eitaa logo
فداییان اسلام قم
220 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
8.7هزار ویدیو
104 فایل
#انقلاب‌اسلامی به عنوان یک نقطه عطف درتاریخ اسلام، در طول حیات خود ازالگوهای برجسته چون #فداییان‌اسلام به رهبری #شهید‌نواب‌صفوی بهره برده است. امید است در #نظام‌انقلابی و تداوم آن ازنقش آگاهانه و خالصانه آنان درمقابل ظلم و استکبار الهام بگیریم. @Gorzin1
مشاهده در ایتا
دانلود
‏عکس از یامهدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درخواست شهید مدافع حرم سجاد مرادی : هر کسی اذیت نمیشه و پیام منو می شنوه یک روز برای ما نماز بخونه، ممنون میشیم❤️ . زیباترین قسمتش فقط اونجاست که میگه : ان شاءالله اونور جبران بکنیم! برادران و خواهران جهت شادی روح شهید سجاد مرادی این ویدیو را در گروه ها و کانال ها قرار دهید. *معامله صد درصد برد است یک روز فقط ۱۷ رکعت نماز برای این شهید عزیزبخوانید؛* اجرکم عندالله. ً❤️شادی روحش صلوات 🙏🏻
سلام و ارادت *معنای کلمات عاشورا و تاسوعا* برگرفته از کتاب *سفری از عاشورا تا اربعین* تالیف عبدالله مستحسن : در ریاضی اعداد قاعده خود را دارند و هر قاعده‌ای که بر شمارش اعداد حکم کند بر سلسله اعداد هم حاکم خواهد بود . اعداد بر خلاف کلمات استثنا پذیر نیستند. به طور مثال ، در کلام عرب اعداد این گونه شمارش می‌شوند: اول – ثانی - ثالث - رابع ... و یا اولاً – ثانیاً - ثالثاً - رابعاً و ... چنان چه تاسوعا و عاشورا به معنای روز نهم و روز دهم در نظر گرفته شوند ، آنگاه در زمره ی اعداد می شوند و باید قاعده‌پذیر باشند ؛ یعنی باید بتوان بقیه اعداد را هم به همان سیاق تلفظ کرد؛ مثل تاسوعا – عاشورا – ثامونا – سابوعا .... اما می‌بینیم که بقیه اعداد از این قاعده پیروی نمی‌کنند ؛ لذا ، نمی‌توانیم دلیلی داشته باشیم که ، تاسوعا و عاشورا عدد هستند تا از قاعده شمارش پیروی کنند و این دو روز هیچ ربطی به اعداد ندارد ، بلکه معنای دیگری دارند. *عاشورا* *عِشر* به معنای معاشرت و مصاحبت است . مُعاشر ، یعنی مُصاحب و عاشر ، اسم فاعل عِشر است که خودش ثلاثی مجرد اسم مصدر عشرت است. خداوند می‌فرماید: *وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ* نساء آیه ۱۹ با زنان آن گونه که شایسته آنان است معاشرت کنید . *وَ لَبِئْسَ الْعَشِیر* ُ حج آیه ۱۳ چه بد دوستی انتخاب کرده‌اند . *العاشور* از ریشه عِشر به کسی گفته می‌شود که ، *معاشرت* خصلت او باشد . پس *العاشوراء؛* جائی که میل به معاشرت و رفاقت و مصاحبت نمایان می‌شود و افراد میل معاشرت خود را با کسی که مورد نظر است عرضه می‌کنند. و *عاشورا* مبالغه است از میل به معاشرت یعنی روزی که *میل معاشرت و رفاقت با امام (ع)* به شدت بالا می‌رود. *تاسوعا* با خارج شدن عاشورا از سلسله اعداد، عدد بودن تاسوعا نیز مورد تردید قرار می‌گیرد و معنای *نهم* را از دست می‌دهد. *اّتسع* یعنی گروه‌های ۹ نفره شدند. اما *اِتسع* یعنی، وسعت پیدا کرد(گشاد شد) و فراخ گردید. *اتساع* ، یعنی گسترده شدن و گشاد شدن وبالا رفتن ظرفیت . اتساع شرائین یعنی ، رگ‌ها گشاد شدند و ظرفیت شان برای عبور خون زیاد باشد. *التاسوع* یعنی چیزی که فراخی و گستردگی و ظرفیت اش زیاد باشد ؛ *التاسوعا* ، یعنی جائی که بتوان ظرفیت را بالا برد و فراخی ایجاد کرد. و *تاسوعا* ، یعنی : *روزی که ظرفیت بالا می‌رود و در سینه‌ها فراخی ایجاد می‌شود و به جای تنگی، وسعت می‌یابد* این دو نام از ابداعات *امام سجاد (ع)* است و این معنا از *عاشورا و تاسوعا* خیلی *عاشقانه* است... خدای من به حق *تاسوعا* ، به ما سعه ی صدر عطا بفرما تا با سینه ای پرظرفیت ، تحمل نقد و مخالفت را داشته باشیم. به حق *عاشورا* ، ما را از معاشرین و پیروان واقعی امام حسین (ع) ، قرار بده ای خالق هر وجود ای لایق هر سجود ای رازق هر موجود *الهی آمین* دلنوشته صبحگاهی شنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ ۸ محرم ۱۴۴۴ پیشاپیش فرا رسیدن *تاسوعا و عاشورای حسینی* را به مستضعفین ، موحدین و مسلمین جهان ، تسلیت می گویم . *التماس دعا* محمدرضا صالحی https://telegram.me/hajmohamadrezasalehi
🏴🔻شناسنامه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام 🔸فرزند امیرالمؤمنین، برادر سیدالشهداء، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین (ع) در روز عاشورا. عباس در لغت، به معنای شیر بیشه، شیری که شیران از او بگریزند است. 🔹مادرش «فاطمه کلابیه» بود که بعدها با کنیه «ام البنین» شهرت یافت. علی (ع) پس از شهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد. عباس، ثمره این ازدواج بود. ولادتش را در 4 شعبان سال 26 هجری در مدینه نوشته اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود و این چهار فرزند رشید، همه در کربلا در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. وقتی امیرالمؤمنین شهید شد، عباس چهارده ساله بود و در کربلا 34 سال داشت. کنیه اش «ابوالفضل» و «ابوفاضل» بود و از معروفترین لقبهایش، قمربنی هاشم، سقا، صاحب لواء الحسین، علمدار، ابوالقِربه، عبدصالح، باب الحوایج و ... است. ♦️آن حضرت، قامتی رشید، چهره ای زیبا و شجاعتی کم نظیر داشت و به خاطر سیمای جذابش او را «قمربنی هاشم» می گفتند. در حادثه کربلا، سمت پرچمداری سپاه حسین (ع) و سقایی خیمه های اطفال و اهل بیت امام را داشت و در رکاب برادر، غیر از تهیه آب، نگهبانی خیمه ها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین (ع) نیر بر عهده او بود و تا زنده بود، دودمان امامت، آسایش و امنیت داشتند. ─┅─═इई 🖤💚🖤ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد رائفی پور:چراهمه سکوت کرده اند ؟ مظلوم شیعیان آذربایجان
روزشمار وقایع محرم سال 61 هجری قمری - نهم محرم ( تاسوعا ) 1- روز نهم محرم، شمر به همراه چهار هزار نفر سپاهی و یک امان نامه برای خانواده ابوالفضل و یک نامه براي عمر سعد به مضمون زیر به سرزمین کربلا وارد شد .1 " اما بعد، من تو را به سوى حسين نفرستاده بودم كه با او مدارا كرده ، كارش را به تاءخير و تعويق اندازى و بقا و سلامتش را آرزو كنى و از او در نزد من به شفاعت برخيزى . خوب توجه كن ! اگر حسين و يارانش سر به فرمان من نهادند و تسليم راءى من شدند، آنها را همگى سالم به خدمت من بفرست ، و اگر زير بار نرفتند، بر آنان بتاز و همه را از پاى درآور و مثله كن كه در خور چنين رفتارى هستند ! .... ... . در غير اين صورت ، از فرماندهى سپاه ما كناره گير و زمام كار را به عهده شمر بگذار .. كه ما دستورهاى لازم را به او داده ايم . والسلام ." 2 2- ابن¬سعد با خواندن نامه ، شمر را گفت: وای بر تو ؛ ....به خدا سوگند، می¬دانم که تو ... کاری را که من امیدوار بودم با صلح و سازش به سرانجام برسد را تباه ساختی . به خدا سوگند حسین(ع) تسلیم نخواهد شد، زیرا روح پدرش در کالبد اوست . 3- شمر به او گفت : چه خواهی کرد ؟ آیا فرمان امیر را اطاعت کرده .. و یا کناره خواهی گرفت و مسؤلیت لشکر را به من می-سپاری؟ 4- عمر بن سعد گفت: امارت لشکر را به تو واگذار نخواهم کرد .. پس خود این کار را به پایان خواهم رساند؛ تو فرمانده پیاده نظام لشکر باش. 3 5- سپس شمر به اردوگاه امام نزدیک شد و فریاد برآورد : خواهرزادگان ما کجایند؟ عباس و برادرانش در نزد امام (ع) نشسته بودند . عباس ساکت بود و جواب شمر را نمی داد . امام(ع) به عباس فرمودند: هر چند او فاسق است اما پاسخش را بده ، همانا او از داییهای شما است . عباس و عبدالله و جعفر و عثمان ، فرزندان علی بن ابیطالب(ع) بیرون آمدند و گفتند : چه میخواهی ؟ شمر گفت: من برای شما از عبیدالله امان گرفته ام ؛ اما عباس(ع) و برادرانش همگی گفتند: خدا تو و امان تو را لعنت کند ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر(ص) امان نداشته باشد.4 6- عمر بن سعد در شامگاه روز نهم خود را آماده جنگ کرد و ندا در داد که : یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری؛ ای لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت میدهم.! در این هنگام امام فرمود : ای عباس؛ جانم به فدایت؛ بر اسب خود بنشین و نزد آنها برو و بپرس که چه میخواهند ؟ . عباس با بیست سوار نزد دشمن آمد و پرسید : چه میخواهید؟ گفتند: فرمان امیر است که به شما بگوییم یا بیعت کنید و یا آماده کارزار شوید . عباس گفت : از جای خود حرکت نکنید تا نزد ابی عبدالله(ع) رفته و کسب تکلیف کنم . امام(ع) فرمودند : اگر می توانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و ما امشب را با خدای خود راز و نیاز کنیم ... در این هنگام ابوالفضل نزد سپاهیان دشمن بازگشت و درخواست امام(ع) را به اطلاع آنان رساند . ابن سعد در پذیرش این در خواست تردید داشت از اینرو با سران لشکرش مشورت کرد . و در نهایت با رای مثبت آنان ، قبول کرد . ولی اعلام کرد که ما تا فردا به شما مهلت میدهيم اگر تسليم شديد، که بهتر ، اما اگر از پذیرش بیعت سر باز زدید با شما خواهیم جنگید . 7- طبرى از قول امام سجاد (ع ) آورده است : پس از بازگشت عمر سعد ، امام يارانش را فرا خواند و گفت : " اما بعد، من نه يارانى باوفاتر از ياران خود مى شناسم ، و نه اهل بيتى پاكتر و باصفاتر و خون گرمتر از اهل بيت خود. پس خداوند همگى شما را از من پاداش خير دهاد . اكنون اين را بدانيد كه من تا به امروز نسبت به دشمنان خود گمانى ديگر داشتم ، اما اكنون كه چنان نشده ، همه شما آزاديد كه بازگرديد كه من بيعت خود را از شما برداشتم . اينك كه شب فرا رسيده و پرده خود را بر شما افكنده است ، از تاريكى آن سود جوييد و هر يك از شما دست در دست يكى از مردان من گذارده ، به شهر و ديار خودتان روى آوريد و پراكنده شويد تا آنگاه كه خداوند گشايشى عنايت كند . زيرا اين مردم تنها مرا مى خواهند و هنگامى كه بر من دست يافتند، از تعقيب ديگران دست بر مى دارند . " 8- احدی از یاران امام او را ترک نکرده و هر يك سخنان پر شوری گفتند و همانند يكديگر پشتيبانى خود را از حضرتش ابراز مى داشتند .. 5 9- پس از آن دستور داد تا اطراف چادرها خندق بکنند و حفاظت از آنها را بیشتر نمایند . زیرنویسها : 1- الکوفی، ابن¬اعثم؛ الفتوح، ص1991، ج5، ص94 2- طبری ص 3010 ( ج 7 الکترونیکی – ص 305 ) و حماسۀ حسینی، مرتضی مطهری، جلد دوم، صفحه139 3- طبری ص 3011 ( ج 7 الکترونیکی – ص 306 ) 4- طبری ص 3011 ( ج 7 الکترونیکی – ص 307 ) 5- طبرى ص 3015 ( ج 7 - ص 310 ) ‏‌‏.‏🍃🌸
بسمله: سلام: چند نکته در خصوص شهر کربلا و عتبه های مقدس 1 مسافت بین دو حرم آقا امام حسین و آقا ابوالفضل العباس (علیهم السلام) که اصطلاحا بین الحرمین نامیده میشود ؛ دقیقا 378 متر است . دقیقا برابر با مسافت صفا و مروه در مکه مکرمه 2 در سرداب آقا ابوالفضل العباس علیه السلام؛ یک نهری قرار دارد که دقیقا قبر مبارک و کوچک اقا ابوالفضل (علیه السلام) را در بغل دارد . بنا به گفته مسولین ارشد عتبه ؛ مبدا و مقصد این رود هیچ زمان مشخص نشده و نکته جالب تر اینکه سطح و مقدار این آب که بصورت رود جاری است ؛ در هیچ زمان و به هیچ دلیلی نه کم میشود و نه زیاد 3_ عصر عاشورا بنا به یک رسم قدیمی که منسوب به عشیره بنی اسد است مردان و زنان عزادار مسافت 10 کیلومتری بین طویرج و این دو عتبه مقدس را بصورت دویدن که اصطلاحا به آن هروله میگویند ؛ طی میکنند . این نوع دویدن بعنوان یاد بود عصر عاشورا است که زنان و مردان عشیره بنی اسد از فاجعه غمبار کربلا با خبر میشوند و جهت یاری رساندن به بازماندگان و دفن شهدا به سرعت دویدن ؛ خود را به قتلگاه می رسانند 4 دکتر مهاجری مهندس ارشد معماری و استاد تمام دانشگاه است که امورات فنی ستاد بازسازی عتبه آقا امام حسین علیه السلام ؛ را عهده دار بود . ایشان موارد خیلی زیادی از معجزات و مسایل عجیب که در حین بازسازی حرم مطهر را به چشم خود دیده بود را بازگو کردند که یک نمونه کوچک آن این موضوع است ایشان می گفت برای بررسی فنی و انجام کارهای دقیق و درست از تمام امکانات و وسایل روز دنیا استفاده شده است . یکی از این وسایل اسکنر لیزری بسیار دقیقی بود که از امریکا تهیه شده بود و این دستگاه پیشرفته نوع و جنس وخاک و مواد تشکیل دهنده زمین را تا عمق 20 متری ؛ بسیار دقیق مشخص می کند . دکتر مهاجری می گفت این دستگاه در تمام موقعیت های جغرافیایی به نحو احسن کار تشخیص نوع و جنس خاک را به بهترین نحو مشخص می کرد و میلیمتر به میلیمتر را به ریز بررسی میکرد ؛ الا در عمق 6 تا 8 متری مضجع شریف را ؛ که کلا از کار می افتاد . این مسئله بارها بررسی شد و همه جا این دستگاه کاملا سالم بود الا در آن فاصله مشخص کاملا از کار می افتاد .( نظر مراجع معظم و علما این است پیکرهای پاک و مطهر شهدا در عمق 7 متری زمین است و دلیل کار نکردن اسکنر لیزری بدین علت است ) 5 _در بین مسلمانان رسم است که برای عزاداری فردی که فوت شده است پرچم و بیرق سیاه نصب می کنند ولی اهالی کربلا در تمامی سال الا ایام محرم ؛ پرچم قرمز را بالای گنبد و گلدسته ها نصب می کنند که دلیلش اعتقادی است که اهالی کربلا به ان معتقد هستند . اهالی کربلا طبق یک رسم قدیمی معتقد هستند که اگر کسی به ناجوان مردی کشته شود و قاتلین نیز قصاص نشوند ؛ برایش پرچم قرمز نصب می کنند تا زمانی که خونخواهان آن فرد کشته شده ؛ بتوانند از مسببان اصلی این جنایت انتقام بگیرند ؛ لذا اهالی کربلا معتقد هستند تا زمان ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ؛ این پرچم قرمز می بایست برای این شهدا نصب گردد . 🥀🥀🥀🥀 @
*🌷اسامی ۷۲تن ازوفادارترین مردم تاریخ به امام زمانشان یعنی شهدای کربلا.امیداست باشناخت ومعرفت نسبت به آنهاازشفاعتشون بهرمندگردیم انشاءالله* *1عباس بن على (ع )* پدرش : اميرالمومنين (ع ) و مادرش : فاطمه ام البنين ، كنيه او ابوالفضل قامتى رشيد و شجاعتى كم نظير و بينش اعتقادى و علمى و فقهى روشنى داشت . به خاطر سيماى جذابش او را ((قمر بنى هاشم )) مى خواندند. امان نامه اى را كه شمر براى او از عمر بن سعد گرفته بود، رد كرد. علمدار (پرچمدار) كربلا و مظهر ايثار و فداكارى بود. به خاطر آوردن آب به خيمه ها سقا لقب يافت . امام سجاد فرمود : تا اينكه دو دست عباس قطع شد، خداوند به او همانند جعفر طيار دو بال عطا فرمود كه در بهشت با فرشتگان پرواز كند. سن :34 سال محل دفن : كنار نهر علقمه *2 على بن الحسين عليه السلام* پدرش امام حسين عليه السلام ، و مادرش ليلى دختر ابى مره مى باشد كنيه او ابوالحسن و به على اكبر معروف است . در گفتار، اخلاق و اندام ظاهرى ، شبيه ترين مردم به رسول خدا (ص ) بود. نخستين شهيد از بنى هاشم در روز عاشورا بود كه جسد مباركش مورد كينه دشمن قرار گرفته و قطعه قطعه گرديد. نزديك ترين شهيدى است كه در كنار امام حسين عليه السلام دفن شده است سن او را از 18 تا 27 سال ، مختلف نقل كرده اند. *3مسلم بن عقيل* پدرش عقيل (برادر على ع و مادرش عليه مى باشد.پسر عموى امام حسين (ع ) و نماينده او به كوفه براى بررسى اوضاع و بيعت گرفتن از مردم بود. در ابتداى ورود به شهر كوفه ، حدود 18000 تن با او بيعت كردند. با ورود عبيدالله بن زياد به كوفه و تهديد نمودن بزرگان و اشراف ، مردم از گرداگرد مسلم متفرق شدند. مسلم چنان يكه و تنها گشت كه يك نفر را هم در كنار خويش نيافت . شب ميهمان طوعه بود. ولى فردايش كه منزل را در محاصره ماموران يافت ، خارج گرديد و پس از ساعتى جنگ دلاورانه ، دستگير و او را به دارالاماره آوردند. مسلم بن عقيل را در روز 9 ذى الحجه به شهادت رسانده و بدن مطهر او را از بالاى دارالاماره به زير افكندند. محل دفن مسلم در كنار مسجد كوفه است . سن او 34 سال .   * 4عبدالله بن الحسين (ع )* پدرش امام حسين (ع )، مادرش رباب دختر امرءالقيس مى باشد. او كه به (على اصغر) مشهور است ، كودكى شير خوار بيش نبود. وى در حاليكه در بغل پدر بود، تيرى به گلويش اصابت كرد و به شهادت رسيد. امام حسين (ع ) دستش را از خون او پر كرده و بطرف آسمان پاشيد و قطره اى از خون به زمين بازنگشت . حضرت با غلاف شمشير نزديك خيمه گودال كوچكى حفر كرد و او را به خاك سپرد. *5- عبدالله بن على (ع )* پدرش ، على عليه السلام و مادرش ، فاطمه ام البنين مى باشد . به توصيه و تشويق برادرش حضرت عباس به ميدان كارزار شتافت . اولين فرزند ام البنين است كه در روز عاشورا به شهادت رسيد . سن او 25 سال بود . *6 عثمان بن على (ع )* پدرش ، اميرالمومنين (ع ) و مادرش ، فاطمه ام البنين مى باشد. بخاطر علاقه شديدى كه على (ع ) به عثمان ابن مظعون (يكى از اصحاب رسول خدا) داشت نام فرزندش را عثمان گذاشت . او به سفارش حضرت عباس ، پس از شهادت برادرش عبدالله به ميدان كارزار شتافت . دومين فرزند ام البنين است كه در روز عاشورا به شهادت رسيد. سن او 23 سال بود. *7 سعيد بن عبدالله الحنفى* او از بزرگان ، دليران و زاهدان شيعه در كوفه بود. سعيد نامه هاى مردم كوفه را به امام حسين (ع ) رساند، حضرت جواب آن نامه ها را نيز توسط او به كوفه ارسال نمود. او از كسانى است كه در مقابل مسلم بن عقيل در كوفه از جا برخاست و گفت : به خدا سوگند آماده يارى حسين و قربانى شدن در راهش شده ام . در روز عاشورا چون حسين (ع ) نماز ظهر را خواند جنگ سختى در گرفت ، سعيد جلوى امام ايستاد و با صورت و سينه و پهلوهايش به استقبال تيرها مى رفت تا امام اصابت نكند. هنگاميكه به زمين افتاد، گفت : يا بن رسول الله ! آيا به عهد خود وفا كردم ؟ حضرت فرمود: بلى ، تو در بهشت جلوى من خواهى بود و سپس به شهادت رسيد. *جعفر بن على* پدرش ، على (عليه السلام ) و مادرش ، فاطمه ام البنين مى باشد. على (ع ) به واسطه علاقه و محبتى كه به برادرش (جعفر طيار) داشت ، نام فرزندش را (جعفر) نهاد. امام حسين (ع ) به وى فرمود: به كارزار بشتاب تا تو را مانند دو برادرم (عبدالله و عثمان ) شهيد ببينم . سومين فرزند ام البنين است كه در روز عاشورا به شهادت رسيد. سن او 21 سال بود. *9- ابوبكر بن على (ع )* پدرش ، على (ع ) و مادرش ، ليلى دختر مسعود بن خالد مى باشد. او را محمد اصغر و يا عبدالله مى خواندند. او در روز عاشورا پس از كارزار با دشمن ، به محاصره آنها در آمده و به شهادت رسيد. نوشته اند: جسد بى جان او را در آبراه خشكى در كربلا يافتند *10- قاسم بن الحسن (ع )* پدرش ، امام حسن مجتبى (ع ) و مادرش (رمله ) مى باشد. صورتش چون پاره ماه مى درخشيد. بدليل كمى سن قاسم ، امام حسين (ع ) ابتدا اجازه ميدان رفتن را به
او نداد، ولى قاسم پيوسته تقاضاى خود را تكرار كرد تا اجازه گرفت . پس از كارزار با دشمن ، بر اثر ضربت شمشير نقش بر زمين گشت و عمويش ‍ حسين (ع ) را صدا زد. حضرت خود را بر بالين قاسم رساند و فرمود: چقدر بر عموى سخت است كه او را بخوانى و از دست او كارى بر نيايد. سن او 13 سال بود. *11 ابوبكر بن الحسن (ع )* پدرش ، امام حسن مجتبى (ع ) و مادرش ، كنيز آن حضرت بود. او از مدينه همراه امام حسين (ع ) به كربلا آمد. او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش قاسم ، به ميدان كارزار رفته و جنگيد تا به شهادت رسيد. *12 عبدالله بن الحسن (ع )* پدرش ، امام حسن مجتبى (ع ) و مادرش ، دختر شليل بن عبدالله مى باشد. در كربلا نوجوانى بود كه به سن بلوغ نرسيده بود. چون عمويش حسين (ع ) را زخمى و بى ياور ديد، خود را به آن حضرت رسانيد و گفت : به خدا سوگند از عمويم جدا نمى شوم . ناگهان شمشيرى به طرف حسين (ع ) روانه شد، عبدالله دستش را سپر كرد. شمشير دست او را قطع كرده و به پوست آويزان نمود. گفته شده در حاليكه حضرت او را در آغوش گرفته بود، حرمله با تيرى او را به شهادت رساند. سن او 11 سال بود. *13 عون بن عبدالله* پدرش ، عبدالله (فرزند جعفر طيار) و مادرش حضرت زينب (س ) دختر على (ع ) مى باشد. عون در اوائل راه مكه به كربلا، در وادى عقيق به امام حسين (ع ) پيوست . او در روز عاشورا به ميدان نبرد تاخت و شمشير زد تا به درجه شهادت رسيد. مى نويسند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسيد، گفت : به خدا قسم ، شهادت پسرم در ركاب حسين (ع ) مصيبت مرا آسان مى كند... *14 محمد بن عبدالله* پدرش ، عبدالله (فرزند جعفر طيار) و مادرش خوصاء مى باشد. او همراه با برادرش عون در راه مكه به كربلا در وادى عقيق به امام حسين (ع ) پيوست . او در روز عاشورا قبل از برادرش عون به ميدان رفت و به شهادت رسيد. نوشته اند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسيد گفت : اگرچه من توفيق يارى حسين را نيافتم ، ولى با تقديم پسرانم او را يارى كردم . *15 عبدالله بن مسلم* پدرش ، مسلم بن عقيل و مادرش ، رقيه دختر حضرت على (ع ) مى باشد. وى (در ميدان جنگ ) در سه مرحله با دشمن كارزار نمود دشمن به سوى او تيرى رها كرد و عبدالله دستش را روى صورت گذاشت تا از اصابت تير جلوگيرى كند. تير دستش را به پيشانى دوخت . تيرى ديگر، قلب او را نشانه رفت و اينگونه در روز عاشورا به شهادت رسيد. سن : 14 سال . *16 محمد بن مسلم* پدرش ، مسلم بن عقيل و مادرش از كنيزان بود. امام حسين (ع ) فرياد زد: اى عموزاده ها براى نيل به شهادت شكيبا و صبور باشيد. او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش عبدالله در حمله دسته جمعى فرزندان ابيطالب به دشمن شركت كرده ، سپس به شهادت رسيد. سن : 13 سال . *17 محمد بن ابى سعيد* پدرش ، ابوسعيد (فرزند عقيل ) و مادرش از كنيزان بود. وى در روز عاشورا وقتى امام حسين (ع ) در قتلگاه افتاده بود، وحشت زده و هراسان از خيمه بيرون آمد. در حالى كه دستش عمود خيمه اى گرفته بود و به راست و چپ نگاه مى كرد، ناگه دشمن به سرعت خود را به محمد رسانيد و با شمشير او را قطعه قطعه كرد. او هنگام شهادت كودكى 7 ساله بود. *18 عبدالرحمن بن عقيل* پدرش ، عقيل برادر على (ع ) و مادرش از كنيزان ميباشد. وى عموزاده امام حسين (ع ) است . امام حسين (ع ) فرياد زد: اى عموزادگان من ! صبر ومقاومت پيشه سازيد... كه بعد از اين هرگز سختى و مصيبتى نخواهيد ديد. وى در روز عاشورا در حمله دسته جمعى فرزندان ابيطالب به ، دشمن شركت كرده و در آن حمله به شهادت رسيد. *19 جعفر بن عقيل* پدرش ، عقيل برادر على (ع ) و مادرش ، خوصاء دختر عمرو مى باشد. وى عموزاده امام حسين (ع ) است . برخى گفته اند: مادرش در واقعه كربلا حضور داشته است . جعفر در روز عاشورا به ميدان جنگ شتافت و در حالى كه مادرش ‍ جلوى خيمه ايستاده بود و او را نظاره مى كرد، به شهادت رسيد. *20 عبدالله بن بقطر (يقطر)* چون مادرش از امام حسين (ع ) در كودكى نگه دارى كرده ، او را برادر رضاعى امام حسين (ع ) مى خوانند. او صحابى مى باشد (يعنى رسول خدا (ص ) را درك كرده است ) او فرستاده امام حسين (ع ) است به سوى مسلم بن عقيل كه در كوفه بود. پس از دستگيرى عبدالله ، او را بالاى قصر دارالاماره مى برند تا در برابر مردم ، حسين (ع ) و پدرش را لعنت كند! ولى او بعكس ، مردم را به يارى حسين (ع ) فرا مى خواند. او را از بالاى قصر به پايين انداختند، هنوز رمقى داشت كه سرش را از بدن جدا كردند. عبدالله از شهداى نهضت حسينى در كوفه است . *21 انس بن الحارث الاسدى* از اصحاب رسول خدا (ص ) است ، ودر جنگهاى بدر و حنين در خدمت پيامبر بوده است . پير مردى سالخورده و از شيعيان كوفه است . از پيامبر نقل مى كند كه فرمود: اين فرزندم ( حسين ) در سرزمينى از عراق ( كربلا ) شهيد خواهد شد، هركس در آنجا باشد بايد او را يارى كند. وى شبانه به لشكر حسين (ع ) پيوست و در روز عاشورا به شها
رت لشكريان كوفه براى قتل امام حسين (ع ) مسلمان شد. وى شب هنگام همراه با همسرش ام وهب به سوى كربلا حركت كرده و به خدمت امام حسين (ع ) رسيدند. عبدالله در روز عاشورا به ميدان جنگ شتافت در حالى كه جراحاتى بر بدنش وارد شده بود، همسرش ام وهب به ميدان آمده و به او گفت : پدر و مادرم به فدايت ، در برابر فرزند رسول خدا با دشمن مبارزه كن . پس از شهادتش ، ام وهب بر بالين او نشست و گفت : بهشت تو را گوارا باد! از خدا مى خواهم كه مرا همراه تو در بهشت قرار دهد. در اين هنگام ، دشمن عمودى آهنين را بر سر ام وهب فرود آورد و در كنار شوهر شهيدش جان سپرد. *58 مسلم بن كثير* *59رافع بن عبدالله مسلم* از تابعين (كسانى كه ياران پيامبر را درك كرده اند مى باشد. او از ياران على (ع ) بوده و در يكى از جنگهاى آن حضرت پايش آسيب ديده و معلول گرديد. او به همراه غلامش رافع از كوفه خارج شدند و نزديك فرود آمدن امام حسين (ع ) به كربلا، به آن حضرت پيوستند. مسلم در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسيد، اما غلامش ‍ رافع بعد از نماز ظهر و در برابر حضرت (ع ) به شهادت رسيد. *60 النعمان بن عمرو الازدى* *61 الجلاس (الحلاس ) بن عمرو* اين دو برادر از مردم كوفه و از اصحاب على (ع ) بودند و جلاس در كوفه جز نظاميان آن حضرت بود. آنها با سپاه عمر بن سعد از كوفه خارج شدند. چون ابن سعد شروط و پيشنهادات امام حسين (ع ) را نپذيرفت ، آن دو به لشكر حضرت پيوستند. نعمان و جلاس در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسيدند. *62 يزيد بن ثبيط* *63 عبدالله بن يزيد* *64 عبيدالله بن يزيد* يزيد از شيعيان بصره و در ميان قومش شريف و بزرگوار بود. او با دو تن از فرزندانش عبدالله و عبيدالله و عده اى ديگر از بصره بيرون آمده و در محلى به نام (ابطح ) در نزديكى مكه به امام حسين (ع ) پيوستند. يزيد روز عاشورا در جنگ تن به تن به شهادت رسيد ولى دو فرزندش در حمله اول كه دسته جمعى بود به شهادت رسيدند. *65 عامر بن مسلم العبدى* *66سالم عامر از شيعيان بصره بود. * او به همراه غلامش سالم و عده اى از شيعيان بصره به سوى امام حسين (ع ) حركت كرده و خدمت آن حضرت رسيدند. عامر و سالم در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسيدند. *67 مسعود بن الحجاج* *68 عبدالرحمن بن مسعود* مسعود و پسرش از شيعيان نامى و از شجاعان مشهور بودند. هر دو با لشكر عمر بن سعد از كوفه خارج شدند ولى پيش از درگيرى ، به سپاه امام حسين (ع ) پيوستند. مسعود و عبدالرحمن در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسيدند. *69 عمار بن حسان* او از شيعيان مخلص و دليران صاحب نام بود. پدرش حسان از ياران على (ع ) بود، كه در جنگ جمل و صفين شركت جست و در جنگ به شهادت رسيد. عمار از كسانى است كه از مكه همراه با حسين (ع ) بود. او در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسيد. *70 قاسط بن زهير* *71 كردوس بن زهير* *72 مقسط بن زهير* اين سه برادر از ياران على (ع ) بوده و جز پيشتازان در جنگهاى آن حضرت بودند. پس از شهادت على (ع ) در كنار امام حسن مجتبى (ع ) قرار گرفته و در كوفه اقامت گزيدند. آنها شبانه خود را در كربلا به امام حسين (ع ) رساندند. سه برادر در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسيدند. *این ۷۲نفرتحت فرماندهی حضرت سیدالشهداعلیه السلام شهیدومزارآنهازیارتگاه عاشقان ودلدادگان شد.*التماس دعا،جهت شادی همه اموات و اموات این حقیر،صلوات.
لرحمن بن عبد ربه* او از اصحاب رسول خدا (ص ) و از ياران با اخلاص على (ع ) بود. وى از كسانى است كه به حادثه غدير خم گواهى داد و گفت : از رسول خدا (ص ) كه فرمود: آگاه باشيد همانا خداى عز و جل ولى من است و من ولى مومنين ، پس هركس من مولاى او هستم ، على مولاى اوست . على (ع ) قرآن را به او تعليم داد و او را تربيت كرد. او همراه امام حسين از مكه به كربلا آمد. در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسيد. *45 جناده بن كعب* *46 عمرو بن جناده* عمرو همراه پدرش جناده و مادرش ، از مكه با سپاه امام حسين (ع ) بودند. جناده و در روز عاشورا، در حمله اول به شهادت رسيد. عمرو كه نوجوانى بيش نبود، در روز عاشورا پس از شهادت پدر نزد حسين (ع ) آمد و گفت : به دستور مادرم آمده ام ، لذا امام (ع ) اجازه رفتن به ميدان جنگ را به او داد. دشمن پس از شهادتش ، سر او را از تن جدا كرده و به سوى حسين (ع ) پرتاب كرد. مادر سر فرزند را برداشت و به سر يكى از سپاهيان ابن سعد زد و او را به هلاكت رساند. *47 سعد بن الحارث الانصارى* *48 ابوالحتوف بن الحارث* اين دو برادر (قبل از واقعه كربلا) در گروه محكمه (خوارج ) بودند. آنها همراه با عمر بن سعد براى جنگ با حسين (ع ) از كوفه خارج شدند. در روز عاشورا چون صداى استغاثه امام بلند شد كه مى فرمود: آيا كسى نيست كه به ما كمك كند؟ اين دو برادر، از سپاه ابن سعد خارج شده و به كمك حسين (ع ) شتافتند و با سپاهيان كوفه جنگيدند تا به شهادت رسيدند. *49 زهير بن القين* او از شخصيتهاى برجسته كوفه بود. وى نخست از طرفداران عثمان بود. اما در بازگشت از زيارت خانه خدا، در ميانه راه به كاروان حسين (ع ) برخورد نمود و با عنايت الهى از ياران آن حضرت گشت . وى با همسرش با كاروان حسين (ع ) به كربلا آمد. در شب عاشورا از جا برخواست و گفت : به خدا سوگند اگر هزار بار كشته شوم و زنده گردم هرگز از يارى حسين (ع ) و جوانانش دست بر نخواهم داشت . او فرمانده جناح راست سپاه حسين (ع ) بود. وى در روز عاشورا پس از اقامه نماز با امام حسين (ع )، به ميدان نبرد رفته و به شهادت رسيد. *50 سلمان بن مضارب* او پسر عموى زهير بن القين بود. سلمان همراه با زهير در سال 60 هجرى به حج مشرف شده بود. در بازگشت ، در ميانه راه با هدايت يافتن زهير او نيز جزو ياران حسين (ع ) گشت . در روز عاشورا سلمان همراه چند نفر ديگر بعد از اداى نماز ظهر با امام حسين (ع )، به ميدان نبرد رفته و سپس به شهادت رسيدند. *51 سويد بن عمرو الخثعمى* مردى شريف و كثيرالصلوه و دلير و صاحب تجربه در جنگها بود. او يكى از دو نفرى است كه تا لحظات آخر در كنار امام حسين (ع ) بود. سويد در روز عاشورا قدم پيش گذاشت و جنگيد تا بدنش پر از جراحت شد و از اسب نقش زمين گشت و به رو افتاد، لذا دشمن گمان كرد كه او كشته شده است . او كه زخمى بود، چون شنيد كوفيان شادى كنان مى گويند: حسين كشته شد با همان تن مجروحش از جا بر خاست و با خنجرى كه داشت ، به جنگ پرداخت تا به شهادت رسيد. چون شهادتش پس از شهادت امام (ع ) بود، او را آخرين كشته ميدان كربلا گفته اند. *52 ابوالشعثا الكندى* نام او يزيد بن زياد مى باشد و مردى شريف ، دلير و جسور و تير اندازى ماهر بود. وى پيش از ملاقات حسين (ع ) با حر، از كوفه به سوى آن حضرت رفت . ابوالشعثا در روز عاشورا سواره مى جنگيد، چون اسبش پى شد، روى زانو در محضر امام (ع ) نشست و تيرهاى فراوانى به طرف دشمن پرتاب كرد و جمعى از آنان را به هلاكت رساند. امام حسين (ع ) براى وى چنين دعا مى كرد: خدايا! خدايا تيرش را به هدف برسان و بهشت را پاداش او قرار ده . چون تيرهايش تمام شد، از جا برخاست و با شمشير جنگيد تا به شهادت رسيد. *53 بشير بن عمروالحضرمى* او از تابعين بود (از كسانى كه اصحاب رسول خدا را درك كرده اند) دلاورى فرزندان او در جنگها معروف است . قبل از شروع جنگ به امام حسين (ع ) پيوست . در روز عاشورا در حالى كه مشغول جنگيدن بود به او گفته شد كه : فرزندت در مرز رى اسير گشته است . امام حسين (ع ) به او فرمود: خدا رحمتت كند، من بيعتم را از تو برداشتم ، برو و در آزادى پسرت كوشش كن . بشير گفت : درندگان مرا پاره پاره كنند اگر از تو جدا شوم . او در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسيد. *54 عبدالله بن عروه (عزره )* *55 عبدالرحمن بن عروه (عزره )* اين دو برادر از اشراف و دليران كوفه بودند. جدشان از ياران على (ع ) بوده و در جنگهاى آن حضرت شركت داشت . عبدالله و عبدالرحمن در كربلا به خدمت امام حسين (ع ) رسيدند. آنها در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام كردند و گفتند: دوست داريم كه در برابرت مبارزه كرده و از حريم تو دفاع كنيم . حضرت به آنها فرمود: آفرين باد بر شما! اين دو برادر در حاليكه نزديك امام بودند با دشمن جنگيده تا به شهادت رسيدند. *56 عبدالله بن عمير الكلبى* *57 ام وهب النمريه* او مردى دلاور و از مسيحيان كوفه بود كه با ديدن كث
و گفت : درود بر تو اى حسين ... خداوند شناسايى برقرار كند ميان ما و شما در بهشتش . وى در روز عاشورا با شمشير آخته به دشمن حمله كرد و پس از مبارزه اى شجاعانه به درجه شهادت رسيد. *۳۲ عبدالرحمن الارحبى* او مردى بزرگوار، شجاع و دلاور بود. وى به همراه قيس ، نامه هاى مردم كوفه را در مكه به خدمت حسين (ع ) رسانيد. حسين (ع ) او را با مسلم بن عقيل به سوى كوفه فرستاد، ولى دوباره به خدمت آن حضرت بازگشت و تا كربلا همراه سپاه ايشان بود. وى در روز عاشورا وقتى وضع را سخت ديد اجازه ميدان گرفت و جنگيد تا به شهادت رسيد. *33 سيف بن الحارث الهمدانى* *34 مالك بن عبدالله الهمدانى* *35 شبيب* سيف و مالك پسر عموى يكديگر بوده و به همراه غلامشان شبيب به سپاه حسين (ع ) پيوستند. روز عاشورا آن دو در حالى كه مى گريستند به خدمت حضرت رسيدند. امام (ع ) فرمود: چرا گريه مى كنيد؟ آن دو گفتند: فدايت شويم ، براى خودمان گريه نمى كنيم ولى براى شما گريه مى كنيم كه در محاصره دشمن قرار گرفته ايد و ما بيش از جانمان چيزى نداريم تا با آن از تو حمايت كنيم . حضرت به آنها فرمود: خداوند از بابت علاقه و همدرديتان با من به شما پاداش دهد. آن دو در حاليكه يكديگر را حمايت مى كردند به جنگ دشمن رفته و به شهادت رسيدند. *36 هانى بن عروه* او از اصحاب رسول خدا (ص ) و رئيس قبيله مذحج بود. وى و پدرش از خواص ياران على (ع ) بشمار مى رفتند و در جنگ جمل ، صفين و نهروان ملازم ركاب آن حضرت بودند. منزل هانى در كوفه مخفى گاه مسلم بن عقيل گشته بود. ماموران دستگيرش كردند و به دارالاماره بردند. ابن زياد با عصايى كه داشت چنان به صورت هانى زد كه بينى او شكسته و خون از محاسنش فرو ريخت و لباسهايش خون آلود گشت . به دستور عبيدالله او را به بازار برده و در مقابل چشم مردم گردن زدند. وى از شهداى نهضت حسينى در كوفه است . سن او بيش از 80 سال بود. *37 جناده بن الحارث المذحجى* *38 واضح* جناده از بزرگان مشهور شيعه و از ياران على (ع ) بود. او با مسلم بن عقيل در شهر كوفه بيعت كرد، ولى چون عهد شكنى مردم را ديد، همراه با غلام پدرش واضح تركى و جماعتى ديگر به سوى حسين (ع ) حركت كردند. در روز عاشورا جناده و همراهانش به محاصره دشمن در آمدند، گرچه حضرت عباس آنها را نجات داد ولى حاضر نشدند كه سالم برگردند، لذا جنگيدند و يكجا به شهادت رسيدند. هنگامى كه واضح هنگام جنگ با دشمن به زمين افتاد، حسين (ع ) بسوى او شتافت و صورت به صورت او گذاشت . واضح در حالى كه به اين رفتار امام مباهات مى كرد به شهادت رسيد. *39 مجمع بن عبدالله* *40 عائذ بن مجمع* پدر مجمع از اصحاب رسول خدا (ص ) بوده و خودش از ياران على (ع ) است . مجمع و پسرش عائذ همراه با تعدادى از كوفه خارج و به امام حسين (ع ) پيوستند. امام حسين (ع ) از آنها درباره مردم كوفه پرسيد: آنها گفتند: بزرگان كوفه رشوه هاى كلانى گرفته و دوستدار حكومت شده اند، اما بقيه مردم دلهايشان به شما گرايش دارد، ولى فردا شمشيرهايشان بر عليه شما خواهد بود. اين پدر و پسر در روز عاشورا با هم به شهادت رسيدند. *41 نافع بن هلال* او مردى بزرگوار و شجاع و قارى قرآن و نويسنده حديث بود. وى از ياران على (ع ) بوده و در جنگهاى جمل ، صفين و نهروان حضور داشت . نافع در خطاب به حسين (ع ) گفت : ... به خدا سوگند از حكم خدا باكى ندارم و ملاقات با خدا براى ما ناپسند نيست ، زيرا ما با نيت و بصيرت خودمان دوستدار تو را دوست ، و دشمنت را دشمن مى داريم . او در روز عاشورا نامش را بر روى تيرهاى مسمومش نوشته و به سوى دشمن پرتاب نمود. وقتى تيرهايش تمام شد، با شمشير به دشمن حمله كرد. دشمن اطراف نافع را گرفته با پرتاب سنگ بازوان او را شكسته و اسيرش كردند و به نزد ابن سعد آوردند، سپس شمر با ضربتى او را به شهادت رساند. *42 الحجاج بن مسروق* او از ياران على (ع ) و از شيعيان كوفه است . وى از كوفه خود را به امام حسين (ع ) در مكه رساند و همراه امام به كربلا آمد. موذن سيدالشهدا بود و در پنج وقت ، اذان مى گفت . در روز عاشورا به ميدان رفت و در حالى كه غرقه در خون بود، برگشت . حضرت فرمود: من هم پشت سر تو به ملاقات جد و پدرم نايل خواهم شد.سپس حجاج دوباره به ميدان رفت و جنگيد تا به شهادت رسيد. *43 عمرو بن قرظه* پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا (ص ) و از ياران على (ع ) بود. عمرو قبل از شروع جنگ در كربلا، به امام حسين (ع ) پيوست . در روز عاشورا به ميدان رفت و جنگيد، ولى به سوى حسين (ع ) برگشت تا آن حضرت را از دشمن محافظت كند. او خود را سپر حضرت كرده و تيرها به صورت و سينه اش بر خورد مى كرد تا آسيبى به امام حسين (ع ) نرسد. در حالى كه بدنش پر از جراحت شده بود، رو به حضرت كرد و گفت : يا بن رسول الله ! آيا به عهد خود وفا كردم ؟ حضرت فرمود: در بهشت جلوى من خواهى بود و سلام مرا به رسول خدا برسان . در همين لحظه عمرو به زمين افتاد و به شهادت رسيد. *44 عبدا
دت رسيد. *22 حبيب بن مظاهر* از اصحاب رسول خدا (ص ) است . فقيهى بزرگوار و از خواص ياران امام على (ع ) بود و در تمام جنگها در خدمت آن حضرت شمشير زده است . حبيب در شهر كوفه از مردم براى امام حسين (ع ) بيعت مى گرفت . پس از شهادت مسلم بن عقيل در كوفه ، مخفيانه خود را به لشكر ابى عبدالله (ع ) رساند. فرمانده جناح چپ سپاه امام حسين (ع ) در كربلا بود. وى در روز عاشورا عده اى از دشمن را كشت و سپس او را به شهادت رسانده سر مباركش به گردن اسبى آويختند و در ميان لشكر گرداندند. سن او بيش از 70 سال بود. *23 مسلم بن عوسجه* از اصحاب رسول خدا (ص ) مى باشد. پير مردى عابد و زاهد و شجاعت او در فتوحات اسلامى زبانزد بوده است . او در كوفه مسئوليت جمع آورى اموال و خريد سلاح و گرفتن بيعت براى امام حسين (ع ) را بر عهده داشت . او پس از شهادت مسلم بن عقيل متوارى شد و سپس با خانواده اش به كاروان حسين (ع ) پيوست . مسلم در روز عاشورا به دشمن حمله ور شد و سپس با ضربتى نقش بر زمين گشت ، هنوز رمقى داشت كه امام حسين (ع ) بر بالين او آمد و فرمود: اى مسلم بن عوسجه ! خدا تو را رحمت كند. سن او بيش از 60 سال بود. *24 قيس بن مسهر* مردى شريف و شجاع و از مخلصين در محبت اهل بيت (ع ) است . او نامه مسلم را كه حاوى خبر بيعت كوفيان بود به مكه برد و تسليم امام حسين (ع ) كرد. حضرت نامه اى كه در آن خبر حركت خويش به سوى كوفه بود را توسط او براى كوفيان فرستاد. او را در ميانه راه دستگير و به نزد ابن زياد بردند و از او خواستند كه بالاى منبر رفته و حسين را دشنام دهد. او در بالاى منبر گفت : اى مردم ! حسين بن على بهترين خلق خداست پس دعوت او را اجابت كنيد، و بر عبيدالله و پدرش لعنت فرستاد. قيس را از بالاى دارالاماره كوفه به زمين پرتاپ كرده به شهادت رساندند. *25 عمرو بن خالد الاسدى* *26 سعد* عمرو از بزرگان كوفه و شيعيان با اخلاص بود. و پس از خيانت مردم كوفه و تنها گذاشتن مسلم بن عقيل ، مخفى گشت . وى پس از به شهادت رسيدن قيس بن مسهر به همراه غلامش ‍ سعد از كوفه خارج شده و به سپاه امام حسين (ع ) پيوستند. عمرو و سعد به همراه عده اى در روز عاشورا در اول جنگ به دشمن حمله كرده و به شهادت رسيدند. وقتى خبر شهادت آنها به امام حسين (ع ) رسيد، آن حضرت به طور مكرر براى آنان رحمت مى فرستاد. *27 ابو ثمامه عمرو الصائدى* او از چهره هاى سرشناس شيعه در كوفه بود. از اصحاب على (ع ) و در جنگها در ركاب آن حضرت بود. از طرف مسلم بن عقيل مسئوليت جمع آورى كمكهاى مالى و خريد اسلحه را داشت . پس از خيانت مردم كوفه ، به لشكر حسين (ع ) پيوست . وى در روز عاشورا نزد حضرت آمده و گفت : ... دوست دارم در حالى با خدا ملاقات كنم كه نماز ظهر امروز را كه وقتش نزديك شده خوانده باشم . حسين (ع ) در جوابش فرمود: نماز را به ياد آوردى ، خدا تو را از نماز گزاران قرار دهد. ابو ثمامه پس از خواندن نماز ظهر به امامت حضرت ، به ميدان كارزار رفته و به شهادت رسيد. *28 برير بن حضير*(خضير) شخصى عابد و زاهد و از اساتيد قرآن بود. از اصحاب على (ع ) بود و از اشراف كوفه به شمار مى رفت . وى از كوفه به مكه رفته و به امام حسين (ع ) پيوست و همراه حضرت به كربلا آمد. در روز عاشورا با دشمن چنين سخن گفت : ... اين آب فرات است و حيوانات صحرا از آن استفاده مى كنند ولى پسر رسول خدا از آن محروم باشد، آيا پاداش خدمات محمد (ص ) اين است ؟ روز عاشورا با دشمن به كارزار پرداخت تا به شهادت رسيد. *29 عابس بن ابى شبيب* از رجال برجسته شيعه ، عابد و شب زنده دار و سخنورى توانا بود. او از قبيله بنى شاكر است . (اين قبيله از مخلصين در محبت على (ع ) بودند و آن حضرت در جنگ صفين درباره آنها فرمود: اگر تعدادشان به هزار نفر مى رسيد، خداوند به شايستگى عبادت مى شد. او در روز عاشورا به حسين (ع ) گفت : اى حسين ! مطمئن باش ، به خدا در روى زمين كسى نزد من محبوب تر و عزيزتر از تو وجود ندارد. از دلير مردان عرب بود و كسى ياراى جنگ تن به تن با او را نداشت ، لذا روز عاشورا از هر طرف به سوى او سنگ پرتاب كردند و او نيز سپر و نيزه را كنار گذاشت و با شمشير به جنگ دشمن رفت . او را محاصره كرده و به شهادت رساندند. *30 شوذب بن عبدالله* او از بزرگان شيعه و از جنگجويان انگشت شمار بود. حافظ و حامل حديث از على (ع ) بود و مردم شيعه براى اخذ حديث به وى مى رسيدند. وى همراه مولايش عابس از مكه تا كربلا با سپاه حسين (ع ) بود. (از او سئوال كردند كه چه خواهى كرد؟) گفت : در كنار پسر دختر رسول خدا مى جنگم تا كشته شوم . وى در روز عاشورا به ميدان جنگ رفته و به شهادت رسيد. *31 حنظله بن اسعد* او از شخصيتهاى شيعه ، شجاع ، فصيح و قارى قرآن بود. حنظله موقع ورود امام حسين (ع ) به كربلا خدمت آن حضرت رسيد. به لشكر ابن سعد گفت : اى مردم !... دست به قتل حسين (ع ) نزنيد كه مستحق عذاب الهى خواهيد شد. حنظله روى به حضرت كرد
👈مملکتی که بزرگانش را نشناسد، قطعاً به سمت نااهلان کشیده خواهد شد. نظرات حضرت امام خمینی در کتاب ولایت فقیهش را کاملاً قبول داشت، حالا باید آن چندصد صفحه را هنرمندانه به چند خط در قانون اساسی تبدیل می کرد؛ با فقاهت که آشنایی داشت، سیاستمدار هم که بود، حقوق هم می دانست تا بتواند در چند خط آن را خلاصه کند، لذا شد بانی اصلی گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی... این مرد بزرگ سالگرد شهادتش نه در تقویم جایی دارد و نه حتی یه خط در کتب مدارس و دانشگاهها، چرا که ولایت مداری هزینه سنگینی دارد، باید نامی از او نباشد... بسیار بصیر بود، حافظه فوق العاده قوی داشت، سیاسیون ریز و درشت کشور را به خوبی می شناخت، صریح اللهجه بود و در مقابل کسانی که برای انقلاب اسلامی هزینه تراشی می کردند مردانه می ایستاد و با سند و منطق قدرتمندش رسوایشان می کرد، طبیعی بود که با این اوصاف دشمنانی داشته باشد از بنی صدر و هوادارانش بگیر تا انقلابیون سازشکار و متظاهر و جریان به اصطلاح ملی-مذهبی ها و هواداران مصدق... عضوی از سازمان پلید مجاهدین ضد خلق با پوشش دانشجو از او مصاحبه ای گرفت که در آن شهید دکتر آیت با صراحت به بنی صدر تاخت، که با برش و تنظیم حرفه ای آن نوار که مخفیانه ضبط شده بود و بریدن مطالب حساس از آن مصاحبه، او تبدیل شد به توطئه گر علیه انقلاب اسلامی و تا مدتها خودی ها هم جرأت نزدیک شدن به وی را نداشتند بس که فضا علیه او سنگین شده بود، با ترفندی توسط دوستان شهید آیت، نوار از بنی صدر گرفته شد و مشخص شد که حق با آیت است و می تواند از بنی صدر هم شکایت کند، اما او رضایت حضرت امام و حفظ آرامش و وحدت را با آن همه هجمه علیه خودش خواستار شد و بزرگوارانه از حق خود گذشت. اعتبار نامه او هم توسط نفوذی ها و ملی-مذهبی ها در مجلس اول شورای اسلامی که عضو آن بود مورد بررسی قرار گرفت تا رد شود اما با دفاع از عملکرد خود مجدداً رأی اعتماد گرفت. او که عضو حزب جمهوری اسلامی بود، افرادی چون میرحسین موسوی که سالها بعد فتنه گری علیه نظام اسلامی شد هم در آن حزب بود، چند سال قبل که شهید آیت می خواست نامزد ریاست جمهوری شود با عدم اجماع حزب جمهوری اسلامی در مورد او، در نهایت بی سلیقگی به اجماع در مورد بنی صدر رسیدند و کار به آنجا کشید که بنی صدر خائن کشور را به لبه پرتگاه برد و تذکرات امثال آیت در جاسوس بودن او مورد توجه قرار نگرفت که در نهایت مدتها توطئه گر لقبش دادند، حالا هم که می گفت این میرحسین موسوی مصدقی و ضد آیت الله کاشانی است باز هم جمعی در همان حزب خودش گوششان بدهکار نبود. قرار بود موسوی به عنوان وزیر امور خارجه معرفی شود، شهید آیت که استاد جمع آوری اسناد بود، پرونده ای علیه موسوی جمع کرد و در حالی که ۳روز مریض بود و تب داشت، جهت جلوگیری از عدم رأی اعتماد مجلس به وزیر خارجه شدن موسوی، با خواهش همسرش جهت استراحت در منزل مخالفت کرد و گفت امروز به مجلس می روم تا تکلیف آینده نظام مشخص شود. طراح عدم کفایت بنی صدر در مجلس و گنجاننده آن در قانون اساسی ماشین ضدگلوله و محافظ نداشت، راننده همان پیکان سواری هم به طرز مشکوکی چند روز می شد عوض شده بود و آن لحظه نبود... وقتش بود، مردی که زیاد می دانست و دردسر جریان نفوذ و فراماسونرها و سازشکاران بود، بعد از ترور شخصیت، حالا برای همیشه باید ساکت می شد تا جریان نفوذ در نظام به حیات ننگین خود ادامه دهد‌. ۶۰ گلوله روی پیکان سواری و بدن بیمارش خالی کردند، چرا ۶۰ گلوله؟! چون که حتی یک درصد هم احتمال زنده ماندن برای این عنصر مزاحم مهره های استکبار وجود نداشته باشد. جریان ترور را به مجاهدین خلق نسبت دادند، این گروهک هم که دنبال اسم و رسم برای خودش بود، در مورد ترور سکوت کرد، اما انگار این گروهک پلید شده بود دستمایه عده ای برای پوشانیدن حقایقی که نباید فاش می شد و سرنخ هایی که نباید لو می رفت. شاید هم ترور سفارشی بوده به گروهکی که از ۱۷ هزار و اندی ترور انجام شده در کشور، به تنهایی ۱۲ هزار ترور را تا سالهای بعد از آن انجام دادند. اسناد و مدارک جمع شده توسط شهید آیت هم به طرز مشکوکی بعد از ترور وی ناپدید شد تا مشخص نشود قرار بود چه چیزهایی در مورد میرحسین موسوی بگوید تا وزیر خارجه نشود! و اصولاً چه کسانی از این ترور سود بردند و موسوی برای جریان نفوذ چه مهره مهم و حیاتی بود؟! و چرا پرونده این ترورها از جمله شهیدان رجایی و باهنر و شهید مظلوم آیت‌الله دکتر بهشتی و یارانش، به فرجام روشنی نرسیده است؟! و چه کسانی به عنوان عاملان این جنایات در رده های حتی بالای کشوری به سمتهایی حساس رسیدند؟! گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد ولادت: ۱۳۱۷/۴/۳ نجف آباد شهادت: ۱۳۶۰/۵/۱۴ تهران ✍:س.م‌.م.اه 🌹شادی روح شهدا، بالاخص شهیدمظلوم دکترسیدحسن آیت بخوانیم حمد و سوره و صلوات!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشنایی با اقدامات و مواضع بی‌نظیر مجاهد بصیر شهید دکتر سید حسن آیت به مناسبت چهل و یکمین سالگرد شهادت. (تاریخ شهادت: ۱۴ مرداد ۱۳۶۰)❤️🌹