دعای روز بیست و پنجم (۲۵) ماه مبارک رمضان
اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى فیهِ مُحِبَّاً لاَِوْلِیآئِکَ وَمُعادِیاً لاَِعْدآئِکَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خاتَِمِ اَنْبِیآئِکَ یا عاصِمَ قُلُوبِ النَّبِیّینَ
خداوندا مرا در این روز محب دوستانت ودشمن دشمنانت قرار ده ودر راه روش به طریقه وسنت خاتم پیغمبرانت بدار ای عصمت بخش دلهای پیعمبران.
هدایت شده از همکاران نفتی و دوستان
گفتگوی دوتا خانم یکی محجبه یکیشون بی حجاب 👇👇👇
بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟
گفت: آره ! خیلی دوسش دارم
گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله
گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟
بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…
دیدم حالتش عوض شده
بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه
گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره
از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد میزنه
🥀🥀
-⭕⭕⭕در جهاد تبیین
#بی_تفاوت نباشیم
در نشر مطالب سهیم باشید.
#داستان_شب
♦️خاطرهای تکان دهنده از جشن تکلیف دختر ۹ ساله !
در سال ۱۳۶۲ قرار شد برای ما، در مدرسه جشن تکلیف بگیرند.
مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچهها داشت و تنها معلمي بود كه سروقت در مدرسه با بچهها نماز مي خواند، به کلاس ما آمد و گفت:
«بچهها برای دوشنبۀ هفتۀ آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.»
من همان جا غصهدار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نمی شد و خبری از نماز نبود.
روزهای بعد، بچهها یکییکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه ميآوردند.
مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: «چرا وسایل خود را نیاورده ای؟»
من گریهکنان از دفتر بیرون آمدم.
فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: «دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده.»
ولی من میدانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست.
بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوشکلامی برای ما سخنرانی کرد و گفت: «بچهها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خداي خود هرچه بخواهید خداي مهربان به شما میدهد.
آن روز خیلی به ما خوش گذشت.
به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجادهام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهي به سجاده كرد و با حالتي خاص اصلاً به من توجهی نکرد.
من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اينگونه نشد.
اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشهای انداخت و گفت: برو سر درسات، این کارها یعنی چه؟!
بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم.
آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد.
اذان صبح از حسینیهای که نزدیک خانه ما بود به گوش میرسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریهام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد.
پدر و مادرم هردو مرا صدا میکردند، درب اتاق را بازکردم دیدم هردو گریه کردهاند.
با نگراني پرسيدم: چه شده؟! كه يكدفعه هردو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هردو یک خواب مشترک دیدهایم.!
خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم میبرند، میگفتند شما در دنیا نماز نخواندهاید و هيچ عمل خيري نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال ميكردند و ما هم گریه میکردیم، جیغ میزدیم و هرچه تلاش میکردیم فایدهای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم.
خیلی وحشت كرده بوديم.
ناگهان صدایی به گوشمان رسيد كه گفته شد: «دست نگه دارید، دست نگه داريد، دیشب در خانۀ اینها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید.»
آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزههای خود را بجاآوردند و در يك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آنها را مورد عنايت قرار داد.
این روند ادامه داشت، تا در سال 74 هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله چهل روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند.
اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را میگذراند.
وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهار محال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچهای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفتهاند.
یک هفتهای میشد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد.
حال من ماندهام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد.
حالا من به تأسي از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايي هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامي ميدارم و هرسال که میگذرد برکت را به واسطۀ نماز اول وقت در زندگی خود احساس میکنم.
خواهر کوچک شما ـ التماس دعا
📗 کتاب پر پرواز ، ص ۱۲۲
از آنچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم
هدایت شده از کانال خبری فتح
حکم پرونده هواپیمای اوکراینی صادر شد!
عده ای به جرم دفاع از وطن حکم حبس گرفتند و متهم ردیف اول و آخر که در آنشب سه مرتبه درخواست فرماندهان نظامی برای کلیر آسمان را رد کرد، هنوز آزاد است و به ریش هم میخندد...
✍🏻عماد مطیع قوامی
📡 @News_Fath
3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراقب رفیق ها و همراه هایمان باشیم تا زمین گیر نشیم... 🥀
#کلام_شهید🕊🌹
#تلنگر 🔊
دعای روز بیست و ششم (۲۶) ماه مبارک رمضان
اَللّـهُمَّ اجْعَلْ سَعْیى فیهِ مَشْکُوراً وَذَنْبى فیهِ مَغْفُوراً وَعَمَلى فیهِ مَقْبُولاً وَعَیْبى فیهِ مَسْتُوراً یا اَسْمَعَ السّامِعینَ
ای خدا در این روز سعیم را در راه طاعتت بپذیر وجزای خیر عطا فرما وگناهم را در این روز ببخش و عملم را مقبول وعیبم را مستور گردان, ای بهترین شنوای صدای خلق.
هدایت شده از 🌱🌷اخبار روز🌷🌱
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️ توطئه بزرگ
⚠️ دلسوزان عزیز؛ به داد اسلام و انقلاب از شر این آخوندنماهای فاسد برسید.
🎙حسین جلالی - نماینده مردم رفسنجان
📡|منتشر کنید برای آگاهی|
#آنتی_تز_انقلاب
✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست
دعای روز بیست و هفتم (۲۷) ماه مبارک رمضان
اَللّـهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَصَیِّرْ اُمُورى فیهِ مِنَ الْعُسْرِ اِلَى الْیُسْرِ وَاقْبَلْ مَعاذیرى وَحُطَّ عَنّى الذَّنْبَ وَالْوِزْرَ یا رَؤُفاً بِعِبادِهِ الصّالِحینَ
خداوندا در این روز فضیلت لیلة القدر را نصیب من گردان وتمام امور وکارهای مشکل را آسان کن وعذرهایم را بپذیر ورز وگناهم را محو ونابود ساز ای روف ومهربان در حق صالحان.
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استاد_شجاعی
• من میدونم مسیر ابدی در پیش دارم،
و میدونم که دارم عینِ لاک پشت حرکت میکنم...
✘ چکار کنم سرعت حرکتم در مسیر کمال، تند بشه؟
#استاد_شجاعی
به کانال معرفتی مسیر آرامش و نشاط بپیوندید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3530817832Cadc166557e