eitaa logo
کانون طه آب‌پخش
1هزار دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
20.5هزار ویدیو
966 فایل
ارتباط با ادمین: @faraghlit313
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌✅ مرد، سنگ زيرين آسياى زندگى است و بايد با خوش‌‌ رفتارى، بر سختى ها شكيبا باشد. چرا که خطاب آيه به مرد است و باید با زنان خوش رفتاری کند. @Fahma_KanoonTaha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃 🎥 ❣رفیق ترینِ رفیقها، حضرت حجت(عج) 💜 داستان زیبای مردی که عاشق حضرت حجت(عج) بود 💞 دلمان را به آقا بدهیم... 🌺 حامد وفسی @Fahma_KanoonTaha
من قاسم سلیمانی هستم.pdf
7.14M
🕊من قاسم سلیمانی هستم 🔷 بخوانیم و جرعه ای از معرفت سردار را نوش کنیم @Fahma_KanoonTaha
✨جِهَادُ الْمَرْأَهِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ 🔹جهاد زن، نیکو شوهرداری است. 📚 ۱۳۶ @Fahma_KanoonTaha
‍ 💠🔷🔹 🔷 🔹 اميدوارم آن‌قدر پاك شده باشيد و بخشيده شده باشيد كه هر وقت الله اكبر مي‌گوييد خدا را همه جا ببينيد. همه جا با خدای خود راه برويد. ان‌شاءالله اينها همه در قلب شماست. چند مرتبه كه عمل كردی خدا درش را به سوی شما باز می‌كند. قلب انسان مثل غنچه گل است؛ وقتی مقابل آفتاب قرار می‌گيرد باز می‌شود و بعد از آن عطرش پراكنده می‌شود. قلب مؤمن وقتی ذكر خدا می‌كند مثل غنچه باز می‌شود. وقتی باز شد خندان می‌شود و خودش را به باغبان نشان می‌دهد. وقتی باغبان به آن آب ندهد سرش را پايين می‌اندازد يعنی من تشنه‌ام. محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) باغبانند، به موقع آب می‌دهند. اگر زياد آب بدهند گل خراب می‌شود، اگر هيچ‌گاه آب ندهند خشك می‌شود. اين كار را نمی‌كنند، بلكه به اندازه آب می‌دهند. وقتی آب می‌دهند شنگول می‌شود و شكر خدا می‌كند. همين‌كه خودش را نشان می‌دهد شكر است. يعنی دست شما درد نكند. طوبای محبّت کتاب یک - مجلس نهم - ص ۹۳ @Fahma_KanoonTaha
♦️بچه ها اگر از پدر خود بترسند از خانواده فاصله می گیرند سیما فردوسی، روانشناس حوزه خانواده: 🔹متاسفانه ترس از پدر در خیلی از خانواده ها رایج است؛ بچه ها اگر از پدر خود بترسند از خانواده فاصله میگیرند. درست است که پدر و مادر والدین هستند اما فرزندان اسرا و برده های آنها نیستند @Fahma_KanoonTaha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 اهمیت از زبان حاج حسین یکتا 👈 گاهی اوقات سنگر رو گرفتیم توش قایم شدیم، تیر نمی زنیم!!! به موقع عمل کردن به موقع زدن یه پست، یه مطلب یه دنیا کار میکنه... کارها رو برکتی کنیم @Fahma_KanoonTaha
✳️ ملاقات یا معرفت، کدامیک لازم است؟ 💠 دیدن🌹 امام زمان(عج) توفیق است؛ ولی مرحله اول معرفت، سپس مودت و در پایان اطاعت است. ✅ دیدن مثل زعفران روی برنج است. ✅ زغفران جزئی از غذا نیست ولی اگر باشد، خوب است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @Fahma_KanoonTaha
❣مرد، هرگاه به همسرش آب بنوشاند، پاداش می برد. @Fahma_KanoonTaha
💠 در روایت داریم هر کس بچّه دارد باید با او رفتار کند. گاهی پدر و مادرها با تغییر صدا و ظاهر خود و حتّی پایین آوردن ظاهری سطح فکر خود با کودک می‌کنند. در واقع والدین باید سعی کنند رفتار، گفتار و تعامل آنها با کودک مطابق و نگاه او به دنیای اطرافش باشد و البته باید در رفتار کودکانه، چارچوب‌های نیز رعایت شود. 💠 در زندگی‌ مشترک این قانون کاربرد بسیار مهمّی برای همسر و ایجاد رابطه صمیمی دارد و می‌تواند در مدارا کردن با همسر کمک شایانی باشد. 💠 سعی کنیم در زندگی از همسرمان به قضایا نگاه کنیم. نیازها، علائق، استعدادها و گلایه‌های او را ببینیم و با توجّه به آنها عکس‌العمل و رفتارهای خود با همسر را کرده و همیشه خود را جای او بگذاریم تا او را بفهمیم. 💠 قلق همسرتان را پیدا کنید و با تفاوت‌های کلی روان‌شناسی زن و مرد آشنا شوید تا بتوانید همان‌گونه که با کودکتان رفتار کودکانه می‌کنید با همسرتان رفتار کنید. @Fahma_KanoonTaha
از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده است در سه جا شیعیان ما را امتحان کنید: ۱. هنگام فرا رسیدن که چگونه وقت نماز را رعایت می کنند❗️ ۲. در وقت که چگونه آنها را از دشمنان مستور می‌دارند. ۳. هنگامی که در اختیار دارند چگونه با برادران دینی به طور و با دیگران از آن بهره مند می شوند❗️ منبع: وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۸۲ @Fahma_KanoonTaha
💠 اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... 🔹می گفت: اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران. علیرغم مخالفت شدید خانواده و بخاطر عشقم به شهدا حجره پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم. یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم. یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص می گذراندیم. سفره ساده ای پهن می شد اما دلمان، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان، با عطر شهدا عطرآگین. تا اینکه... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد. آشوبی در دلم پیدا شد. حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم. نمی خواستم شرمنده اقوامم شوم. با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم. 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد. ...🌷 فرزند اعزامی از ... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم. 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند. با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوان های شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم. 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها...ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم....راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانواده مان شویم. گفتم و گریه کردم. 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...» 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم. هرچه فکرکردم، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام. با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده، لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم. به قصابی رفتم. خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است. به میوه فروشی رفتم، به همه مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سرزدم، جواب همان بود. بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است. گیج گیج بودم. خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته با چشمان گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد. 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم. اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود. بخدا خودش بود. کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم. مثل دیوانه ها شده بودم. عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم. می پرسیدم: آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز...؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم. مثل دیوانه ها شده بودم. به کارت شناسایی نگاه کردم، 🔹شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سیدحسین.. اعزامی از ساری.. وسط بازار از حال رفتم. 🔹و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 @Fahma_KanoonTaha
@dars_akhlaq.mp3
5.26M
🔊‍ 🎙🌸آيت الله تهرانی(ره) موضوع: رهایی از بلا و گرفتاری 🔴 برای تمام برادران و خواهران ⚛ ✅ بسیار عالی حتما گوش کنید برای دیگران هم ارسال کنید🙏😍👌 @Fahma_KanoonTaha
💞 با اذیت و آزار و منت گذاشتن به همسر خود، نیکی و محبت هایتان را از بین نبرید. 💞 هر کار خیری که در زندگی انجام می دهیم سعی کنیم برای خدا باشد. ❣در زندگی با خدا معامله کنیم.❣ 💞 اگر می خواهید به همسرتان نیکی کنید برای رضای خدا این کار را بکنید. بعضی ها برای رضایت همسرشان محبت می کنند و وقتی پاسخ محبت خود را نمی بینند از او بیزار می شوند. 💞 وقتی کار برای رضای خدا باشد حتی اگر دعوا و اختلافی هم به وجود بیاید، بر سر یکدیگر منت گذاشته نمی شود. ✨امام علی(ع): لذتی در کارهای منت گذارنده نیست. عیون الحکم و المواعظ، ص ۵۳۸ @Fahma_KanoonTaha
به وصف هیچ کسی جز تو دَم نخواهم زد🌱😍 خوشا کسی که اگر شاعر است، شاعر توست🌿😘 ❤️ شیرینی این پیام رو به همسرت هدیه کن🤗 @Fahma_KanoonTaha
🔹کن سمحا و لا تکن مبذرا، و کن مقدرا و لا تکن مقترا 🔸بخشنده باش و ولخرج مباش (در زندگی) حسابگر باش و سخت گیر و تنگ نظر مباش. ۳۳ @Fahma_KanoonTaha
🍃🍂🍃 شایسته ترین چیزی که نوجوانان باید بیاموزند 🌸 امام علی علیه السلام: أولی الاشیاءِ أن یتعلَّمَها الاحداثُ الأشیاءُ التی إذا صارو رِجالاً احتاجوا إلیها 🔹شایسته ترین چیزهایی که نوجوانان باید بیاموزند، آن چیزهایی هستند که هنگام بزرگسالی به آنها نیاز دارند @Fahma_KanoonTaha
🔴 زنی که فرزند خویش را انکار میکرد!! ⚖ (۱) 📌قسمت اول 🔹او که جوانی نورس بود سراسیمه و شوریده حال در کوچه های مدینه گردش میکرد، و پیوسته از سوز دل به درگاه خدا می نالید: ای عادل ترین عادلان! میان من و مادرم حکم کن. عمر به وی رسیدی و گفت: ای جوان! چرا به مادرت نفرین میکنی؟! جوان: مادرم مرا نه ماه در شکم خود نگهداشته و پس از تولد دو سال شیر داده و چون بزرگ شدم و خوب و بد را تشخیص دادم مرا از خود دور نمود و گفت: تو پسر من نیستی! 🔹عمر رو به زن کرد و گفت: این پسر چه میگوید؟ زن: ای خلیفه! سوگند به خدایی که در پشت پرده نور نهان است و هیچ دیده ای او را نمی بیند، و سوگند به محمد صلی الله علیه و آله و خاندانش! من هرگز او را نشناخته و نمیدانم از کدام قبیله و طایفه است، قسم به خدا! او می خواهد با این ادعایش مرا در میان عشیره و بستگانم خوار سازد. و من دوشیزه ای هستم از قریش و تاکنون شوهر ننموده ام. عمر: برای این مطلب که میگویی شاهدی هم داری؟ زن: آری و چهل نفر از برادران عشیره ای خود را جهت شهادت حاضر ساخت. 🔹گواهان نزد عمر شهادت دادند که این پسر دروغ گفته، میخواهد با این تهمتش زن را در میان طایفه و قبیله اش خوار و ننگین سازد. عمر به ماموران گفت: جوان را بگیرید و به زندان ببرید تا از شهود تحقیق زیادتری بشود و چنانچه گواهیشان به صحت پیوست بر جوان حد افتراء جاری کنم. 🔹 ماموران جوان را به طرف زندان می بردند که اتفاقا حضرت امیرالمومنین علیه السلام در بین راه با ایشان برخورد نمود. چون نگاه جوان به آن حضرت افتاد فریاد برآورد: ای پسر عم رسول خدا! از من ستمدیده دادخواهی کن. و ماجرای خود را برای آن حضرت شرح داد. امیرالمومنین علیه السلام به ماموران فرمود: جوان را نزد عمر برگردانند. عمر از دیدن آنان برآشفت و گفت: من که دستور داده بودم جوان را زندانی کنید چرا او را باز گرداندید؟!... 📚 کتاب قضاوت های حضرت علی علیه السلام، تالیف آیت الله شیخ محمدتقی شوشتری ↩️ ادامه دارد... @Fahma_KanoonTaha
🔴 زنی که فرزند خویش را انکار میکرد!! ⚖ (۱) 📌قسمت دوم 🔹ماموران گفتند: ای خلیفه! علی بن ابیطالب به ما چنین فرمانی را داد، و ما از خودت شنیده ایم که گفته اید: هرگز از دستورات علی علیه السلام سرپیچی مکنید. در این هنگام علی علیه السلام وارد گردید و فرمود: مادر جوان را حاضر کنید زن را آوردند و آنگاه به جوان رو کرده و فرمود: چه میگویی؟ جوان داستان خود را به طرز سابق بیان داشت. علی علیه السلام به عمر رو کرد و فرمود: آیا اذن میدهی بینشان داوری کنم؟ عمر: سبحان الله! چگونه اذن ندهم با اینکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: علی بن ابیطالب از همه شما داناتر است. علی علیه السلام به زن فرمود: آیا برای اثبات ادعای خود گواهی داری؟ زن: آری و شهود را حاضر ساخت و آنان مجددا گواهی دادند. 🔹علی علیه السلام: اکنون چنان بین آنان داوری کنم که آفریدگار جهان از آن خشنود گردد، قضاوتی که حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من آموخته است، سپس به زن فرمود: آیا ولی و سرپرستی داری؟ زن: آری این شهود همه برادران و ولی من هستند. امیرالمومنین علیه السلام به آنان رو کرد و فرمود: حکم من درباره شما و خواهرتان پذیرفته است؟ همگی گفتند: آری و آنگاه فرمود: گواه می گیرم خدا را و تمام مسلمانانی را که در این مجلس حضور دارند که عقد بستم این زن را برای این جوان به مهر چهارصد درهم از مال نقد خودم، ای قنبر! برخیز درهم ها را بیاور. قنبر درهم ها را آورد، علی علیه السلام آنها را در دست جوان ریخت و به او فرمود: این درهم ها را در دامن زنت بینداز و نزد من نیا مگر زمانی که در تو اثر زفاف باشد (یعنی غسل کرده باشی). 🔹جوان برخاست و درهم ها را در دامن زن ریخت و گریبانش را گرفت و گفت: برخیز! در این موقع زن فریاد برآورد: آتش! آتش! ای پسر عم رسول خدا! می خواهی مرا به عقد فرزندم در آوري! به خدا سوگند او پسر من است! و آنگاه علت انکار خود را چنین شرح داد: برادرانم مرا به مردی فرومایه تزویج نمودند و این پسر از او به من رسید چون بزرگ شد آنان مرا تهدید کردند که فرزند را از خود دور سازم، به خدا سوگند او پسر من است. و دست فرزند را گرفت و روانه گردید. در این هنگام عمر فریاد برآورد: اگر علی نبود عمر هلاك می شد. 📚 کتاب قضاوت های حضرت علی علیه السلام، تالیف آیت الله شیخ محمدتقی شوشتری @Fahma_KanoonTaha
🔴 دو مادر و یک فرزند‼️ ⚖ (۲) 🔹در زمان خلافت عمر دو زن بر سر کودکی نزاع می کردند و هر کدام او را فرزند خود می خواند، نزاع به نزد عمر بردند، عمر نتوانست مشکلشان را حل کند از این رو دست به دامان امیرالمومنین علیه السلام گردید. 🔹امیرالمومنین علیه السلام ابتدا آن دو زن را فراخوانده آنان را موعظه و نصیحت فرمود ولیکن سودی نبخشید و ایشان همچنان به مشاجره خود ادامه می دادند. 🔹امیرالمومنین علیه السلام چون این دستور داد اره ای بیاورند، در این موقع آن دو زن گفتند: یا امیرالمومنین! می خواهی با این اره چکار کنی؟ امام علیه السلام فرمود: می خواهم فرزند را دو نصف کنم برای هر کدامتان یک نصف! از شنیدن این سخن یکی از آن دو ساکت ماند، ولی دیگری فریاد برآورد: خدا را خدا را! ای اباالحسن! اگر حکم کودك این است که باید دو نیم شود من از حق خودم صرفنظر کردم و راضی نمی شوم عزیزم کشته شود. 🔹آنگاه امیرالمومنین علیه السلام فرمود: الله اکبر! این کودك پسر توست و اگر پسر آن دیگری می بود آن نیز به حالش رحم می کرد و بدین عمل راضی نمی شد، در این موقع آن زن هم اقرار به حق نموده به کذب خود اعتراف کرد، و به واسطه قضاوت آن حضرت علیه السلام حزن و اندوه از عمر برطرف گردیده برای آن حضرت دعای خیر نمود. 📚 کتاب قضاوت های حضرت علی علیه السلام، تالیف آیت الله شیخ محمد تقی شوشتری @Fahma_KanoonTaha
🔺تمام مدارس کشور به اینترنت متصل می‌شود وزیر آموزش و پرورش: 🔹وزارت ارتباطات متعهد است تا ابتدای شهریورماه تمامی مدارس کشور را به شبکه اینترنت متصل کند. 🔹آموزش و پرورش برای آن دسته از خانواده‌هایی که به سیستم تبلت جهت حضور در شبکه آموزشی شاد دسترسی ندارند با بخش صنعت وارد گفت‌وگو شده و به‌زودی خبرهای خوبی در این حوزه منتشر خواهد شد. @Fahma_KanoonTaha
🔺احتمال افزایش مبلغ همه وام‌های دانشجویی در ترم تحصیلی آینده 🔹صندوق رفاه دانشجویان وزارت علوم با جدیت طرح «تجمیع وام های دانشجویی» را در سال تحصیلی آینده پیگیری می‌کند که با اجرای این طرح، تعداد وام‌های دانشجویی کاهش و در مقابل مبلغ وام‌ها افزایش می‌یابد. @Fahma_KanoonTaha