شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
سوره واقعه از پشت بیسیم
شهیدان بابا زادگان و حقیقی علاقه زیادی به سوره واقعه داشتند و همیشه در سنگر بچهها جمع میشدند و این سوره را میخواندند .هر کس چند آیه میخواند. یک شب شهید حقیقی نوبت نگهبانی کمین داشت و همان موقع شهید بابا زادگان پای بیسیم نشسته بود و با او تماس میگرفت تا از وضعیت دشمن خبر بگیرد، مورد خاصی نبود که گزارش کند بعد به شهید حقیقی از پشت بیسیم گفت: بخوانیم !
شهید حقیقی از آن طرف خط گفت :بخوان
شهید بابازادگان قرآن را باز کرد و سوره واقعه را از درون سنگر میخواند و شهید حقیقی در سنگر کمین با او زمزمه میکرد .
#شهیدان_بابا_زادگان_و_محمد_رضا_حقیقی
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان
شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
فرصت را از دست ندهیم
حاج قاسم به استفاده درست از وقت و برنامهریزی خیلی اهمیت میداد.
همیشه میگفت: انسان وقت کم ندارد برنامه ندارد که وقت کم میآورد.
در عملیات والفجر هشت به اتفاق ایشان از خرمشهر به سوی فاو در حرکت بودیم .بیشتر وقتها خودش رانندگی میکرد و کسی را همراه نمیآورد. از خرمشهر که خارج شدیم گفت :سلطان !ما واقعاً از فرصتها به خود بخوبی استفاده نمیکنیم .
پرسیدم: چطور ؟گفت :همین حالا فرصت را از دست میدهیم شما یک آیه قرآن بخوانید تا هر دویمان حفظ کنیم .
با اشتیاق پذیرفتم و قرآن کوچکی را که به همراه داشتم گشودم آن روز به برکت حضور حاج قاسم من هم موفق شدم چندین آیه از قرآن را حفظ کنم .
شور و اشتیاق بچهها برای رفتن به خط وصفناشدنی بود زمان عملیات نزدیک شده بود و همه برای حضور در خط بیتاب بودند. یک روز که حاج قاسم به مقر آمده بود بچهها او را دوره کردند و از عملیات بعدی پرسیدند. اما ایشان حاضر نبود قبل از برگزاری آزمون ورود به خط، دانشجویان مدرسه شهادت را گزینه کند .
با صراحت گفت :هر کس میخواهد به خط برود ،باید سوره بقره یا جمعه را حفظ کند. در غیر این صورت نمیتوانم او را بپذیرم .
به یاد دارم خیلی از بچههای گردان برای اینکه توفیق رفتن به خط نصیبشان شود ،نهتنها یکی از این دو سوره بلکه جزء ۳۰ قرآن را نیز حفظ کردند هنوز هم بچههای رزمنده گردان ۴۰۹از این توفیق به نیکی یاد میکنند و میگویند آنچه از قرآن یاد گرفتهاند نتیجه تلاش و مجاهدت شهید قاسم میرحسینی است .
#شهید_میر_قاسم_میر_حسینی
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان
شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
برنامه خانوادگی تلاوت قرآن
هرساله ماه مبارک رمضان ،جلسه دوره تلاوت قرآن کریم را برای خانواده خود برگزار میکردند .من نیز گاهی در این جلسه شرکت میکردم. عصر که میشد منزل را آب و جارو میکردند ،قالیچهای میانداختند و شروع به تلاوت قرآن میکردند و تکتک اعضای خانواده نیز آیاتی را قرائت میکردند .حاج آقا علاوه بر این برنامه خانوادگی در ماه مبارک رمضان چند ختم قرآن نیز انجام میدادند.
#شهید_شیخ_علی_مزاری
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان
شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
تغییر چهره موقع قرآن خواندن!
از تقوا و خلوص بالایی برخوردار بود, بارها اتفاق میافتاد مینشستم و به چهره محمود هنگام نماز به دعا و قرآن نگاه میکردم. او را مصداقی برای انسان کامل یافتم. وقتی قرآن و دعا میخواند چهرهاش تغییر میکرد. تا جاییکه دوستان را متأثر میساخت .
دقیقاً به خاطر دارم در سفری از اهواز به سوی دیواندره و سنندج برای شرکت در عملیات والفجر ۱۰ همراهش بودم دعا میخواند و اشک از چشمانش سرازیر بود.
به ما هم تداوم بر خواندن دعا را توصیه میکرد .
#شهید_محمود_سعیدی_نسب
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان
شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
غرق در قرآن
در طول زندگی مشترک و کوتاهمان هر روز صبح با صدای تلاوت قرآن او از خواب بیدار میشدم
چهرهاش موقع خواندن قرآن دیدنی بود چنان در قرآن غرق میشد که متوجه اطرافش نبود
یک روز از او پرسیدم: ابراهیم چرا تو همیشه صبحهای زود قرآن میخوانی وقت های دیگر روز هم میتوانید اینکار را بکنی .
در جوابم گفت :یاد خدا در اول روز آرامشی خاص به آدم میدهد و باعث میشود که همه کار های آدم در طول روز به خاطر خدا و برای جلب رضای او انجام شود
#شهید_ابراهیم_بابا_حاجیان
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان
شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
تقویت روح
صبح روز اول عملیات کربلای 5 شهید غلامرضا رهبر درحالیکه اکیپ خود را آماده رفتن به خط جبهه جهت تهیه فیلم و گزارش میکرد، از من پرسید : «رجایی قرآن همراه نداری ؟»
گفتم :«چرا» و اضافه کردم« برای چه میخواهی؟»
فکر کردم میخواهد استخاره کند.
گفت:«میخواهم روحم را در این لحظه تقویت کنم.»
بعد به گوشهای رفت و دقایقی را با قرآن گذراند. بعد آن را بوسید و به من برگرداند.
دو ساعت بعد بچه های اکیپ او از خط آمدند و گفتند :«غلامرضا با ترکش خمپارهای که در بین ما به هنگام فیلمبرداری خورد، شهید شد»
بااینکه برای یافتن جسد او که فکر میکردند به یکی از شهرها فرستاده شده از طرف ستاد تبلیغات جنگ و همه جا در پشت جبهه بخشنامه شد ولی نمیدانم چه عهدی با خدا بسته بود که هرگز جنازهاش پیدا نشد.
#شهید_غلام_رضا_رهبر
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان
شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
۱_《 این چه قرآن خواندنی است؟》
با اشاره ی«آقا مهدی»قرائت قرآن را شروع کردم.اکثر اعضای شورای لشکر حاضر بودند.
چون مسائلی که قرار بود مطرح شود،زیاد بود،از سوره های کوتاه انتخاب کردم و طولی نکشید که به پایان سوره رسیدم و صلواتی فرستادم.
بعد از صلوات«آقا مهدی»گفت:
این چه قرآن خواندنی است؟قرآن خواندن در اول جلسه تنها برای تبرک نیست بلکه برای آن است که در آیات قرآن دقیق شویم.دوباره بخوانید.
دوباره قسمتی از قرآن را خواندم و جلسه شروع شد.
#شهید_مهدی_باکری
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان
شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
در ناراحتیها به قرآن پناه میبرد
یک روز او را دیدم که خیلی ناراحت است. هرقدر از او درباره علت ناراحتیاش پرسیدم ،چیزی نگفت .
بعد ،این روایت را برای او خواندم که:« هرگاه فتنهها شما را چون شب در برگرفتند ، قرآن بخوانید.»
این را که شنید ،رفت سراغ قرآن و آن را برداشت و شروع به خواندن کرد. ازآنپس، همیشه کارش همین بود ، هر وقت که ناراحت میشد، به قرآن پناه میبرد. بعدها به من گفت که:« چه چیز خوبی به من یاد دادی! قرآن واقعاً تسکیندهنده همه ناراحتیهای من شده است .»
#شهید_محمد_بروجردی
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان
شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
آیا درست میخوانم؟
آن روز با بروجردی کار داشتم؛ میخواستم راجع به مشکلات با او تبادل نظر کنم. لازم بود که نظر او را در مورد بعضی مسائل بپرسم. وقتی وارد اتاق شدم، دیدم دارد قرآن می خواند. وقتی مرا دید ،گفت:« کاری با تو داشتم؛ اگر وقت داری، میخواستم برای من کاری انجام دهی .» تعجب کردم ؛کمتر شده بود از کسی درخواستی بکند و بخواهد تا کاری برایش انجام دهد.
خوشحال شدم از اینکه بتوانم کاری برایش انجام دهم. راستش آنقدر به او مدیون بودم که دنبال چنین فرصتی میگشتم تا بتوانم مقداری از محبتهای او را جبران کنم. رفتم و کنارش نشستم. قرآن را باز کرد و گفت :«من قرآن میخوانم و شما گوش کنید؛ ببینید آیا درست میخوانم یا نه ؟»
وقتی فهمیدم کار بروجردی چیست ،شرمنده شدم. گفتم:« مرا شرمنده نکنید. این چه حرفی است که میزنید! شما قرآن را صحیح میخوانید ؛تازه من که هستم که بتوانم غلط شما را بگیرم.»
گفت:« خیلی وقت است که قرآن را پیش کسی نخواندهام ؛ممکن است براثر براثر کثرت کار و مشغلهی زیاد، فراموش کرده باشم.»
درحالیکه سرم را پایین انداخته بودم و از شرمندگی جرات نداشتم سرم را بلند کنم، در کنار او نشستم .
#شهید_محمد_بروجردی
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان
شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
زندگی با یک آیه
اهواز سخنرانی داشتم .به مناسبتی آیه « اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولیالامر منکم » را خواندم.
بعد از اینکه صحبتهایم تمام شد، محمدحسین آمد پیش من . گفت :«حاج آقا! من خیلی این آیه را دوست دارم . در تمام زندگیم هم به آن عمل کردهام .» پرسیدم:« مثلاً کجا؟» گفت:« توی سربازی ،به دستور امام از پادگان فرار کردم، بعد از انقلاب هم به فرمان امام، دوباره لباس سربازیاش را تنم کردم .دعا کنید بیشتر بتوانم بین ای عمل کنم و در راه عمل به همین آیه بمیرم .»
#شهید_محمد_حسین_کبیری
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان
شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
بهانه برای قرائت قرآن
برای اینکه باعث انس هرچه بیشتر همسرش با قرآن بشود، به او گفته بود:« من دارم یک کار تحقیقی میکنم. تو میتوانی کمکم کنی؟»
خانمش گفته بود:« چکار باید بکنم؟»
علی گفته بود :«دارم آیههایی را که درباره جبهه و جنگ است ،جمع آوری میکنم. تو قرآن را بخوان و هر جا با آیههای اینجوری رسیدی، به من بگو.»
او هم شروع کرده بود به خواندن قرآن. هر آیه ای را که در این رابطه پیدا میکرد به علی نشان میداد ،علی میگفت:« این یکی را قبلاً نوشتهام .بگرد یکی دیگر پیدا کن !»خانمش تمام قرآن را با دقت خوانده بود و آخرش متوجه شده بود که هدف علی از این کار ، فقط وادار کردن او به قرائت قرآن بوده است .
#شهید_علی_محمدی_پور
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان
شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
در حین تلاوت اشک میریخت
نمیدانم چه حادثهای پیش آمده بود که او سخت ناراحت شده بود. برای اولین بار ناراحتی را در چهرهاش دیدم. برایم خیلی عجیب بود، تعدادی آنجا بودند ،در حضور آنها قرآن را برداشتم و با صدای بلند شروع به خواندن کرد. صدایش بس دلنشین و جذاب بود. درحین خواندن اشک میریخت و گاهی صدای قرائت قرآنش را هقهق گریه بند میآورد. یکی دو صفحه خواند و قرآن را بست و کنار گذاشت. انگار همه چیز تمام شد. دوباره لبخند بر لبانش نشست، بلند شد صورت افراد را بوسید و به کارش مشغول شد
.
#شهید_ولی_الله_چراغچی
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان