eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کار زیبای یک معلم 🔹چادر دانش اموزانی را که با چادر به مدرسه می آیند، میبوسد @Emam_kh
💠با خنده از کنارم رد شد و گفت : حاجی ! این امنیتی هم که بهش افتخار می کردید ، با حمله یک داعشی به حرم دود شد رفت هوا ! ✅ با جدیت اما با منطق بهش گفتم داداش : 1️⃣ اولا امنیت صد در صدی و کامل که هیچ حادثه ای نباشه، در هیچ کشوری نداریم ، اگه ادعا داری برو پیدا کن 2️⃣ثانیا وقتی میگیم داریم یعنی هیچ کشوری جرأت به رو نداره ، یادت رفته همین ایران یک زمانی راحت ترین کشور برای حمله بود ؟ 👈 قصد ندارم خیلی تاریخ گذشته برم ، اما در زمان جنگ جهانی اول و دوم به راحتی به ایران ما حمله شد ، سربازان دشمن ریختن تو کشور ، قحطی ایجاد کردن ، شاهان بی عرضه ما نتونستن در مقابل اونها بایستن ، کلی از مردم ما به حاک و خون کشیده شدن 3️⃣ ثالثا رو که هنوز فراموش نکردیم ، تا 40 کیلومتری اومدن و قصد ورود داشتن که با دلاوری های و تارومار شدن ، وگرنه ایران ما الان بود ، شک نکن ، راستی ، نقشه ملک خیالی داعش رو دیدی ؟ کل ایران در محدوده اونها بود ! 4️⃣ دیگه سربازهای و جرأت نمی کنن حتی یک سانتی متر آب های سرزمینی ایران رو رد کنن ، چون می دونن شیر بچه های در کمین اونها هستند. 5️⃣ جرآت ندارن پهباد بفرستن ، جرأت ندارن لشکرکشی نظامی کنن ، اینها رو می بینی و باز میگی کو ؟ 👌 اتفاقا همین ترورهای کور نشون میده اونها جرأت حمله ندارن ، فقط در همین حد میتونن گاهی عرض اندام کنن . ✍️ احسان عبادی @Emam_kh
⭕️ما مثل هم نیستیم :) 🔻‏شما عمامه یه طلبه تنها رو میندازی بعدش فرار می‌کنی! ✌️🏼ما تاج شاهتون رو سال ۵۷ انداختیم و فراریش دادیم ✅بله ما و شما مثل هم نیستیم:/ @Emam_kh
15.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌐موضوع: مذهبی های طرفدار دبی شدن ایران! 🎙 سخنران:حجة الاسلام محمد رضا 🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️نهی از ریختن زباله در فضای عمومی 🔷س ۶۳۳۵: اگر کسی را از ریختن زباله در فضای عمومی و لطمه‌زدن به محیط زیست نهی کنیم مصداق نهی از منکر پیدا می‌کند؟ ✅ج: اگر ما معنای منکر را بدانیم، می‌فهمیم که آیا این کار نهی از منکر هست یا خیر؛ منکر از نظر فقهی هر کار ناپسندی است؛ حالا ممکن است مکروه باشد یا حرام. نهی دیگران از حرام واجب است و نهی از کار مکروه مستحب است. بنابراین اگر نگوییم که ریختن زباله در این مکان‌ها حرام هست - که در بعضی از موارد واقعاً ریختن زباله و لطمه‌زدن به محیط زیست حرام هست – نهی کردن دیگران از این کار هم مصداق نهی از منکر مستحب یا واجب است. ما باید جلوگیری کنیم از لطمه‌زدن به محیط زیست. 📕منبع: khamenei.ir @Emam_kh
آقای عبدالحمید! به فکر حقوق دختران هستی!؟ خب، بسم الله... از فاطمه دختر رسول خدا شروع کن! منتظریم... 👤 آنتی صهیون @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دام شیطانی نهم 🎬 دوباره من وبیژن تنها شدیم,پاشد در رابست ونشست کنارم وگفت:حال عشق من چطوره؟دوباره دستهام راگرفت تودستش,یه جورآرامش گرفتم وهرچه دیشب از بابا شنیده بودم براش تعریف کردم. بیژن گفت:امکان نداره,اون دختره حتما خودش کم داشته ,هیچ ربطی به کلاسهای مانداره وسریع بحث راعوض کردوگفت,هما من از جان ودل تورا دوست دارم,آیا توهم من رادوست داری؟؟ سرم رابه علامت مثبت تکون دادم. بیژن:پس طبق شعورکیهانی وجهان عرفانی ما ,وقتی من وتو به این درک رسیده باشیم که ازعمق وجودهمدیگه را دوست داریم وبرای هم ساخته شدیم ,این نشان میدهد که از ازل تا ابد ما زن وشوهریم ,الانم تازه همدیگه را پیدا کردیم.. مغزم کارنمیکرد ,یه جوری جادوم.کرده بود که انگاراین بیژن نعوذ بالله پیغمبره(البته تومکتب اینا یک انسان معمولی به درجه ی پیغمبری هم میرسه البته باگناهان زیاد...)وحرفاش برام وحی منزل بود,بدون مخالفتی براین اعتقادش صحه گذاشتم وقبول کردم ,کاینات مارابه زن وشوهری پذیرفتن.... بهم گفت :اگر خانوادت نگذاشتن بیای کلاس عرفان,خودم تعلیمت میدم ,نگران نباش ما درکنارهم درجه های عرفان را طی میکنیم.... دستاهم راکشید جلو.تا من را درآغوش بکشه ,اخه از نظر دوتامون ما دیگه محرم حساب میشدیم خوندن خطبه و..اینجا کشک به حساب میامد..... اما به یک باره ,یک نگاه تندی به در انداخت وخودش راکشید کنار,انگار کسی از چیزی باخبرش کرد. به دقیقه نرسید پدرم باعصبانیت در راباز کرد ,تا دید ما دوتا تنهاییم,با خشم نگاهم کرد وگفت:اینجا چه خبره؟؟ بیژن رفت جلو دستش رادراز کرد تا با بابا دست بده وگفت:من بیژن سلمانی استاد هماجان هستم... پدرم یک نگاه به بیژن کرد وانگار یکه ای خورد,دست بیژن را زد کنار ودست من راگرفت وازکلاس بیرونم کشید..... بابا ازعصبانیت کارد میزدی خونش درنمیومد. همش حرف بیژن راتکرار میکرد:استاااااد همااااجان هستم؟؟؟ ازکی تاحالا استادها به اسم کوچک وبااینهمه نازوادا ,شاگرداشون راصدا میکنن هااا؟؟ مرتیکه از چشماش اتیش میبارید,نگاه به چهرش میکردی یاد ابلیس میافتادی روکرد به طرف من,ازکی تا حالا بایک مرد نامحرم یک ساعت تنها صحبت میکنی هااا؟؟ من کی این چیزا رابه تویاددادم که خبرندارم؟؟ مگه بارها وبارها بهت نگفتم وقتی دوتا نامحرم زیریک سقف تنها باشند ,نفرسوم شیطانه هااااا؟؟😡😡 بهش حق میدادم اخه بابا خبر نداشت توعرفان ,ماالان محرمیم... این کلمه راتکرار کردم:محرررم؟؟ یک حس بهم میگفت ,بابا داره عمق واقعیت رامیگه ,اما حسی قویتر میگفت,واقعیت حرف بیژن هست و بس.... رسیدیم خونه,مامان از چشمهای اشک الود من وصورت برافروخته ی بابا فهمید اتفاقی افتاده... پرسید چی شده؟؟ بابا گفت :هیچی ,فقط هما ازامروز به بعد حق رفتن هیچ کلاسی رانداره,فقط دانشگااااه فهمیدین؟؟ با ترس گفتم: چشم رفتم تواتاق ودر رابستم زنگ زدم بیژن ,تمام ماجرا رابهش گفتم. بیژن گفت :بزار یک اتصال بهت بدهم شاید اروم شدی.. گفتم اتصال چیه؟؟ گفت:یک سری کارهایی میگم بکن وچندتا ورد یادم داد که مدام تکرار کنم,همش تاکیدمیکرد تواتاقم قران وایه ی قران نباشه,مفاتیح نباشه(اعتقادداشت مفاتیح کتابی منفوروجادوکننده هست) کارهایی راکه گفت انجام دادم واین شد سرآغاز تمام بدبختیهای من... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
😈دام شیطانی😈 🎬 بیژن میگفت اگر ارتباط برقرارکنی,میتونی فرادرمانی هم بکنی ,من سرم یه کم شوره میزد ,گفتم با کارهایی که بیژن گفته یک ارتباط میگیرم هم آروم میشم وهم شوره ی سرم رادرمان میکنم بیژن گفت :توشروع کن ومنم ازاینور برای موفقیتت یک سری اعمال خاص انجام میدم. قران و,مفاتیح ونهج البلاغه وهرچی که حدس میزدم آیات قران در اون باشه ,جمع کردم وگذاشتم تو هال مامان داشت شام اماده میکرد یک نگاه کردبه من وگفت:هماجان بیا اشپزخونه پیش من بشین. گفتم :الان یه کم کاردارم ,انجام دادم میام. رفتم اتاقم ومشغول شدم,پشت به قبله نشستم و وردا راگفتم وگفتم ,کم کم احساس سنگینی کسی رادرکنارم میکردم,احساس میکردم دونفر دوطرفم نشستند ,یکباره یه رعشه تمام وجودم راگرفت,رو زمین افتادم,حس میکردم یکی روسینه ام نشسته و هی گلوم را فشارمیده ,احساس خفگی داشتم ,هرکارمیکردم ,نفسم بازنمیشد ,توهمین عالم بودم,مادرم دررابازکرد,تامنودرحالی مثل تشنج دید جیغ کشید وبابام راصدازد. گلوم فشرده میشد,تنگی نفسم بیشترمیشد,رنگم کبود کرده بود ,بابا اومد بلند فریادمیزد یاصاحب الزمان,یاصاحب الزمان.. هر یاصاحب الزمانی که میگفت ,نفس من بازترمیشد,تااینکه حس کردم اون فرد ازروسینه ام بلند شد.... به حالت عادی برگشتم,بابا زنگ زده بود اورژانس,آمبولانس رسید,معاینه کردند ,گفتند چیزیش نیست,احتمالا یک حمله ی عصبی بهش دست داده,بهتره به یک دکترمغزواعصاب مراجعه کنید. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌
✨﷽✨ 🔸تبدیل گناه صغیره به گناه کبیره ✍آیت‌الله اعرافی: چهار عمل گناه صغیره مبدل به گناه کبیره می شود که اولین آن کوچک شمردن گناه، دوم افتخار کردن به گناه، سوم شاد شدن از گناه و چهارم اصرار بر گناه است. گناهان درجه ای از عِقاب، زیان و خسارت دنیوی و اخروی را در بر دارند، زیرا اعتقاد ما بر این است که همه احکام بر مصالح و مفاسد نفس الأمری واقعی مبتنی هستند و نهی خدا نشان از وجود مفسده در امری دارد. بحث عوامل پُرعِقاب کننده گناهان ریشه در مباحث فقهی و اخلاقی دارد و مشهورترین آن اصرار بر گناه صغیره است که آن را مبدل به کبیره می کند. گاهی گناه با حال استحیاء و شرم صورت می گیرد و گاهی با رضایت کامل شخص گناه را انجام می دهد و تا حدی پیش می رود که به انجام گناه افتخار می کند و کار زشتش را به رخ می کشد. هر گناهی درجه ای از عقاب را در حقوق الناس و حقوق الله تولید می کند، اما اگر با شرم و حیا باشد در حد خود فرد است و درجه متعارف عقاب را دریافت می کند ولی اگر با احساس التذاذ و افتخار همراه شد موجب می شود که گناه به کبیره تبدیل شود و هرچه رضایت بیشتر باشد عقاب دارای درجه ی بیشتری خواهد بود زیرا مقول به تشکیک است. ✨سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات✨ ✨الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ✨