◾️▪️روز سوم محرم
▪️عمر بن سعد يك روز بعد از ورود امام به كربلا يعنی روز سوم محرم با چهار هزار سپاه از اهالی كوفه وارد كربلا شد. برخی نوشتهاند كه قوم بنوزهره نزد عمر بن سعد آمده و گفتند: تو را به خدا سوگند میدهیم كه از اين كار (مقابله با امام حسين (ع)) درگذر و تو داوطلب جنگ با حسين مشو، زيرا اين باعث دشمني ميان ما و بنيهاشم ميشود. عمر بن سعد نزد عبيدالله رفت و استعفا كرد ولی عبيدالله استعفای او را نپذيرفت و او تسليم شد.
برخی از تاريخ نويسان نوشتهاند عمر بن سعد دو پسر داشت يكی به نام حفص كه پدر را تشويق و ترغيب به رفتن میكرد تا با امام(ع) مقاتله كند ولي فرزند ديگرش او را بهشدت از اقدام به چنين كاری بر حذر میداشت و سرانجام حفص نيز با پدرش راهی كربلا شد.
▪️سان بن فائد ميگويد من نزد عبيدالله بودم كه نامه عمر بن سعد را آوردند و در آن نامه چنين آمده بود چون من با سپاهيانم در برابر حسين و يارانش پياده شدم قاصدی نزد او فرستاده و از علت آمدنش جويا شوم او در جواب گفت: اهالی اين شهر برای من نامه نوشته و نمايندگان خود را نزد من فرستاده و از من دعوت كردهاند.
▪️عبيدالله چون نامه عمر بن سعد را خواند، گفت: اکنونکه در چنگ ما گرفتار شده اميد نجات دارد! ولی حالا وقت فرار نيست.
▪️عبيدالله به عمر بن سعد نوشت نامه تو رسيد و از مضمون آن اطلاع يافتم از حسين بن علی بخواه تا او و تمام يارانش با يزيد بيعت كنند، اگر چنين نكرد ما نظر خود را خواهيم نوشت!
چون اين نامه به دست عمر بن سعد رسيد گفت: ميپندارم كه عبيدالله بن زياد خواهان عافيت و صلح نيست عمر بن سعد، نامه عبيدالله بن زياد را به اطلاع امام حسين نرساند زيرا ميدانست كه آن حضرت با يزيد هرگز بيعت نخواهد كرد.
▪️عبيدالله بن زياد پس از اعزام عمر بن سعد به كربلا، انديشه اعزام سپاهي انبوه را در سر ميپروراند و بعضي نوشتهاند كه مردم كوفه جنگ كردن با امام حسين(ع) را ناخوش ميداشتند و هر كس را به جنگ آن حضرت روانه ميكردند بازميگشت. عبيدالله بن زياد شخصي را به نام سويد بن عبدالرحمن فرمان داد تا در اين مسئله (فرار از جنگ) تحقيق كند و متخلفان را نزد او برد و او يك نفر شامي را كه براي انجام امر مهمي از لشکرگاه به كوفه آمده بود، گرفته و نزد عبيدالله برد و او دستور داد سر آن مرد شامي را از تنش جدا نمايند تا كسي جرئت سرپيچي از دستورات او را نكند! نوشتهاند كه آن مرد شامي براي طلب ميراث به كوفه آمده بود.
▪️عبيدالله شخصاً از كوفه بهطرف نخيله حركت كرد و كسي را نزد حصين بن تميم كه به قادسيه رفته بود، فرستاد او به همراه چهار هزار نفر كه با او بودند به نخيله آمد، سپس كثر بن شهاب حارثي، محمد بن اشعث، قعقاع بن سويد و اسماء بن خارجه را طلب كرد و گفت: در شهر كوفه گردش كنيد و مردم را به طاعت و فرمان برداي از يزيد و من فرمان دهيد و آنان را از نافرماني و برپا كردن فتنه بر حذر داريد و آنان را به لشکرگاه فراخوانید پس آن چهار نفر طبق دستور عمل كردند و سه نفر از آنها به نخليه نزد عبيدالله بازگشتند و كثير بن شهاب در كوفه ماند و در ميان كوچهها و گذرگاهها ميگشت و مردم را به پيوستن به لشكر عبيدالله تشويق ميكرد و آنان را از ياري امام حسين(ع) بر حذر ميداشت.
▪️عبيدالله گروهي سواره را بين خود و عمر بن سعد قرار داد كه هنگام نياز از وجود آنها استفاده شود و هنگامیکه او در لشکرگاه نخيله بود شخصي به نام عمار بن ابي سلمه تصميم گرفت كه او را بکشد ولي موفق نشد و بهطرف كربلا حركت كرد و به امام ملحق و شهيد شد.
✍ مهدی کرمی
@Fahma_KanoonTaha
🌹زیارتنامه حضرت رقیه سلام الله علیها
🌹بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَیْکِ وَ عَلى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَکِ وَ مَاْواکِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِکِ وَ اَجْدادِکِ، الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ، وَ عَلَى الْمَلائِکَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرَمِکِ الشَّریفِ، وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ، وَ صَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
@Fahma_KanoonTaha
🏴 فتاوای امام خامنه ای درباره مسائل محرم
🔴 س ۴۳۴۲: آیا گرفتن پول برای روضهخوانی اشکال دارد؟
♦️ج: هر چند تعیین نرخ برای این کارها مناسب نیست، شایسته نیست. اما حالا بنده خدا منبری رفته مثلا یا مداحی داشته، مزدی میدهند ،وجهی میدهند پاکتی میدهند، گرفتن آنها اشکالی ندارد و پیشتر هم ما گفتیم که به هر حال مجالسی که برای عزای معصومین علیهمالسلام و اباعبدالله حسین علیهالسلام برپا میشود چه سخنران و چه روضهخوان یا به اصطلاح مداح، غرض اصلیاش این چیزها نباشد تا آن اجر و ثواب عزاداری اباعبدالله علیهالسلام - انشاالله محفوظ بماند و بهره مند باشند.
🏴 گوش دادن به موسیقی غیر مبتذل در ایام عزاداری
🔴 س ۴۳۴۵: آیا هر نوع شادی کردن هر چند با گوش دادن به سرود های شاد و موسیقی غیر مبتذل در ایام عزاداری اهل بیت معصومین (علیهم السلام) حرام است؟
♦️ج: شایسته نیست مؤمنان در ایام عزای اهل بیت علیهم السلام به شادی بپردازند و اگر به گونهای باشد که عرفاً توهین به حضرات معصومین علیهم السلام محسوب شود باید از آن اجتناب شود.
🏴 برهنه شدن در سینه زنی
🔴 س ۴۳۴۶: برهنه شدن در سینه زنی به شرط این که نامحرم نباشد اشکال دارد؟
♦️ج: شایسته است عزاداری به شیوه مرسوم و سنتی ـ که با لباس انجام می گرفته ـ برگزار گردد.
🏴 تباکی در مراسم عزاداری
🔴 س ۴۳۴۷: کسی که در مراسم عزاداری اهل بیت(علیهم السلام) نمی تواند گریه کند و اشکش هم جاری نمی شود ولی خود را به حالت گریه در می آورد (تباکی)، آیا این حالت از مصادیق دروغ و دورویی محسوب می شود؟
♦️ج: تباکی نسبت به کسی که محزون و ناراحت می باشد، دروغ و دورویی محسوب نمی شود.
🏴 آرایش کردن بانوان در ایام عزاداری
🔴 س ۴۳۴۸: آیا آرایش کردن و ابرو برداشتن خانم ها و یا کوتاه کردن موی سر و صورت آقایان در ایام عزاداری و سوگواری اهل بیت علیهم السلام اشکال دارد؟
♦️ج: اگر به گونه ای باشد که هتک حرمت ایام عزاداری محسوب شود جایز نیست و در غیر این صورت، فی نفسه اشکال ندارد.
@Fahma_KanoonTaha
🏴 حضرت رقیه"سلام الله علیها"
مصائب شام
▪️بابا بیا که غصه ی ما بی عدد شده
سهم یگانه دختر تو حرف بد شده
این ناتوان سه ساله ی تو بی مدد شده
با چشم هیز دشمن تو هی رصد شده
دیگر نصیب دختر نازت لگد شده
رفتی پدر برای رقیه چه بد شده
▪️جانم به لب رسیده پدر جان مرا ببین
هر لحظه بی امان ز لگد میخورم زمین
▪️هر دم گرفته ام ز برایت بهانه ها
آتش به دامنم زده بابا زبانه ها
خواندم ز غصه های تو بابا ترانه ها
با عمه رد شدیم ما ز بین خانه ها
بر پیکرم ز فاطمه دارم نشانه ها
آتش گرفت معجر زن ها، جوانه ها
▪️خولی مرا زد و لگدش پهلویم شکست
از ضرب مشت های عدو بازویم شکست
▪️آه از اسیری و کتک و بست و سلسله
آه از سنان و زجر و انس، شمر و حرمله
جامانده ام ز ناقه پدر رفت قافله
افتاد بین عمه و دخت تو فاصله
دادند از برای سر تو پدر صله
دارم ز دشمن تو پدر جان دوصد گله
▪️تب کرده ان ز خستگی و قلب پر محن
ای جان من فدای تو ای شاه بی کفن
▪️پنجه فکنده اند به مویم حرامیان
من را کشاند پای پیاده دوان دوان
من بودم و غلاف و لگد، دشنه و سنان
سر نیزه ها و حرف بد و ضرب تازیان
دخت حسین و طعنه و دشنام شامیان
عمو که رفت قد رقیه شده کمان
▪️خون گشته از غمت به دلم همسفر بیا
یکدم سراغ دخترک خون جگر بیا
▪️ما نوکران بی سر و پای رقیه ایم
ما سائلان دست عطای رقیه ایم
جان ها دهیم چون که فدای رقیه ایم
زنده به لطف و جود و سخای رقیه ایم
گریه کنان داغ و بلای رقیه ایم
در آرزوی صحن و سرای رقیه ایم
▪️ما ریزه خوار خوان حسینیم شکر حق
ما جمله نوکران حسینیم شکر حق
✍ مهدی فرهادی
@Fahma_KanoonTaha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹وقتی میان طشت زر وجه خدا تصویر شد
آیات توحید لبت با خیزران تکفیر شد
🌹 دیدم سرت بر شاخساری خشک جان تازه داد
دیدم که خاک از خون پاکت جان گرفت؛ اکسیر شد
@Fahma_KanoonTaha
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴حرم خانم رقیه(سلام الله علیها)/ به یه زیارت خاص دعوتید
@Fahma_KanoonTaha
10.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 #دعا_کنیم
امشب
به حق رقیهتون
دعا میکنیم دستمون رو بگیرین و
اجابت کنین دعاهامون رو:
💚 به ما دخترها، اخلاق نیکو بدین و
حجاب و حیا در نگاهمون زیباتر کنین
💚 همه دخترها رو خوشبخت و عاقبتبخیر کنین
💚 هرکی در آرزوی فرزنده، بهش فرزند
صالح و سالم و باایمان عطا کنین...
💚 به حق دستان کوچک دخترتون
گرههای زندگیمون رو باز کنین
@Fahma_KanoonTaha
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 روضه جانسوز حضرت رقیه سلام الله علیها
🎥 آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی
💠 حضرت رقیه بنت الحسین علیهم السلام
@Fahma_KanoonTaha
🏴 السَّلامُ عَلَیْکِ یا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ
◼️برای روضه نازدانه ی اباعبدالله که بزرگترین روضه مکشوف است، دلشکسته مویه کنید که محفل روضه اش، آستان اجابت دعاست.
◼️...پارچه ای روي سر نورانی انداختند و آن طبق را جلو آن نازدانه ی سه ساله نهادند. پرده از آن بر گرفت و گفت: اين سر كيست؟
گفتند: سر پدر توست. سر را از ميان طشت برداشت و به سينه گرفت و با آه سوزناک ندبه میکرد:
💔يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ
💔یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَرِيدَيْكَ
💔يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي!
💔يا أبَتاهُ، مَنْ بَقي بَعْدَك نَرجوه
💔پدرجان، كي محاسن تو را با خونت خضاب كرد!
💔اي پدر كه رگهاي گردنت را بريد!
💔اي پدر، چه كسی مرا در كودكي يتيم كرد!
💔پدر جان، بعد از تو به كه اميدوار باشيم؟
◼️و از اين سخنان با او گفت، تا اينكه لب بر دهان شريف پدر نهاد و سخت بگريست تا اینکه دیدند از هوش رفت. چون او را حركت دادند از دنيا رفته بود.
📖نفس المهموم
❤️قربان تو نازدانه ای که حق روضه ارباب را ادا کردی و بر مصیبت عظمای او دق نمودی.
@Fahma_KanoonTaha
🌹 آیت الله بهجت(ره): شیخ فضلالله نوری از لحظهای که دید #انگلیس مشروطه را تایید میکند، مخالف مشروطه شد
♦️مرحوم شیخ فضل الله نوری هم در اول با مشروطه موافق بود، ولی بعد دید مشروطه از سفارتخانۀ #انگلیس تأیید میشود، لذا از همان لحظه برگشت و مخالف شد و گفت: مشروطه باید مشروعه باشد.
🌹در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج ۲، ص ۱۹۵، نکتۀ ۸۸۹
goo.gl/0sk5X7
@Fahma_KanoonTaha
خبر خوب برای ایثارگران
🔹معاون فنی بیمه دی: طی پیگیریهای بنیاد شهید از سازمان برنامه و بودجه، تا یک ماه آینده مشکل پرداخت سرانه درمانی ایثارگران برطرف خواهد شد.
@Fahma_KanoonTaha
#مقبل_کاشانی
شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده.
هر وقت سایر افراد کربلا می رفتند اشک حسرت می ریخته و آرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته.
یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا.
در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان، قافله رو تاراج میکنند.
یک عده از افراد بر میگردند کاشان.
یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن.
اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری.
از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده. دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت.
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه.
همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه.
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرّم از راه رسید.
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرّم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرّف شده به کربلا و وارد صحن شد. خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن.
مقبل میگه؛ با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند.
یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا(س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت.
پرسیدم تو کیستی؟ گفت: من از فرشتگان حافّین هستم، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمت های دیگر حرم هدایت کنم.
در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود.
از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم.
گفت: پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا(ع) آمده اند.
مقبل میگه: حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید.
ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد.
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت
حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد و منتظر دستور پیامبر بود.
حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست، از آن اشعار جانسوزت بخوان.
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش:
کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد …
حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود:
ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند. سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان
محتشم ادامه داد:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش می رسید.
محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود؛
باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده.
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله:
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند.
و مَلَکی این شعر محتشم را میخواند:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد.
پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص) عبای خود را بر دوش محتشم انداخت.
مقبل میگوید: من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان. هر چه انتظار کشیدم نفرمود.
مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند.