هدایت شده از 🌼تبادلات پرچذب صاحب الزمان🌼
#رمان ❤
#دلبراستاد......💋🙈🤤♥️
با یک لبخند #شیطانی اومد جلو
رو به دنیا با جیغ گفتم
:دنیااااا #کمکم کن دنیااا
دنیا #جیغ زد.....
_نکننننن دست نزن به #دوستم بخداا اگه جلو بیای.......😟
فرهمند رو شو کرد به دنیا و گفت
_ اگه بیام جلو #چیکار میکنیییی هاااا
چیکار میکنییی.....😠
اندفعه یک قدم به سمت #دنیا برداشت
دنیا با ترس بیشتر به دیوار چسبید
با #ترس و هق هق گفتم
+نر....و ج...لو ، نروو...وووو ...😭
فرهمند پوزخندی زد و از دنیا
فاصله گرفت و سرشو #کج کرد سمت من
سرمو پایین انداختم آروم #اشک ریختم
دستش اومد جلو و به سمت #چادرم رفت
چادرمو سفت چسبیدم
دستش #جلوتر اومد....🤭
یهو.........😱
https://eitaa.com/joinchat/1108672678C7b47c37c01
#دلبر‼
#بدوتاپاکنکردم🏃🏻♀️❤
#مذهبیههاااا😉
هدایت شده از 🌼تبادلات پرچذب صاحب الزمان🌼
محفـلگـرمبراۍدخترانچادرۍ🧕🏻💓!
یہچیزۍبـگم😝؟
ازبـسپستهـاشخوبہنمیتونملفتبدم🔥!
چیمیخوای؟🌪
شھدایی🌝|امـامزمـانی💫|چادرانہ💥
https://eitaa.com/joinchat/1744961671Caf60e86229
پـاتوقبچہمسجدیهـا📿
بیـااینجـاشھداییبشـو🎐
#کلیکلطفا👆🏻
#بھترینڪانالایتـا🙈
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
داستانی متفاوت از یک زوج امنیتی..
با قربانی شدن پدر خانواده آغاز و با مرگ....پایان میابد...
داستانی گاندویی اما متفاوت از جنس...
جنایت..
گذشته..
قتل...
آدم ربایی...
جاسوسی...
حادثه...
طنز..
شهادت...
ب نام🖤✨﴿مࢪڰ تډࢪىجے یڪ ڑويا﴾✨🖤
بخشی از پارت های آینده..
••دستانش رو دور گردنم قفل کرد..نفس کشیدن هم برایم سخت شده بود..هر لحظه دستانش قفل تر و تنگ تر میشد...
_حالا شد..دلم میخاد خرناسه هات رو بشنوم.. آفرین ادامه بده ...ادامه بده...
با صدای از ته گلو مانده ام گفتم:هر کاری میخایی بکنی بکن..اما من برام مهم نیست...
_باشه..خودت خواستی..
دو نفر دیگر به کمکش آمدن و مرا بلند کردن و در ماشینی انداختن... شیشه ها بالا بود و در قفل شد..چشممم به چنگک بزرگی که به یک جرثقیل وصل بود افتاد...
ماشین را بلند کرد و زیر دستگاه پرس گذاشت..هر لحظه ماشین بیشتر مچاله میشد••🖤
ادامه رمان در لینک زیر✨
@gandoo_roman
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
داستانی متفاوت از یک زوج امنیتی..
با قربانی شدن پدر خانواده آغاز و با مرگ....پایان میابد...
داستانی گاندویی اما متفاوت از جنس...
جنایت..
گذشته..
قتل...
آدم ربایی...
جاسوسی...
حادثه...
طنز..
شهادت...
ب نام🖤✨﴿مࢪڰ تډࢪىجے یڪ ڑويا﴾✨🖤
بخشی از پارت های آینده..
••دستانش رو دور گردنم قفل کرد..نفس کشیدن هم برایم سخت شده بود..هر لحظه دستانش قفل تر و تنگ تر میشد...
_حالا شد..دلم میخاد خرناسه هات رو بشنوم.. آفرین ادامه بده ...ادامه بده...
با صدای از ته گلو مانده ام گفتم:هر کاری میخایی بکنی بکن..اما من برام مهم نیست...
_باشه..خودت خواستی..
دو نفر دیگر به کمکش آمدن و مرا بلند کردن و در ماشینی انداختن... شیشه ها بالا بود و در قفل شد..چشممم به چنگک بزرگی که به یک جرثقیل وصل بود افتاد...
ماشین را بلند کرد و زیر دستگاه پرس گذاشت..هر لحظه ماشین بیشتر مچاله میشد••🖤
ادامه رمان در لینک زیر✨
@gandoo_roman
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
#دنیای_صورتی
دنیای دخترونه، صورتی با ارزوهای رویایــــــی دختراااا💜😌
با کلـــــــــــی برنامه های جذاااااابـــ فقط مختص دختراست 💗🌈
دخترا دنیای متفاوت و رویایی دارنـــ👒
اگهــ دختری حتما بیا تـــو 💁♀👇👍
بکوبـ رو پیـــــــوستن 👊
هرچیزی روکه دخترا دوس دارنــ اینجا پیدا میشهــــ🦋☘
همراه کلی سوپرایز توی امار مختلف 🍄✨
با ادمینای فعال🐣👌🏻
#بخون_دوستم 📖🔖
#سلامتے 🎀
#تـــوصــیـه 🧖♀
#دیزاین_خانه 🔮
#دیزاین_اتاق_خواب 🐚✨
#دیزاین_ناخن🌟💅
#زنگ_استیکر🤳
#پروفایل👑
#انگیزشی👒
#والپیپر🌝🌸
#انیمه🌾
و••• هنوز داریم، فقط برای دیدن همه اینا باید بیای تو کانالمون🌱🐾
---------------------
🌸 @Doniaysooraty 🌸
هدایت شده از 🌼تبادلات پرچذب صاحب الزمان🌼
تا حالا زندان اهل بیت رو دیده بودی؟!😭😱💔
میدونی چه جای تاریکی و تنگی بوده😭😱!
فیلمش سنجاق شده😱😭
https://eitaa.com/joinchat/593428614Cc31b7dab79
حتما ببینید 😔‼️
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
روشنک : شَرحی ِز حال و حالی زِ شَرح نیست🖤🥀
....
روشنا : من پست بودم که فک می کردم تو عاشقمی ،، تو هیچی از عشق نمیدونی ، تو نبودی میگفتی بدون تو نمی تونم
....
ستاره در جوانی : بابا جانکم من با یه مرد زن و بچه دار ازدواج کنم ؟؟؟ من دو تا بچه دارم با پای خودم بچه های عزیز ترینم رو بفرستم زیر دست ناپدری
....
مهدی : ستاره ...
....
محمد در جوانی : زن داداش اجازه نمیدم بچه های برادرمو زیر دست ناپدری بزرگ کنی ،،، هر عمری باشه خودم هستم ،،، اون دوتا طفل چه گناهی دارن
....
ستاره در کهن سالی : روشنا بچس اما تو کله شقی ،، عاشق شدین :)
....
شنتیا در جوانی : ستاره مال منه ،،تو و بچتم می فرستم شهرستون اونجا هر کاری خواستین کنین 😠
....
تینوش : روشنک ،، رابطه ی تو و پسر عموت ...
....
رهام : بابا یعنی چی ، چرا وقعیت و نمیگین
....
امیر : نمیتونم حال مادرم خوب نیست ،،
....
رهان : جبران میکنم کمبوداتو ... عزیزم ♥️
....
روشنک : تو مثل برادرمی
....
کنجکاو شدی هاااا؟☹️
معلوم بود از این رمان جذاب
اینم آیدی👇🏻 قول بده زیادشون کنیاااااا
°💜@cnjdjdkdk💜°
هدایت شده از 🌼تبادلات پرچذب صاحب الزمان🌼
پایان تبادلات پرچذب صاحب الزمان
تبادل برای پیشرفت کانال هست
ممنون از صبوری تون 🙏🌸
یک نگاه به بنر های بالا بندازید...👀
همشون ازنظر معنوی و اخلاقی تائید شده هستند!
هر بنر رو بعد یک ساعت پاک کنید
تا نیم ساعت پست ممنوع
بنرتون تو هفته یکبار قرار میگیره👌🏼
اگه از این جذبا می خواین بیاین پی وی😌👇🏽
@sanctiflcation
شرایط👇🏽
@wtitleofthetwelfthimam
#جذبمآتیشیه💯
فقط ۱۰ تا کانال دیگه میپذیرم...!! بدویید تا دیر نشده🤩
فقط کانالت مذهبی باشه‼️‼️
از کانال های بالا حمایت کنید تا با قدرت به کارشون ادامه بدن...👊🏼
هدایت شده از 🌼تبادلات پرچذب صاحب الزمان🌼
📌نصیحت پیرمرد ودختر #بدحجاب
در یکی از شهرها پیرمردی خدا ترس که راننده تاکسی است روزی دربستی دختری را با سر و وضع بسیار نا مناسب سوار می کند وقتی سر و وضع او را می بیند بسیار اندوهگین می شود که اگر با این وضع بمیرد سوخت آتش جهنم می شود.
به همین خاطر دلش تاب نمی آورد و به او می گوید:
-دخترم از خدا و آتش سوزنده او بترس.
بعد آن دختر هم تلفن همراهش را بیرون می آورد و رو به پیرمرد میگوید:بیا با این گوشی به خدایت زنگ بزن و بگو که در جهنم جایی برای من نگه داردکهیکدفعه...😱😱
اینداستانچندنفرروازآتشدوزخنجاتداده😓‼️
https://eitaa.com/joinchat/593428614Cc31b7dab79
برای بقیه ی داستان کليک کنید👆🏼
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
دختراۍخوشانگیزهجمعشین💁🏻♀🌤🌿!
جملاتانگیزشےشونعالیھ📦💕
انوا؏پادڪستهاۍدخترونہ🐼☄⇅
➻https://eitaa.com/joinchat/3443130427C00abef2708📼🌼'
باوجوداینڪانال
دیگھغمهاازتدورمیشھ👩🏻💻💜↺!
اینچنلمینازهبھممبراش😌🌸➩
#پیشنهاداینهفتہ‼️
#زندگےموبااینڪانالمیسازم🐣
هدایت شده از 🌼تبادلات پرچذب صاحب الزمان🌼
📌نصیحت پیرمرد ودختر #بدحجاب
در یکی از شهرها پیرمردی خدا ترس که راننده تاکسی است روزی دربستی دختری را با سر و وضع بسیار نا مناسب سوار می کند وقتی سر و وضع او را می بیند بسیار اندوهگین می شود که اگر با این وضع بمیرد سوخت آتش جهنم می شود.
به همین خاطر دلش تاب نمی آورد و به او می گوید:
-دخترم از خدا و آتش سوزنده او بترس.
بعد آن دختر هم تلفن همراهش را بیرون می آورد و رو به پیرمرد میگوید:بیا با این گوشی به خدایت زنگ بزن و بگو که در جهنم جایی برای من نگه داردکهیکدفعه...😱😱
اینداستانچندنفرروازآتشدوزخنجاتداده😓‼️
https://eitaa.com/joinchat/593428614Cc31b7dab79
برای بقیه ی داستان کليک کنید👆🏼
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس«سه شنبه»✓
اوعععع...👀🙈
نگیا🤨👍
خودت که داری میبینی👀
من چی بگم🙁
اخهههه
اخههه
اخههه
نمیگی از کجا دیگه میشع اینو گیر اورددددد
بدوووووو
بدوووووو
لینک کانالهه🤤👇
@Dokhtaran_fatemi_2