🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹
#عکس_خاطره_چهار
این پیکان 🚘 جوانان شهیدمدافع حرم سجادعفتی هست
یادش بخیر چقدرباهم میرفتیم چرخ میزدیم ازشمال گرفته تامشهد...
اینجاهم کنارمسجدمون توکوچه درختی
پیش آقاخلیلی مربی کشتیمون عکس گرفتیم
میخام بگم آقاخلیلی درسته ازبین شاگردات کسی قهرمان المپیک نشدولی قهرمان عالم هستی شدند شاگردات مثل شهیدان مصطفی صدرزاده و محمد آژندوسجادعفتی والبته آقارضاسلمانی هم پاش قطع شد منم که فرصت نشدشهیدبشم😊فعلاگفتن بشین روویلچرتاببینیم چی میشه😁
خدایاصدهزارمرتبه شکرت 🤲
که ماهم راه دادی بین بهترین بندگانت...
🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب )
🔰لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/esmaeilhalab64
🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت
https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K
🌹 بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹
#عکس_خاطره_پنج
شهیدمیثم مدواری
سال۹۴
درسوریه
استان حلب
روستای سابقه
کنارباغ مثلثی
تیربار دشمن به صورتش خورد
ومثل شهیدهمت
نصف صورتش رفت
میثم میگفت همیشه
دوستدارم برای خدا داغونه داغون بشم😔
همینم شدش آخر 🌹
یادمه رفتیم پیش حاج قاسم
میثم رفت پیش حاجی ویه چیزی درگوش حاجی گفت ...
وقتی برگشت دیدم خیلی خوشحاله
گفتم چیه خوشحالی 😊
گفت ازحاجی اجازه گرفتم که بیام جلو...
(خط اول جبهه، یعنی توحمله ها جلودارباشم)
حاجی خندیدوگفت باشه برو...
🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب )
🔰لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/esmaeilhalab64
🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت
https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K
امیرحسین-حاجی-نصیری-1.mp3
1.04M
🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب )
🔰لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/esmaeilhalab64
🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت
https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K
خاطرات و روایت اسماعیل حلب
🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب ) 🔰لینک کانال ایتا https://ei
📚 جانباز میدان
همانطور که به سختی روی تخت جابه جا میشد و قرآنش را روی میز میگذاشت چشمش به سی دی روی طاقچه افتاد. عابدان کُهَنز، با همان لبخند همیشگی، زل زده بودند توی چشمانش. حاج آقا بهرامی با فانوس توی دستش و رفقای عزیزتر از جانش مصطفی، سجاد، محمد و رضا داشتند صدایش میزدند. چقدر دلتنگشان بود. آهی کشید و باز یاد عملیات آزادسازی خانطومان، در دلش زنده شد و خاطره محاصره همان خانه روی تپهای که سجاد عفتی و امیر لطفی و عبدالحسین یوسفیان را از او گرفت و خونشان دشت اطراف را شقایقباران کرد قلبش را فشرد. چشمانش را بست. صدای بیسیم توی گوشش پیچید.
اسماعیل اسماعیل! ما اینجاییم! نیروهاتو بفرست. ما اینجا اسیر شدیم.
بالای تپه، ۶ نفر از بچهها در خانهای محاصره شده بودند. تا دویست متر اطراف خانه خالی بود و جایی برای پنهان شدن وجود نداشت. از همان نقطه کمینگاهش متوجه هجوم نیروهای دشمن از همه طرف به سمت خانه شد. بیسیم را به سمت دهانش برد.
بچهها داریم میآییم.
سجاد و عبدالحسین را صدا زد: «باید بریم!»
با ۸ نفر از نیروهایش به سمت خانه حرکت کردند.
آتش گلوله و صدای تیراندازی همه جا را پر کرده بود.
یک حرامی، از پنجره، نارنجکی به داخل یکی از اتاقها انداخت. قهقهه مستانهای سر داد و از خوشحالی بالا و پایین پرید. و بعد صدای مهیب انفجار و دودی که از پنجره بیرون زد...
_ یا زهرا! بچهها! خونه رو زدن!
با انفجار اتاق، امیر لطفی به شهادت رسیده بود.
با دیدن این صحنه، دیگر تاب نیاورد. تمام جسارتش را جمع کرد و همراه یارانش به قلب دشمن یورش برد. معجزه الهی هم با او همراه شده بود! دشمن نه او را میدید و نه ۷ نفر دیگر را. به کمک هم ۱۸ نفر را از پای درآوردند. بقیه هم از ترس پا به فرار گذاشتند. اما آنطرفتر، از بالای یک سیلوی گندم، تک تیراندازهایشان همچنان مشغول تیراندازی بودند. اسماعیل و سجاد و عبدالحسین روی زمین دراز کشیده و مترصّد فرصتی بودند تا وارد خانه شوند.
کمی آنطرفتر صدای بیرمق سجاد را شنید که گفت:
«داداش! عبدالحسین شهید شد! منم کمکم دارم میرم. به بچهها بگو حلالم کنن!»
منظور سجاد از رفتن را نفهمید! رویش را که به سمت او چرخاند و صورت بیرمقش را دید چیزی در دلش فرو ریخت. سجاد چند تیر خورده بود و داشت شهادتین میگفت.
همان موقع تیر اول از کنار سرش گذشت. دومین تیر از کنار لگنش رد شد اما سومین تیر به نخاعش اصابت کرد.
تا شب که درگیری با آمدن سیاهی شب تمام شود و بچهها بتوانند برای کمک خودشان را برسانند ساعتها بیحرکت کنار دوستان شهیدش روی زمین افتاده بود.
جانشین عمار، منتظر بود تا هر ثانیه به دوستان شهیدش ملحق شود؛ اما تقدیر الهی بر این بود که بماند و با صندلی چرخدارش روبروی حضرت آقا قرار بگیرد و انگشتری را که نذر کرده بود همسرش بعد از شهادتش، به آقا هدیه کند را خود تقدیم ایشان کند. باید میماند تا پیام رسالت رفقای شهیدش را به گوش نسلهای بعدتر برساند.
اشک گوشه چشمانش را پاک کرد و دوباره به عابدان کهنز چشم دوخت...
🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب )
🔰لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/esmaeilhalab64
🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت
https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K
🌹 بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹
#عکس_خاطره_شش
سوریه ریف جنوبی حلب روستای سابقه
(باغ مثلثی)
شهیدمدافع حرم محمدحسین محمدخانی معروف به ( عمار )
فرمانده دلها ❤️ بود.
واقعا همیشه جلوتر 🚶ازنیروهاش بود یعنی سرستون بود...
اینقدرکارمیکردتابیهوش میشدوخوابش می برد
اما اینجا حاج عمار نخوابیده...😭
ابوعباس میگفت : وقتی ترکش توپ۲۳میلیمتری ضدهوایی دشمن به سرش اصابت کرد و شهیدشد...
پشت بیسیم نیروها طوری میگفتن حاج عمارشهیدشدکه انگار بزرگترین تکیه گاهشون رو ازدست دادن...
بهش میگفت داره آفتاب میزنه 🌝
میگفت ماهم میزنیم تاروی آفتاب کم بشه
بنازم به این غیرت...❤️
عمار جان، برای اسماعیل خیلی دعاکن 🤲
خیلی خیلی دلتنگه...😔
🌹تورفتی...
🌹قدیررفت...
🌹روح الله رفت...
🌹میثم رفت...
🌹سیدابراهیم رفت...
🌹سجاد رفت...
🌹محمد رفت...
🌹و همه رفتن...
🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب )
🔰لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/esmaeilhalab64
🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت
https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K
🌹 بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹
#عکس_خاطره_هفت
به نام خدا
📸عکسی یادگاری درحین عملیات گشتی شناسایی درقلب زمینهای دشمن تکفیری
🇸🇾شهر سوریه ...
🌄مرز استانهای لاذقیه ، ادلب و روستای جب الاحمر
سال ۱۳۹۴
((((ماه رمضان))))
البته نیم ساعت بعدش مارودیدند
وحسابی درگیرشدیم 👊
خداروشکر کسی ازبچه ها مجروح🤕
یاشهیدنشدن🌹
و در آخر سالم و با لبی خندان برگشتیم 😅
🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب )
🔰لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/esmaeilhalab64
🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت
https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K
🌹 بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹
#عکس_خاطره_هشت
🇸🇾 سوریه
🗓 سال۱۳۹۴
✈️ فرودگاه دمشق
داشتن مجروح های عملیات محرم رو انتقال میدادن تهران...
صدام کرد،دیدم شیخ جابرظهیری هست،گفت اسماعیل شایددیگه نبینمت بزارتعریف کنم :
عمارومیثم چطورشهیدشدن ...
گفت : نمازصبح وچهارنفری جماعت خوندیم وبه سمت باغ مثلثی میرفتیم که یهویی انگاراززمین وزمان بارون تیرمیومدسمتمون...
عمارجلوتربودکه یه ترکش توپ۲۳میلیمتری به پشت سرش خوردوکربلایی 🌹 شد...
وچنددقیقه بعدتیردوشگابه صورت میثم خورد...
به یاد برادرای شهیدم میثم مدواری و محمدحسین محمدخانی و شیخ جابرظهیری
#رفیق_شهیدم
🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب )
🔰لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/esmaeilhalab64
🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت
https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹
#قسمت_سی_وهفتم
🔹این قسمت: روایت و خاطرات
"شیمیایی"
🔸متن خلاصه خاطرات شیمیایی 👇
پشت مقرمون رو زدن وبچه ها با خیال راحت نشستن و دارن به شوخی میگن
شیمیایی ... شیمیایی ...😂😂😂
و
حسابی میخندن 😃
اما واقعا شیمیایی بود و الان اکثر مدافعان حرم شیمیایی هستن !
برای سلامتی تمام جانبازان شیمیایی صلوات🌹
#شیمیایی
#جانبازقطع_نخاع_مدافع_حرم
#امیرحسین_حاجی_نصیری
#اسماعیل_حلب
#سوریه_ریف_جنوبی_حلب
#سابقیه
🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب )
🔰لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/esmaeilhalab64
🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت
https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K
30.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام آقامصطفی 🤚
خوبی انشاءالله 🙏
منم امیرحسین
اسماعیل
داداش تمام تلاشموکردم
هرکجا رفتم ازشماهاگفتمو مردم دلشون شهدایی شد...🌹
کلی گریه کردن 😭
کلی گریه کردم 😭
مصطفی داداش باهمین پاهاودستای بی جونم عکست رو باافتخار رودستم گرفتم
داداش بخاطره شماها بامن عکس سلفی میگیرند
همه ازم میپرسن شماهمرزم مصطفی صدرزاده و سجادعفتی ومحمد آژند هستید؟
خلاصه همه منو باشماهامیشناسند
اماداداش توجه کردی چقدرتوعکسام توصدام خستگی هست
خستگی ازکار نه بخدا ...!
خستگی ازفراق شماها...🌹😭
و
منتظرشهادت موندن
طبق آیه ی قرآن ماشدیم
وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِر...
دعاکن 🙏
داداش
ای که دستت میرسدکاری بکن❤️
🎙گوینده: سید حسن حسینی
🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب )
🔰لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/esmaeilhalab64
🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت
https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K
29.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹
#قسمت_سی_وهشتم
🔹این قسمت : روایت و خاطرات :"شهید شدن"
تو ماشین نشسته بودیم
🌷آقا مصطفی صدر زاده بود
🌷شهید عمار محمد خانی
🌷شهید مهدی نعمایی
این سه تا بزرگوار بودن
مهدی نعمایی سوال کرد ؟
بچه ها ...
به نظرتون شهید میشیم؟
آقا مصطفی بدون اینکه فکر کنه
گفت :من شهید میشم🌹
من تو حلب شهید میشم
اینقدر ابلفضلی بود بچه ها❤️
اسم هیئت شم ابوالفضل العباس گذاشت ...
دیدید تو اون فیلم داره میزنه به سینش میگه...
انشاءالله تاسوعا پیش عباسم...😭🌹
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهیدعمارمحمدخانی
#شهیدمهدی_نعمایی
#جانبازقطع_نخاع_مدافع_حرم
#امیرحسین_حاجی_نصیری
#اسماعیل_حلب
#روایتگری
#سوریه_حلب
🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب )
🔰لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/esmaeilhalab64
🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت
https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K
47.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹
#قسمت_سی_ونهم
🔹این قسمت
روایت و خاطرات : "شهادت در خانطومان"
#شهیدسجادعفتی
#جانبازقطع_نخاع_مدافع_حرم
#امیرحسین_حاجی_نصیری
#اسماعیل_حلب
#روایتگری
#سوریه_خانطومان
#ذكريات_اسماعیل_حلب
#الاستشهاد_خانطومان
#ابورشید
ترجمه عربی : شهدای حلب
الترجمة العربية: شهداء حلب
🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب )
🔰لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/esmaeilhalab64
🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت
https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K
41.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹
#قسمت_چهلم
🔹این قسمت : روایت و خاطرات "پشت صحنه سنگ یادمان شهدا"
🔸نحوه طراحی و ساخت و نصب سنگ یادمان شهدای حلب
#سنگ_یادمان_شهدا
🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب )
🔰لینک کانال ایتا
https://eitaa.com/esmaeilhalab64
🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت
https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K