کارآگاهان بعد از قتل سوم خطر حضور قاتلی سریالی را احساس کردند اما بعد از کشف جنازه فریبا قتلها متوقف شد و این پرونده نیز مسکوت ماند تا اینکه ساعت ۹ صبح جمعه دوم دی سال ۷۹ جسد یک زن خیابانی دیگر در بزرگراه صدمتری روبهروی میدان پارسپاد در حوالی جاده خین عرب کشف شد.
•°از تـبـار فـاطـܩــہ۳۱۳°•
کارآگاهان بعد از قتل سوم خطر حضور قاتلی سریالی را احساس کردند اما بعد از کشف جنازه فریبا قتلها متوق
این جسد که به پزشکی قانونی انتقال یافته بود، تحت کالبد شکافی قرار گرفت و مشخص شد جسد متعلق به زن ۳۰ سالهای است که او نیز با انسداد مجرای تنفس با فشار روسری دور گردن و گلو از پای درآمده است.
•°از تـبـار فـاطـܩــہ۳۱۳°•
این جسد که به پزشکی قانونی انتقال یافته بود، تحت کالبد شکافی قرار گرفت و مشخص شد جسد متعلق به زن ۳۰
این زن نیز مانند مقتولان مردادماه زنی خیابانی بود که دو فقره سابقه حمل مواد مخدر و یک فقره اعتیاد در پروندهاش وجود داشت.
آیا قتل این زن که معصومه نام داشت با کشته شدن سه زن دیگر در ارتباط بود؟ پلیس قبل از آنکه بتواند جواب قاطعی برای این سوال پیدا کند خود را در برابر پیکر بیجان زنی دیگر دید. ساعت ۲۲ و۳۰ دقیقه روز دوشنبه ۱۷ بهمن سال ۷۹ در بزرگراه صدمتری روبهروی میدان پارسپاد جسد دیگری کشف شد که بعد از تحقیقات پزشکی و پلیسی مشخص شد قربانی ۲۷ ساله «سارا» نام دارد که سه سابقه منکراتی، مواد مخدر، قاچاق و اعتیاد در پرونده کیفریاش است و او نیز بدون هرگونه آزار جنسی به علت انسداد مجرای تنفس از ناحیه گلو و گردن با روسری به قتل رسیده است.
حالا دیگر شکی باقی نمانده بود که آدمکش دیوانه دوباره دستبهکار شده است و حریصانه میکوشد تا بر تعداد قربانیان خود بیفزاید. قربانی بعدی زنی 45 ساله به نام «اعظم» بود که جسدش ساعت هشت صبح یکشنبه ۲۳ بهمن سال ۷۹ در منطقه مسکونی بلوار مجد واقع در مرکز شهر کشف شد.
پس از آن تعداد قربانیان مرتب افزایش پیدا میکرد تا اینکه بالاخره در ساعت ۲۳ و ۵۰ دقیقه ۱۵ فروردین سال ۸۰ جسد یک زن خیابانی دیگر به نام «طوبی» کشف شد.
این قربانی ۳۵ ساله نیز دارای یک فقره سابقه فروش مواد مخدر بود که با انسداد مجاری تنفسی در ناحیه گلو با فشار روسری با روش مشابهی به قتل رسیده بود.
طوبی آخرین مقتول این پرونده بود و سعید حنایی بعد از آن دستگیر شد.
تشابهات زیادی در پرونده قتل 11 زن وجود داشت. نحوه مرگ آنها، سرگذشتشان، سوابق کیفریشان و ادله دیگر نشان میداد تمام قتلها به دست یک نفر انجام شده است. تمام توان پلیس بر این معطوف شده بود که این فرد را شناسایی کند تا اینکه بالاخره فردی با ماموران تماس گرفت و گفت قتلها کار اوست. این مرد خودش را صیاد سیمرغ معرفی کرد. او بازداشت شد اما وقتی تحت بازجویی قرار گرفت معلوم شد صرفاً برای رسیدن به شهرت چنین ادعایی را مطرح کرده و چیزی از قتلها نمیداند. به این ترتیب راز پرونده همچنان ناگشوده باقی ماند تا اینکه قاتل سریالی بار دیگر دستبهکار شد، اما این آخرین طعمه موفق شد از دست او فرار کند.
مژگان یک هفته بعد از فرار از دست قاتل سریالی در طرح ویژه پلیس دستگیر شد و وقتی تحت بازجویی قرار گرفت ماجرای شب وحشت را برای ماموران تعریف کرد. او چنین گفت: یک روز عصر حوالی میدان شهید فهمیده منتظر راننده کامیونها بودم تا با آنها مواد مخدر بفروشم یا با برقراری رابطه پولی به دست بیاورم. خسته و گرسنه بودم. مردی با موتور جلوی پایم توقف کرد و از من خواست همراهش به خانهاش بروم. اول نمیخواستم قبول کنم اما در نهایت سوار موتور شدم. آن مرد ساکت بود و در طول راه حرفی نزد. فقط وقتی به نزدیکی خانهاش رسیدیم از من خواست با چادر صورتم را بپوشانم تا کسی متوجه نشود من زنی غریبه هستم و اگر همسایهها ما را دیدند خیال کنند من از اقوام او هستم. وقتی وارد خانه شدیم او درها را قفل کرد. اول ترسیدم و فکر کردم میخواهد بلایی سرم بیاورد ولی وقتی دیدم هیچ وسیلهای دستش نیست خیالم راحت شد. داشتم روسریام را درمیآوردم که آن مرد از پشت سر به من حمله کرد و شالگردنی را دور گلویم انداخت. آن را با تمام زورش فشار میداد. من با ناخنهایم او را چنگ زدم و بعد با مشت محکم به شکمش کوبیدم. بعد خواستم فرار کنم ولی در قفل بود به همین دلیل شیشه داخل ساختمان را شکستم. مرد خیلی ترسیده بود. التماس میکرد و میگفت آرام باشم تا اجازه بدهد بروم. میدانستم باز هم نقشهای در سر دارد. به اتاق عقبی دویدم و با صدای بلند گفتم اگر در را باز نکند، شیشههای اتاقی را که به کوچه مشرف بود میشکنم. بالاخره او در را باز کرد و من پا به فرار گذاشتم. آنقدر ترسیده بودم که کفشهایم را جا گذاشتم.