[…اگرارادهڪنیڪهخودراحفظکنی؛
پروردگارهمهنگامارتکابگناهانبرایت
مانعایجادمیکند…🌿ヅ]
#آیتاللهحقشناس
#سربازگمنام
دخترانفاطمیپسرانعلوی🌼✨
#مجردها_بدانند☝️🏻
#سن_ازدواج💍
.
این روزها که سن ازدواج 💞بالا رفته است، ازدواج در سن پایین محاسن زیادی دارد که نمی توان منکر آن شد. ☺️به طور مثال زن در کنار همسر💑 و با درک شرایط رشد می کند، در حالی که دخترانی که در سن بالاتر ازدواج می کنند، شخصیت آنها شکل گرفته است و ناسازگاری در آنها بیشتر و انعطاف کمتر است.
👌🏻هر چند از سوی دیگر دیگر زوجهایی 💞که در سن بالا زندگی مشترک را آغاز کردهاند به خاطر شناخت بهتر از خود و نیازهای درونی یکدیگر، مشکلات عاطفی کمتری دارند.😇
.
.
👤|#خــــــــــادم_الحـســـــــــــــــیـن
#عاشقانہ_مذهبے😍
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@Fatemy_Alavi⃟♥️
13991221_40565_1281k.mp3
11.38M
🎙#صوتی
♻️ صوت کامل بیانات امام خامنه ای(مدظله العالی) در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید مبعث پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم.
📆 ۹۹/۱۲/۲۱
🔰سیر بحث حضرت آقا:
1⃣|اوّل صحبت در مورد مسائل بعثت و انقلاب؛ یك تعریف بعثت.
2⃣|دوم اهداف بعثت: اهداف اصلی و سایر اهداف.
3⃣|سوم راه رسیدن به اهداف: یك برنامه گسترده، دو قدرت سیاسی.
4⃣|چهارم رابطه انقلاب و بعثت.
5⃣|پنجم دو عنصر مہّم مواجه با دشمن: یك بصیرت و دو صبر و استقامت.
6⃣|ششم تعریف دقیق بصیرت و صبر.
7⃣|هفتم دو هدف دشمن در جنگ نرم: یك قطع زنجیره ی تواصی به حق و صبر و دوم حقایق را وارونه کردن.
8⃣|هشتم نتیجه قطع این زنجیره ناامیدی و احساس تنهایی و ضعیف شدن اراده ها و راه جلوگیری از این امر خطرناك: جوانان هستند جوانان، افسران جنگ نرم هستند و وظیفه دارند در فضای مجازی برای امیدواری و تنبلی نکردن و...فعالیت کنند و تبلیغ کنند.
9⃣|نہم مصادیقی از وارونه نمایی حقیقت توسط دشمنان و روشن کردن چهره حقیقی و واقعی آنها.
🔟|دهم تلاش و تشکر از تمام کسانی که در مجموعه های پزشڪی درخدمت مردم هستند.
👤|#خــــــــــادم_الحـســـــــــــــــیـن
دختران_فاطمے|پسران_علوے
#ابوحلما💔
قسمت دوازدهم: چاه عمیق
محمد پایش را روی پدال گاز فشرد و گفت:
-کمربندتم ببندی...
صادق همانطور که به صندلی تکیه زده بو گفت:
*برادر شما همیشه اینقدر در کار دیگران ورود میکنید؟
-البته این دیگران برادر خانم بنده ست بهش علاقه دارم برا سلامتیش گفتم کمربندشو ببنده نهایتا اجباری هم نیست ولی مثل اینکه شما زیادی معذبی
*بله من به برادر میلاد گفتم ماشین بگیریم شما آهسته میری آخرش میترسم به صحبتهای گرانقدر سید نرسیم
-از این تندتر که خلافه! هنوز تو شهریم بچه ای یه دفعه میگذره... حالا فوقش نرسیدید از بقیه میپرسید، اصلا صحبتهای رهبر هم وقتی موردی پیش بیاد نتونیم بشنویم پیگیری میکنیم مکتوبشو میخونیم یا از کسی که شنیده میپرسیم...
صادق این را که شنید صورتش قرمز شد و گفت:
*مشکل شما اینه که فکر میکنید رهبرتون بالاتر از همه ست
-رهبرتون؟ رهبر امت اسلامیه... به ظاهر مذهبیتون نمیاد که ...
*هرکی علی رو قبول داشت باید حسینم قبول داشته باشه؟
-رسما داری میگی...
×ای بابا ول کنید جانِ میلاد
-میلاد جان اجازه بده میخوام ببینم این برادر صادق شما چطور در مورد نایب امام زمان(عج) اینجوری حرف میزنه!؟
*اگر امام زمان نایب بخواد چرا سید ما نباشه !؟
-نه مثل اینکه مسئله شما چیز دیگه ست...نایب امام زمان(عج) به گفته خود معصومین باید عادل و باتقوا و با شجاعت و بصیرت باشه، کسی که جامعه اسلامی رو متحد کنه نه اینکه جیبش پر از دلارای انگلیسی و آمریکایی باشه و به جای اسلام، مجلس لعن و فحاشی و خودزنی برپاکنه تا از شیعه یه چهره خونریز و پرخاشگر تو دنیا نشون بده و مدام شیعه و سنی رو به جون هم بندازه تا تو سایه جنگ و اختلاف داخلی، دشمنا با امنیت به جنایتاشون مشغول باشن اصلا چرا این به اصطلاح حاج آقای شما یک کلمه از ظلم و جنایات صهیونیستا نمیگه به مسلمون کشی شون اعتراض نمیکنه بعد مدام با نظام اسلامی ایران دشمنی میکنه.....
*آخه پدر....بزن کنار تا یه حرف بیخودی از دهنم در نیومده
×آره محمد بزن کنار به خدا بد میشه
-میزنم کنار ولی این نابرادر تنها پیاده بشه
*فقط بخاطر میلاد چیزی که لایقشی نثارت نمیکنم وگرنه هرکی صدتا کمترش پشت سر حاج آقامون گفته مشت و ...
-حرف ناحقی که زدی از صدتا فحش و مشت بدتر بود...به سلامت
*پیاده شو میلاد
-میلادجان کجا؟ شما مهمون دارید. بیا برگردیم خونه
*میلاد اگه الان اومدی که اومدی وگرنه دور منو و هیئت و همه چی رو خط بکش
×محمد من باید برم
-چرا باید؟ داداشم اصلا تا خونه من هیچی نمیگم فقط بیا بریم خونه مادر و حلما...
*برادر میلاااااااد
×خداحافظ محمد
میلاد پیاده شد و با قدم های مردد دنبال صادق راه افتاد. لحظاتی بعد سوار ماشینی شدند. میلاد قبل از سوار شدن سرش را برگرداند و به محمد نگاهی انداخت اما با کشیده شدن دستش در ماشین نشست.
محمد به دور شدن ماشینی که آنها را سوار کرده بود، خیره شد. بعد ماشین خودش را روشن کرد. نفس عمیقی کشید و شروع کرد زیرلب آیت الکرسی خواندن...
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم✍؛ سین.کاف.غفاری
#بنت الهدی
دختران فاطمی پسران علوی
#ابوحلما💔
قسمت سیزدهم: سردار
( دانشگاه افسری امام حسین-۱۳:۳۰)
- فرشته ها خسته شدن بس که ثواب نوشتن سر از سجده بردار حاج حسین، شب شدها!
عباس کلاه لبه دارش را از روی موهای پرپشت و سفیدش برداشت و کنار حسین روی دو زانو نشست و ادامه داد:
-کلاسای عصرتو براچی تعطیل کردی حسین؟
حسین سر از سجده برداشت و همانطور که نگاهش خیره تسبیحش بود آهسته گفت:
+باید برگردم عباس
-قبلا درموردش حرف زدیم
+حرف من همونه که گف...
-تو یه نظامی هستی حسین پس باید از مافوقت اطاعت کنی
حسین سرش را بلند کرد. انعکاس نگاهش که در چشم های گرد و سرخ عباس افتاد، لب های ترک خورده اش را بی صدا از هم بازکرد ولی چیزی نگفت. از جیب لباسش کاغذ تاخورده ای را بیرون آورد و درحالی که بلند میشد آن را در دستان عباس گذاشت. عباس کاغذ را که باز کرد برق از چشمانش پرید. دست حسین را که حالا تمام قد ایستاده بود، گرفت و با تشر گفت:
-مثل بچه ها قهر میکنی....استعفاتو دستم دادی که چی؟ حالا که...
+خیلی بهش فکر کردم
-دوتا گزارش از چندتا تازه کار علیه ات رد شده بعد...
+بخاطر اون نیست
-پس چیه؟ چیه اگه جانزدی و کم نیاوردی؟
+اواخر جنگ یه بار که برا شناسایی رفته بودم تو خاک دشمن...یهو یه کلت کمری چسبید به شقیقه ام پشت بندشم یه صدای گوش خراش با لهجه زیاد اما به زبون فارسی گفت"همه چی تمومه" اون لحظه باهمه وجود آماده بودم جونمو همه هستیمو برا دفاع از انقلاب و خاک کشورم بدم ولی حالا...حالا عباس...وقتی محمدم گفت برا همون اهداف میخواد بره تو دل خطر...دلم لرزید
-کسی بخاطر عشق پدرانه ات به تنها بچه ات سرزنشت نمیکنه حسین! اونم...بعد از اون سه تا پسری که هیچکدوم برات نموندن...
+من با کسی کار ندارم، حرفم بین خودم و خدای خودمه...اینکه فکر میکنی با چهارتا تهمت و توهین جازدم برا تویی که رفیق چهل سالمی...
-ببخشید نباید اونطور می...
+هنوز حرفم تموم نشده...عباس من راهمو عوض نکردم. فقط دارم از طریق دیگه ای وارد میشم
-نمیتونم اجازه بدم با وضعی که داری بری منطقه
+عباس اگه آزاد باشم راحت تر میتونم با این ستون پنجمیا برخورد کنم
-برا یه عملیات مهم اینجا بهت احتیاج دارم
+تو نیروی خوب برا عملیاتای اینجا داری
-ولی به هیچکدومشون مثل تو اعتماد ندارم...حسین نمیخواستم بگم ولی...از بچه های اطلاعات یه تیم پنج نفره برا این عملیات قراره همکاری کنن
+خب؟
-کوروشم جزء اون پنج نفره
+اونکه با قید وثیقه بیرونه...با من شوخی نکن عباس آخه یه خبرچین ساده چرا باید تو ماموریت مهم....
- ولله اینجا بیشتر بهت نیازه دایره این پرونده هر روز داره بزرگتر میشه تازه اون جاسوس دو تابعیتی اعتراف کرده...
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم؛ سین.کاف.غفاری
#بنتالهدی
دختران فاطمی پسران علوی
شب جمعھ است....💔
#هوایت_نکݩم_مێمیرم
ای کاش راست باشد ڪہ میگویند دل به دل راه داࢪد....💔.ارباب
#ڪربلا
#سربازگمنام
دخترانفاطمیپسرانعلوی🌼✨
.
.
دعای_فرج📜
ٻِسمِ_اللہِ_الرَّحمَڽِ_الڔَّحِیم...
🌺الهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ
🌸وانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
♥️وضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ
🌺واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ
🌸الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى
♥️الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
🌺محَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ
🌸الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
♥️وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ
🌺عنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً
🌸كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا
♥️محَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ
🌺اكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى
🌸 فاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ
♥️الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى
🌺ادْرِكْنى اَدرِکنی
🌸الساعه الساعه الساعه
♥️العجل العجل العجل یاارحمن راحمین بحق محمد وآله طاهرین
(خواندن دعای فرج
به نیت سلامتی و
~♡ ~ تعجیـل در فرج مولامـون)
.
.
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌸🌱
#خادم_الزهرا🌹
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸