eitaa logo
کانون طه آب‌پخش
985 دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
20.5هزار ویدیو
966 فایل
ارتباط با ادمین: @faraghlit313
مشاهده در ایتا
دانلود
mes.mp3
5.5M
🔺 ⭕️ سخنرانی در خصوص خاصیت کنندگی ظروف مسی و برنجی در بوشهر آذرماه ۹۵ 🌐 ravazadeh.com @Fahma_KanoonTaha
این درسته که لباس داخل خونه باید خوشگل تر از بیرون باشه؟ 🤔 . . . . گفتم چرا لباس راحتی هات از لباس بیرونت خوشگل تره؟! گفت چون خوشگلی هام فقط برای آقامونه. ❤️😍😊❤️😍 شیرینی این پیام رو به همسرت هدیه کن🤗 @Fahma_KanoonTaha
🌹 زندگی اش شده بود . همه کارش شده بود . می گفت: "اگر یک نفر از این بچه ها را با و آشنا کنم برای من بس است." حدیث معروف پیامبر به علی(ع) را می خواند: یاعلی اگر یک نفر به واسطه تو شود از آنچه آفتاب بر آن می تابد برتر است. می گفتیم: "سید، اینقدر برای بچه ها کار نکن! اینقدر اردو و تفریح نبر! اگر مشکلی پیش بیاد پدر و مادر اینها رهایت نمی کنند." می گفت: "اشکال نداره. خیلی از این بچه ها با آمدن به اردو و تفریح شدند. ما هم توکل می کنیم بر خدا و سعی می کنیم کارمان را درست انجام دهیم." 🌸🍃 📕کتاب همسفر شهدا @Fahma_KanoonTaha
✳️ من به شما کمک می‌کنم تا خدا هم به من کمک کند! 📌 سرایدار مدرسه‌‌ای که در آن درس می‌خواند می‌گوید: کمردرد داشتم و نمی‌توانستم کار مدرسه را خوب انجام دهم. مدیر مدرسه به من گفت: اگر اوضاعت همیشه این باشد، باید بروی بیرون. اگر من را بیرون می‌کردند، خیلی اوضاع زندگی‌ام بدتر می‌شد. آن شب همه‌اش در این فکر بودم که اگر من را بیرون بیندازند، چه خاکی توی سرم کنم؟ فردا صبح که رفتم مدرسه، دیدم حیاط و کلاس‌ها عین دسته گل شده و منبع آب هم پر است. از عیالم که برنمی‌آمد؛ چون توان این همه کار را نداشت. نفهمیدم کار کی بوده. فردا هم این قضیه تکرار شد. شب بعد نخوابیدم تا از قضیه سردربیاورم. صبح، یک پسربچه از دیوار پرید پایین و یک‌راست رفت سراغ جارو و خاک‌انداز. شناختمش. از بچه‌های مدرسه‌ی خودمان بود. مرا که دید، ایستاد. سرش را پایین انداخت. با بغضی که در گلویم نشسته بود، گفتم: «پسرم! کی هستی؟» گفت: «عباس بابایی.» گفتم: «چرا این کارها را می‌کنی؟» گفت: «من به شما کمک می‌کنم تا خدا هم به من کمک کند.» 📚 برگرفته از کتاب «ظرافت‌های اخلاقی شهدا» @Fahma_KanoonTaha
می گفت: اگر قرار است پایدار بماند و نسل های بعدی هم باشند. باید در مدارس فعالیت کنیم، چرا که آینده ممکلت به کسانی سپرده می شود که شرایط دوران طاغوت را حس نکرده اند! بهترین و زبده ترین نیروهای باید در مدارس و خصوصا دبیرستان ها باشند. @Fahma_KanoonTaha
✌️💖 به این میگن مذاکره کننده! طولانیه ولی خیلی قشنگه، بخونید: ✅ براى اميرالمومنين عليه السلام نامه اى از معاويه رسيد. 🌺 حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد: 🔥"از طرف اميرالمومنين و خليفة المسلمين، معاويه بن ابى سفيان براى على! ☘ اى على!  در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش! 🌹حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت: از طرف عبدالله، تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم. به همان نشان كه "انا قاتل جدك و عمك و خالك: من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم" 🔶 سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند، پرسيد: كيست كه اين نامه را به شام ببرد؟  كسى جواب نداد. ✅ دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد: على جان! من حاضرم. 🌸حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد، فرمود: طرماح! به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش... 🌹طرماح گفت: سمعاً و طاعةً ... آنگاه نامه را گرفت و به سوى شام حركت كرد ❎ معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند. 🔥 معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد. 🌿 طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد، بى اعتناء با همان كفش هاى خاك آلوده اش قدم ها را بر فرش ها گذاشت! 🍃 سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد! 🌑 اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن! اما او گفت: تا آن مردك (معاويه) پاهايش را جمع نكند، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد! ⚡عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت: اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند. 🔥معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند، از او پرسيد: از نزد كه به خدمت كه آمده اى؟ 🍀 طرماح گفت: از طرف خليفه برحق، اسدالله، عين الله، اذن الله، وجه الله، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن، معاوية بن ابى سفيان! ⛔ معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند، گفت: نامه را بده ببينم! 🍀 طرماح گفت: روى پاهايت مى ايستى، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم. 🔥معاويه گفت: نامه را به عمرو عاص بده 🍀طرماح گفت: اميرى كه ظالم است، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم. 🔥معاويه گفت: نامه را به يزيد بده 🍀طرماح گفت: ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش! بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند. ⚡ بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد: على! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش" 🍀 طرماح برخاست و گفت: من خودم جواب نامه ات را مى دهم: على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت. 🌼 سپس خواست برود كه معاويه گفت "طرماح! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو" 🌹 اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت. 🔥معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت: حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد، از من طرفدارى كند! 🔥 عمرو عاص گفت: به خدا اگر على به شام بيايد، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم!! 💥 یعنی این ای کسانی که نماینده مردم هستید از اسلام و قرآن و اهل بیت و انقلاب اینجوری دفاع کنید زیرا که ابروی نظام اسلامی در گرو کار و سخنان شماست و باید در هر دو جهان جوابگو باشید. @Fahma_KanoonTaha
کانون طه آب‌پخش
🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 🌹🕊🍃 🍃 #نذر_کرده_امام_رضا(ع) 💍روزهای خوش عقد می‌گذشت؛ که روزی محمدجواد خبر استخدامش در سپاه
🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃 🌹🕊🍃 🍃 (ع) 😊همسرم خیلی خانواده‌ دوست بود و علاقه‌اش را به‌راحتی ابراز می‌کرد؛ وقتی فهمید فرزند اولش دختر است خیلی خوشحال شد و به دلیل علاقه به اسم حضرت زینب(س) از دوران مجردی؛ می‌خواست اسم دخترمان را زینب بگذارد. 💎من دوست داشتم اسم دخترمان فاطمه باشد؛ برای حرف من احترام قائل بود، به همین دلیل گفت هر دو اسم را نوشته و می‌گذاریم زیر قرآن؛ هرکدام درآمد اسم می‌شود همان. اسم زینب، درآمد! 💕روزهای زندگی مشترک یکی پس از دیگری می‌گذشتند. در کنار هم رسیدگی به کارهای خانواده همواره عبادت کردن و کمک به مردم نیازمند را مدنظر داشتیم. 🍒زینب کوچک‌مان پنج‌ساله بود و جانِ محمدجواد به او بسته بود. در همین روزهای خوش بود که فهمیدیم خدا هدیه‌ دیگری برای‌مان در نظر گرفته و نام فرزند دوم‌مان را حسین گذاشتیم. ✨خوشبختی‌مان دیگر تکمیل بود و هیچ‌چیز از زندگی نمی‌خواستیم... 🔻قسمت چهارم🔺 @Fahma_KanoonTaha 🍃 🌹🕊🍃 🍃🌹🕊🍃🌹🕊🍃
🍃🍂🍃 🔸تلاش مداوم، مانع سقوط انسان🔸 🚲 برای اینکه از دوچرخه نیفتی، باید رکاب بزنی. اگر رکاب بزنی نمی‌افتی؛ اما اگر پایت را از روی رکاب برداری یا پا نزنی، سقوط می‌کنی. ✅ این عالم نیز همین‌طور است. آنها که می‌خواهند سقوط نکنند، باید پا بزنند، کار کنند و همۀ سعی و تلاششان را برای پیشرفت به‌کار گیرند. @Fahma_KanoonTaha
روزی پسری از خانواده میانی و نسبتا مرفه، متوجه شد مادرش از همسایه فقیر خود نمک خواست متعجب به مادرش گفت که دیروز کیسه ایی بزرگ نمک برایت خریدم، برای چه از همسایه نمک طلب می کنی؟ مادر گفت: پسرم، همسایه فقیر ما، همیشه از ما چیزهایی طلب میکند، و دوست داشتم از آنها چیز ساده ایی بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد، درحالی که هیچ نیازی به آن ندارم، ولی دوست داشتم وانمود کنم که من نیز به آنها محتاجم، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد، و شرمنده نشوند... "فرهنگی که باید با آب طلا نوشت" "همسایگان خود را دریابید" @Fahma_KanoonTaha
خداوند عهده دار کار حضرت یوسف شد؛ پس قافله ای را نیازمند آب نمود تا او را از چاه بیرون آورد... سپس عزیز مصر را نیازمند فرزند نمود تا او را به فرزندی بپذیرد... سپس پادشاه را محتاج تعبیر خواب کرد تا او را از زندان خارج کند... سپس همه مصریان را نیازمند غذا نمود تا او عزیز مصر شود... اگر خدا عهده دار کارت شود همه عوامل خوشبختی را بدون اینکه احساس کنی برایت آماده می کند... فقط با صداقت بگو کارم را به خدا می سپارم... وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ خدایا فقط بودن تو ما را کفایت است... @Fahma_KanoonTaha
⚜حکایت‌ پندآموز⚜ 🔐 🔐 💥 وَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ💥 و آنان همواره بر نمازشان محافظت می کنند. 📖 سوره انعام، آیه ۹۲ 🌹مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی بر خواندن نمازهای روزانه در اوّل وقت، تأکید بسیار داشت و این نخستین وصیت او به فرزند خویش بود. این عارف روشن ضمیر می گفت: اگر آدمی یک اربعین به ریاضت بپردازد امّا یک نماز صبح از او قضا شود، نتیجه آن اربعین، «هَبَاء مَّنثُورًا» خواهد شد. 💬نقل است، جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت: سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم! 🔸قفل اوّل این است که دوست دارم یک داشته باشم، 🔸 قفل دوم اینکه دوست دارم کارم داشته باشد 🔸و قفل سوم اینکه دوست دارم شوم. 🌹مرحوم حاج شیخ فرمود: 🔓 برای قفل اوّل، نمازت را اوّل وقت بخوان، 🔓برای قفل دوم نمازت را اوّل وقت بخوان 🔓و برای قفل سوم هم نمازت را اوّل وقت بخوان! جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟! 🌹آیت الله نخودکی فرمود: «شاه کلید» است. [۱] 🌷چون بشنوی صلای مؤذن، شتاب كن كز بارگاه قدس ندا می دهد نماز [۲] 📚منابع: ۱- با اقتباس و ویراست از پایگاه اطلاع رسانی حوزه ۲- مشفق كاشانی @Fahma_KanoonTaha
🆕 عرضه نسخه جدید iOS 🔹 به اطلاع کاربران گرامی می‌رساند برنامه ایتا ویژه سیستم عامل iOS منتشر شد 🔸 کاربران دستگاه‌های آیفون می‌توانند با شماره ورژن ۳.۶ را از طریق یکی از فروشگاه‌های ایرانی آی اپس، اناردونی، سیب ایرانی یا سیب اپ دریافت کنند @Fahma_KanoonTaha