99-08-25(hosseinighomi).mp3
13.97M
📚 وجود مقدس پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در نهج البلاغه
👤 #حجت_الاسلام_حسینی_قمی
🗓 یکشنبه ۱۳۹۹/۸/۲۵
#پیامبر_رحمت #نبی_الرحمة
#THE_PROPHET_OF_MERCY
@Fahma_KanoonTaha
#حکایت
گویند: ملا مهرعلی خویی، روزی در کوچه دید دو کودک بر سر یک گردو با هم دعوا میکنند.
به خاطر یک گردو یکی زد چشم دیگری را با چوب کور کرد.
یکی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند.
ملا رفت گردو را برداشت و شکست و دید، گردو از مغز تهی است. گریه کرد.
پرسیدند تو چرا گریه میکنی؟
گفت: از نادانی و حس کودکانه، سر گردویی دعوا میکردند که پوچ بود و مغزی هم نداشت.
دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن میجنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها کرده و برای همیشه میرویم.
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
#حکایت گویند: ملا مهرعلی خویی، روزی در کوچه دید دو کودک بر سر یک گردو با هم دعوا میکنند. به خاطر ی
✅ دروغ گفـتن حرامـ اسـت حتے به شوخیے
🌱یه سوالـ:
💫وقتیے که خطبــه عقد میخونن
چند بار عاقد مےخواد از عــروس «بله» می گیره؟؟!
💫مےگن: عروس رفته گل بچینه
چرا باید از همون آغاز زندگے و پیمان زناشویے دروغ گفته بشه؟
حالا هرچند مصلحتے و بر رسـوم باشه!
💫چرا این دروغ گفتن رو رسم و رسـوم کنیم و به نسل های آینده منتقل کنیمـ؟
💫عـــــروس و دومـــــاد که سر سفره عقد قرآن به دست نشستنـ
💫 تو یکی از مکان هایی که خطبـه عقد جارے میشد؛
عاقد وقتے که مے خواست از عـروس «بله» بگیره…
💫گفتن: عروس خانم داره #سورهٔ_نور میخونه
واقعا هم عروس و دوماد سورهٔ نور رو داشتن مےخوندن
💫 چرا این روش رو الگو و نمونه قرار نمیدیم؟
💫 چه مانعے داره که موقع عقد به عروس خانم و آقا دوماد بگن قرآن بخونن که اگه عاقد خواست «بله» بگیره
بگن عروس خانم مشغول خواندن قرآن هست؟
💫 زمانے که خدا باهاش صحبت میکنه و بهش سفارش میکنه
💫سوره کوثر = سوره حضرت زهرا(س)
💫سوره یاسین = قلب قرآن
💫آیة الکرسی = سید آیات قرآن
💫سوره الرحمن = عروس قرآن
💫یا بگن عروس داره برای سلامتے امام زمان(عج) صلوات میفرسته
تا همه صلـوات بفرستند و فضا متبرک بشه به نام خاتم الانبیاء محمد_مصطفی ﷺ
✅ اونایے که موافق هستن، این پیام رو به بستگان و دوستانشون پیشنهاد بدن
تا عادتهاے بے فایده به عادت هاے با فایده و قرآنے عوض بشه
💫زندگـــــی هاتون مهـــــدوے و اهل بیت پسند
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
✅ دروغ گفـتن حرامـ اسـت حتے به شوخیے 🌱یه سوالـ: 💫وقتیے که خطبــه عقد میخونن چند بار عاقد مےخواد از
🔸 داستان تاجر و پسر خردسال
روزی از روزها تاجری در یکی از روستاها، مقدار زيادی گندم و جو خرید و گونی ها را در ماشینش گذاشت و می خواست آن ها را به شهر ببرد و به انبار انتقال دهد.
در بین راه از پسری بچه ای سؤال کرد که «تا خارج شدن از روستا چقد راه است و چقد طول میکشد؟»
پسربچه پاسخ داد: «درصورتی که آرام و آهسته بروید حدود ۱۰ دقیقه ديگر به جاده اصلی می رسید ولی در صورتی که بخواهید با سرعت حرکت کنید ۳۰ دقیقه و یا احتمالا بیش تر طول بکشید تا به جاده اصلی برسید.»
تاجر از این که در پاسخ پسر تضاد وجود داشت ناراحت شد و فکر کرد او پسرک بی تربیتی است که تاجر را به بازی گرفته است پس به پسرک بد و بی راه گفت و پایش را بر پدال گاز گذاشت و به سرعت حرکت کرد.
ولی پنجاه متر بیش تر نرفته بود که چرخ خودرو به سنگی اصابت کرد و با تکان خوردن خودرو، تمامی محصول ها به زمین ریخت. تاجر وقت زيادی برای جمع کردن محصول ریخته شده صرف کرد و زمانی که خسته و کوفته به طرف ماشین بر می گشت یاد حرف های پسر بچه افتاد و هنگامی که منظور وی را فهمید که جاده پر از کلوخ است پس بقیه راه را آهسته و با احتیاط طی کرد.
شاید گاهی باید آهسته تر قدم برداریم تا به مقصد برسیم.
«برای کسی که اهسته و پیوسته راه می رود، هیچ راهی دور نیست.»
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
🔸 داستان تاجر و پسر خردسال روزی از روزها تاجری در یکی از روستاها، مقدار زيادی گندم و جو خرید و گونی
🔹داستانی بسیار آموزنده
کوهنوردی که خیلی به خود ایمان داشت، قصد بالا رفتن از کوهی را کرد.
تقریباً نزدیک قله کوه بود که مه غلیظی سراسر کوه را گرفت.
در این هنگام از روی سنگی لغزید و به پایین سقوط کرد.
کوهنورد مرگ را جلوی چشمانش دید و در حال سقوط از صمیم قلب فریاد زد: «خدایا کجایی!»
ناگهان طناب ایمنی که او را نگه میداشت، دور کمرش پیچید و او را بین زمین و هوا معلق نگه داشت. مه غلیظ بود و او جایی را نمیدید و نمیتوانست عکسالعملی انجام دهد. پس دوباره فریاد زد: «خدایا نجاتم بده!»
صدایی از آسمان شنید که میگفت: «آیا تو ایمان داری که من میتوانم نجاتت دهم؟»
کوهنورد گفت: «بله.»
صدا گفت: «طناب را ببر!»
کوهنورد لحظهای فکر کرد و سپس طناب را محکم دو دستی چسبید.
صبح زمانی که گروه نجات برای کمک به کوهنورد آمدند چیز عجیبی دیدند؛ کوهنورد را دیدند که از سرمای هوا یخ زده بود و طنابی که به دور کمرش بسته شده است را دو دستی و محکم چسبیده است ولی او با زمین فقط یک متر فاصله داشت.
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
🔹داستانی بسیار آموزنده کوهنوردی که خیلی به خود ایمان داشت، قصد بالا رفتن از کوهی را کرد. تقریباً ن
🔸🔹داستان جالب (تجزیه و ترکیب!)
روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟….
بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!
مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
🔸🔹داستان جالب (تجزیه و ترکیب!) روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام
#نماز_عروس
🍂🌺🍂🌺🍂🌺
ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎنی ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﻔﯿﺪ ﻋﺮﻭﺳﯽﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﺵ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪ!
ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻭﻗﺖ اذان ﻧﻤﺎﺯ مغرب ﺑﻪ ﮔﻮﺷﺶ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﻭﺿﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
ﺩﺧﺘﺮ به ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮔﻔﺖ ﻣﺎﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﻭﺿﻮ بگیرم ﻭ ﻧﻤﺎﺯ مغرب و عشاء ﺧﻮﺩ ﺭﺍ بخوانم.
ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ؟ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ!! ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ!!
ﺑﺎ ﺁﺏ ﮐﻪ ﻭﺿﻮ میگیری ﺁﺭﺍﯾﺸﺖ ﺷﺴﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ!!
ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭ تو ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺣﺎﻻ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ ﺍﮔﺮ ﺣﺎﻻ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ با تو ﻗﻬﺮ میکنم!!
ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ: ﻗﺴﻢ ﺑﻪ الله ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻧﻢ ﺍز اﯾﻦ ﺟﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﻡ! ﻣﺎﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ....... نباید ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﻣﺨﻠﻮﻕ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﯽﺧﺎﻟﻖ (ﺍﻟﻠﻪ) ﺭﺍ بکنیم
ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﺕ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ چه ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ؟؟ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﯽ ﺁﺭﺍﯾﺶ!!!
ﺗﻮ ﺩﺭ ﻧﻈﺮﺷﺎﻥ ﻣﻘﺒﻮﻝ ﻧﻤﯽﺷﻮﯼ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ مسخره ﺍﺕ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ...
ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﺒﺴﻢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ ﺟﺎﻥ! شما نگران این هستید ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﻣﺨﻠﻮﻕ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻡ و حال آنکه در نظر خالق زشت معلوم شوم؟
ﻣﺎﺩﺭﺟﺎﻥ ﺑﺎ این ﺑﯽ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ الله بی نصیب شوم؟؟
ﻣﻦ نگران ﺍﯾﻦ ﻫﺴﺘﻢ که ﺍﮔﺮ ﺑﯽ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﻗﻀﺎ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ نگاه ﺭﺣﻤﺖ الله ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ!
ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻭﺿﻮ گرفتن ﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﯾﺸﺶ ﻫﻢ فکر نکرد ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﻮﻣﻨﻪ ﺑﻪ ﺳﺠﺪﻩ ﺭﻓﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺳﺠﺪﻩ ﺍﻭﺳﺖ!!!
ﺑﻠﯽ!
بانوی ﻣﻮﻣﻨﻪ ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﺳﺠﺪﻩ ﺟﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺁﻓﺮﯾﻦ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﻧﻤﻮﺩ...
ﺍﯼ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﻦ!
ﺍﯼ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﻮﻣﻦ ﻣﻦ!
ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﻣﺮﮒ چه ﻭﻗﺖ ﺑﻪﺳﺮﺍﻏﺖ ﻣﯽ آﯾﺪ؟؟ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﻭﺯ؟؟ ﮐﺪﺍﻡ ﺷﺐ؟؟ ﮐﺪﺍﻡ ﺳﺎﻋﺖ؟؟ ﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﺣﺎﻟﺖ؟؟ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟؟؟؟
ﻧﻪ!
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ بی نمازی و غفلت؟
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ اکرم ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ آله و سلم می فرﻣﺎﯾﺪ: ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﺭ ﻭﻗﺖ #ﺳﺠﺪﻩ ﺍﺳﺖ!
🌺🍂🌺🍂🌺🍂
@Fahma_KanoonTaha
🔻داروی ضد ویروس موثر در درمان کرونا تاییدیه سازمان غذا و دارو را دریافت کرد
🔸داروی ضد ویروس مؤثر در درمان کرونا با همکاری محققان دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تولید و موفق به دریافت تاییدیه کمیسیون سازمان غذا و داروی وزارت بهداشت شد.
🔸این داروی ضد ویروس در ابتدا بهصورت کیس ریپورت و سپس در بیماران سرپایی و در نهایت تعداد قابل توجهی از بیماران بستری مورد ارزیابی قرار گرفت و بعد طی مراحل بررسی در سازمان غذا و دارو موفق به دریافت تاییدیه کمیسیون غذا و دارو شد./ ایسنا
@Fahma_KanoonTaha
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ تصویری
سخنران: حجت الاسلام #قرائتی
موضوع: فرزند صالح "ذخیره برای قیامت"
👳♀ #تربیت
👨👦#فرزند_صالح
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
قابل توجه کسانی که می گویند مدافعان حرم برای پول می روند... 📸 این صحنه چقدر قیمت داره...... فرزند
📋 #اطلاع_نگاشت
🕊امروز سالروز شهادت مدافع حرم "#محمدجواد_قربانی است،
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
💫 با این ستاره ها می توان راه را پیدا کرد.
💐شادی روح پر فتوح شهید #صلوات
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
🔻ابراهیم حاتمی کیا، کارگردان سریال «موسی(ع)» شد طلسم عجیب سریال حضرت موسی(ع) 🔹زنده یاد فرج الله سل
✍ فرد ناشناسی در مسجد به دست نمازگزاران اُدکُلُن اسپری میکند
به مرحوم #سلحشور که میرسد اسپری را هم به دستانش میزند هم به بهانه معطر کردن محاسنش به صورت ایشان که مقداری وارد دهانش میشود.
حاج فرج الله میگفت اعتراض کردم، عذر خواهی کرد و سریع رفت
چیزی نگذشت که...
#سریال_موسی(ع)
@Fahma_KanoonTaha
🌹ماجرای خواب شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی
یک شب نزدیکی صبح خواب دیدم که حمید گفت: خانم خیلی دلم برات تنگ شده، پاشو بیا مزار. معمولا عصرها بر سر مزارش می رفتم، ولی آن روز صبح از خواب بیدار شدم راهی گلزار شدم. همین که نشستم و گلها رو روی سنگ مزار گذاشتم، دختری آمد و با گریه منو بغل کرد، هق هق گریه هایش امان نمی داد حرفی بزنه، کمی که آرام شد، گفت: عکس شهیدتون رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم: من شنیدم شماها برای پول رفتید، باهات یه قراری میذارم، فردا صبح میام سر مزارت، اگر همسرت رو دیدم میفهمم من اشتباه کردم، اگه به حق باشی به من یه نشونه ای میدی، برایش خوابی را که دیده بودم تعریف کردم، گفتم معمولا غروب ها میام اینجا، ولی دیشب خود حمید خواست که من اول صبح بیام سر مزارش.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
@Fahma_KanoonTaha