آموزش حرف «ضاد- ض»( درس دهم).mp3
2.21M
🔷آموزش #تجوید قرآن
🎙استاد سید جواد سادات فاطمی
📜درس دهم: آموزش تلفظ صحیح حرف «ض - ضاد»
@Fahma_KanoonTaha
🔻#کتاب_صوتی
#خون_دلی_که_لعل_شد
"خاطرات حضرت آیت الله خامنه ای از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب"
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
🔻#کتاب_صوتی #خون_دلی_که_لعل_شد "خاطرات حضرت آیت الله خامنه ای از زندان ها و تبعی
📗#معرفی_کتاب📗
کتاب «خون دلی که لعل شد» حاوی خاطرات خودگفتۀ رهبر معظم انقلاب از تولد ایشان تا پیروزی انقلاب اسلامی است. این اثر که در پانزده فصل گردآوری شده است خاطراتی بدیع و ناگفته از مبارزات رهبر انقلاب با سلطنت پهلوی از زندانها تا تبعید را در بر دارد. این کتاب ترجمهی فارسی کتاب «إنّ مع الصّبر نصراً» است که پیش از این به زبان عربی در بیروت منتشر و توسط سیّد حسن نصرالله معرّفی شد. او در معرفی این اثر می گوید: «وقتی کتاب به من رسید همان شب آن را خواندم، هنگام مغرب به دستم رسید و از روی شوق، در همان شب تمام آن را خواندم».
آنچه کتاب حاضر را از کتاب های مشابه متمایز می کند، بیان حکمت ها، درس ها و عبرت هایی است که به فراخور بحث ها بیان شده و هر کدام از آنها می تواند چراغ راهی برای آشنایی مخاطب کتاب به ویژه جوانان عزیز با فجایع رژیم پهلوی، و همچنین سختیها، مرارت ها و رنج های مبارزان و در مقابل پایمردیها، مقاومت ها، خلوص و ایمان انقلابیون باشد. زندگینامه خودنوشتِ معظّمٌله، تصاویر مرتبط، و نمایههای مختلف از دیگر بخش های این کتاب است.
@Fahma_KanoonTaha
moghaddame-2.mp3
7.18M
📗کتاب صوتی
#خون_دلی_که_لعل_شد
"مقدمه ناشر"
"زندگینامه و خاطرات رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای از دوران زندان و مبارزه با پهلوی"
@Fahma_KanoonTaha
end-001.mp3
14.22M
📗کتاب صوتی
#خون_دلی_که_لعل_شد
قسمت 1⃣
"زندگینامه و خاطرات رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای از دوران زندان و مبارزه با پهلوی"
@Fahma_KanoonTaha
کتاب صوتی «خون دلی که لعل شد»، زندگینامه رهبر معظم انقلاب، به همت #انتشارات #انقلاب_اسلامی تولید و بصورت #رایگان منتشر شده است.
هر روز یک قسمت
ادامه دارد...
@Fahma_KanoonTaha
📚معرفی کتاب هایی به بهانه روز ملی ادبیات کودک
🔹«عروسک نخی»خردسالان را با دنیای عروسکهای دستساز و عروسکهای خیمهشببازی آشنا میکند.
🔸«نقره ماهی»کتاب ۲۴ صفحهای که مناسب گروه سنی بالای ۷ سال است.
🔹«قصهی بره سرخ و شاهزاده غمگین» روایت دختر غمگین یک پادشاه است
🔸«آوازی برای وطن»این کتاب که در حال حاضر به چاپ سوم رسیده روایتگر زندگی زاغ بوری در قفس است.
fna.ir/eybq6l
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
#معرفی_کتاب #هفته_عفاف_و_حجاب کتاب «عفاف و حجاب در سبک زندگی ایرانی اسلامی» (ج ۱ نقش و رسالت زن) گ
#بسته_گوهرشاد متشکل از پنج کتاب خوب به مناسبت روز ملی #عفاف_و_حجاب است.
#رضاخان در چنین روزی در سال ۱۳۱۴ با جسارت به زائران و مجاوران #امام_هشتم، کشتار عظیمی در راستای اجبار #بی_حجابی به راه انداخت.
از قیام ۲۱ تیرماه مردم در #مسجد_گوهرشاد به عنوان یکی از جرقههای شکلگیری نهضت اسلامی در ایران یاد میشود.
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
#بسته_گوهرشاد متشکل از پنج کتاب خوب به مناسبت روز ملی #عفاف_و_حجاب است. #رضاخان در چنین روزی در سال
#اوسنه_گوهرشاد اثر #سعید_تشکری یک رمان نوجوان بسیار خواندنی و خیالی در ارتباط با همین حادثه تاریخی است که توسط #به_نشر منتشر شده است.
#ترگل کتابی دوستداشتنی به کوشش #عماد_داوری است که بیست دلیل #عقلی و #روان_شناختی درباره #حجاب را گردآوری کرده است.
#جواهرانه را میتوان کتابی #کامل در پاسخگویی به شبهات پیرامون مساله مهم عفاف و حجاب دانست که در سه فصل، به سیر تاریخی #پوشش در #ایران و #جهان، #ادیان مختلف و #علوم و اندیشهها پرداخته است.
چاپ تمام رنگی، جامعیت مطالب، #استناد دقیق و نظم مثالزدنی این اثر که به قلم خانم #نعیمه_اسلاملو و توسط نشر #تلاوت_آرامش به چاپ رسیده، از علل موفقیت آن است.
📚
#پرنیان جزو آثار پیشقدم در نگاه نو به مقوله #پوشش_اسلامی است. #محمد_رضاخانی و انتشارات #شهید_کاظمی کوشیدهاند در این مجلد ابعاد گوناگون حجاب را با ظرافتی کمنظیر مطرح کنند.
#از_گشت_ارشاد_تا_چادر_المیرا جدیدترین اثری است که به آثار مرتبط با این حوزه در کتابرسان افزوده شده.
داستانهایی کوتاه درباره چون و چراهای حجاب که نویسنده کوشیده در همین زمینه به بیان دیدگاه #دانشجویان پرداخته و استدلالهای آنان را اعم از مثبت و منفی منعکس نموده است.
@Fahma_KanoonTaha
✳️ پيغمبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: فرزند خوب و صالح، گلى از گل هاى بهشت است.
📚مکارم الاخلاق طبرسی، ج ۱، ص ۶۲۹
❇️پ ن: واضح است که فرزند به خودی خود، صالح و شایسته نمی شود و برای تربیت او باید تلاش کرد. اولین قدم این است که والدین خود را بسازند و خود در مسیر صحیح قدم بردارند، چون مهمترین، بهترین و بزرگترین الگوی فرزندان، والدین هستند.
@Fahma_KanoonTaha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مداد_العلما
💠 دعا و خاصیت رفع بلا از زبان "مقام معظم رهبری"
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@Fahma_KanoonTaha
#نکته_مهم
#لقب_دادن_والدین_به_فرزندان
لقب هایی که والدین به فرزندشان می دهند در عمق وجود وی به #شخصیت تبدیل می شود و در اغلب موارد جهت گیری ذهنی و فکری کودک را ترتیب می دهد.
@Fahma_KanoonTaha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺نذر کتابخوانی برای بچههای روستا
حجتالاسلام اسماعیل آذرینژاد طلبهای است که تبلیغ را با شیوهای ابتکاری انجام میدهد، قصه خواندن برای بچههایی که کمتر به کتاب دسترسی دارند.
او از نذر کتابخوانی میگوید، پیروی از سنت پیامبران و اولیای الهی که نذرهایشان فقط مربوط به تامین غذا نبوده
🎥 مستند #کاش_غوره_ها_انگور_بشه داستان زندگی و فعالیتهای این مبلغ جوان است
⏯ فایل #کامل این مستند را در آپارات و یوتیوب ببینید
@Fahma_KanoonTaha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺سوغاتی ای که در مدرسه ولوله انداخت
فهیمه سادات رحیمی فرزند دیپلمات شهید سید محمدعلی رحیمی در برنامه #گوهرشاد از خاطرات دوران نوجوانی و مدرسه پاکستانی میگوید، روزی که پدرش برایش یک چادر سوغاتی آورد و همین چادر سر کردنش در مدرسه، همکلاسیهایش را که مسلمان بودند ولی حجاب نداشتند ترغیب به رعایت حجاب کرده است
⏯ قسمت اول برنامه تلویزیونی «گوهرشاد» را در یوتیوب و اپارات تماشا کنید
⏰ برنامه گوهرشاد با اجرای #زینب_ابوطالبی از شبکه افق
سهشنبهها ساعت ۱۹
@Fahma_KanoonTaha
✍ امام رضا علیه السلام:
ناشتا خرما بخورید؛ چرا که
کِرم های معده را نابود می کند.
📚عیون الاخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص ۳۸
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠 🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی 🌺 سن شهادت: ۲۵ سال 🌺 اه
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠
🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی
🌺 سن شهادت: ۲۵ سال
🌺 اهل شهرستان تهران
🌺 قسمت 1⃣3⃣
🌺 #ابوجعفر (سرباز عراقی)
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃نزدیک ارتفاعات بودیم. با رضا گودینی و جواد افراسیابی و بقیه به سرعت می دویدم. یکدفعه یک جیپ عراقی از پشت تپه خارج شد و به سمت ما آمد! فرصت تصمیم گیری نداشتیم. به سمت جیپ شلیک کردیم. لحظاتی بعد بالای سر جنازه های عراقی رفتیم. دو افسر عراقی کشته شده بودند. یکی از آنها هم تیر خورده بود. اما هنوز زنده بود. خواستم با شلیک گلوله ای او را بزنم. اما ابراهیم هادی مانع شد. با تعجب گفت: «چه می کنی؟!»
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃بعد ادامه داد او الان اسیر است. ما حق کشتن او را نداریم. بعد هم کار عجیبی کرد! شنیده بودم ابراهیم قهرمان کشتی بوده و بدنش خیلی قوی است اما نمی دانستم تا این حد! سرباز عراقی را روی دوش خود قرار داد. بعد به همراه هم از کوهستان عبور کردیم. در راه زخمهای او را بست. اسیر عراقی موقع نماز صبح با ما نماز جماعت خواند. بعد شروع به صحبت کرد: «من ابوجعفر بی سیم چی قرارگاه لشگر چهارم عراق، شیعه و ساکن کربلا هستم و ...»
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃صبح به گیلان غرب رسیدیم. چند روزی ابوجعفر پیش ما بود. ابراهیم مانند یک دوست با او برخورد می کرد. با ما هم غذا بود و... بعد هم او را بردند. فراموش نمی کنم. ابوجعفر گریه می کرد. می گفت: «خواهش می کنم مرا نبرید! می خواهم بمانم و کنار شما با بعثی ها بجنگم!» مدتی بعد از فرماندهی سپاه آمدند و از ابراهیم تشکر کردند. اطلاعاتی که این اسیر عراقی به آنها داده بود بسیار با ارزشمند و مهم بود.
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃سال بعد خبر رسید که بچه ها ابوجعفر را در تیپ بدر دیده اند. او همراه تعدادی دیگر از اسرا به جبهه آمده بود تا با بعثی ها بجنگند! بعد از عملیات به سمت مقر تیپ بدر رفتیم. گفتم، اگر شد ابوجعفر را به گروه خودمان بیاوریم. قبل از ورود به مقر عکس شهدا را به روی دیوار نگاه می کردیم. دقایقی بعد قبل از اینکه وارد ساختمان شویم برگشتیم! در میان تصاویر شهدای آخرین عملیات، ابوجعفر را دیدم. او هم به جرگه شهدای گمنام پیوسته بود.
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
📚کتاب سلام بر ابراهیم، صص ۱۱۲ الی ۱۱۶
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠 🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی 🌺 سن شهادت: ۲۵ سال 🌺 اه
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠
🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی
🌺 سن شهادت: ۲۵ سال
🌺 اهل شهرستان تهران
🌺 قسمت 2⃣3⃣
🌺 #دوست_امام_زمان(عج)
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃خیلی بی تاب بود. ناراحتی در چهره اش موج می زد. پرسیدم چیزی شده!؟ ابراهیم با ناراحتی گفت: «دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسائی، تو راه برگشت، درست در کنار مواضع دشمن، ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیراندازی کردن و ما مجبور شدیم برگردیم.» تازه علت ناراحتی اش را فهمیدم. هوا که تاریک شد ابراهیم حرکت کرد، نیمه های شب هم برگشت، خوشحال و سرحال! مرتب فریاد می زد: «امدادگر... امدادگر... سریع بیا، ماشالله زنده هست!» بچه ها خوشحال بودند، ماشاالله را سوار امبولانس کردیم. اما ابراهیم گوشه ای نشسته بود به فکر! کنارش نشستم. با تعجب پرسیدم: «تو چه فکری!؟» مکثی کرد و گفت: «ماشاءالله وسط میدان مین افتاد، نزدیک سنگر عراقی ها. اما وقتی به سراغش رفتم آنجا نبود. کمی عقب تر پیداش کردم، دور از دید دشمن. در مکانی امن! نشسته بود منتظر من.»
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃از زبان ماشاءالله:
«خون زیادی از پای من رفته بود. بی حس شده بودم. عراقی ها اما مطمئن بودند که زنده نیستم. حالت عجیبی داشتم. زیر لب فقط می گفتم: یا صاحب الزمان(عج) ادرکنی. هوا تاریک شده بود. جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرا به آرامی بلند کرد. از میدان مین خارج شد. در گوشه ای امن مرا روی زمین گذاشت. آهسته و آرام. من دردی حس نمی کردم! آن آقا کلی با من صحبت کرد. بعد فرمودند: کسی می آید و شما را نجات می دهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی. مرا به دوش گرفت و حرکت کرد. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خود معرفی کرد. خوشا به حالش.»
👈 اینها را ماشاءالله نوشته بود. در دفتر خاطراتش از جبهه گیلان غرب.👉
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
📚کتاب سلام بر ابراهیم، صص ۱۱۷ الی ۱۱۸
@Fahma_KanoonTaha
ابوحنيفه پيشواى فرقه حنفى مى گويد:
روزى به خانه امام صادق عليه السلام رفتم كه آن حضرت را ملاقات كنم.
اجازه ملاقات خواستم، امام عليه السلام اجازه نداد.
🍃در اين وقت عده اى از مردم كوفه آمدند. امام عليه السلام به آنها اجازه ملاقات داد. من هم با آنها داخل خانه شدم. چون به محضرش رسيدم، گفتم:
- فرزند رسول خدا! بهتر است كسى را به كوفه بفرستيد تا مردم را از دشنام اصحاب حضرت محمد صلى الله عليه و آله باز داريد.
🍃من بيش از ده هزار نفر را مى دانم كه به ياران و اصحاب پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله دشنام مى دهند.
🍃🌸 حضرت فرمود:
- مردم از من قبول نمى كنند.
🍃گفتم:
- چه كسى از شما نمى پذيرد، شما فرزند پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هستيد.
🍃🌸 امام عليه السلام فرمود:
- تو يكى از آنها هستى كه حرف هاى مرا نمى پذيرى. اكنون بدون اجازه داخل خانه من شدى و بدون اجازه من نشستى و بدون اجازه من شروع به سخن نمودى.
🍃🌸 سپس فرمود:
- شنيدم تو بر مبناى قياس فتوا مى دهى؟
گفتم: آرى!
🍃🌸 حضرت فرمود:
- واى بر تو! نخستين كسى كه در مقابل فرمان خداوند به قياس گرفتار شد، شيطان بود. آن گاه كه خداوند به او دستور داد به آدم سجده كند.
گفت:
- من سجده نمى كنم. زيرا كه مرا از آتش آفريدى و آدم را از گل و آتش برتر است. بنابراين با قياس نمى توان حق را پيدا كرد.
🍃براى اينكه مطلب را خوب بفهمى از تو مى پرسم:
- اى ابوحنيفه! به نظر شما كشتن كسى به ناحق مهمتر است يا زنا؟
🍃گفتم: كشتن كسى به ناحق، فرمود:
- پس چرا براى اثبات قتل، خداوند دو شاهد قرار داده و در زنا چهار شاهد؟ آيا اين دو تا را به يكديگر مى توان قياس نمود؟
🍃گفتم: نه! فرمود: بول كثيف تر است يا منی؟
گفتم: بول
🍃فرمود: پس چرا خداوند در بول دستور مى دهد وضو بگيريد و در منى غسل كنيد؟ آيا اين دو را مى توان به يكديگر قياس كرد؟
گفتم: نه!
🍃فرمود: آيا نماز مهمتر است يا روزه؟
گفتم: نماز.
🍃فرمود: پس چرا بر زن حائض قضاى روزه واجب است ولى قضاى نماز واجب نيست؟ آيا اينها را به يكديگر مى توان قياس نمود؟
گفتم: نه!
🍃فرمود: آيا زن ضعيف تر است يا مرد؟
گفتم: زن
🍃فرمود: پس چرا خداوند در ارث براى مرد دو سهم قرار داده و براى زن يك سهم؟ آيا اين حكم با قياس درست مى شود؟
گفتم: نه!
🍃فرمود: چرا خداوند دستور داده است كه اگر كسى ده درهم دزدى كند بايد دست او قطع شود ولى اگر كسى دست كسى را قطع كند، ديه آن پانصد درهم است؟ آيا اين حكم با قياس سازگار است؟
گفتم: نه!
🍃فرمود: شنيده ام در تفسير اين آيه كه خداوند مى فرمايد:
- ((ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم))، يعنى روز قيامت درباره نعمت ها از شما پرسيده خواهد شد. گفته ايد منظور از نعمت ها، غذاهاى لذيذ و آب هاى خنك در تابستان مى خورند، مى باشد.
گفتم: آرى! من اينطور معنى كرده ام.
🍃فرمود: اگر كسى تو را دعوت كند و غذاى لذيذ و گوارا در اختيار تو بگذارد، پس از آن بر تو منت گذارد، درباره چنين آدمى چگونه قضاوت مى كنى؟
گفتم: مى گويم آدم بخيلى است.
🍃فرمود: آيا خداوند بخيل است (در روز قيامت راجع به غذاها و آب هايى كه به ما داده، مورد سوال قرار دهد؟).
گفتم: پس مقصود از نعمت هايى كه خداوند مى فرمايد انسان درباره آن مورد سؤال قرار مى گيرد چيست؟
❣فرمود: مقصود #نعمت #دوستى و #محبت ما #خاندان_پيامبر است.
منبع: کتاب الوافی ملامحسن فیض کاشانی، ج ۱، صص ۲۵۸ - ۲۵۷
@Fahma_KanoonTaha
💠 ماجرای تکاندهنده از شهیدی که تک فرزند خانواده بود و زنده زنده سرش رو بریدند ولی زبونش رو باز نکرد تا عملیات لو بره‼️
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت 😳 تک فرزند خانواده هم بود 😍 زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه 😇 مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...😊
عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته ☺️ اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب 😇 فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه...😱 بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.
یه روز شهید خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن 😰 پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود 😇 قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: "به هیچ وجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...😳
تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته...😔 اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد...😓 زمزمه لغو عملیات مطرح شد.😲 گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده🤔
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...😊 عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت😭 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...😔
اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند...😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره😓 وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین😔
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟😔 گفتند: مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم...😳 مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...😭😭
💔شادی روح شهدا صلوات💔
✍راوی: محمد احمدیان از بچه های تفحص
@Fahma_KanoonTaha
💢 امام علی(علیه السلام):
🔰چهار چیز برای برای چهار مقصد دیگر آفریده شده اند:
1️⃣ #مال برای #خرج_کردن در #احتیاجات_زندگی نه برای نگهداری
2️⃣ #علم برای #عمل_کردن به آن نه برای جدال و کشمکش و بحث
3️⃣ #انسان برای #بندگی و #اطاعت_از_خدا نه خوشگذرانی و معصیت
4️⃣ #دنیا برای #جمع_آوری #توشه_آخرت نه غفلت از آخرت و آباد ساختن دنیا
نصایح، ص ۱۷۹
@Fahma_KanoonTaha