eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢خاطره بسیاردرس آموز استاد محسن قرائتی ، که اشک مرحوم آیت الله میرزا جواد تهرانی را درآورد! حتما ببینید.👌 🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 دوستان حواستان هست؟!! قبلا به سایت ها و کانال های انقلابی تذکر دادیم و الان به صداوسیما و برنامه موفق ثریا، دوستان اینقدر به علیزاده و امثالش ضریب ندهید. این ها شاید در مواردی با ما اشتراک نظر داشته باشند ولی خودشان هم در برخی موارد اعتراف کرده اند که به هیچ وجه مبانی اسلام و نظام اسلامی را قبول ندارند و بالاخره در یک جایی شما را تنها می گذارند و شما می مانید و مخاطبین از همه جا بی خبری که به اعتبار شما جذب آن ها شده اند!! نمونه اش همین شبهاتی که این فرد چند روز پیش علیه فراجا مطرح کرد. در ضمن یادتان نرود این آقا این مواضع مورد پسند شما را از ناف لندن بدون هیچ مزاحمتی برایتان می فرستد!! مشکوک نیست؟!! تجربه امید نادان(دانا) هتاک به پیامبر اعظم(ص) بس نبود؟!! از ما گفتن ... ✍"قاسم اکبری" @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 آیه 148 سوره نساء 🌸 لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعاً عَلِيما ً 🍀 ترجمه: خداوند، آشكار كردن گفتار بد را دوست نمى دارد، مگر از كسى كه به او ظلم شده باشد و خداوند، شنواى داناست. 🌸 اين آيه همانند سایر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است. نخست مى‌ فرمايد: لا يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ: خداوند آشکار کردن گفتار بد را دوست نمی دارد. یکی از نام های خداوند ستّار العيوب است یعنی عیب های دیگران را می پوشاند به این خاطر خدا دوست ندارد كه افراد، عيب های مردم را آشکار سازند و آبروى آنها را ببرند. داروها تلخ هستند و این یعنی خداوند سلامتی را در دل تلخی ها قرار داده است بنابراین اگر وقتی از طرف کسی به ما تلخی رسید صبور باشیم باور کنیم که شادکامی ما در دل همین تلخی هاست. به این خاطر قرآن بارها انسان را دعوت به صبر می کند. 🌸 اما همین قرآن می گوید بعضی جاها نباید سکوت کرد و صبر جایز نیست و آن هم جایی که پایین دست از بالا دست ظلمی ببیند و حق او خورده شود. إلا من ظلم: مگر از کسی که به او ظلم شود. چنين افرادی براى دفاع از خودشان در برابر ظلمِ ظالم دارند اقدام به شكايت كنند و از ستمگری ها آشكارا مذمّت و انتقاد نمايند و تا حقّ خود را نگيرند و دفع ستم نکنند از پاى ننشينند. و در پايان آيه براى اين كه افرادى از اين استثناء نيز سوء استفاده نكنند می فرماید: وَ كانَ اللّهُ سَمِيعاً عَلِيماً: و خداوند همواره شنوای داناست. پس در مواردی که می توان برای گرفتن حق مظلوم افشای بدی کرد از مرز حق تجاور نشود و فقط در موردی که بدی شده می توان افشا کرد و عیب های دیگر آن فرد را نباید آشکار کرد زیرا خداوند هم شنواست و هم داناست. 🔹پيام های آیه 148 سوره نساء 🔹 ✅ افشاگرى و بیان عیب های مردم حرام است، مگر در موارد خاص. ✅ افشاى_عیوب_مردم، به هر نحو باشد حرام است. (با شعر، طنز، تصریح، تلویح، حكایت، شكایت و ...) ✅ نشانه ى جامعه_اسلامى آن است كه مظلوم بتواند با آزادى كامل، علیه ظالم فریاد بزند و اسلام، حامى مظلومان است. ✅ سوء استفاده از قانون ممنوع است. ستمگران بدانند كه حرمت غیبت، راه ستمگرى را برایشان باز نمی کند. ✅ تنها مظلوم، اجازه ى غیبت از ظالم را دارد، آن هم در مورد ظلم او، نه عیوب دیگرش. ✅ ظالم، در جامعه ى اسلامى احترام ندارد، باید محكوم و به مردم معرفى شود. ✅ در موارد جواز افشاى عیوب، از مرز حقّ تجاوز نكنید، چون خداوند شنوا و داناست. آیه 148 🌹ازسوره نساء🌹 لا يُحِبُّ =دوست نمی دارد اللَّهُ =الله الْجَهْرَ=بانگ برداشتن بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ=به بدگویی را إِلَّا=مگر[از] مَنْ=کسی که ظُلِمَ =ستم دیده است وَكانَ =وهست اللَّهُ=الله سَمِيعاً =بسی شنوا دانا 🌹🍃🌹🍃🌹
148.mp3
4.88M
آیه ۱۴۸ ازسوره نساء 🌹استاد قرائتی @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزیزان این کلیپ زیبا رو ببینید و کلی روحیه بگیرید 🌺🌺😊😇 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
26.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥موضوع: میگن حجاب برای خانم های مؤمن واجبه نه خانم های مسلمان! 🎞سخنران:حجة الاسلام محمد رضا @Emam_kh
💠حکم استفاده از کفش چرم خارجی 💬 سؤال: کفشی از بازار کشور خارجی خریداری کرده ام که نمی دانم از چه چرمی و از چه حیوانی است؛ تکلیف چیست؟ ✅ پاسخ: اگر شک در این باشد که آن چرم طبیعی است یا مصنوعی، پاک محسوب می شود؛ همچنین اگر بدانید چرم طبیعی است و احتمال دهید که حیوان ذبح اسلامی شده، پاک است ولی اگر یقین دارید که ذبح اسلامی نشده، نجس است. 📚 پی نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله خامنه ای. @Emam_kh
سامری_درفیسبوک۲ قسمت_ششم بعد از کلی بلندگو گردانی در بصره و بغداد و نجف و...احمدالحسن و حیدرمشتت در بین عوام مردم ساده لوح به شهرتی دست پیدا کرده بودند، دقیقا مانند جنس های حراجی که بعضا وانت بارها در کوچه و خیابان در معرض دید عموم قرار میدهند و سعی می کنند جنسشان را با حرّافی قالب مردم کنند، اینها هم اعتقاداتی را که دست پخت موساد بود را به خورد عده ای ساده انگار و بی اطلاع دادند و حالا نوبت مرحلهٔ بعدی کار بود، احمدالحسن می خواست جای پایش را نه تنها در عراق بلکه در کشورهای اطراف سفت کند البته این مورد هم طبق نقشه و توصیهٔ اربابان یهودی اش بود، پس بنا را بر گسترش تبلیغات گذاشتند و اینبار تبلیغاتشان می بایست در آن سوی مرزها به گوش مردم می رسید. احمد همبوشی با حمایت موساد راهی بعضی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس شد اما قبل از رفتن، جلسه ای سه نفره در محل تاسیس مکتب برقرار شد. ساعت هشت شب بود که حیدرمشتت وارد مکتب احمدالحسن شد و چون همیشه او را مشغول مطالعهٔ کتاب هایی دید که موساد نشخوار کرده بود و در دهان گشاد احمدهمبوشی جاداده بود، او می خواست بر کتاب هایی که به نام او چاپ شده بود، تسلط کامل داشته باشد که اگر روزی کسی از مریدانش سوالی درباره موضوعی در این حیطه پرسید، بتواند پاسخگو باشد. حیدرمشتت که دید احمد همبوشی توجهی به او ندارد، تسبیحی را که برای فریب عوام همیشه در دست داشت، شروع به چرخاندن دور انگشتش کرد و گفت: به نظرت طرف دیر نکرده؟! همبوشی خیره به خطوط کتاب، جوابی به او نداد و حیدرمشتت دستانش را پشت سرش قفل کرد و بی هدف در عرض اتاق شروع به قدم زدن کرد. دقایقی بعد زنگ در را زدند و حیدر با شتاب به سمت در ساختمان رفت، ساختمان مکتب، ساختمانی جنوبی بود که شامل یک هال بزرگ و آشپزخانه ای کوچک و سرویس بهداشتی بود که دورتا دور هال با صندلی های چوبی پوشیده شده بود و میزی هم در وسط قرار داشت. حیدر در را باز کرد و قامت دراز و هیکل لاغر عیسی المزرعاوی ظاهر شد. احمد همبوشی از جا برخاست و همانطور که سلام و علیک می کردند به او تعارف نمود تا بنشیند. حیدر و عیسی هر دو روبه روی همبوشی روی صندلی نشستند، همبوشی بدون تعلل گلویی صاف کرد و گفت: آقای عیسی المزرعاوی، شما که قبلا از کم و کیف و هدف کار ما آگاه شده اید، درمورد مسائل مالی هم به توافق رسیده ایم، اینک موعد انجام کار است و برای اولین مأموریت، به شما ابلاغ می کنم که قرارست در سفری که ممکن است چندین ماه به طول انجامد آقای حیدرمشتت یا همان یمانی ظهور را در ایران همراهی کنید، آنطور که به من گفته اند، شما به مناطق ایران آشنا هستید و کمابیش در آنجا دوستانی دارید که با کمک آنها می توانید پیام ما را به مردم ایران و البته علمای آنجا برسانید و به هر نحو ممکن آنها را با ما همراه سازید. عیسی نگاهی به حیدر کرد و گفت: شما طبق قرار حق و حقوق مرا بدهید و من قول میدهم تا آخرین روز اقامت حیدر مشتت در ایران، همراهش باشم، اما لازم است که بگویم، بعید می دانم علمای ایران با ما همراه شوند، آنجا اساتید حاذقی هست که به راحتی فریب ما را نمی خورند... احمد همبوشی که دوست نداشت اول راه سخنان ناامید کننده بشنود گفت: کتاب هایی تحت اختیارت قرار میدهم که ماهرترین اساتید را گیج کند، شاید نتوانی آنها را با خودت همراه کنی اما مطمینا نمی توانند مخالفت هم کنند چون تا بخواهند کتب و ادله ما را کالبد شکافی کنند، ما مریدان از عوام برای خود یافته ایم. عیسی نفسش را محکم بیرون داد و گفت: خیلی خوشبین هستید اما امید ما فقط روی مردم ساده لوح و البته محب اهل بیت و دوستدار امام زمان هست و ما باید رگ ارادت به امام دوازدهمشان را قلقلک دهیم آنها خودشان به سمت ما خواهند آمد.. احمد همبوشی از جا بلند شد و به طرف کمدی که در انتهای هال که به آشپزخانه می خورد رفت، کلیدی از جیبش بیرون آورد در کمد را باز کرد و پاکتی نسبتا بزرگ را از داخل کمد بیرون آورد، پاکت را روی میز گذاشت به آن اشاره کرد و گفت: فعلا این دلارها را بردارید، بعد از برگشتن دوبرابر این مبلغ را به شما خواهم داد،در ضمن خرج و مخارج سفر هم با ماست که در اختیار حیدرمشتت میگذارم... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا