eitaa logo
کانون طه آب‌پخش
984 دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
20.5هزار ویدیو
966 فایل
ارتباط با ادمین: @faraghlit313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻«فتحعلی اویسی» به کما رفت 🔸محمد شیری، بازیگر شب‎های برره: آقای فتحعلی اویسی چندی پیش بر اثر سکته مغزی به کما رفته و حال خوبی ندارد. او در تهران بستری است و از مردم می‎خواهم برای سلامتی‎اش دعا کنند. @Fahma_KanoonTaha
امام خامنه‌ای(مد ظله العالی): رسانه‌ی ملی، دانشگاهی برای ارتقاء سطح آگاهی و معرفت عمومی، و آوردگاهی برای مقابله با امواج خصمانه‌ی تحریف و تفتین، و آسایشگاهی برای بهره‌مندی چشم و دل همگان از جلوه‌های زیبائی و هنر، و قرارگاهی برای پراکندن امید و نشاط در فضای عمومی کشور است. ۱۴۰۰/۰۷/۰۷ @Fahma_KanoonTaha
🌳 🌳 داشتن ذهن پاک، نعمتی است بس بزرگ 🔹شخصی تنها کفشی را که داشت برای تعمیر نزد پینه‌دوز برد ... 🔸از آنجا که پینه‌دوز در صدد تعطیل کردن دکانش بود، به او گفت: فردا برای تحویل کفش‌هایت بیا... 🔹با ناراحتی گفت: اما من کفش دیگری ندارم که تا فردا بپوشم! 🔸پینه‌دوز شانه بالا انداخت و گفت: به من ربطی ندارد اما می توانم یک جفت کفش مستعمل تا فردا به تو قرض بدهم. 🔹فریاد کشید: چی؟! تو از من می‌خواهی کفشی را بپوشم که قبلا پای کس دیگری بوده؟! 🔸پینه دوز با خونسردی جواب داد: حمل افکار و باورهای دیگران تو را ناراحت نمی‌کند ولی پوشیدن یک جفت کفش دیگری تو را می‌آزارد؟! @Fahma_KanoonTaha
✍میرزا اسماعیل دولابی(ره): بعضی سال‌ها می‌شد که مزرعه‌ی اصلی ما آفت می‌خورد و تمام محـصولمان از بین می‌رفت. یک قطعه زمین کوچک هم جای دیگـری کاشـته بـودیم، بـه اصـطلاح کناره‌کاری، و اصلاًَ آن را به حساب نمی‌آوردیـم؛ اما همـه‌ی خـرج سـالمان را همـان کناره‌کاری تأمین می‌کرد و جبران همه‌ی خسارت مزرعه‌ی اصلی را هم می‌نمود. خوب است مؤمن در کنار عبادات و اعمال واجبش یک عمـل مـستحب، هـر چنـد هـم کـه کوچک باشد، به طور خصوصی برای خودش قرار بگـذارد، مثـل دسـتگیـری از یـک خانواده‌ی فقیر یا سرپرستی یتیم و چندتا صلوات موقع نماز یا خواب، چه بسا فردای قیامت همین کناره‌کاری باعث نجات انسان شود. 📚مصباح‌الهدی، ص ۲۳۲ چه توصیه جذابی مثلا بعد از نماز مغرب ۱۴ صلوات هدیه به اموات خصوصا پدر و مادر و اجدادمون تقدیم کنیم. @Fahma_KanoonTaha
اسمش عبدالله بود... توی شهر معروف بود به عبدالله دیوونه، همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هر جا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد... یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هر کی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر، کسی کار بهش نمیداد هر جا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه؟! عبدالله دیوونه گریه اش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خنده اش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هر کی میرسید می خندید می گفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریه اش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!🚶🏿‍♂ میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔 اقا جان خیلی از اربعین جا موندن التماس دعا داشتن...اقا جان این خودت و این جاماندگان😭😭😭 اگر دلت گرفته التماس دعا 💔😭 💚🙏🏼🙏🏼🌷🌷💚 @Fahma_KanoonTaha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانون طه آب‌پخش
🌹🍀🌹🍀🌹 #گل_برگ_خاطرات خاطره ای از مجلس انس عارف ربانی مرحوم #علامه #حسن‌زاده_آملی(ره) ✍ حجت الاسلام
مرور یک خاطره آموزنده 🔰وقتی آیت‌الله حسن‌زاده آملی مدیران ارشاد را به منزلش راه نداد سید عباس عظیمی مدیر موزه و برج آزادی تهران دو روز پس از درگذشت آیت الله حسن زاده آملی با انتشار یادداشتی با عنوان «مرور یک خاطره» یاد و خاطره این عالم ربانی و اندیشمند را گرامی داشت. در یادداشت سید عباس عظیمی آمده است: اگر اشتباه نکنم سال ۷۲ یا ۷۳ بود. در زمان وزارت آقای دکتر لاریجانی (وزیر اسبق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) که آقای ضرغامی وزیر فعلی میراث فرهنگی مسئولیت معاونت حقوقی امور مجلس و استان‌های وزارت ارشاد را داشتند. قرار بود در یکی از روزهای سمینار مدیران کل استان‌ها سفری به شهر قم و دیدار با آیت الله حسن زاده آملی انجام شود. هماهنگی‌های این ملاقات توسط رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان قم انجام شده بود. مهمانان که عموماً مدیران کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان‌ها و همچنین جمعی از مدیران ستادی بودند با اتوبوس به قم انتقال داده شدند و در محدوده منزل علامه در کوچه پس کوچه‌های کاه گلی به سمت منزل ایشان به صورت پیاده حرکت کردند. وقتی که به درب منزل ایشان رسیدند یکی از مدیران زنگ منزل علامه را به صدا درآورد. چندین بار زنگ منزل به صدا درآمد و خبری نشد! تقریباً همه فکر کردند کسی خانه نیست که ناگهان و با کمال تعجب در با تأخیر زمانی زیادی توسط علامه حسن زاده آملی باز شد، علامه تمام قد در آستانه در ایستادند و بعد از پاسخگویی به سلام و علیک دوستان، گفتند: بفرمائید. متولیان برنامه به ایشان یادآوری کردند که مهمان مدیران ارشادی هستند و در این ساعت برای ملاقات با ایشان هماهنگی شده است و…، که علامه با خونسردی تمام اعلام بی اطلاعی کردند و باعث تعجب همگی شدند! برای ایشان مجدداً توضیح دادند که آقایان مدیران از شهرهای مختلف آمده‌اند و آقای فلانی روز گذشته با شما هماهنگ کردند و اگر اجازه بدهید با توجه به مسافت طولانی که مهمانان آمده‌اند، چند لحظه‌ای مزاحم شویم و…، که مجدداً ایشان حرف‌های قبلی را تکرار و از پذیرش مهمانان سر باز زده و در منزل را به روی مهمانان بستند! این رفتار استاد حسن زاده که به دور از انتظار بود، باعث تعجب مهمانان شده و رفته رفته غرغرها شروع شد: …ایشان استاد اخلاق بودند!؟ …این رسم میهمان نوازی نبود... رئیس ارشاد قم برای مقامات مافوق خود توضیح می‌داد و تاکید می‌کرد که هماهنگ کرده و … همین ماجرا باعث بگو مگو و اختلاف مدیران و متولیان در پشت درب منزل استاد شد. ناچارا مدیران و مهمانان با ناراحتی به سمت اتوبوس‌ها حرکت کردند. هنوز جمعیت فاصله‌ای از منزل علامه نگرفته بودند که ایشان در منزل را مجدداً باز کردند و به داخل کوچه آمدند و مهمانان را صدا زدند و به داخل منزل دعوت کردند. این اتفاق به کلی باعث سردرگمی مهمانان شده بود که چه شده! نه به آن بستن در منزل و نه به این دعوت کردن! آیت الله با لبخند و مزاح فرمودند که بله هماهنگ شده بود و من هم منتظر شما بودم، فقط خواستم لحظه‌ای و را از شما دور کنم و آن‌را در پشت در و در کوچه بگذارید! ایشان برای رفع تردید میهمانان که همچنان ادامه داشت، به آماده بودن میوه و چایی و وسایل پذیرایی در منزل اشاره کردند و با مهربانی تمام همگی را به داخل منزل راهنمایی کردند. این حرکت استاد در روحیه تمامی افراد تحولی عمیق ایجاد کرد و دوستانی که خیلی زود علامه را قضاوت کرده بودند سخت پشیمان و خجالت زده بودند. جالب اینکه استاد خود تنها در منزل بودند و با آرامش خاصی اقدام به چیدن بشقاب و آوردن میوه و چایی کردند که با التماس و خواهش از ایشان خواستیم که بنشینند و اجازه بدهند جوانان ترتیب پذیرایی را بدهند. علامه با این حرکت خود درس بزرگی به همه افراد حاضر داد. اینکه زحمت مهمانان او بر دوش خانواده یا کسی دیگر نبود و خودش را با آن جایگاه رفیع علمی و مذهبی مکلف به پذیرایی از میهمانان می‌دانست بدون غرور و تکبر! به جرأت می‌گویم در منزلشان انرژی خاصی وجود داشت. حالا استاد علامه سعی می‌کرد با صحبت‌های شیرین و جذاب فضای بوجود آمده‌ی قبلی را تلطیف کنند. هر کس از ایشان برای عکس گرفتن دو نفری اجازه می‌گرفت، بدون هر گونه منیت بلند می‌شدند و در هر جهتی که لازم بود می‌ایستادند و حتی خودشان هم برای عکس بهتر پیشنهاد سوژه می‌دادند و در حین عکس گرفتن با فرد یا افراد کنار خود به مزاح و به زیبایی هر چه تمام تر ارتباط کلامی برقرار می‌کردند تا معذب نباشند!
کانون طه آب‌پخش
مرور یک خاطره آموزنده 🔰وقتی آیت‌الله حسن‌زاده آملی مدیران ارشاد را به منزلش راه نداد سید عباس عظیم
باورش سخت بود کسی که او را ذوالفنون و علامه دهر می‌نامیدند و آثار تألیفی بسیاری در زمینه‌های فقه، فلسفه، اخلاق، عرفان، کلام، ریاضیات، نجوم، ادبیات عربی و فارسی، علوم طبیعی، طب قدیم، علوم غریبه و… داشت و همچنین از اعتبار و جایگاه خاص و رفیعی در بین اقشار مختلف جامعه برخوردار بودند، این گونه با نهایت تواضع و اخلاق با میهمانان رفتار کنند! چایی بریزند و تا کمر در مقابل میهمانان خم شوند و…! آنچنان پر انرژی و مهربان سخن می‌گفتند که سخنانشان تا عمق دل نفوذ می‌کرد. من و یکی دو نفر از همکاران در رده‌ی سنی حدود ۲۵ سال و عموماً کارشناس وزارتخانه بودیم، ولی استاد حسن زاده به گونه‌ای با مهربانی با ما جوان‌ترها برخورد می‌کردند و به قولی تحویل می‌گرفتند که همه علاقه مند بودیم که این دیدار به درازا بکشد و از این مهر و محبت بیشتر برخوردار شویم. وقتی که حواسمان بیشتر به فضای منزل و محل زندگی استاد جلب شد، از هم سوال می‌کردیم، که چه کسی باور می‌کند، علامه حسن زاده آملی این گونه زندگی بسیار ساده، در منزلی قدیمی و در کوچه پس کوچه‌های کاه گلی قم داشته باشد!؟ حال وقتی او آسمانی شده است و نزدیک به کمتر از ۳۰ سال از آن خاطره می‌گذرد، سادگی‌اش را برای زندگی و حتی دوران پس از مرگ بیشتر درک می‌کنم و آن انتخاب بی نام و نشان ترین مکان در منزل شخصی و پدری در روستای محل تولد و در کنار همسر و همدم دوران حیاتش است و الا می‌توانستند با یک وصیت در بهترین مکان‌ها در حرم امام رضا(ع) یا حرم حضرت معصومه(س) و … به خاک سپرده شوند! روحشان شاد و یادشان گرامی باد / سید عباس عظیمی - مدیر موزه و برج آزادی تهران / ۵ مهر ۱۴۰۰ منبع: مهر @Fahma_KanoonTaha
حتما بخون 👇👇👇 جوابی که همه را حيرت زده کرد پسر کوچکی بعد از بازگشت به نزد خانواده اش از آنها خواست که يک عالم دين برای او حاضر کنند تا به ۳ سوالی که داشت جواب بدهد. بالاخره يک عالم دين(معلم) برای ايشان پيدا کردند و بين پسربچه و عالم صحبت های زير رد و بدل شد؛ پسربچه: شما کی هستی؟ و آيا می توانی به سه سوال بنده پاسخ دهی؟ معلم: من عبدالله، بنده ای از بندگان خدا هستم و به سوالات شما جواب خواهم داد، به اميد خدا. پسربچه: آيا شما مطمئنی جواب خواهی داد؟ چون اکثر علما نتوانستند به سه سوال من پاسخ بدهند! معلم: تمام تلاشم را ميکنم و با کمک خدا جواب ميدهم. پسربچه: سه سوال دارم، ❓سؤال اول: آيا در حال حاضر خداوندی وجود دارد؟ اگر وجود دارد شکل و قيافه آن را به من نشان بده؟ ❓سؤال دوم: قضا و قدر چيست؟ ❓سؤال سوم: اگر شيطان از آتش خلقت شده است، پس برای چی او در آخرت در آتش انداخته خواهد شد؟ چون بر ايشان تأثيری نخواهد گذاشت! معلم کشيده ی محکمی را به صورت پسربچه زد، پسربچه گفت: برای چی به من زدی و چه چيزی باعث شد که از من ناراحت و عصبانی شوی؟ معلم جواب داد: من از دست شما عصبانی نشدم و اين ضربه ای که به شما زدم جواب هر سه سوال شماست. پسربچه: ولی من هيچی را نفهميدم. معلم: بعد از اينکه شما را زدم چه چيزی حس کردی؟ پسربچه: حس درد بر صورتم دارم. معلم: پس آيا اعتقاد داری که درد موجود است؟ پسربچه: بله. معلم: پس آن را به من نشان بده. پسربچه: نميتوانم. معلم: اين جواب اول من بود. همگی به وجود خداوند اعتقاد داريم ولی نميتوانيم او را ببينيم. سپس اضافه کرد که آيا ديشب خواب ديدی که من تو را خواهم زد؟ پسربچه: نه. معلم: آيا گاهی به ذهنت آمد که من تو را روزی خواهم زد؟ پسربچه: نه. معلم: اين قضا و قدر بود. سپس اضافه کرد: دستی که با آن تو را زدم از چه چيزی خلق شده است؟ پسربچه: از گل. معلم: و صورت تو از چي؟ پسرپجه: باز از گل. معلم: چه چيزی حس کردی بعد از اينکه بهت زدم؟ پسربچه: حس درد داشتم. معلم: آفرين، پس ديدی چطور گل بر گل درد وارد ميکند، اين با اراده خدا انجام ميشود، پس با اينکه شيطان از آتش خلق شده، اما اگر خدا خواست اين آتش مکان دردناکی برای شيطان خواهد بود. @Fahma_KanoonTaha
🔴 ایران تغییرات مرزی را تحمل نمی‌کند؟! 🔰 آنچه اکنون در مرزهای شمال غربی ایران مشاهده می‌شود، شکل‌گیری یک اتحاد نامرئی بین (آمریکا، ترکیه، آذربایجان، ارمنستان و رژیم صهیونیستی) است و هدف‌گذاری آن ایجاد یک تغییر ژئوپلتیک با نتایج راهبردی علیه دو کشور ایران و روسیه است. ✅ در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد: 1️⃣ نیروهای نظامی جمهوری آذربایجان محور گوریس قاپان در ارمنستان را مسدود کرده و اجازه عبور خودروهای سنگین ایران به ارمنستان را نمی‌دهند که این به منزله نقض حاکمیت دو کشور جمهوری اسلامی و جمهوری ارمنستان است و اگر استمرار پیدا کند در نهایت به کاهش نقش ایران در این منطقه منجر می‌شود. 🔹 همزمان با این فعل و انفعالات، ادبیات رسانه‌ای و محافل به‌ظاهر غیررسمی - که در واقع بیان رسمی جمهوری آذربایجان به‌حساب می‌آید - به سمت خصومت و حتی الفاظ کودکانه کشیده شده است. این در حالی است که - ما بدون آنکه قصد تحقیر داشته باشیم - نمی‌توانیم ‌اندازه این جمهوری را با ‌اندازه ایران و هر چیزی که معیار قدرت یک واحد جغرافیایی است، مقایسه کنیم؛ چرا که مقایسه فیل و فنجان است. 2️⃣ حذف خط ۲۱ کیلومتری مرزی ایران با منطقه ارمنستان و نیز حذف مرز ارمنستان در این منطقه که احتمالاً با تسلیم استان ارمنی سیونیک به آذربایجان صورت می‌گیرد، وضع ژئوپلتیکی ایران در منطقه قفقاز را دچار مشکل می‌کند. 3️⃣ در این میان دولت ارمنستان و شخص پاشینیان که در مقایسه با دولت سابق این کشور، غرب‌گرا محسوب می‌شود، در چارچوب یک طرح آمریکایی - ترکیه‌ای و به امید واهی برخوردار شدن از مواهب سیاسی و اقتصادی به این طرح پیوسته است در حالی که خیانت به کشور ارمنستان می‌باشد. دولت پاشینیان به این وعده آمریکا و ترکیه دل‌خوش کرده است که در صورت واگذاری استان سیونیک، می‌تواند از روابط مناسب و بی‌دغدغه با جمهور آذربایجان و ترکیه برخوردار شود . 4️⃣ بسیاری از تحلیلگران گفته‌اند اردوغان و حزب‌ او بعد از یک دوره مانور اسلام‌گرایی و پس از یک دوره مانور روسیه‌گرایی، به مرور روی واقعی خود را که هیچ ارتباطی با اسلام‌گرایی و شرق‌گرایی ندارد، نشان می‌دهد. 5️⃣ دولت‌های ترکیه و آذربایجان در حال دست زدن به ریسک‌های بزرگی هستند که می‌تواند پیش از دیگران خود آنان را در بحران وجودی فرو ببرد. دولت علی‌اف با شش میلیون جمعیت شیعه که بدون شک دل بسته مرکزیت شیعه هستند، مواجه است و دولت اردوغان در ترکیه با حدود ۲۳ میلیون شیعه علوی روبه‌رو می‌باشد. جمهوری اسلامی هیچ‌گاه نخواسته است از این ظرفیت‌ها برای گوشمالی اردوغان یا علی‌اف استفاده کند. ما برخلاف آنان و براساس اصول اخلاقی خود، حسن همجواری را رعایت کرده‌ایم؛ تا جایی که فراتر از آن در دو نوبت حکومت‌های این دو خانواده را از ویرانی نجات داده‌ایم. 💢 هم اردوغان و هم علی‌اف می‌دانند که دست ایران برای برهم ‌زدن این توطئه خالی نیست و انگشت اشاره جمهوری اسلامی ایران می‌تواند توطئه طراحی‌شده را برای آنها به گونه‌ای پشیمان‌کننده برهم بزند. @Fahma_KanoonTaha
👤امیر موسوی، دیپلمات اسبق ایرانی: مشکل این است که آذربايجان به دستور آمريكا و رژیم صهیونیستی شروع به بستن مرز بین ارمنستان و ايران و قطع کردن خط ترانزیت تجاری بین ایران، قفقاز و اروپا کرده است تا علاوه بر ایجاد پایگاه های اسرائیلی در آنجا، اقتصاد ایران را همزمان با تحریم های آمریکا علیه ایران، تضعیف کند، و این چیزی است که تهران آن را نمی‌پذیرد. @Fahma_KanoonTaha
کانون طه آب‌پخش
👤امیر موسوی، دیپلمات اسبق ایرانی: مشکل این است که آذربايجان به دستور آمريكا و رژیم صهیونیستی شروع ب
👤علی مطهری: جمهوری آذربایجان به دامان مادرش ایران بازگردد ایران باید در مقابل طرح خائنانه ‎جمهوری آذربایجان و ‎ترکیه و ‎اسرائیل مبنی بر ایجاد دالان زنگزور که مرز ‎ارمنستان با ایران را ازبین می‌برد و یکی از راه‌های ایران به اروپا را مسدود می کند، به هر قیمتی بایستد. جمهوری آذربایجان به جای خیانت به مادر خود ایران، بهتر است به دامان مادرش بازگردد وگرنه همان درسی را که ‎صدام گرفت دریافت خواهد کرد. @Fahma_KanoonTaha