی بشین.
سری تکان دادم و نشستم.
- خوشحالم که برگشتی.
به یاد آن روزهای سختی که گذراندم آهی کشیدم.
- ممنون.
- عسل من یه عذرخواهی به تو بدهکارم.
تای ابرویم بالا پرید و پرسشگر نگاهش کردم.
- به خاطر...
مکثی کرد و ادامه داد: به خاطر خواستگاری سنتی که ازت کردم. راستش خیلی فکر کردم دیدم حق با تو بود من باید اول نظر خودت رو میپرسیدم.
سرم را زیر انداختم از بحثی که پیش کشیده بود اصلا راضی نبودم. زمزمه کردم: گذشته ها گذشته مهم نیست.
با لحنی مطمئن گفت: چرا مهمه خیلی هم مهمه. برای اثبات علاقه و اینکه بهت ثابت کنم پشیمونم و پی به اشتباهم بردم، می خوام یه بار دیگه اینبار اون جوری که لایقته ازت خواستگاری کنم.
سریع و معترضانه گفتم: ببین بردیا...
دستش را بالا آورد و مانع ادامه صحبتم شد.
- خواهش می کنم بین حرفم نیا بذار حرفم رو بزنم یه حرف هایی هست که باید قبل از دخالت دادن بزرگترها بهت می زدم و بعد از اجازه گرفتن ازت خواستگاری رو رسمی میکردم. اینکه من واقعا بهت علاقه دارم. از همون بچگی تا الان به خاطر حرمت احساسی که نسبت بهت توی قلبم دارم لحظه ای به هیچ دختری فکر نکردم حتی به خاطر تو قید بهترین دوست هام رو زدم که یه وقت به خاطر حس دوستیمون مجبور به ترک علاقه ام نشم. یکم سخته برام گفتن این حرف ها! کلا زیاد بلد نیستم ابراز احساسات کنم می دونم که درک می کنی حرف هام رو. ازت می خوام که...
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد...
🍁🍂🍁🍂
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 184
نگاهم به پشت سرش افتاد فرهاد در حال نزدیک شدن به ما بود که احمد مانعش شد و دستش را روی دهانش گذاشت. با وحشت از جایم پریدم بردیا متوجه نشده بود بلند شد و پرسید: چی شد؟ حرف بدی زدم؟
نگاهم را به صورتش دادم.
-نه فقط...
برای از سر باز کردنش بی فکر گفتم: لطفاً تنهام بزار می خوام فکر کنم.
- هنوز حرف هام تموم نشده
دیدم که احمد فرهاد را کشید و از ویلا خارج شدند کلافه دستی در هوا تکان دادم.
- خواهش می کنم بردیا برو داخل ساختمان وقت برای حرف زدن زیاده بزار تنها باشم و فکر کنم.
با نارضایتی سری تکان داد و در قالب مغرور خود فرو رفت.
- بسیار خوب هر جور تو راحتی.
سویشرت مشکی رنگش را از تنش بیرون آورد و روی شانه هایم انداخت
- سرما میخوری زود برگرد داخل خونه.
منتظر عکس العملی از سمت من نماند و داخل ویلا رفت سریع سویشرت را از روی شانه ام پایین انداختم و سمت خروجی دویدم، در را باز کردم و از ویلا خارج شدم صدایشان میآمد... گوش تیز کردم و تشخیص دادم پشت دیوار سمت راست ویلا هستند سریع پا تند کردم، صدایشان واضحتر شد. پشت دیوار ایستادم و به مکالمه شان گوش سپردم. پاهایم می لرزیدند و میترسیدم خودم را نشانشان دهم.
صدای پر حرص و بلند فرهاد قلبم را به تقلا انداخت.
- چی میگی واسه خودت احمد؟! حرف میزنه، حرف میزنه، گوه می خوره با عسل حرف بزنه. نمی فهمی احمد عسل زن منه! داره از زن خواستگاری می کنه!...
قلبم از حرفش فرو ریخت و بدن لخت شده ام به دیوار چسبید. پاهایم توان تحمل وزنم را از دست دادند و کنار دیوار سر خوردم...
- بالاخره فهمیدی نسبت اصلی عسل رو با خودت؟!
-تیکه میندازی؟! الان وقت طعنه زدنه احمد!
- چرا دروغ بگم! آره دارم طعنه میزنم و تیکه میندازم. چند ماهه عسل محرمته؟ ها؟! چیکار کردی براش؟ قرارمون چی بود فرهاد!... قرارمون این بود که آرومش کنی که آینده رو نشونش بدی ولی تو چیکار کردی پا پس کشیدی اون عاشق روانی و کنه تبدیل شد به یه پسر فراری و سر به زیر! فقط ادعا داری فرهاد و گرنه من عسل رو از تو بهتر شناختم. عسل دختری نبود که به خاطر دلایلی که من آوردم محرم کسی بشه! ده تا در نیمه باز جلوی روش داشت که راحت می تونست از خونت بره و محرمت نشه ولی شد! می دونی چرا؟
چون قلبا به اون عقد رضایت داشت چون برعکس تو که اون محرمیت رو به هیچ جا حساب می کردی اون به رسمیت قبولش کرده بود. تو نگاه های دلگیر و نا آرام عسل رو به خودت نمی بینی!؟ میدونی چرا بعد از بوسیدنش تو جنگل قهر کرد و رفت؟! چون بوسه ای که از تو می خواست اون بوسه ی احمقانه نبود!
فرهاد بی طاقت و عصبی میان حرفش پرید: بس کن احمد تخته گاز گرفته داری میری! تو از همه بهتر می دونی که چقدر عاشق عسلم! جونم رو میدم برای یه لحظه فقط یه لحظه خندیدنش؛ پس چرند نگو! من اگه عوض شدم و عقب نشستم از به قول تو زورگویی هام فقط و فقط به خاطر این بود که عسل فکر نکنه چون کمکش کردم و پناهش شدم، دارم ازش سوء استفاده می کنم! دلم نمیخواست فکر کنه مجبوره باهام باشه چون دین به گردنش دارم، حالیته احمد؟! این چیزها رو می فهمی؟!
- ببند دهنت رو، داد هم نزن نصف شبی، مردم خوابند. آره می فهمم، از توی گاو بیشتر می فهمم ولی عسل یه زنه از دریچه نگاه تو به قضیه نگاه نمی کنه! اون باید بفهمه نه من!
صدای تحلیل رفته فرهاد قلبم را متلاشی کرد و به گریه افتادم.
- احمد کم آوردم به خدا! دیگه نمی تونم نگاهش کنم و نداشته باشمش... وقتی فکر می کنم زنمه و حق لمس کردنش رو ندارم دیوونه میشم. وقتی نگاه اون بردیای احمق رو روش می بینم خون جلوی چشم هام رو میگیره که کار دست خودم بدم. اصلا نمی دونم باید چیکار کنم؟! تا کی همین جوری می خوایم ادامه بدیم!؟
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد...
🍂🍁🍂🍁
🌹 آیت الله جوادی آملی می فرمایند:
💠 " حرمت زن
نه اختصاص به خود زن دارد
نه مال شوهر
و نه ویژه برادران
و فرزندانش می باشد. 🤷🏻♂
💠 همه ی اینها اگر رضایت بدهند
قرآن راضی نخواهد بود
چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است .
💠 حجاب زن حقی است الهی ٬
عصمت زن "حق الله" است ٬
زن به عنوان امین حق الله از نظر قران مطرح است.
💠زن باید این مسئله را درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم.
💠 حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم .
💠 حجاب زن مال خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت دهند .
🚨 #حجاب زن حقی الهی است...
@Emam_kh
#اعمال شب بیست و هفتم ماه مبارک #رمضان
" شب بیست و هفتم در مقام و منزلت می تواند لیلة القدری دگر باشد"
در اعمال این شب آمده است؛
۱. غسل
۲. تکرار زیاد یک خط از دعای امام سجاد علیه السلام
✿ خدای من! جدا شدن از این دنیا را روزیم کن
و رسیدن به مکان جاودانى را نصیبم فرما
و آمادگى براى موت را قبل از رسیدن فوت برایم فراهم کن.
💢 توجه ؛
یکشنبه شب، نوزدهم اردیبهشت ماه ،
شب بیست و هفتم ماه رمضان است!
@Emam_kh
📌 نفوذی های دولت اصلاحات
👤سعید لیلاز!!!
👥 مصاحبه کننده ظریف در صوت منتشر شده
☄ محکوم فتنه ۸۸
←در نهاد ریاست جمهوری اصطلاحات چه می کند؟!→
#سرطان_اصلاحات_امریکایی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ابهاماتی در تاخیر واکسن ایرانی
احمد کریمی مدیر طرح واکسن ایرانی فخرا در تلوزیون اظهارات جالب توجهی داشت:
《در آستانه فاز دوم کارآزمایی بالینی #واکسن قرار داریم.
ما از اوایل همه گیری #کرونا و در زمانی که خود شهید فخری زاده در قید حیات بودند کار این واکسن را شروع کردیم !!!》(یعنی بیش از یک سال!!!)
🔺با توجه به اظهارات ایشان و طولانی شدن مراحل تولید و تایید این واکسن و دیگر واکسن های ایرانی ، سه حالت وجود دارد :
🔹یا مسئولین مربوطه در وزارت بهداشت سختگیری بیش از اندازه و به نوعی اشکال تراشی و سنگ اندازی می کنند که اگر اینگونه است وزارت بهداشت بایستی پاسخگو باشد.
🔹یا تولید کنندگان واکسن های خارجی که چندین ماه است واکسن خود را روانه بازار کرده اند ، این مراحل لازم را طی نکرده اند. که در این صورت واکسن های خارجی فاقد اعتبار هستند و واردات آن ها خلاف عقل و قانون است و وزارت بهداشت باید پاسخگو باشد که چرا این واکسن ها را وارد کرده است.
🔹و یا این تولید کنندگان قبل از شیوع کرونا از وجود این ویروس باخبر شده اند که اگر اینطور باشد گزاره تولید ویروس کرونا در آزمایشگاه ها تایید می شود.
واقعا آیا کسی هست که پاسخگوی این ابهامات باشد؟؟؟
#سرطان_اصلاحات_آمریکایی
✍ قاسم_اکبری
@Emam_kh
✨﷽✨
💠 پیامبراکرم(صلی الله علیه واله) به خوشرویی در خانه اهمیت زیادی می دادند
و اصحاب را به مدارا با زنان ترغیب می نمود
و در اخرین لحظات عمر خود به آن سفارش می کرد
و سعی آن حضرت بر آن بود تا مردان رابا مقام و شخصیت والای زن آشنا کند و به آنان بفهماند که زنان به عنوان برترین مربی انسانها نقش بزرگی در سعادت و بدبختی جوامع بشری دراند.
💠← به این جهت در هر فرصتی که دست می داد از زن به عنوان مادر و به عنوان همسر مومنه تجلیل می کردند و می فرمودند:
«بعد از اسلام بهترین چیزی که مسلمانان از آن برخوردار می شود، همسر مومنه ای است که هرگاه به او نگاه کند مسرور شود و در موقع درخواست کاری از او اطاعت کند و در غیاب شوهر خود و مال شوهر را حفظ کند.»
💠← همچنین به زنان توصیه می کردند که مراعات همسران خود بکنند و تقاضای خرید چیزهایی که قادر بر آن نیستند را نکنند و فرمود: «هر زنی که با شوهر خود مدارا نکند و از او چیزی را بخواهد که انجام آن در قدرت او نباشد از چنین زنی هیچ کاری قبول نخواهد شد و روز قیامت خدا را ملاقات می کند در حالیکه خداوند بر او غضبناک است.»
💠← پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) مردان را به یاری زنان در امور خانه تشویق می کردند و روزی که در خانه خانم حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) دیدند حضرت امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) عدس پاک می کند و حضرتفاطمه (سلام الله علیها) در کنار دیگ نشسته اند فرمودند:
«هر مردی که در امور خانه به همسر خود کمک می کند و بر او منت نگذارد، خداوند نام او را در دفتر شهدا می نویسد.»
📚(طوائفالحکم_ ص۲۸۹)
@Emam_kh
درمان_کبد_چرب
ترکیب عرقیات:
✨کاسنی
✨شاطره
قبل از خواب، قبل از صبحانه به مدت یک ماه اثر عجیبی در درمان کبد چرب دارد
🍎 🍏.
✨از عالمی پرسیدند
✨برای خوب بودن کدام
✨روز بهتر است؟
✨عالم فرمود
✨یک روز قبل ازمرگ
✨ گفتند:
✨ولی مرگ راهیچکس
✨نمیداند!
✨عالم فرمود:
✨پس هر روز زندگی
✨را روز ِآخر فکرکن
✨و خوب باش
✨شاید فردایی نباشد
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
@Emam_kh
کوکی_نمکی
مواد لازم:
کره 125 گرم
تخممرغ 2 عدد
ماست 1 فنجان
روغن مایع 1 فنجان
پنیر سفید 1 لیوان
نمک 1 قاشق
پودر فلفل نیم قاشق
بیکینگپودر کمی
آرد مقداری
تخمه آفتابگردان
طرز تهیه:
برای درست کردن کوکی نمکی ابتدا کرهی نرم، تخم مرغ، ماست، روغن مایع، پنیر رنده شده، نمک و پودر فلفل قرمز خشک را در ظرف مناسبی به خوبی با هم مخلوط مینماییم بعد مخلوط آرد و بیکینگپودر را کمکم و به صورت کنترل شده به مخلوط اضافه نموده و خوب مخلوط مینماییم و ورز میدهیم تا خمیر نرم و لطیفی حاصل شود. خمیر را با وردنه روی سطح صاف باز میکنیم و با قالب مخصوص شیرینی به شکل دلخواه قالب میزنیم و در سینی فر که کف آن کاغذ روغنی گذاشته ایم، میچینیم. بعد سطح بیسکویت ها را به زرده ی تخممرغ آغشته مینماییم و روی آنها تخمه آفتابگردان ریخته و در فری که از پیش با دمای 170 درجه سانتیگراد روشن نمودهایم، می گذاریم تا کوکی نمکی آماده شود.
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ خدایا ❣
🌸امشب از تو میخواهیم
🍃همه مریض هارا
🌸شفای خير عنایت کنی
🍃مخصوصاً بیماران ناامید
🌸بیماران صعبالعلاج را
🍃برای شفای همه بیماران
🌸وگرفتـاران پنـج مرتبـه
🍃امـن یجیب رابخـوانیم
🌸امّن یجیبُ المُضطّراِذا
🍃دعـاهُ و یَکشِفُ السـوء
🍃آمین یاارحم الراحمین🍃
🌸شبتونخدایی 🍃التماسدعا🌸🍃
@Emam_kh
«اَسْرَقَ النّاس» چه کسی است؟ !
دزدترین مردم «اَسْرَقَ النّاس» چه کسی است؟ دزدترین مردم آن کسی است که از نمازش می دزدد. وقتی می خواهد به سجده برود، «سینِ» «سُبْحانَ رَبِّیَ الْأَعْلی وَ بِحَمْدِهِ» را قبل از رفتن به سجده، «حانَ رَبِّیَ الْأَعْلی» را در سجده، «وَ بِحَمْدِهِ» را هنگام بلند شدن از سجده می گوید. این نماز باطل است؛ زیرا به صورت عمدی طمأنینه در آن رعایت نشده است. ولی اگر عمدی نباشد، و اشتباهاً ذکر را زودتر گفته باشد، نمازش باطل نیست، می تواند ذکر را دوباره تکرار کند؛ زیرا طمأنینه رکن است. کسی که از نمازش می دزدد و نمازش بدون طمأنینه است، نه رکوع صحیح دارد، نه سجده صحیح، نه بعد از نماز دعا دارد، نه تعقیب دارد، در واقع نمازش را مُچاله کرده و به گوشه ای پرتاب کرده است، مَثَل او مَثَل کسی است که لباس کهنه اش را در آورده و آن را مُچاله کرده و به گوشه ای پرت کرده است. بعضی ها هستند که تا نمازشان تمام می شود و سلام می دهند، سریع بلند می شوند و می روند، دستشان را بلند نمی کنند که از خداوند حاجتی بگیرند. شما همگیتان بعد از نماز یک دعا محل دارید که مستجاب می شود پس دستهایتان را بلند کنید و حاجت بگیرید.
( منبع: در محضر مجتهدی، ج 1، ص 133 )
عنه عليه السلام
إنّ للّه ِ تعالى في السَّرّاءِ نِعمَةَ الإفضالِ ، و في الضَّرّاءِ نِعمَةَ التَّطهيرِ .;
امام على عليه السلام
نعمتِ خداى متعال در زمان گشايش و خوشى، فضل و احسان است و در زمان سختى ها، پاكسازى و تطهير [از گناهان].;
غرر الحكم : 3529.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام صبحتون بخیر
طاعات و عبادات قبول
🌸خدایا به حق مولا علی(علیه السلام)
در کسب و کار همه برکت
🌸در وجودشان سلامتی
در زندگیشان خوشبختی
🌸و درخانه همه آرامش قراربده.
"الهی_آمین"
🌸روزتون مملو از یاد خدا
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
@Emam_kh
📌 باحیا باش*
*🔰 عفت، حیا و غیرت از ویژگیهای مشترک بین اصحاب امام مهدی و یاران امام حسین است. امام حسین نماد حیا و غیرت در کربلاست و در نقطهٔ مقابل ایشان، شمر، مظهر بیحیایی و شرارت. امام و یارانش حتی در شرایط سخت عاشورا و در مقابل دشمن هیچگاه از کلمات ناروا و ناسزا استفاده نکردند*.
🔅 یاران امام زمان هم اینگونه هستند. عفت در کلام و رفتار، حیا در نگاه و پوشش و غیرت دینی و انسانی دارند. امام صادق فرمودند:
*«الْحَيَاءُ مِنَ الْإِيمَان؛ شرم و حيا جزء ايمان است.»*
🔹 پس کسی که حیا ندارد در حقیقت دین ندارد.
این شرم و حیا، آنها را از انجام اعمال و رفتار زشت و زننده باز میدارد زیرا آنها در همهحال خدا را حاضر و ناظر بر اعمالشان میبینند.
*🔻 بد نیست ما هم نگاهی به زندگی خود بیندازیم.‼️*
آیا خدا را ناظر اعمال خود میدانیم و از گناهانی که مانع ظهورند شرم و حیا نمیکنیم و از یاد و یاری #امام_زمان غافلیم؟⁉️
📚 ۱. كافی، ج۲، ص ۱۰۶
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
🔕آیا مذاکره وین،نتیجۀ مثبتی برای ایران خواهد داشت❓
✖️جواب : #خیر
⏺زیرا اولا،از نظر حقوقی و...، برجام، نیازی به مذاکره مجدد نداشت، به این امر خود اعضای دولت تدبیر نیز قبلا اعتراف کرده اند. از جمله اقای ربیعی(۲۳ دی ۱۳۹۹ -خبرگزاری تسنیم).آقای ظر یف(۱۹ بهمن ۱۳۹۹،خبرگزاری ایرنا و جمهوری اسلامی).
⏺چون برجام یک توافق نهایی بود و طی آن ایران به همه تعهداتش -و در مواردی فراتر از آن -عمل کرده بود.
از این رو، #رهبر_معظم انقلاب در خصوص برجام به صراحت فرمودند:
«هرگاه آمریکا همه تحریم ها را لغو کند، ایران هم به تعهداتِ برجامی برمی گردد»
با این حال⏬
❌متاسفانه، عده ای از فروردین ماه 1400، با هواپیماهای آنچنانی عازم وین شده به مذاکرات بی حاصل ادامه می دهند! فقط #هزینه_اضافی برای نظام می تراشند❗️
#البته⏬
⛔️از#چاه_وین، آبی برای مردم ایران حاصل نخواهد شد❗️
#ولی⏬
🔴برای حامیانِ دولت و #غربگرایان، #رای جمع خواهد شد❗️
⛔️چون همانها که #جشن برجام گرفتند! در خیابان پایکوبی کرده #لغو همه #تحریم ها را –به #دروغ- نوید دادند❗️ باز در ایام انتخابات1400، این عملیات روانی را تکرار خواهند کرد❗️ با خالی کردن خزنه و پشتوانه ارزی و طلای بانک مرکزی❗️
#مذاکرات_وین_تله_انتخاباتی
ای مردم ایران
#بصیرت_هوشیاری
✍️علی اکبرصیدی
@Emam_kh