•°از تـبـار فـاطـܩــہ۳۱۳°•
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀 🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂 #سپر #پارت_65 #محمد اول پارچ یخ داخل یخچالو برداشتم و توی لیوانی ریختم عزیز که
https://harfeto.timefriend.net/16859442861599 اول بگم دلیل چهار پارت دادنم این بود که تو پارت بعد مردد بودم که چیکار کنم برای همین موکولش کردم به فردا . فک می کنید چی میشه؟
به دلایلی عکس کانال عوض میشه . تا موقعی که یه عکس خوب پیدا می کنم فعلا این باشه (البته که اینم خیلی دوست دارم اما دلم می خواد یه عکس بهتر از آقا پیدا کنم )
•°از تـبـار فـاطـܩــہ۳۱۳°•
دخترا امروز شب پارت داریم بازم چون باید برم جایی وقت نمی کنم
شرمنده و با عرض پوزش امشب پارت نداریم . اول اینکه شهادت امام رضامون هستنش واقعا دل و دماغ نوشتن نداشتم . دوم اینکه واقعا مرددم نمی دونن بقیه رمان رو چی کار کنم که جذاب تر باشه . سوم اینکه خیلی خستم . خیلی هم فکر کردم به این موضوع و از سلول های خاکستری مغزم کمک گرفتم اما نشد برای امشب داشته باشیم . خلاصه شرمنده منتظرم نگهتون داشتم 🤝🥺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مارا حسین نخواست ،تو هم گر نخواستی
در گوشمان بگو،که بمیریم گوشه ای...!؛)
°•فاطمیون•°
#بانوی_بی_نشون
°•☾︎@FQtmiom☽︎•°
حالا یه چیز دیگه هم می خوام بگم . میدونم خستتون کردم انقدر حرف زدم اما خب باید حتما بگم 🙈. به نظرتون نام کانالو به پاسداران ایران تغییر بدیم ؟
https://harfeto.timefriend.net/16948619357258
#دوتا.کله.شق.که.به.پست.هم.خوردن.و.حالا.زدن.به.تیپ.و.تاپ.هم😐
به سمت قدمی برمیداره و میگه:بگو امروز چیکار کردی
_من هیچ کار اشتباهی نکردم
همزمان که قدم به قدم به قدم بهم نزدیک میشه میگه:چرا زبون آدمیزاد حالیت نمیشه افرا
_شاید طرف مقابلم آدم نبوده
عصبی از این حاضر جوابی هام که بدتر اتیشیش میکنه
شکلات خوری بلور روی میز رو بر میداره و به سمت پرت میکنه
با جاخالی من ظرف نازنینم هزار تیکه میشه و خورده شیشه ها روی سرم فرو می ریزه
عرشیا به سمتم میاد و نگران سعی میکنه خورده شیشه ها رو از روی کمر و سرم کنار بزنه
عصبی مجسمه کنار دستم و بر میدارم و محکم توی سرش میزنم که صدای اخش بلند میشه....
یکی بیاد این دو تا رو جدا کنه آسایش واسمون نذاشتن...😂😂👇
@atashbasmamnoe
@atashbasmamnoe
@atashbasmamnoe
@atashbasmamnoe
13.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امیددرتاریکی🎶✨
_سرم رو بالا آوردم که دیدم رسول با ی لیوان آب روبه روم ایستاده!
از....از کی اینجایی؟!
لیوان آب از دستش افتاد و شکست! دستش رو به دیوار گرفت و روی زمین سرخورد!!
دویدم سمتش.
رسولللل.....رسولللللل!!!!!
از حال رفته بود...
رفتم بالای سرش، آروم به صورتش ضربه میزدم و صداش می کردم ولی فایده ای نداشت..!!
یه رمان خفن با برادرانههای فوق جذاب🫀🫂
اونم از نویسنده رمانهای زیبای ریحانه و هجران🤌
نگو که نخوندیشون:/🙄🙊
اگه محسول میپسندین منتظرتونم💛👀
@ROMAN_GANDO_88
•°از تـبـار فـاطـܩــہ۳۱۳°•
در حال تایپ 😎 فعلا یه شوکی بدیم 😂🤏
چقدر خشن بعضیا کم مونده بود داخل پی وی خفم کنن😬