eitaa logo
فدایے ࢪهبࢪ
61 دنبال‌کننده
711 عکس
169 ویدیو
7 فایل
''♥مٺولد️⇦۱۴۰۰/۴/۲۵ ''💚ناشناسمونھ⇦ https://harfeto.timefriend.net/16322253063127
مشاهده در ایتا
دانلود
◻️▫️حضرت امام جعفر الصادق علیه السلام میفرمایند: روز رستاخیز، سروشى از درون عرش ندا می ‏دهد. این الرجبیون؟ رجبی‏ون کجایند؟ گروهى بر می ‏خیزند که چهره‏ شان براى مردم محشر می ‏درخشد، بر سرشان تاج پادشاهى آکنده از مروارید و یاقوت است. همراه هر یک از ایشان هزار فرشته از سوى راست و هزار فرشته از سوى چپ ایستاده ‏اند و به او می ‏گویند اى بنده خدا! کرامت خداى بر تو گوارا باد! از عرش هم ندا می ‏آید که اى بندگان من! سوگند به عزت و جلال خودم جایگاه شما را گرامى و عطاى شما را جزیل قرار می دهم و غرفه ‏هایى از بهشت به شما ارزانى می ‏دارم که از زیر آن جوی ‏ها جارى است و جاودانه در آن خواهید بود و پاداش عمل ‏کنندگان چه نیکوست ، شما براى من در ماهى، روزه ‏ی مستحبى گرفتید که حرمت آن ماه را بزرگ و حق آن را واجب کرده ‏ام. اى فرشتگان من! این بندگان و کنیزکان مرا به بهشت درآورید. 📌حضرت امام جعفر الصادق علیه السلام اضافه فرمودند: این پاداش کسى است که چیزى از ماه رجب را روزه بگیرد، هر چند یک روز از دهه اول یا دوم یا آخر آن باشد. 📚روضة‌الواعظین، ج ۲، ص ۴۰۲ 🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢
🙏 نماز بسیار ساده برای روز اول ماه رجب   مرحوم سيدبن طاووس مي گويد: به ما روايت رسيده كه نماز اول هر ماه دوركعت است ركعت اول حمد و يك بار توحيد وركعت دوم حمد و يك بار سوره قدر. (مستدرك الوسايل، ج٦،ص٣٤٩) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼👌 نماز سلمان برای روز اوّل، روز پانزدهم و روز آخر ماه رجب سلمان فارسی،که رحمت خدا بر او باد، گفت: در آخرین روز جمادی الثانی به خدمت رسول خدا صلّی الله علیه وآله رفتم. حضرت فرمود: ای سلمان!‌ تو از ما اهل بیتی، آیا نمی خواهی برایت حدیثی بگویم؟ عرض کردم: بله، پدر و مادرم فدایت باد ای رسول خدا! فرمود: ای سلمان! هر مرد مؤمن یا زن مؤمنه ای که در ماه رجب 30 رکعت نماز بخواند؛ در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره توحید،‌ و سه مرتبه سوره کافرون؛ خداوند قطعاً از نامه عمل او هرگناهی که در کودکی و بزرگی کرده است، محو می کند، و خداوند به آن فرد ثواب کسی که تمام آن ماه را روزه گرفته باشد عطا می کند، و خداوند او را تا سال آینده در زمره نماز گزاران می نویسد، و در هر روز از این ماه ثواب شهیدی از شهیدان جنگ بدر برای وی به آسمان برده می شود، و به ازای هر روزی که در این ماه روزه می گیرد، عبادت یک سال در نامه عمل او نوشته می شود و درجه اش را هزار درجه در بهشت بالا می برند، و اگر تمام ماه را روزه بگیرد خداوند وی را از آتش جهنم نجات می دهد و بهشت را برای او واجب می سازد. ای سلمان! جبرئیل این نماز را برای من آورد و گفت: ای محمد، این نماز علامتی است برای تشخیص شما از منافقان، زیرا که منافقان این نماز را نمی خوانند. سلمان سؤال کرد: ای رسول خدا! این نماز را چگونه و چه موقعی بخوانم؟ حضرت فرمود: (روز اوّل ماه رجب): در روز اوّل ماه رجب، 10 رکعت نماز بخوان؛ در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره توحید،‌ و سه مرتبه سوره کافرون؛ و بعد از هر سلام، دست ها را به سوی آسمان بلند کن و بگو: «لا إلهَ إلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ، وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ، اللّهُمَّ لا مانِعَ لِما أعْطَيْتَ، وَ لا مُعْطِيَ لِما مَنَعْتَ، وَ لا يَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْكَ الْجَدُّ.» پس دست هایت را به روی خود می کشی. (روز پانزدهم ماه رجب): در نیمه ماه رجب، 10 رکعت نماز بخوان؛ در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره توحید،‌ و سه مرتبه سوره کافرون؛ و بعد از هر سلام، دست ها را به سوی آسمان بلند کن و بگو: «لا إلهَ إلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ، وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ، إلهاً واحِداً أحَداً فَرْداً صَمَداً، لَمْ يَتَّخِذْصاحِبَةً وَ لا وَلَداً.» پس دست هایت را به روی خود می کشی. (روز آخر ماه رجب): در روز آخر ماه رجب، 10 رکعت نماز بخوان؛ در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره توحید،‌ و سه مرتبه سوره کافرون؛ و بعد از هر سلام، دست ها را به سوی آسمان بلند کن و بگو: «لا إلهَ إلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ، وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ، وَ صَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرينَ، وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِاللهِ الْعَلِيِّ الْعَظيمِ.» پس دست هایت را به روی خود می کشی و حاجتت را درخواست می کنی. پس دعای تو مستجاب می شود و خداوند بین تو و جهنم، هفت خندق قرار می دهد که اندازه هرخندق به میزان فاصله آسمان و زمین است. و به ازای هر رکعت نمازی که خوانده ای یک میلیون رکعت نوشته می شود، و دوری از آتش و جواز عبور از صراط نیز برای تو نوشته می شود. جناب سلمان می گوید: بعد از آنکه سخن رسول خدا صلّی الله علیه وآله به پایان رسید، به سجده افتادم و شکر خدای را به جا آوردم که این حدیث را شنیدم.‏(مصباح ‏المتهجد، ص819/ اقبال الاعمال، ص190/زادالمعاد، ص18) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🚿🚿غسل در روز اوّل، نیمه و آخر ماه رجب قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله: مَنْ أَدْرَكَ شَهْرَ رَجَبٍ، فَاغْتَسَلَ فِي أَوَّلِهِ وَ فِي وَسَطِهِ وَ فِي آخِرِهِ، خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ. (بحارالانوار، ج97، ص46 به نقل از کتاب فضائل الأشهر الثّلاثة/ بحارالأنوار، ج98، ص377 به نقل از اقبال الأعمال) رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هرکس ماه رجب را درک کند و در آغاز ، میانه و پایان آن غسل کند، از گناهانش خارج می شود مانند روزی که مادرش او را به دنیا آورد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌺 به مناسبت میلاد با سعادت امام باقر علیه السلام ✍ محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب مشهور به امام باقر(ع) (۵۷-۱۱۴ق) و ملقب به باقرالعلوم، امام پنجم شیعیان است که ۱۹ سال و اندی عهده دار امر امامت بود. 🔸این امام همان در دوره حیات خویش، جنبشی علمی پدید آورد که در دوره امامت فرزندش امام صادق(ع) به اوج خود رسید. 🔸 از آن حضرت روایات بسیاری در زمینه‌های فقه، توحید، سنت نبوی، قرآن، اخلاق و آداب نقل شده است. 🔸در دوره امامت او، گام های بزرگی در تدوین دیدگاه های شیعه در رشته‌های گوناگون اخلاق، فقه، کلام، تفسیر و... برداشته شد. 🔸 بزرگان اهل سنت نیز به شهرت علمی و دینی امام باقر(ع) گواهی داده‌اند. 🔸 طبق منابع تاریخی، امام باقر(ع) هنگام واقعه کربلا خردسال بوده و در این واقعه حضور داشته است. 🔸قبر مقدس آن حضرت در بقیع، در کنار پدر و عم خود امام حسن (ع) قرار دارد. 📚 منتهى الآمال، ج 2، ص 86./ ارشاد شيخ مفيد، ص 507.
👌👌👌🙏🏼 نماز ساده شب دوم ماه رجب عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قالَ: مَنْ صَلَّى فِي لَيْلَةِ الثَّانِيَۀِ عَشْراً بِالْحَمْدِ وَ الْجَحْدِ، غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ، وَ بَرَأَ مِنَ النِّفَاقِ، وَ كُتِبَ مِنَ الْمُصَلِّينَ إِلَى السَّنَةِ الْمُقْبِلَةِ. (البلدالامین، ص167/وسائل الشیعۀ، ج8، ص92 به نقل از مصباح کفعمی) جناب سلمان فارسی از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: هرکس در شب دوم ماه رجب 10 رکعت نماز بخواند، هر رکعت یک بار سوره حمد و یک بار سوره کافرون، خداوند گناهانش را می آمرزد، از نفاق دور می شود، و تا سال آینده در زمره نمازگزاران نوشته می شود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🗣👌 اذکار ماه رجب (1) تهلیل رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هرکس در ماه رجب، هزار مرتبه«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» بگوید، خداوند برای وی هزار حسنه نوشته، و هزار شهر در بهشت بنا می کند. (وسائل ‏الشيعة، ج10، ص484 /اقبال الاعمال، ص147( (2) تسبیح ابو سعيد خُدری از رسول خدا صلّى الله عليه و آله حدیث مفصّلی را در فضیلت روزه روزهای ماه رجب نقل می کند. بعد از بیانات رسول خدا صلّی الله علیه و آله، مردی سؤال می کند: اى پيغمبر خدا، اگر شخصى ضعف یا مریضی داشت، و یا اگر زنی در وضعیت طهارت نبود، و نتوانستند روزه بگیرند، چه کنند تا به آن ثوابی که فرمودید برسند؟ و رسول خدا صلّی الله علیه وآله صدقه را در این شرائط جایگزین روزه می کنند. عرض شد: ای رسول خدا! اگر كسى نتوانست اين صدقه را نيز بدهد چه كند تا به این ثواب ها كه فرموديد برسد؟ فرمود: در هر روز از ماه رجب تا سى روز آن‏ تمام شود، روزى صد بار این تسبیح را بگوید: «سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِيلِ، سُبْحَانَ مَنْ لَا يَنْبَغِي التَّسْبِيحُ إِلَّا لَهُ، سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ، سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ». (بحارالانوار، ج97، ص29-30 به نقل از امالی صدوق/ مصباح‏المتهجد، ص817( (3) استغفار و درخواست توبه از درگاه الهی ✅ حضرت صادق علیه السلام از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کنند که فرمود: رجب ماه استغفار امّت من است، در این ماه زیاد استغفار نمایید که همانا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است ... در ماه رجب ذکر« أَسْتَغْفِرُ اللهَ» را زیاد بگویید و از خداوند نسبت به اعمال گذشته درخواست توبه نمایید، و همچنین دوری از گناه در مابقی عمر خویش را تقاضا کنید. (بحارالانوار، ج97، ص38- 39 به نقل از کتاب حسین بن سعید) ✅ رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هرکس در ماه رجب 100 بار بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ، وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ» و بعد از پایان آن صدقه دهد، خداوند نیز پایان کار او را با رحمت وآمرزش خویش ختم خواهد نمود ؛ و اگر کسی در ماه رجب همین ذکر را 400 مرتبه بگوید، در هنگام لقای الهی در روز قیامت، خداوند برای وی اجر صد شهید می نویسد و به وی می فرماید: تو به پادشاهی من اقرار کردی، پس هرچه می خواهی درخواست کن تا به تو اعطا نمایم، زیرا قدرتمندی جز من نیست. ‏(وسائل ‏الشيعة، ج10، ص484 /اقبال الاعمال، ص147) ✅ در روایت است که هرکس در ماه رجب، 70 بار در صبح استغفارکند و از خداوند درخواست توبه نماید، و در شب نیز 70 بار استغفار نماید و بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ»، سپس دستانش را بالا برده و بگوید: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ تُبْ عَلَيَّ»، اگر در ماه رجب از دنیا برود درحالی مرده است که خداوند از وی خوشنود بوده است و به برکت ماه رجب آتش به او نزدیک نمی شود. (وسائل ‏الشيعة، ج10، ص485 /اقبال الاعمال، ص 147) ✅ مرحوم محدّث قمی در «هدیة الزائرین» می نویسد: شیخ بهایی رحمه الله در کشکول و آخوند فیض در خلاصه گفته اند که حق تعالی فرموده که هرکه در ماه رجب، هزار مرتبه بگوید: «أستَغفِرُ اللهَ ذَاالْجَلالِ وَ الإکْرامِ مِنْ جَمیعِ الذُّنُوبِ وَالآثامِ» اگر نیامرزم او را پس نیستم پروردگار شما. (هدیۀ الزائرین، ص478) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💚نماز_هر_شب_ماه_رجب💚 در هر شب.. دو رکعت بعد از حمد سه مرتبه سوره کافرون ویک مرتبه سوره توحید خوانده شود و چون سلام دهد دستها بلند کند و بگوید 💥لا الهِ الاَّ الله وَ حدَهُ لا شَریکَ لهُ.. لَهُ المُکُ و لَهُ الحمد و یُحیی و یُمیتُ و هو َ حَیُّ لا یَمُوتُ بیده ِالخیر و هو علی کل شی ء قَدیر و الیه المصیر و لاحول َ ولا قُوةَ الاّ بالله العَلیَّ العظیم اللهم صل علی محمد النبیَّ الاُ مَّیَّ و الهِ//💥 از حضرت رسول اکرم (صل الله علیه وآله) نقل است .. کسی که ااین عمل را بجا آورد حق تعالی دعا اورا مستجاب گرداند و ثواب شصت حج و شصت عمره به او عطا فر ماید ✨🌹✨🌹✨
از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل شده است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: هر که در هر شب و هر روز ماه رجب و شعبان و رمضان سه مرتبه هر یک از حمد و آیة الکرسی و قل یأیها الکافرون و قل هو الله أحد و قل أعوذ به رب الفلق و قل أعوذ به رب الناس بخواند و سه مرتبه بگوید: سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکبَرُوَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ و سه مرتبه بگویداللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و سه مرتبه بگوید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ و چهار صد مرتبه بگوید: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیهِ خداوند تعالی گناهانش را بیامرزد اگر چه به عدد قطره های باران و برگ درختان و کف دریاها باشد.
عنه عليه السلام : قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن قَرَأَ في رَجَبٍ ، وشَعبانَ ، وشَهرِ رَمَضانَ كُلَّ يَومٍ ولَيلَةٍ : «فاتِحَةَ الكِتابِ» ، و«آيَةَ الكُرسِيِّ» ، و «قُلْ يَـأَيُّهَا الْكَـفِرُونَ » ، و « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » و « قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ » ، و « قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ » ، ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ويَقولُ : «سُبحانَ اللّهِ وَالحَمدُ للّهِِ ولا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَاللّهُ أكبَرُ ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ العَلِيِّ العَظيمِ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ثُمَّ يُصَلّي عَلَى النَّبِيِّ وآلِهِ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ويَقولُ : «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ـ ثَلاثَ مَرّاتٍ ـ ، وعَلى كُلِّ نَبِيٍّ» ، ثُمَّ يَقولُ : «اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ» ثَلاثَ مَرّاتٍ ، ثُمَّ يَقولُ : «أستَغفِرُ اللّهَ وأتوبُ إلَيهِ» أربَعَمِئَةِ مَرَّةٍ . ثُمَّ قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، مَن قَرَأَ هذِهِ السُّوَرَ وفَعَلَ ذلِكَ كُلَّهُ فِي الشُّهورِ الثَّلاثَةِ ولَياليها ، لا يَفوتُهُ (۱) شَيءٌ ، لَو كانَت ذُنوبُهُ عَدَدَ قَطرِ المَطَرِ ، ووَرَقِ الشَّجَرِ ، وزَبَدِ البَحرِ ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ ، وإنَّهُ يُنادي مُنادٍ يَومَ الفِطرِ يَقولُ : يا عَبدي أنتَ وَلِيّي حَقّا حَقّا ، ولَكَ عِندي بِكُلِّ حَرفٍ قَرَأتَهُ شَفاعَةٌ فِي الإِخوانِ وَالأَخَواتِ بِكَرامَتِكَ عَلَيَّ . (۲) امام على عليه السلام: پيامبر خدا فرمود: «هر كس در رجب و شعبان و ماه رمضان ، هر روز و شب ، سوره حمد و آية الكرسى و سوره هاى: قل يا أيّها الكافرون ، قل هو اللّه أحد ، و قل أعوذ بربّ الناس و قل أعوذ بربّ الفلق را سه بار بخواند و سه بار بگويد: سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أكبر و لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه العلىّ العظيم و سپس سه بار بر پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندانش درود فرستد و سه بار بگويد: خدايا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست ، و بر هر پيامبر! و سپس سه بار بگويد: خدايا! مردان و زنان مؤمن را بيامرز! و سپس چهارصد مرتبه بگويد: أَستغفر اللّهَ و أَتوبُ إليه » . سپس پيامبر صلى الله عليه و آله در ادامه فرمود: «قسم به آن كه جانم در دست اوست ، هر كس اين سوره ها را بخواند و در آن سه ماه و شب هايش ، همه اينها را انجام دهد ، هيچ چيزى را از دست نمى دهد و اگر گناهانش به شمار قطره هاى باران و برگ درختان و كف هاى دريا باشد ، خداوندْ او را مى آمرزد. همانا روز عيد فطر ، منادى ندا مى دهد و مى گويد: «اى بنده من! تو به حق ، بنده راستين منى و در برابر هر حرفى كه خوانده اى ، با كرامتى كه نزد من دارى ، پيش من حقّ شفاعت درباره برادران و خواهران دارى». (۱) في المصدر : «يفوتها» ، والصحيح ما أثبتناه كما في بحار الأنوار . (۲) أعلام الدين : ۳۵۵ ، بحار الأنوار : ۹۷ / ۵۳ / ۴۳ نقلاً عن القطب الراوندي في النوادر عن أنس وليس فيه ذيله و ج ۹۶ / ۳۸۱ / ۷ . نام کتاب : ماه خدا (۱) - جلد ۱ صفحه : ۳۴۶
* 💞﷽💞 📚 رمان زیبای علی بلند شد و سلام کرد،بعد دوباره نشست و خودشو با پسرش،امیررضا که پنج ماهش بود،سرگرم کرد... محمد هم همونجوری نشسته خیلی سرد سلام کرد. من از رفتار علی و محمد ناراحت شدم... وحید یه کم نگاهشون کرد،بعد بالبخند به من نگاه کرد.رفت پیش علی و بامهربانی امیررضا رو بغل کرد و باهاش صحبت میکرد... بعد امیررضا رو به مامان داد و دوباره جلوی علی ایستاد.بامهربانی بلندش کرد و بغلش کرد.آروم چیزی تو گوش علی گفت که علی هم وحید رو بغل کرد... مدتی گذشت.وحید از علی جدا شد و جلوی محمد ایستاد.محمد به وحید نگاه هم نمیکرد. وحید با شوخی بهش گفت: _قبلنا پسر خوبی بودی. بالبخند گفتم: _از وقتی چاق شده اخلاقش هم بد شده. همه خندیدن... وحید،محمد هم بلند کرد و بغلش کرد.با محمد هم آروم حرف میزد.خیلی صحبت کرد.بالاخره محمد هم لبخند غمگینی زد و بغلش کرد... وحید واقعا مرد خیلی خوبیه.... هرکس دیگه ای بود و اونجوری سرد باهاش رفتار میکردن،جور دیگه ای برخورد میکرد. اون شب هم به شوخی گذشت. دوباره همه زیاد میومدن خونه بابا. دورهمی های هفتگی ما برقرار شد و با شوخی های من و وحید و محمد فضای شادی تو مهمانی هامون بود... بالاخره بعد شش ماه خنده های وحید واقعی شده بود.منم از خوشحالی وحید، خوشحال بودم. چهار ماه گذشت... ما هنوز خونه بابا زندگی میکردیم.یه شب وقتی وحید از سرکار اومد مثل همیشه من و فاطمه سادات رفتیم استقبالش.وقتی دیدمش فهمیدم میخواد بره مأموریت.اینجور مواقع نگاهش معلوم بود. بعد از شام با فاطمه سادات بازی میکرد. منم آشپزخونه رو مرتب میکردم.یک ماه دیگه فاطمه سادات دو سالش میشد. وحید اومد تو آشپزخونه،روی صندلی نشست. نگاهش کردم.لبخند زد.اینجور مواقع بعدش میخواست بگه مأموریت طولانی میخواد بره. نشستم رو به روش.بالبخند طوری نگاهش کردم که یعنی منتظرم،زودتر بگو. بالبخند گفت: _میدونی دیگه،چی بگم. گفتم: _خب.. -شش ماهه ست..ممکنه بیشتر هم بشه. دلم گرفت.شش ماه؟!! به گلدون روی میز نگاه کرد و گفت: _اصلا نمیتونم باهات تماس بگیرم. تعجب کردم.مأموریت هایی داشت که مثلا ده روز یکبار یا دو هفته یکبار تماس میگرفت ولی اینکه اصلا تماس نگیره، اونم شش ماه.داشتم با خودم فکر میکردم، نگاهش کردم.... احساس کردم وحید یه جوری شده،مثل همیشه نیست.وقتی دید ساکتم به من نگاه کرد.وقتی چشمم به چشمش افتاد اشکهام جاری شد. چشمهای وحید هم پر اشک شد.سریع بلند شد،رفت تو اتاق.منم به رفتنش نگاه میکردم. سرمو گذاشتم روی میز و گریه میکردم... خدایا یعنی وقتش شده؟.. وقت رفتن وحید؟.. وقت دوباره تنها شدن من؟.... خدایا که هستی.پس معنی نداره. ✨*هر چی تو بخوای*✨ کمکم کن. اشکهامو پاک کردم... رفتم تو اتاق.وحید روی تخت دراز کشیده بود و به سقف نگاه میکرد.گفتم: _کجایی؟ بدون اینکه به من نگاه کنه گفت: _تاحالا سابقه نداشت برای مأموریت من گریه کنی! گفتم: _من چی؟..کی نوبت من میشه؟ -تا حالا سابقه نداشت مانعم بشی! -تا حالا سابقه نداشت بری مأموریت و بخوای که دیگه برنگردی. با تعجب نگاهم کرد...بالبخند نگاهش کردم.گفتم: _الان هم مانعت نمیشم.همیشه دعا میکنم عاقبت به خیر بشی.شهادت آرزوی منم هست.برای منم دعا کن. رفتم تو هال... روی مبل نشستم و فکر میکردم.به همه چیز فکر میکردم و به هیچ چیز فکر نمیکردم. -کجایی؟ سرمو برگردوندم،دیدم کنارم نشسته.مثل همیشه بخاطر احترام خواستم بلند بشم،دستشو گذاشت روی پام و گفت: _نمیخوام بهم احترام بذاری.تو این سه سال هزار بار بهت گفتم. با شوخی گفت: _زن حرف گوش کنی نیستی ها. بالبخند گفتم: _ولی زن باهوشی هستم. -باهوش بودن همیشه هم خوب نیست. بیشتر اذیت میشی. چشمهاش پر اشک شد.گفت: _زهرا..من خیلی دوست دارم...ولی باید برم. -کی مجبورت میکنه؟ -همونی که عشق تو رو بهم داده. خیالم راحت شد که عشق من مانع انجام وظیفه ش نمیشه...احساس کردم خیلی بیشتر از قبل دوستش دارم. میخواستم بهش بگم خیلی دوسش دارم ولی ترسیدم که... ادامه دارد...
* 💞﷽💞 📚 رمان زیبای -وحید پی خوشگذرانی میره؟با زن دیگه ش خوشه که برای ما کم میذاره؟هرچند که من فکر نمیکنم کم میذاره.وحید بیشتر از توانش برای ما وقت میذاره.از خواب و استراحتش برای من و فاطمه سادات میزنه..شما فکر میکنید اگه وحید کارشو وظیفه ی خدایی نمیدونست بازهم ادامه میداد؟ آقاجون ساکت بود.گفتم: _من و وحید میخوایم که شما مثل سابق برای ما پدری کنید،بامهربانی و محبت.من و وحیدهمیشه محتاج محبتهای شما هستیم...این روزها برای من و وحید سخت میگذره چون شما با ما مثل سابق رفتار نمیکنید. چند وقت بعد اوضاع خونه آقاجون مثل سابق بود... هروقت وحید و من میرفتیم خونه شون صدای خنده و شادی تو خونه شون میپیچید... یه روز دیگه رفتم پیش علی.بهش گفتم: _بعد از امین خیلی نگران و ناراحت من بودی. دوست داشتی خوشبخت باشم.من الان با وحید خوشبختم.ولی این سردی رفتار شما داره خوشبختی منو ازم میگیره.وحید ناراحته.از من خجالت میکشه که بخاطر اون تنهام گذاشتی. وقتی وحید ناراحته،منم ناراحتم.اگه خوشحالی من برات مهمه با ما مثل سابق باش. علی گفت: _زهرا خودت خوب میدونی چقدر برام مهمی.تو لیاقتشو داری که بهترین زندگی رو داشته باشی... -داداش،بهترین زندگی از نظر شما یعنی چی؟یعنی داشتن یه همسر خوب؟من خیلی خوبشو دارم.خودت هم خوب میدونی وحید واقعا مرد خوبیه. -آره مرد خوبیه،ولی این مرد خوب چقدر کنارته؟تو چرا همیشه تنهایی؟ -آره داداش.وقتهای بودن وحید کمه.ولی همون وقتهای کم اونقدر شیرینه که شیرینیش همیشه با من هست...داداش زندگی من اینجوریه.من از زندگیم .اگه به گذشته برگردم بازهم با وحید ازدواج میکنم.شما میتونی به این سردی رفتارت ادامه بدی و از شیرینی زندگی من و وحید کم کنی یا علی مهربان همیشگی باشی و از سختی های زندگی من و وحید کم کنی. انتخاب با خودته. یه روز دیگه رفتم پیش محمد... از محمد بیشتر ناراحت بودم.محمد،هم خوب میدونست کار وحید درسته،هم خوب میدونست چقدر آدم خوبیه، هم چون روحیات منو بیشتر میشناخت باید بیشتر درکم میکرد ولی اون بیشتر مانعم میشد. محمد حتی برای اینکه با وحید رو به رو نشه به یه بخش دیگه انتقالی گرفته بود.بهش گفتم: _من تا حالا تو زندگیم خیلی شدم.ولی هیچکدوم به اندازه این امتحانی که الان دارم برام نبود.همیشه راه درست برام روشن بود.اما الان واضح نیست برام... دلم میگه قید خواهر و برادری رو بزنم.عقلم میگه بخاطر وحید این کارو نکنم.خدا میگه این کارو نکن... محمدنگاهم کرد. -وحید از اینکه منو تنها گذاشتی ناراحته.از اینکه بخاطر اون تنهام گذاشتی اذیت میشه.خودت خوب میدونی من همیشه نسبت به تو چه حسی داشتم ولی اگه بخوای وحید اذیت کنی تا جایی که خدا بهم اجازه بده قید خواهر و برادری رو میزنم. بلند شدم.گفتم: _اگه برات مهمه تو رفتارت تجدید نظر کن.اگه برات مهمه که...خودت میدونی. دیگه اون دل برای من نیست. از اون به بعد بیشتر میومدن خونه بابا ولی وقتهایی که وحید مأموریت بود... وقتی میرفتیم خونه آقاجون وحید خوشحال بود.ولی وقتی میرفتیم خونه خودمون یا خونه بابا ناراحت بود ولی به روی خودش نمیاورد.به وحید گفتم: _بریم خونه آقاجون زندگی کنیم. وحید منظورمو فهمید.گفت: _الان حداقل وقتی من نیستم برادرهاتو میبینی. بریم خونه آقاجون کلا ازشون جدا میشی. تنهایی من،وحید رو ناراحت میکرد،ناراحتی وحید،منو. وحید مأموریت بود و قرار بود دو روز دیگه برگرده... همه خونه بابا جمع بودیم.گرچه درواقع ناراحت بودم ولی به ظاهر خوشحال بودم و شوخی میکردم.همه تو حال بودیم که زنگ در زده شد.وحید بود.من همیشه بهش میگفتم که مثلا امشب همه خونه بابا هستیم ولی اینبار بهش نگفته بودم. وحید خبر نداشت بقیه هم هستن.بالبخند و مهربانی اومد تو حیاط.من روی ایوان بودم. گفت: کلید نداشتم.زنگ در پشتی رو زدم جواب ندادی گفتم احتمالا اینجایی. مثل همیشه از دیدن وحید خوشحال شدم. همونجوری که باهم صحبت میکردیم و میخندیدیم وارد خونه شدیم. وحید وقتی بقیه رو دید خیلی خوشحال شد.باباومامان بامهربانی اومدن جلو و با وحید سلام و احوالپرسی کردن. بعد بچه ها با ذوق دورش جمع شدن و عمو عمو میکردن. وحید هم رو زانو نشسته بود و بامهربانی باهاشون صحبت میکرد.اسماء و مریم هم بهش سلام کردن. علی بلند شد و ... ادامه دارد...