28.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ تقدیم به ساحت مقدس آقا امام زمان
( عجل الله تعالی فرجه الشریف )
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🎥اثر زیبای #سلام_فرمانده
💫 این بار با اجرای سربازان غیور دبستان اطهارمشهد
@Emam_kh
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰قرائت خطبه عقد توسط رهبر انقلاب برای فرزندان دو شهید از لشکر ۴۱ ثارالله کرمان (شهید تهامی و شهید مغفوری) با حضور حاج قاسم سلیمانی
🌸اخیرا حضرت آیتالله خامنهای درباره حضور حاج قاسم در پشت درب اتاق عمل برای فرزند این زوج، روایتی نقل کرده بودند. این روایت را از پیوند زیر ببینید:
🔗 http://khl.ink/wfAXf
📌انتشار به مناسبت ایام سالگرد سفر استانی رهبر انقلاب به استان کرمان در سال ۱۳۸۴
🇮🇷 @Emam_kh
حسین دارابی:
میدونید چرا دیگه دوستان انقلابی به حرف رهبری اعتنا نمیکنن؟ و صحبت ایشون که چند روز پیش فرمودن "دولت کارهای اقتصادی مهمی داره انجام میده، همه کمک کنن"، رو اصلا درنظر نمیگیرن و هر توئیتی دلشون میخواد میزنن و تازه یادشون افتاد دولت رو نقد کنن؟
حرفهای رهبری از اونجایی بیاهمیت شد که تو قضیه واکسن هرکی خواست صحبتهاش و افعالش رو تفسیر به رأی کرد. یکی گفت فعل رهبری حجت نیست، یکی گفت قول رهبری اگه دستوری نباشه حجت نیست، یکی گفت تا فتوا نده واجب نمیشه، یکی گفت آقا اونجا که گفته "من دوز سوم رو زدم و رویه من اینه به صحبت پزشکان گوش بدم و از مردم هم میخوام به صحبت کارشناسان عمل کنن" منظور آقا کارشناسانه دیگه، خب ماهم رفتیم سراغ کارشناس و کارشناس گفت واکسن نزن
هرجوری تونستن تفسیری کردن که بپیچونن و کار خودشون رو بکنن. الانم همه صحبتهای رهبری رو میتونن با همون قاعده نفی کنن و کار خودشونو بکنن
دقیقا همون اول قضیه واکسن این نکته رو گفتم که این تفسیر به رأی ها بمرور فصل الخطاب بودن صحبتهای آقا رو خدشه دار میکنه
@Emam_kh
⭕️ کمیاب شدن آرد در پاکستان،ترکیه،عراق افغانستان و دیگرهمسایه های ایران
میدونی این یعنی چی؟
یعنی دمت گرم آقای رئیسی که از سرچشمه دستشون رو قطع کردی👏
بعد از کارهای بزرگ در کرونا،پاکسازی سواحل
بیمه سلامت رایگان برای۵میلیون نفر و...
این طرح هم برای مردم عالی میشه
رئیس دولت علیه فساد
👤 محمد شیرازی
@Emam_kh
10.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما ببینید 👌
بسیار زیبا و تاثیر گذار
.
.
مراقب باشید داشته هایتان را
از دست ندهید ... ❤️
@Emam_kh
✨﷽✨
✍شخصی نزد همسایهاش رفت و گفت:“گوش کن، میخواهم چیزی برایت تعریف کنم، دوستی به تازگی در مورد تو میگفت” همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذراندهای یا نه گفت: “کدام سه صافی؟”
اول از میان صافی واقعیت.
آیا مطمئنی چیزی که تعریف میکنی واقعیت دارد؟ گفت: “نه… من فقط آن را شنیدهام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است.”
سری تکان داد و گفت:“پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذراندهای. یعنی چیزی را که میخواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالیام میشود.گفت: دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند.
بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمیکند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است. آیا چیزی که میخواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم میخورد؟ نه، به هیچ وجه! همسایه گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی.”
💥بر اساس شنیدهاتون مردم رو قضاوت نکنید
@Emam_kh
‼️خون باقی مانده پس از کشیدن دندان
🔷س ۵۹۳۲: خونى که پس از کشيدن دندان در محل آن باقى مىماند و روى دستمال اثر مىگذارد ولى آب دهان را رنگين نمىکند چه حکمى دارد؟ آيا غذا خوردن در اين صورت اشکال دارد؟ يا ظرفى که با آن غذا مىخوريم نجس مىشود؟
✅ج: در فرض سؤال غذا خوردن اشكال ندارد و ظرف غذا هم مادامى كه به خون آلوده نشده است، پاک است.
📕منبع: leader.ir
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💦⛈💦⛈💦⛈
#قسمت_بیست_نهم
♥️عشق پایدار♥️
امروز خواب افتادم,هل هلمی یه لقمه که مامان برام گرفته بود خوردم وحرکت کردم دیرتراز همیشه به خیاط خانه رسیدم,جلوی در خیاطی,مستانه عصبانی قدم میزد,رفتم جلو گفتم یاپیغمبر!!!چی شده؟!
مستانه:چرا اینقدر دیرکردی؟چه وقت اومدنه خااااانوم؟!
من باخنده:چی شده؟؟جا زهرا خانم راگرفتی؟!
مستانه:از دست تو واون پسره ی عجول..
من:پسره ی عجول؟!!!
مستانه:ب ب ب بله,آقا مثل اینکه مهرتو گلوگیرش شده,میخواد دراسرع وقت ببینتت.
کلی سرخ وسفید شدم وگفتم:مستانه,من نمیتونم,نمیام,میترسم,بابام مامانم و..
مستانه:میای,خوبم میای,پسره راه نداشت دیشب کل خونه های کرمان رابگرده تاپیدات کنه والاااا
میخواد یه صحبت کوتاه کنه ونظرت رابدونه ,منم باهات میام دیگه...
مستانه نگذاشت برم داخل خیاط خونه,دستم را گرفت وبه زور من را کشان کشان دنبال,خودش برد ویک راست رفتیم یه کافه درهمون نزدیکیا,دیدم ببببله آقا محمود منتظر نشسته....
کل بدنم میلرزید,رنگ میدادم ورنگ میگرفتم.
آقا محمود بی توجه به حال نزارم با پررویی تمام گفت:هیچ کس بهت گفته وقتی خجالت میکشی ,خوشگل ترمیشی؟؟!
وای خدای من قلبم داشت از دهنم میزد بیرون.اخه منی که در کل عمرم بایه نامحرم اینجور رودر رو حرف نزده بودم الان فکر میکردم بزرگترین جنایت قرن را انجام میدم,اما ازایوان روی میز,کمی اب خوردم,مسلط برخود وباسری,پایین به حرفهاشون گوش میکردم.
آقامحمود بعداز معرفی خودش وآبا واجدادش ووضعیت زندگیشان ,ازم خواست به پیشنهاد ازدواجش فکرکنم.
خداییش ازنظرمن جوان خوب,مودب,تحصیلکرده وزیبایی بود اما از عکس العمل پدرومادرم میترسیدم.
یک دفعه یاد خاله وپسراش,افتادم
خدای من جلال راکجای دلم بزارم...اون اگه بفهمه که درجا خفه ام میکنه
من لام تاکام حرف نزدم,فقط شنونده بودم واقا محمود بود که نطقش گل کرده بود وهرچه بیشتر,حرف میزد,من بیشتر محو باطن ساده وبی تکلفش میشدم ,باطنی که برخلاف ظاهر اتوکشیده وفرنگیش,مملواز صداقت ویکرنگی بود.بللاخره بعداز ساعتی با نارضایتی,قلبی اش اجازه داد تا مرخص بشم
قرارشد هرچه زودتر با خانوادم صحبت کنم وخبرش رابه مستانه بدهم.
ازکافه زدم بیرون,حالم خوش نبودکه به خیاط خانه بروم.مستقیم رفتم خونه,
مادرم از برگشتن بی موقع ورنگ برافروخته ام زد توسرش وگفت:خدامرگم بده طوریت شده؟
گفتم :نه مادر اتفاقی نیافتاده بزار یه اب به سروصورتم بزنم ,برات تعریف میکنم
اومدم تواتاق,مادر منتظر نشسته بود وبی صبرانه گفت حالا بگو ببینم چی شده؟
با من ومن وکلی خجالت وسرخ وسفید شدن برا مادرم گفتم.
مادرم با طمأنیه گفت:این اتفاقی هست که یه روز برا هر دختری میافته,ان شاالله خیره,هرچی خداصلاح بداند
فقط فعلا به خاله ات نگو که شربه پا میشه...
بزارظهرپدرت اومد به بابات بگو,نظر من,نظر باباته...
دل توی دلم نبود ,درسته با بابا راحت بودم اما بازم روم نمیشد....
ادامه دارد....