فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋
با خواست خدا مقابله نکن!
🎤 حجتالاسلام عالی
✍امام رضا (ع) میفرماید:
رَحِمَ اللّه ُ عَبْدا اَحیا اَمْرَنا … یَتَعَلَّمُ عُلومَنا وَ یُعَلِّمُهَا النّاسَ، فَاِنَّ النّاسَلَوْ عَلِموا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعونا
🌿رحمت خدا بر بنده اى که امر ما را زنده کند، دانش هاى ما را فرا گیرد و به مردم بیاموزد. اگر مردم زیبایى هاى سخنان ما را مى دانستند از ما پیروى مى کردند.
📚معانى الأخبار، ص ۱۸۰،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سعودیها هنرمند کویتی را دانشمند هستهای ایران جا زدند
🔹شبکه سعودی الحدث با انتشار تصویر «یعقوب بوشهری» که یکی از هنرمندان کویتی است، مدعی شده که او دانشمند ایرانی بوده و اخیرا ترور شده است. این هنرمند در واکنش به این موضوع گفته: «شب بهعنوان شاعر میخوابی و صبح دانشمند هستهای بیدار میشی؟ بسمالله!»
✨﷽✨
#داستانک
خانواده ای چادر نشین در بیابان زندگی میکردند.
روزی روباهی ، خروسشان را خورد و آنها محزون شدند ، پس از چند روز ، سگ آنها مُرد، باز آنها ناراحت شدند. طولی نکشید که گرگی الاغ آنها را هم درید.
روزی صبح از خواب بیدار شدند ، دیدند همه ی چادر نشین های اطراف ، اموالشان به غارت رفته و خودشان اسیر شده اند و در آن بیابان ، تنها آنها سالم مانده اند ، مرد دنیا دیده ای گفت : راز این اتفاق ، این است که چادرنشینانِ دیگر ، بخاطر سر و صدای سگ و خروس و الاغهایشان در سیاهیِ شب شناخته شده اند و به اسارت در آمده اند.
پس خیر ما در هلاک شدن سگ و خروس و الاغ بود :
🌼چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید ، حال آن که خیر شما در آن است و یا چیزى را دوست داشته باشید ، حال آن که شرّ شما در آن است ، و خدا مى داند ، و شما نمى دانید .
( بقره / 216 )
👌در تمام مشكلات و حوادث زندگی صبر پيشه كنیم و به خدا اعتماد کنیم ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبر انقلاب: تعداد لايکهای فضای مجازی ملاک ارزش یک مطلب نیست!
💠 @fatemi_ar
🇮🇷
📝#صرفا_جهت_اطلاع| هراس پامپئو از انتقام ایران
🍃🌹🍃
🔻وزیر خارجه سابق آمریکا: اولینبار از توییتر متوجه تهدید ایران برای ترور خودم شدم. شیوه کار ایرانیها در سراسر دنیا همین است که عملیات تروریستی انجام میدهند.
🔹آنها تلاش میکنند رهبران بعدی آمریکا را متقاعد کنند که شما آنطور که پامپئو رفتار کرد رفتار نکنید. با ما خوب باشید؛ به ما سخت نگیرید، بگذارید برنامه اتمیمان را پیش ببریم، ما هم جان شما را تهدید نمیکنیم.
🔺این پیامی است که رهبران ایران و جانشین سلیمانی و رئیسی همگی به دنیا میفرستند. آنها خطاب به تکتک سران دنیا میگویند حواستان جمع باشد با ما چطور رفتار میکنید وگرنه میآییم و شما را میکشیم.
#روشنگری | #ثامن |
✋
خبرهای چندخطی
🔸رئیسی: میخواهند ما را با تحریمها محدود کنند؛ مگر تحریمها توانسته ما را محدود کند؟ دنیا باید به ما حق بدهد؛ اینها میثاق شکن هستند./ باید جریان جهاد سازندگی را احیا کنیم و آن را ادامه دهیم
🔸آمریکا: اقدامات اخیر ایران سازنده نیست، بازگشت به توافق هستهای همچنان پابرجا ایرانیها میتوانند با آن موافقت کنند.
🔸 عضو هیات رئیسه کمیسیون بهداشت: قیمت دارو اصلاح(گران) نشود، با کمبود شدید مواجه میشویم
🏠رستم قاسمی وعده ۴ میلیون مسکن رییسی در ۴ سال را نصف کرد/ تا پایان ۴ سال، ۲ میلیون مسکن میسازیم
🩺سازمان نظام پزشکی: در سال گذشته بیش از ۴ هزار پزشک درخواست مهاجرت داده اند
🔸آغاز قطع آب مشترکان بدمصرف از ابتدای تیر
🔸حاج علی اکبری امام جمعه این هفته تهران: پول حاصل از کمیسیون ماده صد پول کثیفی است
🛢 نفت سنگین ایران از برنت گرانتر شد ۱۱۵ دلار و ۴۸سنت در هر بشکه رسیده است.
💰در صرافیهای عضو بازار متشکل ارزی دلار بین ۳۰ هزار تا ۳۰۳۰۰ تومان درحال معامله است.
🚘آغاز مهلت واریز وجه منتخبان ذخیره قرعهکشی خودرو از فردا
🦠 فوت ۱ بیمار کرونایی در شبانه روز گذشته، شناسایی ۱۵۶ربیمار جدید
💉سازمان جهانی بهداشت:. واکسیناسیون عمومی علیه آبله میمون نیاز نیست
🚘پلیس راهور: خرید و فروش قطعی خودرو، فقط در مرکز تعویض پلاک انجام شود
🚙تردد انواع وسایل نقلیه از کرج و ابتدای آزادراه تهران - شمال به سمت مرزن آباد ممنوع است.
🔸 مهدی فرجی: فصل هفتم «پایتخت» ساخته میشود
🔸دعوت سعید قاسمی از حسن خمینی برای سفر به خوزستان، آقا به شما عزت و احترام خاصی گذاشتند، ما هم شما را دوست داریم.
🔸ترکیه: نیروهای امنیتی کشور با استفاده از دوربینها و حسگرهای ویژه ۲۴ ساعته بر نوار مرزی با ایران نظارت میکنند.
✈️پیشنهاد عجیب آژانس هوایی آمریکایی: به برمودا سفر کنید، بازنگشتید پولتان را پس میدهیم!
⚽️سیدجلال حسینی عضو کادر مربیگری تیم پرسپولیس میشود.
✅مقام صهیونیستی:اگر صد نفر مثل سردار سلیمانی باشند دنیا را اداره می کنند!
🔻جواد منصوری اولین فرمانده سپاه در یک برنامه تلویزیونی گفت:اخیراً یکی از مقامات اسرائیل در یک سخنرانی گفته بود و در یکی از روزنامه های اسرائیل بیان شد که به نقل از آنجا بیان می کنم، گفته بود ما در کتاب ها خواندیم که رهبر مسلمانی میآید که با ۳۱۳ نفر دنیا را اداره می کند، ولی من میگویم لازم نیست ۳۱۳ نفر باشند، اگر ۱۰۰ نفر مثل سردار سلیمانی باشند، کافیست و دنیا را اداره می کنند چون همین یک نفر همه خاورمیانه را بهم ریخت. تمام معادلات منطقه را برهم ریخت. او به همین صراحت بیان کرد! به نظر من هم واقعبینانه گفته است؛ این را بررسی کنیم.
@fatemi_ar
✋
پاسخ رئیسجمهور به نامه یکخطی پسربچه اصفهانی
🔹دیروز در جریان سفر رئیسی به اصفهان، خانمی از اهالی خمینیشهر نامهای برای رئیسجمهور مینویسد و خواستار آن میشود که دولت شرایط سفرشان برای زیارت امام رضا(ع) را فراهم کند.
🔹همراه این نامه، تکّه کاغذی بریده شده از یک دفتر مشق قرار داشت که روی آن با خطی کودکانه نوشته شده بود: «با سَلام خدمت رئیسجمهور. از شما درخاست یک دُچَرخه دارَم. دوستون دارَم. امیرحسین...».
🔹هنگامی که مسئولان نامه را به رئیسی میدهند، او با دیدن نامه میگوید: «شاد کردن دل این کودک نیاز به گذراندن مراحل پیچیده اداری ندارد و از سادهترین کارهاست؛ اگر همین امروز هم میتوانید این کار را انجام دهید، تأخیر نکنید».
🔹عصر همان روز هدیهی رئیسجمهور به دست امیرحسین رسید و با توجه به بررسی وضعیت اقتصادی خانوادهی او قرار شد تسهیلاتی نیز برای آنها در نظر گرفته شود.
🌺🌿🌺🌿🌺
🌿🌺🌿🌺
🌺🌿🌺
🌿🌺
🌺
⚡️ادامه داستان جذاب و واقعی ✅💐 #دهه_شصتی 💐✅
🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯
💠#قسمت_بیست_و_پنجم : حبیب الله
گاهی عمق شک ... به شدت روی شونه هام سنگینی می کرد ... تنها ... در مسیری که هیچ پاسخگویی نبود ... به حدی که گاهی حس می کردم ... الان ایمانم رو به همه چیز از دست میدم ... اون روزها معنای حمله شیاطین رو درک نمی کردم ... حمله ای که داشتم زیر ضرباتش خورد می شدم ...
آخرین روز رمضان هم تمام شد ... و صبر اندک من به آخر رسیده بود ... شب، همون طور توی جام دراز کشیده بودم ولی خوابم نمی برد ... از این پهلو به اون پهلو شدن هم فایده ای نداشت ...
گاهی صدای اذان مسجد تا خونه ما می اومد ... و امشب، از اون شب ها بود ... اذان صبح رو می دادن و من همچنان دراز کشیده بودم ... 10 دقیقه بعد ... 20 دقیقه بعد ...
و من همچنان غرق فکر ... شک ... و چراهای مختلف ... که یهو به خودم اومدم ...
- مگه تو کی هستی که منتظر جواب خدایی؟ ... مگه چقدر بندگی خدا رو کردی که طلبکار شدی؟ ... پیغمبر خدا ... دائم العبادت بود ... با اون شان و مرتبه بزرگ ... بعد از اون همه سختی و تلاش و امتحان ... حبیب الله شد ...
با عصبانیت از دست خودم از جا بلند شدم ... رفتم وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... نمازم که تموم شد آفتاب طلوع کرده بود ... خیلی از خودم خجالت می کشیدم ... من با این کوچیکی ... نیاز ... حقارت ... در برابر عظمت و بزرگی خدا قد علم کرده بودم ... رفتم سجده ... با کلمات خود قرآن ...
- خدایا ... این بنده یاغی و طغیان گرت رو ببخش ... این بنده ناسپاست رو ...
پدرم بر عکس همیشه که روزهای تعطیل ... حاضر نبود از جاش تکان بخوره ... عید فطر حاضر شد ما رو ببره سر مزار پدربزرگ ... توی راه هم یه جعبه شیرینی گرفتیم ...
شیرینی به دست ... بین مزار شهدا می چرخیدم ... و شیرینی تعارف می کردم که ...
چشمم گره خورد به عکسش ... نگاهش خیلی زنده بود ... کنار عکس نوشته بودن ...
- من طلبنی وجدنی ... و من وجدنی عرفنی ... و من عرفنی ...
هر کس که مرا طلب کند می یابد ... هر کس که مرا یافت می شناسد ... هر کس که مرا شناخت ... دوستم می دارد.. هر کس که دوستم داشت عاشقم می شود ... هر کس که عاشقم شود عاشقش می شوم ... و هر کس که عاشقش شوم ... او را می کشم ... و هر کس که او را بکشم ... خون بهایش بر من واجب است ... و من ... خود ... خون بهای او هستم ...
.
🔷🔷🔷🔷🆔 @Modafeaneharaam
💠#قسمت_بیست_و_ششم : نماز شکر
ایستاده بودم ... و محو اون حدیث قدسی ... چند بار خوندمش ... تا حفظ شدم ... عربی و فارسیش رو ...
دونه های درشت اشک ... از چشمم سرازیر شده بود ...
- چقدر بی صبر و ناسپاس بودی مهران ... خدا جوابت رو داد... این جواب خدا بود ...
جعبه رو گذاشتم زمین ... نمی تونستم اشکم رو کنترل کنم ... حالم که بهتر شد از جا بلند شدم ... و سنگ مزار شهید رو بوسیدم ...
- ممنونم که واسطه جواب خدا شدی ...
اشک هام رو پاک کردم ... می خواستم مثل شهدا بشم ... می خواستم رفیق خدا بشم ... و خدا توی یه لحظه پاسخم رو داد ... همون جا ... روی خاک ... کنار مزار شهید ... دو رکعت نماز شکر خوندم ...
وقتی برگشتم ... پدرم با عصبانیت زد توی سرم ...
- کدوم گوری بودی الاغ؟ ...
اولین بار بود که اصلا ناراحت نشدم ... دلم می خواست بهش بگم ... وسط بهشت ... اما فقط لبخند زدم ...
- ببخشید نگران شدید ...
این بار زد توی گوشم ...
- گمشو بشین توی ماشین ... عوض گریه و عذرخواهی می خنده ...
مادرم با ناراحتی رو کرد بهش ...
- حمید روز عیده ... روز عیدمون رو خراب نکن ... حداقل جلوی مردم نزنش ...
و پدرم عین همیشه ... شروع کرد به غرغر کردن ...
کلید رو گرفتم و رفتم سوار ماشین شدم ... گوشم سرخ شده بود و می سوخت ... اما دلم شاد بود ... از توی شیشه به پدرم نگاه می کردم ... و آروم زیر لب گفتم ...
- تو امتحان خدایی ... و من خریدار محبت خدا ... هزار بارم بزنی ... باز به صورتت لبخند میزنم ...