امام صادق علیهالسلام:
«امام قائم دو غیبت دارد، یکى کوتاه و دیگرى بلند؛ در غیبت اول غیر از شیعیان خاص او کسى از محلش اطلاعى ندارد و در غیبت دوم، غیر از دوستان نزدیک و خاص او کسى جایش را نمىداند».
(کافی، ج۱، ص۳۴۰)
@Etr_Meshkat
|عطرمشکاتـــ
✨💠✨💠✨💠✨ #داستان_انکه_دیرتر_آمد ✅قسمت👈سوم به تکان های آرامی به هوش آمدم. انگار سوار شتر ر
💠✨💠✨💠✨
#داستان_انکه_دیرتر_آمد
✅قسمت👈چهارم
گفتم: « توسل؟ بی فایده اس. کارمان تماس است. » و نالیدم و مشت بر سر زدم.احمد گفت: « نا امید نباش. خدا ارحم الراحمین است. به داده بنده اش می رسد. »احمد درست می گوید. به هر حال از هیچی که بهتر است گفتم: «ای خدا… »
چشمانم را از بی حالی بستم و فکر کردم اگر صدای احمد به گوش خدا برسد و بخواهد او را نجات دهد، من هم نجات پیدا می کنم. احمد گریان می گفت:« خدایا، خداوندا، تو را به عزّت رسول الله قسم که ما را از این وضع نجات بده. »
با چنان سوزی نام حضرت رسول (ص) را می برد که دلم به درد آمد و بغضم گرفت. یعنی ممکن است این استغاثه که به عرش برسد و خدا فریاد رسمان شود؟ بالاخره احمد هم از صدا افتاد نگاهم به آفتاب بود که مثل سراب می لرزید و نور کور کننده اش را بر ما می تاباند.
کاش زودتر غروب کند تا لااقل در خنکای شب بمیریم این آخرین غروب زندگی ماست و چه زندگی کوتاهی! فقط سیزده سال. به نظر می رسد اگر مؤمن تر از این بودم، اگر منتظر سن تکلیف نمی شدم تا برای رفع تکلیف نماز بخوانم شاید خدا کمکم می کرد.دلم از خودم و خانواده ام گرفت، مخصوصاً از پدرم. با آنکه به ظاهر سنی متعصبی بود اما در تعالیم دینی ام کوتاهی می کرد.هر وقت می گفتم نمازم کامل نیست و فلان مسأله را نمی دانم، می گفت حالا بعد، وقت داری…من که تا آن وقت به یاد خدا نبوده ام، پس چه طور توقع داشته باشم که خدا به دادم برسد؟ در دل گفتم: « یا الله العفو، العفو…»
ناگهان بر تپه ای دوردست دو سیاهی دیدم. چشمانم را ریز کردم و دقیق شدم. نه، این سراب نیست. سیاهی ها به سمت ما می آمدند. چشمانم را بستم و سعی کردم افکارم را متمرکز کنم. باز نگاه کردم، نه سراب نیست. محو نشده اند، بلکه به وضوح دیده می شدند و هرچه پیشتر می آمدند، بزرگ تر می شدند. باید احمد را هم خبر کنم. اگر او هم آن ها را ببیند، پس حتماً واقعی هستند و نجات پیدا می کنیم. احمد را صدا کردم اما صدایم از شدت خشکی گلو در نیامد.شاید از حال رفته بود سعی کردم دستش را بگیرم که ناگهان از وحشت بر جا خشک شدم.
📚برگرفته از کتاب: نجم الثاقب
💠✨💠✨💠
@Etr_Meshkat
هدایت شده از بنیادفرهنگی حضرت مهدی نمایندگی استان همدان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سه_شنبه_های_مهدوی
سلسله مباحث مهدویت :
⬅️
▪️حجت الاسلام حائری پور
▪️موضوع: امام زمان(عج) بالای هزار سال عمر دارند، آیا از چهره پیرشان قابل تشخیص هستند
(((((بنیادفرهنگی حضرت مهدی موعود عج استان همدان ))))
@bonyadmahdaviiat99
⭕️ کتاب "دُکّان های کاغذی"
🔹 کتاب دکانهای کاغذی به قلم علی محمدی هوشیار منتشر شده است. از دیرباز، باورهای آخرالزمانی مورد سوء استفاده افراد منحرف بوده و برای رسیدن به اهداف و اغراض مسموم خود، احساسات دینی مردم را بازیچه خود قرار دادهاند. یکی از این باورها، اعتقاد به مهدویت است که از صدر اسلام تا کنون مدعیان بیشماری داشته و از این رهگذر، مسلمانان را فریب داده و به سوی خود دعوت کرده اند.
🔸 کتاب دُکّان های کاغذی با موضوع جریان شناسی مدعیان دروغین مهدویت از سده نخست اسلام تا عصر حاضر تدوین شده است. نویسنده کتاب کوشش کرده تا با پیروی از جدیدترین روش های علمی جریان شناسی، به تحلیل لایهایِ علتها در جریانهای مدعی مهدویت بپردازد.
📗 در این کتاب؛ پس از طبقه بندی مدعیان دروغین مهدویت، از گونه شناسی ادعائی تبعیت شده و هر شاخه از مدعیان به طور مجزا ادعاشناسی شده و تبعات منفی هر گونه را نسبت به زمان خود مورد بررسی قرار داده است.
#معرفی_کتب_مهدوی
@Etr_Meshkat
برگزاری مراسم قرائت دعای پر فیض ندبه *گروهمهدییاورانکویشهیدمطهری*
@Etr_Meshkat
جلسه شناخت مهدوی با برپایی نماز امام زمان و دعای فرج و زیارت ال یاسین و خلاصه مبحث هفته قبل مهدی یاوران کوی مزداگینه
پایگاه شهید جعفری صدر
@Etr_Meshkat
سی وهشتمین دیوارنویسی استان همدان
درشهرک بوعلی مجتمع میخک نوشته شد
@Etr_Meshkat