#سفرنامه_کربلا از وداع حرم کاظمین که دل کندیم با آرامش خاص و حس سبکی تمام به سمت خانه ی پدری به حرکت در آمدیم خانه ی پدری...! همان جایی که به قول معروف؛ ژلوفن روح ما بچه شیعه هاست.. همان مکانی که حسش با همه جای دنیا فرق می کند.. همان مکانی که هر زمان قلبمان از فشار این دنیا به درد می‌آید دلتنگش میشویم و با یک سلام به پدرمان آرامش می‌کنیم.. ساعت به ۱۸ عصر رسیده بود که رسیدیم؛ خیابان ها از غبار ماشین ها پر شده بود و نسیم هوای حرم امیرالمومنین در شهر نجف طنین انداز شده بود به سمت حرم راه افتادیم ؛ داخل بازار چشممان به دهین های معروف ابوعلی افتاد،با رفقا جمع شدیم و یک مقداری از آن خریدیم و به جانمان صفایی دادیم فقط در همین حد برایتان بگویم که؛ طعم شیرینش با تمام شیرینی هایی که تا الان چشیده بودیم فرق می‌کرد.. نه برای اینکه دهین ابو علیست، نه!!!بلکه دهین بازار بابا علیست..😉 به راه افتادیم تا اینکه وقت وصال فرا رسید: زمانی که نگاهمان در تاریکی آسمان به گنبد طلایی و پر نوری که روی آن یک خورشید و دست پنج تن آل عبا دلبری میکرد افتاد،به جوش و خروش درآمدیم دیگر در پوست خود نمی‌گنجیدیم اشک‌ در چشمانمان حلقه بست و آنجا بود که پیش خودم گفتم: یا امیرالمومنین ما از شما جانی دوباره میگیریم.. قدیمی ها درست می‌گویند که هیچ جا خانه ی خود آدم نمی شود.. روزی به دلبری نظری کرد چشم من زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد‌‌.. ✍ احسان 🔻🔻🔻 🛐 مجموعه فرهنگی امام حسنی‌ها 🆔 @Emamhasaniam

#سفرنامه_کربلا محل اسکانمان در حسینیه آیت الله شاهرودی بود که دو سال پیش هم نیمه شعبان آنجا رفتیم؛ جایی آرام، نزدیک به حرم و از همه مهم‌تر، چای همیشه آماده داغش در ورودی ساختمان! هر طور بود از آن گنبد زیبا که به اعتقادم حتی نور خورشید هم هر روز از آن متصاعد می‌شود باید دل می‌کندیم... برای رهسپاری به دیار دل‌کنده ها! کمی پیاده رفتیم (حدود ۴۰ دقیقه که اصلا هم کم نبود!!!) و با وسواس بی‌نظیری بین سفر به سمت کربلا با ۳ دینار یا ۲نیم دینار، همه ۳ دیناری ها را رد می‌کردیم که بالاخره یک ۲نیم دیناری مشتی گیرمان آمد که بر بال ملائک از جبرائیل تا عزرائیل گرفته به کربلا ما را رساند! خلاصه، اول می‌خواستیم سحر حرم را درک کنیم (: و تا ۵ صبح حرم باشیم که گفتیم نه همان ۱۲ خوب است! ۵ ساعت در ذهنم برای نماز، مناجات و زیارت کافی بود اما به محض دیدن سیل جمعیت به قول حاج حسین آقا فیروزی‌مان "پاچ پاچ" شدیم... الحمدالله از هر جایی زائر به سمت حرم بیرون ریخته میشد! هر طور بود به سمت حرم روانه شدیم... من بر خلاف مواقع دیگر هیچ چیز با خود همراه نداشتم، از گوشی، دمپایی، کاپشن و هرچیز دیگر فقط خودم و دلم را برداشتم! گفتم شاید اینبار خودم متبرک شوم بهتر از این است که وسایلم متبرک شود... در هر دو حرم یکی از مهم ترین خواسته هایم این بود: ما را اباالفضل های حسین زمانمان کن به حق‌ این نیمه شعبان! الهی آمین به سمت مرز برمی‌گردیم... ✍ علی 🔻🔻🔻 🛐 مجموعه فرهنگی امام حسنی‌ها 🆔 @Emamhasaniam

﷽ #اطلاعیه 📌 مراسم جشن بزرگ شعبانیه و میلاد حضرت رقیه(س) (برادران و خواهران) (با حضورهیئت های مذهبی منطقه روغنکشی) 🗓 زمان: یک شنبه‌ ‌ ۲۸ بهمن ماه ۱۴۰۳ | ساعت ۲۰:۳۰ ⛳️ مکان : روغنكشی-كوچه زکریای رازی (روبروی مسجد امام حسن مجتبی(ع)) - حسینیه صاحب الزمان(عج) 🔵 اطلاعات مراسم در تصویر بالا☝️ موكب ریحانه الحسین(س) ورامین 🔊 اطلاع رسانی نمائید. 📱 لینک عضویت در پیام رسان ایتا : eitaa.com/mokebreyhanatolhosein

🎙 سرود احساسی تنها آرزو کاری از گروه سرود نجم الثاقب تو آرزو کن برگردی زودتر من آرزویی جز تو ندارم 💔🥺 🔺باهندزفری گوش بدید 🎧 📨 @najmolsagheb

#سفرنامه_کربلا نگاهم به ساعتم افتاد و غمی در دلم نشست! ساعتم هنوز به وقت نجف تنظیم بود. آری نجف! خانه پدری‌مان را میگویم. یک روز از سفر پر حادثه و پر حاشیه‌مان گذشت! سفری که در ابتدا با نام مبارک امام حسن (ع) آغاز شد و در روز جمعه، روز ولادت آقا جانمان به پایان رسید. سفری که سختی هایش از همان ابتدا با پنچر شدن ماشین حاج آقا در میانه راه شروع و در آخر با نبودن ماشین ایشان در مرز به پایان رسید. تعجب نکنید! وقتی با تمام خستگی ها به وطنمان بازگشتیم و از اعماق وجودمان نفس می‌کشیدیم و برای بودنش خدا را هزاران بار شکر میکردیم، متوجه شدیم که یکی از ماشین ها نیست! با کمال ناباوری ماشین حاج آقا که بین دو ماشین دیگر پارک بود غیب شده بود. حاج حمید تیموری نیز پیش تر هشدار داده بود که ماشین بنده را جریمه‌ کردند و امیدوارم ماشین را نبرده باشند. هر طور بود ماشین حاج آقا را از پارکینگ درآوردیم و به سمت شهر خودمان ورامین حرکت کردیم و حوالی ساعت ۲۱ روز جمعه رو به روی مسجد محله‌مان توقف کردیم و از استقبال بچه های مسجد خوشحال شدیم و از ایشان تشکر کردیم. اکنون یک روز از این سفر پرماجرا گذشته است و نمیدانم چه سری است که هنوز دلتنگم. گویی چیزی را گم کرده‌ام و در پی چیزی هستم. سرخی ماه نگاهم را از پنجره اقامتگاه دزدید و باز هم یاد سرزمین عشق و آهی از اعماق وجود... با چشمی بارانی و گلویی بغض آلود از پدرمان امیرالمومنین می‌خواهم که هرگز ذره ای از اهل بیت و خاندان ایشان جدا نشوم و شاهد لحظه ای باشم که سر در دامن مولایم صاحب الزمان گذاشته ام و برای ایشان جانم را فدا میکنم. ✍ حسین 🔻🔻🔻 🆔 @Emamhasaniam

📢 #اطلاعیه | هیئت هفتگی 🔰 ولادت حضرت رقیه 🎙 به کلام حجت الاسلام #هداوند 🎙️ با نوای برادر #حامد_کاشانی 🗓 زمان: چهارشنبه، ۱ اسفند ، ساعت۱۹ 🕌 مکان: ورامین، روغنکشی ، کانون فرهنگی مسجد امام حسن مجتبی(ع) 🔻🔻🔻 🛐 مجموعه فرهنگی امام حسنی‌ها 🛐 هیأت جوانان حضرت علی اکبر (ع) 🆔 @j_aliakbarr

#اطلاعیه برنامه زمانی جلسه ۱۸:۳۰ الی ۱۹ محفل قرآن مسجد ۱۹ الی ۱۹:۳۰ مولودی برادر حامد کاشانی ۱۹:۳۰ الی ۲۰ سخنرانی حجت الاسلام هداوند 🔻🔻🔻 🛐 مجموعه فرهنگی امام حسنی‌ها 🛐 هیأت جوانان حضرت علی اکبر (ع) 🆔 @j_aliakbarr

📢#اطلاعیه|هیئت هفتگی به مناسبت میلاد حضرت رقیه خاتون💙 بیستُ سومین قرار عاشقی🪴 جشن‌ِ ولادت مخصوص، #مادر_و_دخترای ریحانهِــ خِلقَتــ‌😇 🎙با سخنرانی: سرکار خانم علیزاده 🎙بانوای: سرکار خانم آغداغلو‌ 📆زمان:پنجشنبه ۲ اسفند ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۸:۰۰ 🕌مکان:روغنکشی_خیابان شهید کاشانی_ کانون فرهنگی مسجد امام حسن مجتبی (ع) (پایگاه صدیقه کبری) عزیزان در پایان مجلس مهمان سفره اهل بیت هستن🤲🏻🌹 مجموعه‌فرهنگی‌تربیتی‌ریحانهِــ خِلقَتــ‌🦋 @Reyhane_khelghat26