♻️ شرکتهای دانشبنیان خلأ بیکاری دانشآموختگان را جبران میکند
🔻 رهبر انقلاب: یکی از چیزهایی که میتواند... فرصتهای شغلی را زنده کند، [توسعهی] شرکتهای دانشبنیان است... خصوصیّت شرکتهای دانشبنیان این است که بیکاریِ دانشآموختگان را از بین میبرد.
🔹 ما امروز در آمارهای بیکاری که نگاه میکنیم، درصد بیکاری دانشآموختگان دانشگاههای کشور از همهی قشرهای دیگر بیشتر است.
🔹 خب این #جوان زحمت کشیده، درس خوانده، دولت [هم] سرمایهگذاری کرده، پول داده، خرج کرده تا به اینجا رسیده، حالا بیرون بیاید بیکار!...
🔺 شرکتهای دانشبنیان جواب این خلأ را میدهند که حالا بعضی خدشه میکنند که «شما میگویید شرکت دانشبنیان، وقتی دانشبنیان شد، اتّکاء به نیروی انسانیاش کم میشود»؛ نه، میتوان یک شکلی، یک رابطهای درست کرد که اشتغال را افزایش بدهد. ۱۴۰۱/۰۲/۱۹
🌷 بازخوانی روزانهی توصیهها و تدابیر رهبر انقلاب در موضوعات مختلف | #تولید_دانش_بنیان_اشتغال_آفرین
@Fahma_KanoonTaha
15.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اجرای تواشیح اسماء الحسنی برای اولین بار در مسجد النبی(ص)
@Fahma_KanoonTaha
♨️ القدس العربی: ایران و روسیه اجرای پروژه رقیب کانال سوئز را سرعت می بخشند
💠القدس العربی چاپ لندن
💠روسیه و ایران در حال سرعت بخشیدن به پروژه رقیب خود برای کانال سوئز هستند.
🔻این گذرگاه قرار است از سواحل کشور هندوستان در اقیانوس هند به خلیج فارس و بنادر ایران متصل شود و بعد عبور از خزر و کشورهای قفقاز به روسیه و در نهایت به شمال اروپا برسد.
🔻این پروژه بیست سال پیش توسط روسیه، هند و ایران امضاء شد و تعدادی از کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز که جمهوری های سابق شوروی بودند، در آن مشارکت کردند.
✍️ اگه این پروژه عملیاتی بشه، ترکیه رسما از مسیر ترانزیتی اروپا حذف میشه و همینه که این روزها اردوغان رو بشدت آشفته و به دشمنان منطقه ای ایران نزدیک کرده!
@Fahma_KanoonTaha
📸 #زنگ_نگارش | غلطهای پرتکرار املایی که از اون بیخبریم!
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
✨زیارت حضرت رسول اکرم(ص) در روز شنبه أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیک لَهُ و
✨زیارت حضرت امیرالمومنین(ع) در روز یکشنبه
🌸 این زیارت به روایت کسی است که امام زمان(عج) را در بیداری مشاهده کرده بود، در حالی که آن حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را در روز یکشنبه که روز آن حضرت است با این عبارات زیارت میکرد:
✨السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ، وَالدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ، الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ بِالْإِمَامَةِ، وَ عَلىٰ ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَ نُوحٍ عَلَيْهِمَاالسَّلامُ. السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَالْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ، يَا مَوْلاىَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ، هَذاَ يَوْمُ الْأَحَدِ وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ بِاسْمِكَ، وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ جارُكَ، فَأَضِفْنِى يَا مَوْلاىَ وَ أَجِرْنِى، فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيافَةَ، وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجارَةِ، فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ، وَ رَجَوْتُهُ مِنْكَ، بِمَنْزِلَتِكَ وَ آلِ بَيْتِكَ عِنْدَاللّٰهِ، وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ، وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّكَ رَسُولِاللّٰهِ صَلَّىاللّٰهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.
✨زیارت حضرت زهرا(س) در روز یکشنبه
✨السَّلامُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ، امْتَحَنَكِ الَّذِى خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً، أَنَا لَكِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَىٰ مَا أَتىٰ بِهِ أَبُوكِ وَ وَصِيُّهُ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِما، وَ أَنَا أَسْأَلُكِ إِنْ كُنْتُ صَدَّقْتُكِ إِلّا أَلْحَقْتِنِى بِتَصْدِيقِى لَهُمَا، لِتُسَرَّ نَفْسِى، فَاشْهَدِى أَنِّى ظاهِرٌ بِوَلَايَتِكِ وَ وَِلايَةِ آلِ بَيْتِكِ صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.✨
زیارت حضرت زهرا(س) به روایتی دیگر:
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ، امْتَحَنَكِ الَّذِى خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ، وَ كُنْتِ لِمَا امْتَحَنَكِ بِهِ صَابِرَةً، وَ نَحْنُ لَكِ أَوْلِيَاءٌ مُصَدِّقُونَ، وَ لِكُلِّ مَا أَتىٰ بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ أَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ عَلَيْهِ السَّلامُ مُسَلِّمُونَ، وَ نَحْنُ نَسْأَلُكَ اللّٰهُمَّ إِذْ كُنَّا مُصَدِّقِينَ لَهُمْ أَنْ تُلْحِقَنَا بِتَصْدِيقِنا بِالدَّرَجَةِ الْعَالِيَةِ، لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوَِلايَتِهِمْ عَلَيْهِمُ السَّلامُ.
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
🔔 هشدار از استفاده نارواى بيت المال 🌸🌿 ۵- و من كتاب له (عليه السلام) إلى أشعث بن قيس عامل أذربيجان:
🔔 علل مشروعيّت حكومت امام عليه السّلام
🌸🌿
۶- و من كتاب له (عليه السلام) إلى معاوية:
إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى وَ لَعَمْرِي يَا مُعَاوِيَةُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِكَ دُونَ هَوَاكَ لَتَجِدَنِّي أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ وَ لَتَعْلَمَنَّ أَنِّي كُنْتُ فِي عُزْلَةٍ عَنْهُ إِلَّا أَنْ تَتَجَنَّى فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَكَ وَ السَّلَامُ.
نامه امام عليه السّلام به معاويه كه پس از جنگ جمل در سال ۳۶ هجرى، توسّط جرير بن عبداللّه فرستاده شد
همانا كسانى با من بيعت كرده اند كه با ابا بكر و عمر و عثمان، با همان شرايط بيعت كردند، پس آن كه در بيعت حضور داشت نمى تواند خليفه اى ديگر انتخاب كند، و آن كس كه غايب بود نمى تواند بيعت مردم را نپذيرد. همانا شوراى مسلمين از آن مهاجرين و انصار است، پس اگر بر امامت كسى گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودى خدا هم در آن است، حال اگر كسى كار آنان را نكوهش كند يا بدعتى پديد آورد، او را به جايگاه بيعت قانونى باز مى گردانند،
اگر سرباز زد با او پيكار مى كنند، زيرا كه به راه مسلمانان در نيامده، خدا هم او را در گمراهى اش رها مى كند، به جانم سوگند اى معاويه اگر دور از هواى نفس، به ديده عقل بنگرى، خواهى ديد كه من نسبت به خون عثمان پاك ترين افرادم، و مى دانى كه من از آن ماجرا دور بوده ام، جز اينكه از راه خيانت مرا متّهم كنى، و حق آشكارى را بپوشانى. با درود.
💕 #نهج_البلاغه_نامه_۶
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
#صحیفه_بخوانیم #دعا_در_اعتراف_به_گناه_و_درخواست_توبه 🔰 فرازی از دوازدهمین دعای صحیفه سجادیه (۶) 🍃🍃🍃
#صحیفه_بخوانیم
#دعا_در_اعتراف_به_گناه_و_درخواست_توبه
🔰 فرازی از دوازدهمین دعای صحیفه سجادیه (۷)
🍃🍃🍃
🔸 سُبْحَانَكَ، لَا أَيْأَسُ مِنْكَ وَ قَدْ فَتَحْتَ لِي بَابَ التَّوْبَةِ إِلَيْكَ، بَلْ أَقُولُ مَقَالَ الْعَبْدِ الذَّلِيلِ الظَّالِمِ لِنَفْسِهِ الْمُسْتَخِفِّ بِحُرْمَةِ رَبِّهِ.
🔹 پاک و منزّهی، از تو ناامید نمیشوم و حال آنکه درِ توبۀ به محضرت را به رویم گشودهای؛ بلکه سخن میگویم، سخن بندهای خوار، بندهای ستم کننده به خویش، بندهای که حرمت پروردگارش را سبک شمرده.
📚 صحیفه سجادیه، دعای دوازدهم
🍃🍃🍃
@Fahma_KanoonTaha
💠 پناه بی پناهان
حضرت آیت الله آقای حاج سیّد احمد فقیه امامی فرمودند: سال ۱۳۵۷ شمسی تازه از زندان ساواک آزاد شده بودم که با حضرت آیت الله آقای حاج شیخ مهدی فقیه ایمانی عازم مشهدالرضا علیه السلام شدیم در فرودگاه اصفهان دیدم یک مردی است هر کجا ما میرویم همراه ما میآید. سوار هواپیما شدیم. پرواز از اصفهان به تهران بود و پس از چند ساعت معطلی در فرودگاه از تهران به مشهد پرواز داشتیم. وقتی رسیدیم تهران، آن آقا جلو آمد سلام و احوالپرسی کرد و گفت: «آقایان شما عازم مشهد هستید؟»
گفتیم: «بله»
گفت:«ممکن است خواهش کنم این چند ساعت تا پرواز مشهد را به منزل ما برای رفع خستگی و پذیرایی تشریف بیاورید، من سر موقع شما را به فرودگاه میرسانم.»
گفتیم:«از لطف شما ممنونیم ما همین جا میمانیم تا پرواز انجام شود.» ما را قسم داد به جان مقدّس علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) که دعوت مرا بپذیرید. تسلیم خواسته او شدیم و به منزل او رفتیم. پذیرایی گرمی کرد و در ضمن گفت:
«آقایان اگر میخواهید بدانید چرا این قدر اصرار داشتم به منزل من بیایید به این جهت است که من با حضرت رضا (علیه السلام) عهد کردهام هر کجا زائرین حضرت را دیدم هر خدمتی از دستم بر میآید به نحو احسن و شایسته برای آنها انجام دهم، و این عهد و پیمان از این جهت است که من در کودکی ۸ ساله بودم که پدرم را از دست دادم. مادرم پس از مدتی ازدواج کرد و متأسفانه ناپدری حرمت این بچّه یتیم را نگه نمی داشت و مرتب اذیّتم میکرد. ۱٠ ساله بودم که یک روز سیلی محکمی به من زد و گفت:«چرا تو دست از سر ما بر نمی داری برو دنبال کار و زندگی خودت!» دیگر طاقت نیاوردم و از منزل خارج شدم. خانه ما در یکی از روستاهای نزدیک تهران بود. راه تهران را در پیش گرفتم حالا نمی دانستم کجا بروم و چه کنم! فقط میدانستم دیگر نباید به این خانه برگردم چون هیچ جایگاهی در آنجا برای من نبود. همین طور که به طرف تهران میآمدم و غریبی و تنهایی خود را به نظر میآوردم سخت سینهام تنگ و اشک از چشمانم سرازیر میشد. در همین حال یادم آمد مادرم همیشه پس از نماز رو میکرد به جانب خراسان و میگفت: «السلام علیکَ ایها الامام الغریب» من با دلی شکسته و از همه جا مأیوس گفتم:«ای امام غریب! منِ غریب را دریابید. غریبم، کمکم کنید، دست مرا بگیرید، کسی را ندارم.» مشغول طی راه بودم که یک ماشین ایستاد و گفت:«پسرجان! کجا میخواهی بروی؟»
گفتم:«نمی دانم.» دیدم آقای راننده سرش را گذاشت روی فرمان ماشین و شروع کرد به گریه کردن. با خود گفتم دیگر این مرد چرا گریه میکند؟! آن مرد درِ ماشین را باز کرد و گفت:«پسرجان سوار شو!» من سوار شدم.
گفت:«تو کیستی؟ از کجا آمده ای؟» جریان خود را برای او گفتم. او که داشت مرتب اشک میریخت گفت: «پسرجان! نگران نباش من ساعتی قبل در منزل خوابیده بودم در عالم رؤیا حضرت رضا (علیه السلام) تو را به من نشان دادند و آدرس این محل را نیز دادند و فرمودند: «این کودک، یتیم است و بی پناه. به من پناه آورده. من او را به دست تو میسپارم مثل فرزندان خود از او مراقبت کن!» پسرم ناراحت نباش! اگر بابا نداری من به جای پدر تو، همسرم مادر تو، پسران و دخترانم همانند برادر و خواهران تو هستند.» او در نهایت دلجویی و احترام مرا به منزلش برد به اهل خانه معرفی کرد و از همه آنان خواست همیشه با نهایت مهربانی و عطوفت و رأفت با من رفتار کنند از این پس همه خانواده او با من در نهایت محبت و رأفت زندگی و رفتار میکردند. مرا به مدرسه فرستاد و درس خواندم. اوقات من به خوبی میگذشت و دیگر بزرگ شده بودم. حدود ۲۰ سال داشتم که به من گفت: «پسرم! تو دیگر برای خود مردی شده ای و باید ازدواج کنی، هر دختری را انتخاب کنی به همسریت در میآورم اما چون نمی خواهم از خانواده ما جدا شوی اگر مایل باشی یکی از دختران خود را به عقد تو در آورم. من خجالت کشیدم و سرم را پائین انداختم و با موافقت خود با دختر آن مرد بزرگوار ازدواج کردم.»
روزی که خواستیم عقد و ازدواج خود را در دفتر اسناد رسمی ثبت کنیم نیمی از اموال خود را به نام من کرد و گفت: « حالا برو دنبال کار و زندگی خود! » همان جمله ای که چند سال قبل آن ناپدری نامهربان به من گفته بود این مرد مؤمن و مورد عنایت حضرت رضا (علیه السلام) هم همان جمله را گفت امّا با تفاوتِ از زمین تا آسمان! به هر حال با راهنمایی آن مرد عزیز و بزرگوار در بازار تهران صاحب مغازه و مشغول کسب و کار گردیدم تا اینکه زلزله طبس اتفاق افتاد. من با عده ای از بازاریان تهران، برای امدادرسانی و کمک به زلزله زدگان وارد طبس شدیم. زلزله خیلی عظیم بود و بیش از ۲۵۰۰۰ کشته و مجروح به جای گذاشته بود. روزها در بخشی از طبس که مشغول ساخت و ساز بودند کمک رسانی میکردیم.
یک روز شلنگ آب را روی آهکها گرفته بودم و چون وارد نبودم که باید فاصله بگیرم و یا لااقل چشمانم را بپوشانم که آسیب نبیند ناگهان قطعه آهکی جوش آورد و به صورت من اصابت کرد. فوراً مرا به درمانگاه صحرایی بردند. گفتند: «از دست ما هیچ کاری ساخته نیست، باید او را به تهران برسانید. که البته آنجا هم بعید است بتوانند کاری انجام دهند و این بیمار با این شرایط که چشمان او نابینا شده است باید به خارج از کشور اعزام شود.» تا دیدم دوستان میخواهند مرا به تهران برسانند. گفتم:«رفقا از طبس تا مشهد امام رضا (علیه السلام) ۶۰۰ کیلومتر راه است، مرا تهران نبرید بلکه به آستان مقدّس امام رئوف (علیه السلام) ببرید!» با اصرارِ من مرا به مشهد بردند. گفتم:«فقط دست مرا به ضریح برسانید!» تا دستم رسید به ضریح مطهّر امام رضا (علیه السلام) عرض کردم:«آقا! من همان بچه یتیم هستم که شما پناهم دادید، حالا بروم چشمانم را از خارجیها بگیرم در حالی که خانواده من میدانند همه چیز من، از عنایت شما است لطف بفرمایید چشمانم را شفا دهید!» در همان لحظه برقی جستن کرد و همان جا چشمانم نورانی شد. اول چیزی که بعد از این حادثه مشاهده کردم ضریح نورانی آقا و مولایم بود.»
من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج
شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج
بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز
تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج
دارالشفاست کوی تو و خود تویی طبیب
درد من و دوای تو یا ثامن الحجج [۱]
«من با حضرت رضا (علیه السلام) پیمان بستم هر وقت و هر کجا زوار حضرت را دیدم در خدمتگزاری آنان کوشا باشم. بنابراین، علّت اصرار من به شما از این جهت بود که من در خدمتگزاری کوتاهی نکرده باشم.»
خداوند متعال زیارت، عنایت و شفاعت آن حضرت را در دنیا و آخرت نصیب ما بفرماید.
۱- شاعر: استاد مؤیّد خراسانی
📚خاطراتی آموزنده و ماندگار - علی رضا مهرپرور - صفحه ۱۹ (با مقداری ویرایش)
@Fahma_KanoonTaha