❤️تعبیر زیبا مجری تلوزیون ملی عراق در وصف سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
👌نمیدانم در کدام روز از محرم تو را یاد کنم،
🏴 روز مسلم بن عقیل چون تو فرستادهٔ (رهبرت)، و میهمان ما بودی!؟
🏴 یا روز حبیب بن مظاهر، چون تو بهترین دوست قدیمی ما بودی!؟
🏴 یا روز قاسم ابن حسن چون اسمت قاسم بود!؟
🏴 یا روز علی اکبر چون قطعه قطعه شدی!؟
🏴 یا روز عباس چون حامل علم و پرچم بودی و دو دستت قطع شد!؟
👌چیزی که واضح است اینست که گریه بر تو تمامی ندارد و از غیبت تو حیران و دلتنگیم.
👌سردار دلها بعد از شهادتت، هر وقت به عبارت "سلام بر حسین(ع) و اصحاب حسین(ع)" میرسیم تو را یاد می کنیم...
🌹به یقین رفته که نفسی تازه کند، برگردد...
@Fahma_KanoonTaha
🏴 ماجرای خواب مرحوم آیت الله میرزا مهدی هستهای اصفهانی
🍁 من خیلی دوست داشتم که در عزای حضرت سیّدالشّهداء(ع) در مجلسی که مورد نظر حضرت زهرا(س) است شرکت داشته باشم. لذا خیلی توسّل میکردم که به من بنمایاند کدام مجلس مورد توجّه ایشان است. من خیلی به این موضوع مُلِح بودم و خیلی پافشاری می کردم.
🍁 تا اینکه روزی عصر، (اوّل محرّم) پیش از آنکه برای انجام وظیفه از مجلس خارج شوم استراحت می کردم، حضرت را در خواب دیدم. از ایشان سؤال کردم که سیّدتی و مولاتی، این همه مجلس در عزای فرزند بزرگوار شما، سیّدالشّهداء(ع) وجود دارد، کدامیک از این مجالس مورد توجّه شماست؟
🏴 فرمودند: هر جایی که پرچم عزای حسین ما خورده باشد ما آن مجلس را دوست داریم و به آن مجلس توجّه داریم.
🍁 من دوباره پرسیدم چون غرض من آن بود مجلس خاص الخاصّی که در نظر است بدانم. لذا مجدّداً پرسیدم که یا سیّدتی و مولاتی، کدامیک از این مجالس بیشتر مورد توجّه شماست؟ مجدّداً در جواب همان را فرمودند، فرمودند: هر جایی که پرچم عزای حسین ما خورده شود ما آنجا را دوست داریم به آن هم توجّه داریم.
سه باره پرسیدم: سیّدتی و مولاتی، کدامیک بیشتر مورد توجّه شماست؟ باز فرمودند: هر جا که پرچم عزای حسین ما خورده باشد ما آنجا را دوست داریم و به آنجا توجّه داریم.
🍁امّا اینکه تو میپرسی، (نام و آدرس یک مجلسی را در سوهانپزخانه دادند که تقریباً اسم رایجی بود، مثلاً منزل مؤمنه خانم، نه اینکه این باشد، بطور مثال...) و گفتند خود ما هم در این شرکت میکنیم، امّا هر جا که پرچم عزای حسین ما زده شود ما آنجا را دوست داریم و به آن توجّه داریم. مرحوم آقای هستهای گفته بود من وقتی از خواب بیدار شدم آدرس آنجا را گرفتم، آن محل را نمیشناختم. رفتم و راهنمایی شدم. وقتی به آن محل وارد شدم، یک جوی آبی بود و خانمی سر جوی آب نشسته بود، داشت استکان میشست (هنوز آن موقع در تهران لولهکشی آب نبود).
🍁 نام آن شخص را که در خواب به من گفته بودند سؤال کردم، گفت: من هستم.
گفتم: آیا شما مجلس روضه دارید؟
گفت: بله داریم. نشان داد، انتهای یک کوچهٔ بن بستی یک پرچم سیاهی زده بودند، این پرچم آنقدر کهنه شده بود که سیاهی آن به سفیدی می زد. معلوم بود سالیان متمادیست این پرچم عزا اینجا زده می شود.
گفتم: شما روضه خوان هم دارید؟
گفت: از کسی دعوت کرده بودیم، آمد وقتی دید کسی نیست ناراحت شد و رفت...
🍁 آقای هستهای یک سخنران معتبر بود، عالم بود، فروتنی کرد و گفت: اجازه می دهید من به اینجا بیایم برای شما روضه بخوانم؟ آن خانم استقبال کرد و گفت: بفرمایید. گفت من وقتی وارد آن منزل شدم یک اتاق داشت، آنقدر آن منزل محقّر بود که من همان روز اوّل قصد قربت کردم که هیچ وجهی از آنجا نگیرم، فقط قربه الی الله بیایم و بروم. معلوم بود کسی که این روضه را گرفته فقیر است. یک صندوقخانهای داشت و چای هم می ریخت از صندوقخانه میآورد، چند نفر از زنان همسایه هم میآمدند، گاهی یک بچّه میآمد چای را میآورد و می گذاشت. و آن زن فقیر هم داخل صندوقخانه مینشست و گریه می کرد، همزمان با صدای گریهٔ او صدای گریهٔ دیگری را هم میشنیدم. تا دهه تمام شد...
🍁 جمعیّت زیادی هم نمیآمدند، فقط چند نفر زن هایی بودند که گاهی کم و زیاد می شدند، ولی روضه، زنانه بود. من هم اصلاً نمی خواستم وجهی بگیرم، لذا وقتی روز آخر از منبر آمدم عجله کردم که اصلاً من را صدا نزند بخواهد وجهی بدهد. دیدم آن زن در پشت سر من سرعت گرفت، مدام من را صدا می کرد. گفتم: ممنون هستم، خیر شما قبول، از شما به ما رسیده است. تا به من رسید و گفت: نه، شما باید این وجه را بگیرید. باز من اصرار کردم و او هم اصرار کرد.
🍁 عاقبت به من گفت: من از شما رِندتر هستم. از این سخن او تعجّب کردم که یعنی چه من از شما رندتر هستم؟!
گفتم: منظور شما چیست؟
گفت: من یک سال به منزل مردم می روم آنجا خدمتگزاری می کنم تا اینکه وجهی را فراهم کنم برای عزای سیّدالشّهداء(ع) صرف کنم. یک سال به منزل مردم می روم و خدمتکاری میکنم، حالا شما می خواهید این پول را از من نگیرید؟ نمی شود!!
🍁 مرحوم آقای هستهای گفت: من خیلی تعجّب کردم، فکر این را نمی کردم واقعاً کسی این طور باشد. اصلاً عظمت این زن من را شکست که این زن چقدر باعظمت بود. اگر کسی یک سال به منزل مردم برود و خدمتکاری کند، با همهٔ سختی که این کار دارد، مبلغی را پسانداز کند تا صرف این وادی کند. گفت من خیلی تعجّب کردم، عظمت این زن من را شکست و من از او این وجه را گرفتم. وقتی گرفتم، گفتم: سؤالی از شما دارم، گفت: بفرمایید.
🍁 گفتم: شما در صندوقخانه گریه میکردید من صدای گریهٔ دیگری هم از صندوقخانه میشنیدم، او که بود؟ عروس شماست؟ دختر شماست...؟ گفت: مگر در خواب به شما نگفتند خود ما هم میآییم در مجلس شرکت می کنیم؟ دیدم عجب زنی!!! حتّی از خواب من هم خبر دارد. من خیلی مبهوت شده بودم.
عجب مجالسی، که ما از آن خبر نداریم. گفتم: خواهر، من سال آینده هم بیایم در اینجا روضه بخوانم؟
گفت: تشریف بیاورید.
سال بعد رفتم و دیدم فوت کرده است... رؤیای صادقهای که حتّی صدق آن در عالم خارج هم واقع شده بود.
حضرت فرموده بودند:
هر جا پرچم عزای حسین ما زده شود ما آنجا را دوست داریم و به آنجا توجّه داریم.
اللهم عجل لولیک الفرج
🏴🏴🏴
@Fahma_KanoonTaha
27.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین مسعود عالی در مراسم عزاداری شب تاسوعای حسینی(ع) در حسینیه امام خمینی(ره).
🏴 #از_تبیین_تا_قیام
@Fahma_KanoonTaha
-69067008_2071563669.mp3
10.56M
🎙 بشنوید | سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین مسعود عالی در مراسم عزاداری شب تاسوعای حسینی(ع) در حسینیه امام خمینی(ره).
🏴 #از_تبیین_تا_قیام
@Fahma_KanoonTaha
30.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | روضهخوانی آقای حاج مهدی رسولی در مراسم عزاداری شب تاسوعای حسینی(ع) در حسینیه امام خمینی(ره).
🏴 #از_تبیین_تا_قیام
@Fahma_KanoonTaha
1083121410_-734954651.mp3
8.27M
🎙 بشنوید | روضهخوانی آقای حاج مهدی رسولی در مراسم عزاداری شب تاسوعای حسینی(ع) در حسینیه امام خمینی(ره).
🏴 #از_تبیین_تا_قیام
@Fahma_KanoonTaha
🏴#بازگشت: (غرّه)
▪️مرور افرادی که در کربلا دچار تحول شدند.
@Fahma_KanoonTaha