10.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید | حمله به بانوان #محجبه در غرب
🔸 تصور کنید در ایران به این شکل به غیرمسلمانان حمله شود...!
@Fahma_KanoonTaha
۱۳ آذر ۱۴۰۰
📚بوذرجمهر و خزانهدار انوشیروان
انوشيروان عادل وزيرى داشت بهنام بوذرجمهر که در سياست و عقل لنگه نداشت. اين وزير داراى پنج پسر و پنج دختر بود. يک روز دختر کوچک وزير که خيلى عزيز کرده بود، آمد پيش پدرش و گفت: 'من در بازار يک گل الماسى ديدم و عاشقش شدم. پول بده تا آن را بخرم.' بوذرجمهر گفت: 'اى فرزند پول من کفاف اين خرجها را نمىدهد'. دختر گفت: 'تو وزير انوشيروان و عقل او هستی، چطور براى يک گل الماسى پول نداری. اگر تا سه روز ديگر، آنرا برايم نخرى خود را مىکشم. 'فردا بوذرجمهر به نزد انوشيروان رفت. انوشيروان ديد بوذرجمهر خيلى ناراحت است. علت را پرسيد. بوذرجمهر آنچه را بين خود و دخترش گذاشته بود براى او گفت. و بعد اضافه کرد که: 'شما خوب است يک مقدار به معاش من مدد برسانى تا بتوانم جواب بچههايم را بدهم.' انوشيروان خزانهدار را صدا زد و گفت: 'در اين ماه هر چه بوذرجمهر پول خواست به او بده.' بوذرجمهر رفت. خزانهدار شاه گفت: 'همهٔ چيزها در دست بوذرجمهر است. ماليات در دست او است. هست و نيست سلطان در دست او است. آنوقت براى اين که خودش را به شما پاک نشان دهد، مىگويد پول يک گل الماس را ندارم.' انوشيروان در فکر فرو رفت و با خود گفت: 'سلطان هم بايد يک خرده عقل داشته باشد، دروغگو را بشناسد، راستگو را بشناسد'. در آن زمان، انوشيروان يک زنجير به در بارگاه نصب کرده بود که يک سرش به زنگى وصل و در اتاق خودش بود. اگر رعيتى با او حرفى داشت، زنجير را تکام مىداد. زنگ صدا مىکرد و انوشيروان براى شنيدن حرفهاى رعيت نزد او مىآمد. انوشيروان با خودش فکر کرد: 'شايد محافظين نمىگذارند کسى به زنجير نزديک شود.' بوذرجمهر را خواست و گفت: 'امروز بگو جار بزنند که من با عامه مىنشينم و هر کس مىخواهد بيايد' جار زدند. مردم شهر جمع شدند. انوشيروان بوذرجمهر را دنبال نخود سياه فرستاد. آن وقت رو به جمعيت کرد و گفت: 'هر کس از وزير من، بوذرجمهر، گله و شکايتى دارد بدون واهمه بگويد.' از هيچکس صدا درنيامد. انوشيروان با عصبانيت گفت: هيچکس شکايتى ندارد؟' همهٔ مردم فرياد زدند: 'شکايتى نداريم'. پيرمردى بلند شد و گفت: 'يک نفر در اين شهر هست که روزى يکبار براى من آذوقه مىآورد. دو روز است که نيامده، من از او شکايت دارم' انوشيروان گفت: ببين ميان جمعيت هست؟' پيرمرد گفت: 'نگاه کردهام. اگر بود يقهاش را مىگرفتم و مىپرسيدم که چرا نيامده.' انوشيروان فرستاد دنبال بوذرجمهر. وقتى بوذرجمهر آمد. پيرمرد گفت: 'قربان اين همان شخص است'. سلطان، خزانهدار را خواست و به او گفت: 'اى حرامزادهٔ بخيل، هيچکس از بوذرجمهر شکايتى نداشت تو مىخواستى وزيرى را که نمىگذارد کسى در مملکت گرسنه بخوابد، از من جدا کنی؟ خزانهدارى مثل تو به درد من نمىخورد'. بعد از بوذرجمهر پرسيد: 'چرا آذوقهٔ پيرمرد را اين دو روز ندادی؟' بوذرجمهر گفت: 'چون مىدانستم که اين خزانهدار براى من مايه مىگيرد، من مخصوصاً آذوقه پيرمرد را نبردم که بدانى چطور مملکت را اداره مىکنم.'
@Fahma_KanoonTaha
۱۳ آذر ۱۴۰۰
کل ارض کربلا … یعنی، کربلا اذن دخول نمی خواهد، همهجا کربلاست، مراقب باش از #کربلا خارج نشوی!
#حسین_یکتا
@Fahma_KanoonTaha
۱۳ آذر ۱۴۰۰
📚داستان کچل و شیطان
يکى بود يکى نبود. کچلى بود بسيار زرنگ. اربابى او را چوپان گلهاش کرد و به کچل قول داد که اگر با صداقت کار کند، دخترش را به او مىدهد و داماد خودش مىکند. کچل با اين حرف و قول ارباب، با جان و دل کار و مثل تخم چشمش از تکتک گوسفندان گله، مواظبت مىکرد. در اين بين، از قضا براى دختر ارباب از آبادى ديگر خواستگار آمد. ارباب، پاک قولش را فراموش کرد و به خواستگار جواب مساعد داد. کچل از عمل اربابش گرفته و ناراحت شد.اين بود، تا اينکه گلهٔ گوسفند در روزى که مىچريد، هوا به هم خورد، کچل فوراً با داسى که داشت، چالهاى کند، لباسهايش را درآورد و توى چاله گذاشت. لاک (لاک: تغار، کاسه چوبی) را هم که ظرف غذايش بود، مثل سرپوشى روى چاله قرار داد. آسمان غرّيد و باران باريد. پس از مدتى بند آمد. لاک را از سر چاله برداشت. لباسش را که خشک مانده بود، پوشيد. از قضا شيطان اتفاقى از آن حوالى مىگذشت که چشمش به لباس خشک کچل افتاد. از او پرسيد: - من که شيطانم، لباسم از باران خيس شده، حالا تو چکار کردهاى که اينطور لباست خشک است؟ کچل جواب داد: - اين کار، سرّ بزرگى دارد. شيطان گفت: - به من بياموز!کچل گفت: - تو اول اسم اعظم را به من ياد بده! تا من راز اين کار را بگويم. شيطان، اسم اعظم را به او ياد داد. کچل دو تا گوسفند نر آورد، آنها را به جنگ هم انداخت، اسم اعظم را خواند، هر دو بههم چسبيدند. کچل به شيطان گفت: - دعاى از هم جدا شدن را به من ياد بده!
ادامه دارد...
@Fahma_KanoonTaha
۱۳ آذر ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚داستان کوتاه
#یک_دوست
یک روز پادشاهی همراه با درباريانش برای شكار به جنگل رفتند.
هوا خيلی گرم بود و تشنگی داشت پادشاه و يارانش را از پا در می آورد. بعد ازساعتها جستجو جويبار كوچكی ديدند. پادشاه شاهين شكاريش را به زمين گذاشت، و جام طلایی را در جويبار زد و خواست آب بنوشد، اما شاهين به جام زد و آب بر روی زمين ريخت.
برای بار دوم هم همين اتفاق افتاد، پادشاه خيلی عصبانی شد و فكر كرد، اگر جلوی شاهين را نگيرم، درباريان خواهند گفت: پادشاه جهانگشا نمی تواند از پس یک شاهين برآيد؛ پس اين بار با شمشير به شاهين ضربه ای زد. پس از مرگ شاهين پادشاه مسير آب را دنبال كرد و ديد كه ماری بسيار سمی در آب مرده و آب مسموم است.
او از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت.
مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت.
بر یکی از بالهايش نوشتند:
«یک دوست هميشه دوست شماست حتی اگر كارهايش شما را برنجاند.»
روی بال ديگرش نوشتند:
«هر عملی كه از روی خشم باشد محكوم به شكست است.»
@Fahma_KanoonTaha
۱۳ آذر ۱۴۰۰
#تلنگرانه
🔸میترسم از خودم...
زمانی که عکس شهدا رو
به دیــــوار اتاقم چسبوندم،
ولی به دیــــوار دلــــم نـَـــه!
🔹میترسم از خودم...
زمانی که اتیکت خادمالشهدا و...
رو به سینهام میچسبونم،
اما خادم پدر و مادر خودم نیستــــم!
🔸میترسم از خودم...
زمانی که اسمم توی لیست
تمام اردوهای جهادی هست،
ولی توی خونه خودمون
هیــــچ کاری انجام نمیــــدم!
🔹میترسم از خودم...
زمانیکهبرایمادرایشهدا اشکمیریزم
اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم!
🔸میترسم از خودم...
زمانی که فقط رفتن شهدا رو میبینم،
ولی شهیدانه زیستنشون رو نَــــه!
شهدا شرمندهایم
که مدام شرمنده ایم 😔
تعجیلدرظهور امام زمان گناه نکنیم✌️
🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@Fahma_KanoonTaha
۱۳ آذر ۱۴۰۰
10.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 صبح امام رضایی
دوستان عزیز بیایید امروزمان را با زیارتی عارفانه از حرم امام الرئوف علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثنآء آغاز کنیم.
#امام_رضا(علیه_السلام)
#مشهد_مقدس
@Fahma_KanoonTaha
۱۴ آذر ۱۴۰۰
🔴 ارزش انسان به بصیرت اوست
♦️انسان با روح انسان است، با بصیرت انسان است. ما همه با همه حیوانات شرکت داریم در اینکه گوش داریم، چشم داریم، پا داریم و ما دست داریم چه، اما این مناط و انسانیت نیست، آنی که انسان را از همه موجودات جدا می کند، از همه موجودات طبیعی جدا می کند، آن قلب انسان است، آن بصیرت انسان است.
♦️شما بصیرت داشته باشید، انسانید. اگر بصیرت نداشته باشد، ابوجهل چشم داشت اما انسان نبود، بعضی از انبیا هم چشم نداشتند و نبی بودند. میزان در انسانیت معنویت انسان است.
📚صحیفه نور، ج ۸، ص ۳۴
@Fahma_KanoonTaha
۱۴ آذر ۱۴۰۰
🔴 نقد باید منصفانه و مسئولانه باشد/سیاه نمایی هنر نیست، هر بچهای میتواند سنگ بردارد و شیشهها را بشکند
♦️امام خامنه ای در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی: همهی مدیران جمهوری اسلامی از اول تا امروز، خدمات مهمی انجام دادهاند؛ خب ما بودیم و از نزدیک دیدهایم؛ البته صدماتی هم زدهاند.
♦️انسان باید خدمات دولتیها و قضائیها و مجلسیها را در طول زمان - هر چه بوده - سپاسگزاری کند.
♦️صدمات را هم باید نقد کرد؛ منتها نقد منصفانه و مسئولانه، نه نقد همراه با تهمت. نقد و نقدپذیری واجب است، تهمت و لجنپراکنی حرام است. نقد با تهمت زدن و تکرار کردن حرف دشمن فرق دارد.
♦️نقد باید منصفانه و عاقلانه و مسئولانه باشد. سیاهنمایی هنر نیست.
♦️اینکه برداریم همینطوری بیهوا این قوه و آن قوه را بدون هیچ تمییزی محکوم کنیم، اینکه هنری نیست. هر بچهای هم میتواند سنگ بردارد و شیشهها را بشکند؛ اینکه هنری نیست. هنر این است که انسان منطقی و منصفانه حرف بزند و برای قدرتیابی حرف نزند و خدا را در نظر داشته باشد. ۹۶/۱۰/۰۶
@Fahma_KanoonTaha
۱۴ آذر ۱۴۰۰
۱۴ آذر ۱۴۰۰
کانون طه آبپخش
مدیرخانه حصیر آبپخش در گفتگو با استاندار مطرح کرد: تولیدات حصیری جایگزین سایر کالاها در ادارات استان
مدیر خانه حصیر آبپخش در نمایشگاه خرما و صنایع وابسته استان بوشهر با استاندار دیدار کرد.
زهرا بازیار مدیر خانه حصیر آبپخش در شب پایانی نمایشگاه خرما و صنایع وابسته با هماهنگی انجام شده اتاق بازرگانی استان با استاندار محترم و مشاور ایشان و کارشناسان امور اقتصادی و جذب سرمایه استانداری در طی یک نشست، گفتگو و به موارد مهم در حوزه صنعت حصیربافی شهر آبپخش و اقدامات و فعالیت های خانه حصیر آبپخش اشاره کرد.
بازیار در این نشست گفت: خانه حصیر آبپخش علاوه بر حمایت از تولید محصولات حصیری بانوان و عرضه به بازار داخلی، این ظرفیت را نیز دارد که تولیدات حصیری را به بازارهای جهانی و خارجی نیز عرضه نماید، همانطور که تا کنون در طی شش ماه گذشته دو مورد صادرات انجام شده است.
زهرا بازیار در این نشست از استاندار درخواست کردند که ادارات استان، پارس جنوبی و منطقه ویژه و سایر نهادهای استان را موظف نمایند که در همایش ها و جشنواره ها و سایر مراسمات خود از تولیدات حصیری (باکس ها و ظروف حصیری) جهت دادن هدایا استفاده شود تا با این روش از محصولات داخلی حمایت شود و اشتغال بانوان پررنگ تر و پررونق تر شود.
استاندار محترم در این گفتگو، این اقدامات انجام شده در حوزه حصیربافی شهر آبپخش و اشتغال زایی برای بانوان را تحسین کردند و گفت: لازم است که بسته های حصیری خاصی از قبل آماده شود که مورد بررسی قرار گیرد به جهت اینکه در برگزاری همایش ها و در سایر مراسمات در اداره ها استفاده شود و حتما این موضوع مورد استقبال قرار می گیرد و در دستور کار خواهیم گذاشت.
محمدی زاده همچنین خطاب به مدیر خانه حصیر آبپخش افزود: خانه حصیر آبپخش در تلاش باشد که بیشتر زنان سرپرست خانوار و همچنین افراد تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی را نیز آموزش و برایشان ایجاد اشتغال نماید.
@Fahma_KanoonTaha
۱۴ آذر ۱۴۰۰
۱۴ آذر ۱۴۰۰