eitaa logo
•°از تـبـار فـاطـܩــہ۳۱۳°•
398 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
107 فایل
بـسـم ربــ الحـسـیـنــ⁦❥ °•کانال فدایی امام حسینــ⁦°•♡ °کپی:حلالت رفیق هدف چیز دیگس° شروع‌خـ¹²\⁹\¹⁴⁰⁰ـادمی °بـہ کورے چشم בشمناט اسلام ساבیس خوراט نظامیم😎°
مشاهده در ایتا
دانلود
این بهشت دل گشته موج موج طوفانی معدن دعا بودی حضرت سلیمانی ای شهید پاینده مثل مهر تابنده از جهان رها بودی حضرت سلیمانی °•❥︎☾︎@serial_gando☽︎❥︎•°
مامانم هیچوقت بهم نگفت چادر سرت کن! ولی همیشه بهم یاداوری میکرد که به بزرگترت احترام بزار. اون هیچوقت نگفت آرایش نکن! ولی همیشه بهم یاداوری میکرد با ادب باش و تو کاره دیگران دخالت نکن. و من این گونه بزرگ شدم... باطنم شاید از صدتا دختر‍‍چادری بهتر بود چون من به جایه پوشش ظاهرم پوشش باطنم رو برگزیده بودم °•❥︎☾︎@serial_gando☽︎❥︎•°
دلم شهادت می خواهد مردن را همه بلندند °•❥︎☾︎@serial_gando☽︎❥︎•°
چآدری هآیی رآ میشنآسی کِه حُرمَت آن رآ نگه نمیدارند. بآوَر کُن این قآنع کُنَنده نیست برایِ "چادر نداشتن ِ تو" حآل که اینقدر دلسوز ِحریم ِ چادری‍‍... حآل که دلت پاک است تو حرمت ِ حجآب ِ زهرا (س) را نگه دار... وَ به هَمه ثابت کُن: "هَمه ی چآدری هآ بَد نیستند" °•❥︎☾︎@serial_gando☽︎❥︎•°
نمیدانم شما هم این را شنیده اید یا نه اما . . . در سرزمین من به بانوان چادری و محجبه میگویند چادرنشین به حافظان یادگار فاطمه برچسب امل میچسبانند کاش مردمان سرزمینم کمی حرمت نگهدارند... کاش . . . °•❥︎☾︎@serial_gando☽︎❥︎•°
Hamed Zamani - Mardane Mamooriate Sakht (128).mp3
7.35M
تا پای جان دلداده ی فرمان مولاییم °•❥︎☾︎@serial_gando☽︎❥︎•°
🔵 🔵 مناسب برای بالای 15 سال 🔻 سعید حنایی، قاتل زنجیره ای که بود؟ 🔻 ماجرای توهین فیلم به امام رضا (ع) چیست ؟ 🔻تحلیل تیزر فیلم
سعید کارگری ساده بود که همراه همسر و دو پسرش در خانه‌ای در منطقه فقیرنشین مشهد زندگی می‌کرد. او گفته بود: تا قبل از ازدواج با هیچ زنی صحبت نکردم با اینکه مادرم خیاط بود و شاگردهای زیادی داشت و 15 دختر به خانه ما رفت‌وآمد می‌کردند، اما من با هیچ‌کدام صحبت نکردم. بچه‌های محل سربه‌سرم می‌گذاشتند و می‌گفتند این همه دختر در خانه شماست و خوش می‌گذرد اما ما ۶ برادر بودیم و می‌گفتم که اینها امانت هستند و نباید نگاه بد به آنها شود. از خدا می‌خواستم که دختری پاک نصیبم شود. یک روز وقتی برادر بزرگم در خانه فردی بنایی می‌کرد با برادرم کاری داشتم، وقتی به خانه آن مرد رفتم دختری آمد و چای آورد و من دیدم همان دختری است که می‌خواهم. بعد با هم ازدواج کردیم. از زمانی که تصمیم قطعی گرفتم تا زمانی که ازدواج کردم یک هفته طول کشید.
یک روز وقتی همسر سعید به مدرسه پسرش رفته بود تا درباره اوضاع تحصیلی او پرس‌وجو کند، واقعه‌ای رخ داد که شوهرش را به جنایتکاری مخوف تبدیل کرد. آن شب وقتی سعید از محل کارش که کارگاهی ساختمانی بود به منزل بازگشت متوجه خراشی روی صورت همسرش شد.
زن ماجرا را این‌طور تعریف کرد: موقع بازگشت به خانه سوار خودرویی شخصی شده بود و راننده با این تصور ‌‌که مسافرش زنی خیابانی است پیشنهادی غیراخلاقی داده بود. زن برآشفته شده و در درگیری با راننده صورتش زخم برداشته بود.