#داستان_ظهور
قسمت چهارم
ﺳﻴﺼﺪ ﻭ ﺳﻴﺰﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﻰ ﺭﺳﻨﺪ!
ﺍﮔﺮ ﺩﻗّﺖ ﻛﻨﻰ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻰ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻜّﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﻬﻤّﻰ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳﺨﻦ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ.
ﺁﻳﺎ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺨﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﺧﺒﺮ ﺷﻮﻯ؟
ﺩﻳﺸﺐ، ﺳﻴﺼﺪﻭﺳﻴﺰﺩﻩ ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮ ﻣﻜّﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ﮔﺮﺩ ﻫﻢ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ،ﻭﻫﻤﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﺘﻮﺟّﻪ ﺧﻮﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻜّﻪ ﺗﻌﺠّﺐ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺁﻥ ﻫﺎ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﭼﻄﻮﺭ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻜّﻪ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ؛ﺯﻳﺮﺍ ﺷﻬﺮ ﻣﻜّﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﺳﭙﺎﻩ ﺳﻔﻴﺎﻧﻰ ﺍﺳﺖ.
ﻋﺠﻴﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻳﻚ ﺷﻜﻞ ﺍﺳﺖ.
ﻫﻤﻪ،ﻫﻢ ﻗﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ،ﻣﺜﻞ ﻳﻚ ﺩﺳﺘﻪ ﻧﻈﺎﻣﻰ،ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺮﺗّﺐ ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ﻫﺮ ﻛﺲ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﺪ،ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.
ﺁﻣﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﻣﻜّﻪ، ﻳﻚ ﺭﺍﺯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﺴﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻜّﻪ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ؟
@Etr_Meshkat
هدایت شده از |عطرمشکاتـــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊صلوات منسوب به ابوالحسن ضراب اصفهانی
سیدابن طاووس از مولایمان مهدی(عج) روایت کرده:
هرگز این صلوات را ترک مکن زیرا خداوند مارا بر امرمهمی درباره این صلوات مطلع گردانیده است.
@Etr_Meshkat
💠✨💠✨💠
#داستان_انکه_دیرتر_آمد
✅قسمت👈هفتم
درست وقتی از ذهنم گذشت « پس من چی » مرد رو به من چرخید و صدایم کرد: « محمود! » وبا دست اشاره کرد بیا. چهار دست و پا به سویش رفتم. دست سپیدش را پیش آورد. چشمانم را بستم تا نوازش دست او را بر سر و شانه ها و بازوهایم احساس کنم که انگار موجی را بر تنم می دواند و مرا از نیرویی عجیب پر می کرد و چنان بوی خوشی برخاست که دلم می خواست همان طور شب ها و روزها به همان حال بمانم و نوازش آن دست و بوی خوش را احساس کنم. لالۀ گوشم را آرام گشید و گفت: « حالا بلند شو!»دو زانو نشستم و با چشمانی که به نیرویی عجیب روشن شده بود. خیرۀ صورتی شدم که پوستش گندمگون بود و روی گونه هاش به سرخی می زد. پیشانی اش بلند، موها و محاسنش سیاه بود، آن قدر که سفیدی صورتش به چشم می آمد. ابروانش پیوسته بود و چشمانش مشکی و چنان گیرا کهنه می توانستی در آن خیره شوی نه از آن چشم برداری. روی گونه راستش خال سیاهی بود که به آن زیبایی ندیده بودم.
احمد هم خیرۀ او بود. حسابی شیفته و مفتون شده بود. مرد گفت: « محمود! برو دو تا حنظل بیاور. » رفتم و آوردم. جوان یکی از حنظل ها را در دستش چرخی داد و با فشار انگشتان دو نیمه کرد و نیمی رابه من داد و گفت: «بخور»
همه می دانند که حنظل چقدر بد طعم و تلخ است مِن و مِنی کردم و گفتم: « آخر »با تحکم گفت: «بخور» بی اختیار حنظل را به دهان بردم. احمد آب دهانش را فرو داد و خود را کمی عقب کشید. حنظل چنان شیرین وخنک بود که به عمرم چنان میوه ای نخورده بودم. در یک چشم برهم زدن نیمۀ دیگر را بلعیدم. احمدگفت: «چطور بود؟ »
گفتم: « عالی » و رو به مرد ادامه دادم: « دست شما درد نکنه عالی بود. »
مرد حنظل دیگر را دیگر را هم نیمه کرد و به احمد داد. فکر کردم اگر من هم مثل احمد حنظل خرده باشم که پس حسابی آبرویمان رفته است. مرد جوان گفت: «سیر شدید؟» احمد دهانش را با آستینش پاک کرد و گفت: « حسابی! سیر وی برای.دست شما درد نکنه
#ادامه_دارد
📚برگرفته از کتاب:نجم الثاقب
💠✨💠✨💠
@Etr_Meshkat
#نکات_تربیتی_خانواده ۶
مقایسه ممنوع ⛔️
🔹گفتیم که هیچ وقت همسرتون رو مقایسه نکنید
⭕️ خصوصا با سایر زن و مردهای فامیل.
متاسفانه وقتی خانم ها عصبانی میشن، خیلی این مقایسه ها رو انجام میدن.
این کار شدیدا آرامش شوهرشون رو بهم میریزه.
سعی کنید وقتی ...
#استاد_پناهیان
@Etr_Meshkat
هدایت شده از |عطرمشکاتـــ
Morteza Haeri - Doa Faraj.mp3
2.45M
#دعایفرج
🦋با حساب دل خود هرچه شمردیم نشد
🌹بی ریا هیچ دعایی به تو تقدیم نشد
🦋انتظار فرج و دیده تر کافی نیست!
🌹ندبه و عهد به هنگام سحر کافی نیست!
🦋آی مردم پسر فاطمه تنهاست هنوز
🌹قرنها رفته و او منتظر ماست هنوز
🔅 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
نذر سلامتی و ظهورش ۱۴ صلوات
@Etr_Meshkat
حضرت زهزا سلام الله علیها:
همیشه در خدمت مادر و پای بند او باش، چون بهشت زیر پای مادران است؛ و نتیجه آن نعمت های بهشتی خواهد بود.
کنزل العمّال :ج16، ص462، ح 45443
@Etr_Meshkat
💠✨💠✨💠
#داستان_انکه_دیرتر_آمد
✅قسمت👈هشتم
مرد دست بر زانو گذاشت و بلند شد. برخاستنش مثل حرکت ابر نرم و مواج بود. گفت: « میروم و فردا همین موقع بر می گردم » و سوار بر اسب سرخش شد که تا به حال چنین اسبی ندیده بودیم. مرد دیگر جلو دوید و نیزه را به دست مردجوان داد و خودش نیز سوار اسب سفید شد. دویدم و گوشۀ ردای جوان را گرفتم و نالیدم: « آقا شمارا به هرکس دوست دارید، مارا به خانه مان برسانید. »
احمد هم دوید کنارم و گفت: « فقط راه را نشانمان بدهید… پدر و مادرمان دق می کنند. »
مرد به سرم دستی کشید و گفت: «به وقتش می روید » و با نیزه خطی به دور ما کشید. به اسبش مهمیز زد و راه افتاد. احمد دنبالش دوید و فریاد زد: « آقا! مارا اینجا تنها نگذارید. حیوانات درنده تکه تکه مان می کنند. » قلبم لرزید. گفتم: « این از تشنه مردن بدتر است. » و به دنبال مرد دویدم تا باز لباسش را چنگ بزنم و استغاثه کنم، اما او خیره نگاهمان کرد، نگاهی آمرانه که بر جا میخکوبمان کرد.
گفت:« تا وقتی که از خط بیرون نیایید در امانید، حالا برگرد گفتم: « چشم! » ترسیده بودم. در دل گفتم چطور آدمی است که هم مهرش به دلم افتاده است هم ازش میترسم. در روی دورترین تپه محو شدند. احمد مات و مبهوت بر جای مانده بود. گفتم: «عجب مردی. چه ابهتی! »
#ادامه_دارد
📚برگرفته از کتاب:نجم الثاقب
💠✨💠✨💠
@Etr_Meshkat
جهت شرکت در جشنواره ملی مواسات و همدلی مهدوی فقط تا 15بهمن ماه فرصت باقی مانده.👇👇👇👇👇👇
هدایت شده از بنیادفرهنگی حضرت مهدی نمایندگی استان همدان
#جشنواره_عید_تا_عید
💠 فراخوان جشنواره ملی مواسات وهمدلی مهدوی (بشارت موعود)
📚 قالب های جشنواره:
شعر / داستان/ دلنوشته/ کلیپ کوتاه ۱۰۰ثانیه ای / موشن گرافیک / عکس /نقاشی / خوشنویسی
⏰ مهلت ثبت نام و شرکت در جشنواره اول شهریورماه لغایت نیمه بهمن ماه هزار و چهارصد.
✉️ با مراجعه به سایت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همدان:
https://hamedan.farhang.gov.ir
📡 کانال بنیاد فرهنگی حضرت مهدی (عج) استان همدان در ایتا جهت پاسخگویی به هرگونه سوال :
@bonyadmahdaviiat99
دبیرخانه جشنواره:
اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همدان
📞 شماره تماس:08132516826
@bonyadmahdaviiat99
⭕️ کتاب "سبک زندگی منتظرانه"
🔹 این اثر اولین کتاب نگارش شده در موضوع سبک زندگی مهدوی توسط استاد حسن ملایی مدیر گروه اخلاق مرکز تخصصی مهدویت است.
🔸 وی با استناد به دلایل دینی، معتقد است که انتظار قائم آل محمد را باید در فضای مبارزه تاریخی حق و باطل معنا کرده و بنابراین انتظار ظهور از جنس جهاد بوده و منتظر شخصیتی مبارز و آماده برای جهاد به همراه حضرت مهدی است.
🔺 در این کتاب پس از تبیین مفاهیم مهم و منزلت سبک زندگی منتظرانه، مؤلفههای سبک زندگی منتظرانه در ارتباط با خدا و ولی خدا، خود، خانواده و جامعه به اجمال مورد بررسی قرار گرفته است.
#معرفی_کتب_مهدوی
@Etr_Meshkat
إنّا أعطیناکَ الکوْثَر
#فاطمه؛ عطیهٔ خداوند ست به عالم!
همان راهی که به عدد تمام انسانهای روی زمین
به سمت آسمان باز شده!
پیوندِ هر انسان با وجودِ عظیم او،
برای شروع جریانِ تحولی که قـــرار است
دنیایی را از خواب هزار ساله بیدار کند؛ کافیست!
به امید روزی که همگیمان همچون حضرت مادر، سراسر خود را، وقف امام زمانمان کنیم
@Etr_Meshkat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#میلادکوثر
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
@Etr_Meshkat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان مادر گرامی رهبرانقلاب درباره روش تربيت فرزندانشان
🌹 #روز_مادر
@Etr_Meshkat
Morteza Haeri - Doa Faraj.mp3
2.45M
#دعایفرج
مےشـود عالـم پُـر از آوازهے آقـایـےاٺ
یوسفان را محو خواهے ڪرد با زیبایےات
مےشود تسلیم محضِ ذوالفقارٺ شرق و غرب
سجده خواهند ڪرد پاے هیبت زهرایی ات
🔅 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
نذر سلامتی و ظهورش ۱۴ صلوات
@Etr_Meshkat
حضرت فاطمه🍃علیهاسلام🍃فرمود:
هرکه سوره حمد،اذا وقعت و الرحمن را بخواند، در میان آسمانیان و زمینیان ، به او همنشین بهشت گفته میشود
📚برگرفته از کتاب:تحف العقول
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@Etr_Meshkat
🔸خیال روزگار آمدنت دلم را آب میکند.
روزی که چشمه چشمه کوثر به کام تشنگان بریزی...
و مشام عالم را پر کنی از عطر در هم آمیختهی یاس و نرگس.
آن روز دنیا بهشتی میشود که دلگرم است به آفتاب روی تو
آن وقت تو بهشت را به پای مادرت میریزی و جان میگیری از لبخند مادرانهاش.
چقدر آن روز به کام مادر است! ❤️
✨ سالروز ولادت بهانهی خلقت، حضرت امّابیها سلاماللهعلیها به پیشگاه فرزند دلبندش مولانا صاحبالزمان و تمام محبینش علیالخصوص شما عطرمشکاتیهای عزیز تبریک عرض میکنیم
@Etr_Meshkat
💠✨💠✨💠✨
#داستان_انکه_دیر_آمد
✅قسمت👈 نهم
احمد آه کشید و وسط دایره نشست. نمی توانم از مسیری که آن ها رفته بودند، چشم بردارم. از آن احساس ضعف و بی حالی خبری نبود حتی دیگر ترسی هم از بیابان و حیوانات نداشتم دلم ارام گرفته بود گفتم: « قربانِ دستش، حالمان جا آمد »خم شدم و بر آن شیار ظریف دست کشیدم. از به یاد آوردن آن دستان قوی و آن چشم های گیرا قلبم پر از شادی شد. کنار احمد نشستم و دستم را دور شانه اش حلقه کردم. گفتم: «خوشحال نیستی؟ »گفت: « شاید آن مرد، آدمیزاد نباشد. مثلا ملائک باشد یا… چه می دانم؟ »
گفتم: « بعید هم نیست، با آن صورت مثل ماه، آندستان قـوی و آن بـوی بسـیار خـوش… شـانه هایش را دیدی؟ اگر شانۀ من و تو راکنار هم بگذارند بـاز هـم از او بـاریک ترهستیم ».خندیدم وگفتم:« با آن حـنظل خوردنمان! » احمد هم خندید. سرحال آمده بود. گفت: « شاید فرستادۀ رسول الله بود! »
گفتم: « چقدر خود را به خدا نزدیک احساس می کنم ». با شرمندگی از احمد پرسیدم: « احمد تو نماز را کامل بلدی؟ »
بر خلاف انتظارم تعجب نکرد. با محبت لبخند زد و گفت: « آب که نداریم، باید تیمم کنیم»
#ادامه_دارد
📚برگرفته از کتاب: نجم الثاقب
💠✨💠✨💠
@Etr_Meshkat
⭕️ کتاب "انتظار با طعم فوتبال"
🔹 نویسنده این کتاب استاد حسن ملایی مدیر گروه اخلاق مرکز تخصصی مهدویت است که تلاش کرده است تا بخشی از بایستههای رفتاری سبک زندگی منتظران امام زمان را با بهرهگیری از بازی پرطرفدار فوتبال، در اختیار جوانان مهدوی قرار دهد.
🔸 این نکات چهل گانه به صورت بسیار مختصر و زیبا بیان شده به گونهای که تمام کتاب را میتوان در کمتر از بیست دقیقه مطالعه نموده و پس از تفکر در زندگی خود جاری نمود.
#معرفی_کتب_مهدوی
@Etr_Meshkat
📌 مُشتی گندم
🔰 نسلِ منتظر، دارای تربیت دینیِ حق باور است، به بینش و رشد بالایی رسیده و به دور از افراط و تفریط عمل میکند. حول محور ایمان حرکت میکند و باور به مهدویت و انتظار را از مهمترین وظایف خود میداند، به طوری که تمام برنامههای فردی و اجتماعی خود را بر اساس آن پیریزی میکند.
🔹 در جامعهای که از عناصری با هویت مهدوی تشکیل شده، حرکت عمومی به سوی اقامهٔ خوبیهاست و در محیطی که اصلاح، سازندگی، امیدبخشی، نشاط، تلاش و همکاری وجود دارد، زمینهٔ رشد باورهای دینی و مهدوی در افراد جامعه پدید میآید. به علاوه منتظرانی که به برکت انتظار، هویت دینی و مرزهای اعتقادی خود را حفظ کردهاند، در برابر سختیها و مشکلات صبور هستند و دچار ناامیدی و سستی نمیشوند.
🔻 امتحانات و غربالهای آخرالزمان شبیه به انبار گندمی است که گندمهایش آنقدر فاسد میشود که صاحب آن در نهایت به اندازهی مشتی گندم سالم از آن انبار برداشت میکند.
پس فرد منتظر باید آگاهی و دانش خود را بالا برده و هیچگاه توکل و توسّل را فراموش نکند.
#تربیت_مهدوی ۳۹
@Etr_Meshkat