#داستان_کودکانه
#پیرمرد_و_چغندر
روزی روزگاری پیرمرد کشاورزی با خانواده اش در یک مزرعه کوچک زندگی می کردند . پیرمرد هر روز صبح قبل از طلوع خورشید بیدار می شد و کار می کرد . گاو ها را میدوشید ، طویله را تمیز می کرد ، به حیوانات آب و علف می داد ، زمین را شخم می زد ، دانه ها را می کاشت ، درختان را آب می داد و … خلا صه این پیرمرد یه لحظه بیکار نمی نشست ، زنش هم همینطور توی خانه بی امان مشغول بود .
روزی پیرمرد مشغول بیل زدن زمین بود متوجه یه چغندرقند بزرگ شد . به خودش گفت امروز یه غذای خوشمزه می خوریم . برگهای چغندر را گرفت و خواست از ریشه اون رو در بیاورد ولی مثل اینکه خیلی سنگین بود . دوباره امتحان کرد این بار با زور بیشتر . ( بیا بیا بیرون بیا ، از دل خاک بیرون بیا ، با این تکون یا این تکون بیرون بیا ، بیا بیا بیا ….. ) ولی نشد .
پیرمرد زنش رو صدا کرد . ماجرا رو برای زنش تعریف کرد ، پیر مرد برگهای چغندر رو گرفت و زنش شال کمر پیرمرد رو گرفت و با هم کشیدند . ( بیا بیا بیرون بیا ، از دل خاک بیرون بیا ، با این تکون یا این تکون بیرون بیا ، بیا بیا بیا ….. ) ولی باز هم نشد .
زن کشاورز رفت پسرشون رو صدا زد و ماجرا رو براش تعریف کرد . پیر مرد برگهای چغندر رو گرفت زن کشاورز شال کمر پیرمرد رو گرفت پسره لباس مادرش رو گرفت و با هم کشیدند . ( بیا بیا بیرون بیا ، از دل خاک بیرون بیا ، با این تکون یا این تکون بیرون بیا ، بیا بیا بیا ….. ) ولی باز هم نشد .
پسره رفت و سگش رو صدا زد ماجرا رو برای سگش تعریف کرد . پیر مرد برگهای چغندر رو گرفت زن کشاورز شال کمر پیرمرد رو گرفت پسره لباس مادرش رو گرفت و سگه شلوار پسره رو گرفت و با هم کشیدند . ( بیا بیا بیرون بیا ، از دل خاک بیرون بیا ، با این تکون یا این تکون بیرون بیا ، بیا بیا بیا ….. ) ولی باز هم نشد .
سگه رفت گربه رو صدا زد و ماجرا رو براش تعریف کرد . پیر مرد برگهای چغندر رو گرفت زن کشاورز شال کمر پیرمرد رو گرفت پسره لباس مادرش رو گرفت و سگه شلوار پسره رو گرفت و گربه دم سگه رو گرفت و با هم کشیدند . ( بیا بیا بیرون بیا ، از دل خاک بیرون بیا ، با این تکون یا این تکون بیرون بیا ، بیا بیا بیا ….. ) ولی باز هم نشد .
گربه رفت موشه رو صدا زد و ماجرا رو براش تعریف کرد . پیر مرد برگهای چغندر رو گرفت زن کشاورز شال کمر پیرمرد رو گرفت پسره لباس مادرش رو گرفت و سگه شلوار پسره رو گرفت و گربه دم سگه رو گرفت و موشه دمه گربه رو گرفت و با هم کشیدند . ( بیا بیا بیرون بیا ، از دل خاک بیرون بیا ، با این تکون یا این تکون بیرون بیا ، بیا بیا بیا ….. ) ولی باز هم نشد .
موشه یه فکری به سرش زد . شروع کرد به کندن زمین همه با تعجب به هم نگاه می کردند . موشه هی کند و هی کند و یه هو بیرون اومد و گفت حالا دیگه حاضره . همه به هم یه نگاه کردند و پیر مرد برگهای چغندر رو گرفت زن کشاورز شال کمر پیرمرد رو گرفت پسره لباس مادرش رو گرفت و سگه شلوار پسره رو گرفت و گربه دم سگه رو گرفت و موشه دمه گربه رو گرفت و با هم کشیدند . ( بیا بیا بیرون بیا ، از دل خاک بیرون بیا ، با این تکون یا این تکون بیرون بیا ، بیا بیا بیا ….. ) و ناگهان چغندر قند بزرگ از دل خاک بیرون اومد . همه از خوشحالی فریاد کشیدند و شادی کردند و به هوش موشه آفرین گفتند .
زن کشاورز گفت من هم یک شام خوشمزه با این چغندر آماده میکنم و اون روز همه اونها با خوشحالی به خانه پیرمرد رفتند و از یک شام خوشمزه لذت بردند .
😍😍😍😍😍😍😍
💟 @FarzandaneBeheshti 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_کودکانه 😍
ما باهم خواهر و برادریم
💟 @FarzandaneBeheshti 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی_تمرکزی
#خودت_درست_کن
با دو تا لیوان یکبار مصرف شفاف این بازی را درست کنید
#مناسب_3سال به بالا
👇🍃🌹
@mahdekodakema
❌جملاتی که نباید به #پسر بچهها گفت.❌
♦️مردها که گریه نمیکنند!
♦️مثل دخترها رفتار نکن!
♦️مثل پدرت باش!
♦️اگر کسی شروع به دعوا کرد توهم با او دعوا کن!
♦️پسرها باید محکم و خشن باشند!
♦️پسرها نیازی نیست احساسات خود را بروز دهند!
♦️پول بیشتر بهتر است!
💟 @FarzandaneBeheshti 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیه که نمیخواد بره سر کلاس؟ ^-^
💟 @FarzandaneBeheshti 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خلاقیت جالب در درست کردن سه سوته #گلسرهای پاپیونی🎀😍😍
💟 @FarzandaneBeheshti 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید فک کنین این ویدیوِ یه بازیه,
باید عرض کنم خیر
واقعیه و با پهباد گرفتن
"تماشای این ویدیو واسه پسربچه ها جذابه"
💟 @FarzandaneBeheshti 💟