📚حکایتی_زیبا_و_خواندنی
✍مردی مادری پیر داشت که همیشه از دست مادرش مینالید و مادرش به دلیل کهولت سن در بینایی و شنوایی وراه رفتن ضعف داشت.مرد که از زندگی کردن با او خسته شده بود به نزد شیخی رفت و به او گفت تا راه چاره ای به او نشان دهد.شیخ به او گفت،مادرت هست و مراقبت از ان وظیفه ی توست او تو را بزرگ کرده وازتو مراقبت کرده الان وظیفه ی توست که ازاو مراقبت کنی.مرد گفت ده ها برابر زحمتی که برای بزرگ کردن من کشیده برای نگهداری او کشیده ام هیچ منتی برای بزرگ کردن من ندارد که هرچه کرده بیشتر از ان برایش کرده ام ودیگر نمیتوانم او را تحمل کنم مگر برای او پرستاری بگیرم.شیخ که این حرفا را از او شنید به او گفت،تفاوتی مهم بین مراقبت کردن تو و مراقبت کردن مادرت است وان اینست که مادرت تورا برای ادامه زندگی بزرگ ومراقبت کرد وتواز او مراقبت میکنی به امید روزی که بمیرد پس تا عمر داری هرکاری برایش کنی نمیتوانی زحمات او را جبران کنی
@Emam_kh
📲💭
همونایی که تا دو سه سال پیش اعتقاد داشتن کودتای ۲۸مرداد و جنایات آمریکا تو ایران به تاریخ پیوسته؛
امروز برای ما از به توپ بسته شدن حرم امام رضا توسط روسیه تو سال ۱۲۹۱ میگن:)))
ما که اعتقادمون "نه شرقی نه غربی" و رابطه بر اساس منافعه وطنه،
ولی شما خودتو به آمریکا مفت نفروش...
👤 علیرضا گرائی
@Emam_kh
دزدی از نردبان خانه ای بالا ميرفت
از شيار پنجره شنیدکه کودکی ميپرسد:
«خدا کجاست؟»
و صدای مادرانه ای پاسخ
ميدهد:«خدا در جنگل است ،عزيزم»
کودک می پرسيد:«چـه کار میکند؟» مادرمی گفت:
«دارد نردبان ميسازد.»
دزداز نردبان خانه پايين آمد و در سياهی شب گم شد.
سالها بعد دزدی از نردبان خانـه حكيمی بـالا میرفت. ازشيار پنجره شنيد که کودکی می پرسد:
«خداچرا نردبان میسازد؟»
حكيم از پنجره به بيرون نگاه آرد، به نردبانی که سالها پيش، از آن پايين آمده بود، و رو به کودك گفت:
برای آنكـه عـده ای را از آن پایین بیاورد و عده ای را بالا ببرد
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤️🍃
شب زیباتون متبرک به
گرمی نگاه خدا
الــــ❣ـــهی
دلخوشیهاتون افزون
دلاتون مملو از شادی
و جمع خانوادهتون
پراز دلگرمی و عشق و لبخند
@Emam_kh
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام
مِن أخلاقِ الجاهِلِ الإجابَةُ قَبلَ أنْ يَسمَعَ ، و المُعارَضَةُ قَبلَ أنْ يَفْهَمَ ، و الحُكْمُ بما لا يَعْلَمُ .;
امام صادق عليه السلام
يكى از خويهاى نادان اين است كه قبل از شنيدن [مطلب] پاسخ مى دهد و پيش از آن كه [مقصود گوينده را ]بفهمد به مخالفت بر مى خيزد و ندانسته حكم مى كند.;
أعلام الدين : 303 .
🌹 امروز دلیل
🌿شادیهای هم باشیم
🌹مهربانی سخت نیست..
🌿بزاریم خدا به ما افتخار کنه
🌹یــاد خـــــدا
آرام بـخـش دلـهـاسـت..
🌿در هـر ثـانـیـه صـدایـش کن
روزت را متبرک کن بـا نام و یادش
🌹خـــدا صـدای
بـنـده هـاش رو دوسـت داره
🌿 ســـــــــــلام روزتون بخیر
🌹 سه شنبه تون معطر به عطر خدا
@Emam_kh
🌹خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت صد و بیست و سوم
❇️ ورود به صفّین
🔸پرچم های ابوسفیان
[ هنگامی که وارد صفین شدم و پرچمهای لشکر معاویه را مشاهده کردم، به یارانم گفتم: ]
اینها همان پرچمهای ابوسفیان است که زیر سایه آن، با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میجنگیدند.
🔸اسلام ستیزان نمازگزار!
[ به یارانم توضیح دادم: ]
🔻سوگند به خداوندی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، آنها از روی درک حقیقت و با اختیار، اسلام را نپذیرفتهاند. به زبان اظهار گرایش به اسلام می کنند؛ اما در دل کفرشان را پنهان کردهاند و چون برای مقابله با اسلام، یاوران و همدستانی یافتهاند، به دشمنی خویش با ما بازگشتهاند و البته نماز را نیز ترک نکردهاند.
🔸دست نیاز به سوی خدا
[ دست به دعا برداشتم و با خداوند این گونه راز و نیاز کردم: ]
🔻ای خدای آسمانِ برافراشته و فضای نگاهداشته که آن را زمینه پیدایش شب و روز و جریان گردش ماه و خورشید و مسیر آمدوشد ستارگان قراردادهای و جایگاه گروهی از فرشتگان ساختهای که هیچگاه از پرستش تو خسته نمیشوند؛
ای پروردگار زمین که آنرا جایگاه سکونت انسانها و مکان رفتوآمد خزندگان و چهارپایان و پدیدههای دیدنی و نادیدنی شمارشناپذیر قراردادهای؛
ای پروردگار کوههای استوار و پابرجا که آنها را برای زمین چونان میخ های محکم و برای مخلوقات تکیهگاهی مطمئن ساختهای؛
اگر ما را بر دشمن پیروز ساختی، از اینکه تجاوز و ستم کنیم، برکنارمان دار و در راه حق استوارمان بدار و چنانچه آنها بر ما پیروز شدند، شهادت را نصیب ما کن و ما را از فتنهها در امان بدار.
❇️ مشکل آب
🔸اتمام حجت با معاویه
[ قبل از ورود ما به صفّین، لشکر معاویه شریعه آب را در اختیار گرفته بود و اجازه استفاده از آب را به سپاهیان ما نمی داد. "صعصعهبنصوحان" را خواستم و به وی گفتم: ]
🔻نزد معاویه برو و بگو: ما این راه را تا بدینجا پیمودهایم؛ ولی من از جنگ با شما، پیش از اتمام حجت، اکراه دارم. اما تو با لشکریانت بر ما تاخته و پیش از آنکه ما به جنگ با تو بپردازیم، به نبرد برخاستهای و در شروع جنگ برما پیشدستی کردهای. نظر ما این است که از جنگ خودداری کنیم تا تو را به حق دعوت کرده و اتمام حجت کنیم؛ ولی شما ستیزهجویی کرده و بین مردم و شریعه آب مانع شدهاید. پس این مانع را از میان مردم و آب بردار تا به موضوع اصلی که میان ما و شما میگذرد، بیندیشیم و درباره آنچه ما و شما انجام دادهایم، دقت کنیم. اما اگر تو چنین میپسندی که غرض اصلی را که برای آن آمدهایم، رها کنیم و اجازه دهیم مردم بر سر آب بجنگند تا هر که پیروز شد از آن بنوشد، ما نیز چنان میکنیم.
🔻[ معاویه با نزدیکانش مشاوره کرد و اتفاق نظری در میان آنان ندید. به صَعصَعه پاسخ داد: بعداً تصمیم خود را اعلام خواهم کرد. صعصعه بازگشت و لشکر معاویه به تقویت نیروهایش در شریعه آب اقدام کرد. ]
📚منابع:
۱. شرح الأخبار، ج۲، ص۱۵۵
۲. وقعة صفّین، ص۲۱۵
۳. شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۱
۴. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۱
۵. الکامل، ج۳، ص۲۸۳
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد.....